دهم شهریورماه مصادف است با تشکیل قرارگاه پدافند هوایی
خاتم الانبیاء (ص) آنجا که به فرمان تاریخی رهبر معظم انقلاب
اسلامی و فرماندهی معزز کل قوا به شکلی نوین پا به عرصه
وجود نهاده است .
آنچه مسلم است و تردید ناپذیر این موضوع است که تجمیع
شرایط در وضع کنونی کشور و تهدیدات دنیای استکبار باعث
شده است تا با تدابیر شایسته رهبر معظم انقلاب اسلامی و
فرماندهی معزز کل قوا چنین ساختاری به عرصه وجود پای
نهد که صد البته مولود مبارکی است و وظیفه همگان این است
که به سهم خویش در رشد و شکوفایی این ثمره پاک ارتش
طیبه جمهوری اسلامی ایران نقش مطلوب خویش را ایفا کنند.
یقینا فرمان مقام عظمای ولایت اولین دلیل و اصلی ترین آن در
تشکیل قرارگاه است. فرماندهی معزز کل قوا با شناخت کامل
از تهدیدات بالقوه موجود وقوف تام و تمام بر شرایط جهانی،
جنگ های آینده و نیز توانمندی های فرزندان این مرز وبوم راه
را برای ورود به عرصه ارتقای خود باوری نیروهای پدافندی
هموار فرموده و با تزریق روحیه نشاط و شادابی به مجموعه
موصوف زمینه های لازم در جهت بالندگی روز افزون پدافند
را مهیا کرده اند.
منبع: قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص)
حرم حضرت مسلم بن عقیل(علیه السلام)
حسین میا به کوفه کوفه وفا ندارد کوفی بی مروت شرم وحیا ندارد
ورود حضرت مسلم بن عقیل(ع) به كوفه
ماموريت خطير حضرت مسلم(ع) در سفر به كوفه، تحقيق درباره
این بود كه آيا عموم بزرگان و خردمندان شهر، آماده پشتيباني
از امام حسين (ع) و عمل به نامه هايي كه نوشته اند هستند
يا نه؟ حضرت مسلم(ع) شبانه وارد كوفه شده، به منزل يكي از
شیعیان مخلص رفت.
خبر ورود حضرت مسلم(ع) در شهر طنين انداز شد و شيعيان نزد او
رفت و آمد و با امام حسین (ع) بيعت مي كردند. در تاريخ آمده كه
دوازده، هجده و يا به نقل از ابن كثير، چهل هزار نفر با حضرت
مسلم(ع) بيعت كردند.
* نامه مسلم به امام حسين (ع)
حضرت مسلم(ع) پس از چهل روز بررسي اوضاع كوفه، نامه اي به
این مضمون به امام حسين (ع) نوشت: آنچه مي گويم حقيقت
است. اكثريت قريب به اتفاق مردم كوفه آماده پشتيباني
شما هستند؛ فورا به كوفه حركت كنيد.
نامه مسلم به دستعابس بن حبيبكه از رهبران مورد اعتماد
كوفه و از شهداي كربلاست، به امام حسين (ع) رسيد.
ايشان كه از احساسات عميق كوفيان با خبر شده بود،
تصميم گرفت به سوي اين شهر حركت كند.
جَعده دختر اشعث بن قيس و همسر امام مجتبي(ع) بود.
معاويه او را تحريک کرد که امام مجتبي(ع) را مسموم نمايد
و در مقابل به وي يکصد هزار درهم ميدهد و او را به عقد
فرزندش يزيد درميآورد، ولي چون امام مجتبي(ع) را مسموم
کرد و حضرت به شهادت رسيد،اشعث بن قيس به وعده خود
وفا نکرد. به نقلي فقط پولي را که وعده داده بود ،به او داد،
ولي او را به عقد يزيد در نياورد.
جعده بعد از آن با مردي از طايفة قريش ازدواج کرد و پسر ي
به دنيا آورد. وقتي آن بچه با ساير کودکان بازي ميکرد و
ميخواستند او را سرزنش نمايند ،به او ميگفتند:
اين فرزند زني است که همسر خود را زهر داده است.(1)
اشعث بن قیس کیست ؟
در سال دهم هجرت كه همه ى قبایل و طوایف عرب ، دین اسلام
را پذیرفتند ، طایفه ى كِنده هم كه طایفه اشعث بن قیس است ،
اسلام آورد . هیئتى از طایفه ى كِنده به ریاست اشعث بن قیس
در مدینه نزد پیامبر آمد و مسلمان بودن طایفه كنده را اعلام كردند
و اشعث در آن روز مسلمان شد .7
پس از وفات پیامبر، طایفه كِنده و خود اشعث بن قیس مرتدّ شدند
و از اسلام برگشتند. 8
اشعث از سوی عثمان ولایت آذربایجان را عهدهدار بود و عثمان
سالی صد هزار درهم از خراج آن دیار را به او میداد .
در زمان عثمان والی آذربایجان بود و پس از قتل وی و پیوستن
مردم به علی(ع) وی نیز به آن حضرت پیوست و در جنگ صفین
نیز شرکت کرد ؛ ولی خود خواهی اش او را به مخالفت با آن
حضرت کشاند .
در یکی از شبهای جنگ که اعراب بسیاری کشته شده بودند
افراد قبیله خویش را جمع کرد و بدانها گفت : امروز دیدید که
چقدر از جمعیت عرب کشته شد ؟! به خدا سوگند که در عمرم
چنین کشتاری به چشم ندیدهام .اگر بنا باشد جنگ به این صورت
ادامه یابد ، عرب نابود گردد ،و با این سخنان خود در آنها ایجاد
تزلزل کرد .
این خبر به گوش معاویه رسید و همین امر انگیزه او شد
که قرآنها را بر نیزه کند و امیرالمؤمنین(ع) را به حکمین بخواند .
علىبنابىطالب(ع) پس از جنگ جمل ، یعنى حدود 6 ماه
پس از آغاز خلافتش ، او را از ولایت آذربایجان عزل كرد و از وى
خواست تا اموال حكومتى را در كوفه به حضرت تحویل دهد .9
این تصمیم بر اشعث ناگوار آمد ، بهطورى كه بر آن شد تا به
معاویه بپیوندد؛ ولى قومش او را بازداشتند ، زیرا ترك شهر
و قوم و پیوستن به معاویه را سزاوار نمىدانستند. 10
اشعث كه در توطئه قتل علىبنابىطالب (ع)شركت داشت ،
از مدتى قبل ، حضرت را به ترور تهدید مىكرد 14 و ابنملجم
را كه براى قتل حضرت به كوفه آمده بود ، یك ماه در خانهاش
ساكن كرد. 15 ابنملجم شبى كه فرداى آن قصد كشتن
على(ع) را داشت تا نزدیكى طلوع فجر با اشعث در مسجد
مشاوره داشت . سپس اشعث به او گفت : در انجام كارت
شتاب كن كه چون صبح شود رسوا مىشوى . 16
وی در زمان ابوبكر، نیروهاى اسلامى با مرتدان جنگیدند و
آنان را شكست دادند . در این جنگها اشعث بن قیس اسیر
شد ، او را نزد ابوبكر آوردند . او به ابوبکر گفت : اگر مرا آزاد
کنی و خواهرت را به ازدواج من در آوری ، تو را یاری
سودمند باشم و با دشمنان تو میجنگم .
ابوبکرهرچند در واپسین لحظات عمر خود ، از اینكه اشعث
را نكشته بود، اظهار پشیمانى كرد، زیرا با همه اینها، او را
فردى مفسد مىدانست ، آزادش کرد و خواهرش ام فروه
را که نابینا بود به همسری وی درآورد. 17
منبع:
1. معارف و معاريف، ج 4، ص 150، به نقل از ربيع الابرار، ج 4ن ص 209.
به گوش دل ندا آمد، که یار دلربا آمد
به درد ما دوا آمد، رضا آمد، رضا آمد
خدا داد آنچه را وعده، بشد در ماه ذیقعده
که آمد بهترین بنده، رضا آمد ، رضا آمد
دهه کرامت
و ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه (س)
و هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت
حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) مبارکباد
امام رضا (علیه السلام) : کسى که حضرت فاطمه معصومه(س)
را زیارت کند پاداش او بهشت است .
امام صادق(ع)پیش از ولادت کریمه آل محمد(ص) فرمود:
خدا را حرمى است و آن مکه است،امیرمؤمنان را حرمى است
و آن کوفه است،و ما اهل بیت را حرمى است و آن قم است.
بزودى بانویى به نام فاطمه از تبار من در آن جا دفن شود که
هر کس به زیارتش بشتابد،بهشت بر او واجب مى گردد.
عنایت حضرت معصومه(سلام الله علیها) به زوار مرقدش
آقای شیخ عبد الله موسیانی نقل کردند: از حضرت آیت الله
مرعشی نجفی: که شب زمستانی بود که من دچار بی خوابی
شدم; خواستم حرم بروم, دیدم بی موقع است, آمدم خوابیدم
و دست خود را زیر سرم گذاشتم که اگر خوابم برد خواب نمانم,
در عالم خواب دیدم خانمی وارد اطاق شد «که قیافه او را به
خوبی دیدم ولی آن را توصیف نمی کنم» به من فرمود:
سید شهاب! بلند شو و به حرم برو; عده ای از زوار من پشت در
حرم از سرما هلاک می شوند, آنها را نجات بده.
ایشان می فرمایند: من به طرف حرم راه افتادم, دیدم پشت
در شمالی حرم (طرف میدان آستانه)عده ای زوار اهل پاکستان
یا هندوستان(با آن لباسهای مخصوص خودشان) در اثر سردی
هوا پشت در حرم دارند به خود میلرزند, در را زدم, حاج آقا حبیب
(که جزء خدام حضرت بود) با اصرار من در را باز کرد, من از مقابل
و آنها هم پشت سر من وارد حرم شدند وآنها در کنار ضریح آن
حضرت مشغول زیارت و عرض ادب بودند; من هم آب خواستم
و برای نماز شب و تهجد وضو ساختم.
زکریای رازی، دانشمند، فیلسوف و شیمیدان ایرانی است که
آثار ماندگاری در زمینهٔ پزشکی، شیمی و فلسفه به یادگار
گذاشته است. وی بهعنوان کاشف الکل و جوهر گوگرد اسید
سولفوریک مشهور است.
دادگاه مهدی هاشمی
ملکشاهی در گفتوگو با تسنیم:
جوسازی بر پرونده مهدی هاشمی تأثیر نمیگذارد.
رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس در خصوص جوسازی
بعضی از رسانهها و گروهها برای سیاسی خواندن پرونده
مهدی هاشمی، خاطرنشان کرد: بهنظر من جوسازی رسانه در
مورد پرونده مهدی هاشمی تأثیر ندارد و قوه قضاییه یک قوه
مستقل است و این استقلال سبب میشود تا کاملاً مستقل
و بدون در نظر گرفتن ملاحظات عمل کند.
افشاگری عجیب و شنیدنی نبویان در خصوص خاندان هاشمی
امارات یک شرکت دارد به نام کرسنت . شرکت کرسنت ایران
آمده از ایران گاز بخرد به مدت ده ها سال ، قراردادی ده ها
ساله (حد اقل 20 سال) آمدند با سران اصلاحات دلالی کردند
و بستند که هر واحدی از ایران فروخته شود به قیمت 17 و نیم
دلار در حالی که قیمت جهانی آن 230 دلار بود. قرار شد شرکت
کرسنت تو این ده ها سال ، ماهانه در حساب شخصی این
آقا ( ، ) 270 هزار دلار واریز کند.
داستان برخورد اخلاقی مرحوم سید مهدی قوام با روسپی و دزد
اول:
استاد فاطمی نیا:
شبي آقا سيّد مهدي قوام (ره) به منبر مي رود. بر حسب مرسوم،
هديه اي در پاكت مي گذارند و به ايشان مي دهند و سيّد آن را در
جيب خودش مي گذارد. بيرون مي آيد مي بيند كه در آن ساعت
شب، خانمي آرايش كرده است و خيلي آراسته ،چپ و راست
مي رود. به يك نفر كه همراه او بود مي گويد برو به آن خانم بگو
كه اين موقع شب اينجا چه كار مي كني. گفت: آقا! اين در شأن
شما نيست، اين معلوم است كه چه كار دارد. سيّد گفت: تو اصلاً
چه كار داري، وقتي كه من مي گويم، برو بگو. او مي رود و
مي گويد آقا با تو كار دارد. خانم هم تعجّب مي كند مي گويد آن
سيّد روحاني با من چه كار دارد! وقتی زن نزدسید آمد، سيّد به
او گفت: اين موقع شب در اينجا چه كار مي كني؟ گفت: احتياج
دارم. سيّد دستش را داخل جيب خودبرد و گفت: اين پاكت را به
من دادند، نمي دانم چقدر است. ده شب منبر رفته بودم، پول
امام حسين (ع) است. تو اين مبلغ را بگير تا اين را داري از اين
كارها نكن، هر وقت تمام شد از اين كارها بكن. سيّد مطمئن
بود كه این پول كار خودش را مي كند. پول را به خانم داد .
مدّتهاي مديدي ازاین ماجرا گذشت و آقا سيدمهدي به كربلا
رفت، ديد خانمي محجّبه با يك آقايي در آن طرف خيابان است،
آقا نزد آقا سيد مهدي آمد و گفت : حاج آقا! من شوهر اين
خانم هستم. خانم مي خواست بيايد عباي شما را ببوسد و
از شما تشكّر كند، خجالت مي كشد، اجازه مي دهيد كه
خانم من بيايد. گفت: بگو بيايد. خانم باحجاب آمد و گفت: آقا!
من همان زن هستم كه آن پاكت را به من دادي. آقا! من
زير و رو شدم و الان هم ساكن كربلا هستم و اين هم
شوهرم است.
منبع:مرکز خبر حوزه
دوم:
شبی دزدی وارد منزل سید شد. همین که فرشی را جمع کرده
و در حال بردن بود، آقا سید بیدار شد و با کمال خونسردی پرسید:
میخواهی این فرش را چه کنی؟
دزد گفت: میخواهم آن را بفروشم.
ــ اگر بفروشی، آن را از تو خوب نمیخرند. من آن را به تو مباح کردم،
حلالت باشد! برو آخر بازار عباس آباد، بگو: آقا سیدمهدی فرستاده!
آن را بفروش و با پولش برو کاسب شو!
بعداً دیدند همان شخص، اهل عبادت و تقوی شده؛ و از همان فرش
کاسبی و مغازه راه انداخته است.
منبع:سائلین الزهراء (س)
مرحوم حجت الاسلام سید مهدی قوام(ره) از وعاظ و روحانیان اخلاقی
دهه ۴۰ تهران است. گفته اند روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند
قم که دفن کنند،به اندازهی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه(س)
کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند.
زار زار گریه میکردند و سرشان را میکوبیدند به تابوت… این مرد
اخلاقی باید سرمشق باشد،
قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم):
إنَّ اللّهَ يُحِبُّ إذا عَمِلَ أحدُ كُم عَمَلاً أن يُتقِنَهُ ؛
پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند:
خداوند دوست دارد كه هرگاه يكى از شما كارى انجام مى دهد
آن را استوار و درست به سامان رساند .
کنز العمَال، ح 9128
قال رسول الله(صلى الله عليه وآله) :
مَن قضى لأخيهِ المُؤمِنِ حاجَةً كانَ كَمَن عَبَدَاللّهَ دَهرَهُ ؛
پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) فرمودند :
كسى كه حاجت برادر مؤمن خود را برآورده سازد ، مانند كسى
است كه عمر خود را به عبادت گذرانده باشد . الاْمالی طوسی،ص،481
حضرت امام خمینی(رة)
آن چه موجب تسلی است این است که کار برای خداست
وچیزی که برای خداست محفوظ است.
شهردار شهید
وقتی آقا مهدی ، شهردار ارومیه بود ، یک شب باران شدیدی
بارید. به طوری که سیل جاری شد . ایشان همان شب ترتیب
اعزام گروه های امداد را به منطقه سیل زده داد و خودش هم
با آخرین گروه عازم منطقه شد. پا به پای دیگران در میان
گل و لای کوچه ها که تا زیر زانو می رسید ، به کمک مردم
سیل زده شتافت . در این بین ، آقا مهدی متوجه پیرزنی شد
که با شیون و فریاد ، از مردم کمک می خواست . تمام اسباب
و اثاثیة پیرزن در داخل زیر زمین خانه آب گرفته بود . آقا مهدی ،
بی درنگ به داخل زیرزمین رفت و مشغو ل کمک به او شد .
کم کم کارها رو به راه شد . پیرزن به مهدی که مرتب در حال
فعالیت بود نزدیک شد و گفت : خدا عوضت بدهد مادر ! خیر ببینی .
نمی دانم این شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما را ببیند
و یک کم از غیرت و شرف شما را یاد بگیرد آقا مهدی خنده ای
کرد و گفت : راست می گویی مادر! ای کاش یاد می گرفت.
هر آن کس خدمت جانان به جان کرد به گیتی نام خود را جاودان کرد