سیاست انقلابی کرمانشاه
بسم الله الرحمن الرحیم عماریون احساس وظیفه کنند در صحنه حاضر‌شوند

 داستان سید عبدالکریم کفاش

سید عبدالکریم کفاش شخصی بود که مورد عنایت ویژه امام زمان (عج) 

قرار داشت و حضرت دائماً به او سر می زد. روزی حضرت به حجره 

کفاشی او تشریف آوردند در حالی که او مشغول کفاشی بود. پس از 

دقایقی حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم، کفش من نیاز به تعمیر دارد ،

برایم پینه می زنی؟» 

سید عرض کرد: آقاجان به صاحب این کفش که مشغول تعمیر آن هستم

قول داده ام کفش را برایش حاضر کنم، البته اگر شما امر بفرمائید چون امر

شما از هر امری واجب تر است، آن را کنار می گذارم و کفش شما را تعمیر

می کنم. حضرت چیزی نگفتند و سید مشغول کارش شد.

 پس از دقایقی مجدداً حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم! کفش من نیاز به

تعمیر دارد، برایم پینه می زنی!؟»

سید کفشی را که در دست داشت کنار گذاشت، بلند شد و دستانش را

دور کمر مبارک حضرت حلقه زد و به مزاح گفت : قربانت گردم اگر یک بار

دیگر بفرمایید "کفش مرا پینه می زنی" داد و فریاد می کنم آی مردم آن

امام زمانی که دنبالش می گردید، پیش من است، بیایید زیارتش کنید !

حضرت لبخند زدند و فرمودند: «خواستیم امتحانت کنیم تا معلوم شود

نسبت به قولی که داده ای چقدر مقید هستی.» 

(کتاب روزنه هایی از عالم غیب؛ آیت الله سید محسن خرازی)


 

سیدکریم و دریافت حواله منزل به عنایت امام زمان(عج)

 

 

 

مرحوم آقای سیدکریم کاشانی،شبی درخواب،حضرت ولی عصر(عج)

رازیارت می کند.آن حضرت به او امرمی کندتافرداصبح،فلان منزل رادرفلان

آدرس برای آقاسیدکریم پینه دوزخریداری کند و درفلان ساعت درحالی که

آقاسید کریم باوسایل خانه اش درکوچه نشسته،است به آنجابرودوکلید

منزل رابه اوتحویل بدهدآقای کاشانی این خواب ورویا راازخواب های

صادقه به شمارمی آوردوصبح همان شب،به آدرس ونشانی که حضرت

حجت(ع) به او فرموده بودند، می رود وآن خانه وصاحبش راپیدا می کند

ودرمی یابدکه آدرس ونشانه هایی که درخواب به او فرموده اند، بسیار

دقیق و واقعی است.وقتی با صاحب خانه درموردخرید خانه اش صحبت

می کند،اوباخوشحالی ازاین موضوع استقبال می کند وبرای آقای

کاشانی فاش می سازدکه به علت داشتن بدهکاری،درشب گذشته به

امام زمان(ع) متوسل شده است تااین خانه به سرعت به فروش برسد

قرضش را ادا کند!آقای حاج محمودکاشانی آن خانه راخریداری می کند

و کلیدش را از صاحب خانه می گیردودرست درهمان ساعتی که حضرت

ولی عصر(عج)امرکرده بودند،به سوی خانه آقای سیدکریم  می رود و

می بیند که او،با اسباب واثاثیه اش درکوچه نشسته است!

 

ازده روز پیش مدت اجاره آقا سیدکریم تمام شده وصاحب خانه ده روز

مهلت داده بودتاخانه دیگری بیابد. سیدکریم وقتی خانه مناسبی نیافته

بود،درست پس ازپایان مهلت مقرر،بدون هیچ دلخوری واعتراضی و بدون

اینکه صاحب خانه اش را درجریان بگذارد،تمام اسباب واثاثیه اش راازخانه

بیرون آورده ودر گوشه ای ازکوچه نهاده بود.درهمان زمان،حضرت بقیة الله

الاعظم(ع)به کناراین عاشق دلسوخته وحقیقی آمده وبه آقاسیدکریم

فرموده بودند:(ناراحت مباش!اجدادمان نیزمصیبتهای بسیاری کشیده اند)

و آقاسیدکریم درحالتی ازمزاح عرض کرده بود:(درست است آقاجان اما

هیچ کدام ازاجدادمان به اجاره نشینی مبتلانشده بودند.)

 

دراین هنگام لبهای مبارک حضرت ولی عصر(عج) به تبسم بازشده و

فرموده بودند:(ترتیب کارها راداده ایم،پس ازچند دقیقه دیگر،مشکل حل

می شود.) ودقایقی بعدازرفتن آن وجودمقدس،آقای حاج محمودکاشانی

به آنجارسیده بود...

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: پنج شنبه 9 بهمن 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 125
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 125
بازدید ماه : 1102
بازدید کل : 105231
تعداد مطالب : 871
تعداد نظرات : 73
تعداد آنلاین : 1