سیزدهم شهریورماه؛ روز بزرگداشت ابوریحان بیرونی
ˈابوریحان محمد بن احمد بیرونیˈ از دانشمندان بزرگ ایران
در علوم مختلف است که در سال 362 هجری قمری در
اطراف خوارزم متولد شد و به این خاطر به بیرونی یعنی
خارج از خوارزم معروف شده است.
شیرمردی که خواب از چشمان انگلیسی ها ربود.
هیچ وقت فکر نمی کردم از دیدن کدخدای یک آبادی کوچک در
کنار خلیج فارس این همه شادمان شوم.انگار به دیدار پادشاه
سوئد نائل شده ام.رفتار خالصانه ای داشت و “زائر خضرخان”
را بسیار محترم می شمرد. موهای براق و سیاه و صافش زیر
کلاه عشایری جلوه خاصی داشت.چشمانش نه درشت و نه
ریز ولی نافذ و مهربان بود.ابروان به هم نزدیک داشت. ته ریشی
به صورت و سبیلی نه به پرپشتی سبیل خان های ایل . . . از روز
درگیری [با انگلیسی ها] صحبت کرد.”
متن بالا بخشی از خاطرات سرگرد “گوستاو نیلستروم” افسر
سوئدی ژاندارمری ایران است که توسط آقای افشین پرتو ترجمه
شده. وی در روز یکم اوت ۱۹۱۵ م دیداری با رئیس علی دلواری و
دیگر سران و فرماندهان مقاومت در روستای “چاکوتاه” بوشهر
داشته است.
دوازدهم شهریور ماه برابر با سوم سپتامبر سالروز شهادت
رییس علی دلواری است. رییسعلی در شبیخونی که شامگاه
١٢ شهریور ١٢٩۴ شمسی علیه نیروهای انگلیسی زده بود،
کشته شد. در این زمان بوشهر در اشغال نیروهای انگلیسی
بود و پرچم بریتانیا بر فراز ادارات دولتی برافراشته بود. مبارزات
مردم “تنگستان” با انگلیسی ها تا زمان شهادت رییس علی دلواری،
پیشینه ای ٨٠ ساله داشت. مردم بوشهر و تنگستان تقریباً ٨٠ سال
پیش از این واقعه در زمان سلطنت “محمد شاه” قاجار به رهبری
“باقر خان تنگستانی” انگلیسی ها را از بوشهر رانده بودند و ١٨ سال
بعد از آن باز با رهبری “باقرخان”و این بار در زمان سلطنت
“ناصرالدین شاه” و همزمان با محاصره هرات، به قوای انگلیسی
اشغالگر، ضربات سختی وارد کرده بودند.
“رییس علی دلواری” فرزند حاکم دلوار بود و تا زمان شهادت به حکومت
منطقه اش نرسید. او در حقیقت در گردش امور منطقه مشاور
پدرش بود و با توجه به شهادتش در سنین جوانی، باید نام او را در
زمره آزادیخواهان و سلحشوران ایران گذاشت و در زمره خوانین یا به
تعبیری مالکان بزرگ و سرمایه داران ننهاد.
منبع:بامدادنیوز
روز مبارزه با استعمار انگلیس (سالروز شهادت رئیسعلی دلواری)
پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) که فرمودند :
" اگر همه شما در راه خیر و نیکوکاری به یکدیگر بپیوندید و هماهنگ
شوید دوستدار و علاقه مند به یکدیگر خواهید شد ."
امام خمینی (ره )
"تعاونیها وسیع ترین شبکه اشتراک و دخالت حقیقی مردم در
کارهاست ."
(مقام معظم رهبری )
تعاون و همکاری می تواند در تحقق رشد و شکوفایی جامعه
نقشی به سزا ایفا کند . بدیهی است با کسترش فرهنگ تعاون .
وحدت وهمدلی در جامعه حاکم و ابتکارها و خلاقیت ها پدیدار
می گردد و جامعه از آسیب دشمنان مصون می ماند .
مابا سینما مخالف نیستیم،مابا مرکز فحشا مخالفیم
(صحیفه ج6ص15)
"بايد كسانى كه فيلمسازند، بايد معلوم بشود كه اينها چكاره اند.
چه جورى بوده اند، وضع روحى شان، وضع زندگى شان، وضع
معاشرتشان، قبلا چه جورى بوده است آيا تحول حاصل شده
برايش، تحول روحى، يا اينكه باز همان ته مانده سفره شان
هست و قلبهاى شان. گاهى وقتها فيلم را خوب، بسياريها متوجه
نمی شوند چى است، لكن محتوايش روى هم رفته انسان يك
وقت می بيند كه يا طرف چپ است يا طرف راست است يا رو به
فساد است. " (16/5/61)
با نورچشمی دولت در حوزه تئاتر آشنا شوید
گروه فرهنگی - رجانیوز: وقتی رئیسجمهور معمم یک کشور
در دیدار با جمعی از هنرمندان، ذوقزده میشود و برای تکمیل
شهادتین روشنفکریاش، تفاوت میان هنرمندان ارزشی و غیر
ارزشی را انکار میکند؛ وقتی وزیر ارشاد به بندبازی در مواضع
و رفت و آمدهای کلامی هر روزه میان این طرفیها و آن طرفیها
و لبیکگویی به هر دو طرف به خود میبالد؛ وقتی تمام دغدغه
فرهنگی معاون هنری وزیر ارشاد این باشد که نویسنده نمایشنامه
موهن «روز حسین» از کانادا به مملکت نزول اجلال کرده و در مدت
کمتر از یک سال حدود ده تئاتر روی صحنه ببرد و وقتی مسئول
سینما شبها به یاد فیلمهای توقیفی بخوابد و روزها با فکر رفع
توقیف آنها از رختخواب برخیزد و ... دیگر هیچ جای تعجبی باقی
نمیماند از اینکه یک کارگردان تئاتر با وقاحت تمام گفتگویی را روی
سایتش منتشر کند که در آن از احساس منفی مردم ایران نسبت
به همجنسگرایی و شنیدن کلماتی همچون «پریود زنان» در ملأ عام
ابراز تاسف و بدترین توهینها نثار نظام و عقاید دینی مردم از جمله
حجاب شده است.
حضرت على (ع) مى فرماید: «قرین الشهوة مریض النفس، معلول العقل؛
کسى که با شهوت همراه است، جان و عقلش مریض و بیمار است»،
محمد یعقوبی، نویسنده و کارگردان تئاتر
به گزارش رجانیوز، این روزها تحتتأثیر اظهارنظرهای غیرمعمول
فرهنگی مردان دولت تدبیر و امید، شدت وقاحت جریانشبه
روشنفکری به جایی رسیده است که یک کارگردان تئاتر به نام
«محمد یعقوبی» که با آثار سیاسیاش همچون «زمستان 66»
(ضد جنگ هشت ساله) و «یک دقیقه سکوت» (با موضوع
قتلهای زنجیرهای) و «نوشتن در تاریکی» (با موضوع فتنه 88)
شناخته میشود و پیش از این در سال 91 در اعتراض به رویه
دولت وقت به کانادا مهاجرت کرده بود، افکار کثیف و وقیح خود
در باب مسائلی همچون همجنسگرایی و روزهخواری و بیحجابی
در تئاتر را با چند شعار مبتذل سیاسی همراه و در سایت
اختصاصیاش منتشر میکند و همزمان با این افاضاتش و گلایه از
خفقان حاکم، با حمایت مدیری همچون «علی مرادخانی»
(معاون هنری وزارت ارشاد)، «دو تا دو تا» تئاتر روی صحنه
سالنهای دولتی میبرد.
«علی مرادخانی» معاون هنری وزارت ارشاد در کنار «علی جنتی»
ماجرا از 20 تیر ماه سال جاری آغاز شد؛ از جایی که خبرگزاری
«تسنیم» طی گزارشی، بخشهایی از گفتگوی منتشر شده
«محمد یعقوبی» با «امین بهروزی» در سایت اختصاصی
«یعقوبی» را منتشر و به آن اعتراض کرد. گفتگویی که در
بخشهایی از آن، هنر تئاتر با سکس و رابطه هنرمندان تئاتر
با مخاطب به رابطه دو طرف یک سکس تشبیه شده بود:
«همیشه ناتوانها یا نادانهایی هستند که آدمها را به خودی
و غیرخودی تقسیم میکنند، هر کس را که مانند خودشان
نیست انکار میکنند. مهم این است که تماشاگران، کسانی
که ما برایشان تئاتر کار میکنیم تئاتری را میپسندند که
به آنان احترام میگذارد و قصد مرعوب کردنشان را ندارد.
تئاتری که قصد ندارد ناتوانی خود را در ارتباط با تماشاگران
تبدیل کند به متهم کردن تماشاگران به نفهمی. آنهایی که
میگویند برایشان نظر تماشاگر مهم نیست و فقط به لذت
خودشان فکر میکنند لابد در زندگی خصوصی خودشان
هم و به طور مشخص در سکسشان هم لابد فقط به فکر
ارضای خود هستند، لابد برایشان مهم نیست که طرف
مقابلشان هم باید لذت ببرد. تئاتر هم یک رفتار انسانی،
یک جور سکس است. اگر کسی فقط به فکر ارضای خودش
باشد یا فقط قصد ارضای طرف مقابلش را داشته باشد در
هر دو صورت وضعی ناپایدار و پا درهوا دارد. بهترین وضعیت
این است که هر دو طرف ارضا شوند.»
اما این تنها بخشی از اظهارنظرهای عجیب و غریب او در این
گفتگوست. او خیلی صریح در سایه امنیت خاطری که امثال
«مرادخانی» برای او مهیا کردهاند، در مورد حجاب صحبت میکند:
«به نظرم مهمترین رفتار اقتدارگرایانه این نظام در آغاز حکومت
اجبار زنان به حجاب بود. اگر زنهای ما زیر بار این حجاب اجباری
نمیرفتند، اگر مردان زنان را در آن زمان حمایت میکردند،
بخش عمدهای از این شرایط خفقان و سرکوب اتفاق نمیافتاد.
زنان و مردان به این اجبار تن دادند و اجبارهای دیگر یکی بعد از
دیگری شروع شد. همانطور که گفتم کار به جایی کشیده شد
که به چهاردیواری آدمها هم حمله کردند. یادم هست زمانی
کسی حق نداشت در اتومبیل شخصی خود ترانه گوش بدهد.
اتومبیلها را بازرسی میکردند که نوار ترانه پیدا کنند. دوران
نفرتانگیزی بود. همانطور که حالا دیگر کاری به نوارهای
ترانه داشبورد اتومبیل شما ندارند، حتی به رنگ لباستان
چندان کاری ندارند به نظرم زمانی خواهد رسید که در همین
نظام البته اگر برقرار بماند زنها موفق میشوند که
حجاب اجباری را کنار بگذارند.»
و سپس به بهانه جشنواره تئاتر فجر سال 88 در مورد اصل
انقلاب اسلامی که امثال «مرادخانی» مدیران فرهنگی
آن هستند، میگوید:
«من کسانی را که درجشنواره شرکت کردهاند سرزنش نمیکنم؛
اما من در آن شرایط کار درستی نمیدیدم که شرکت کنم.
نمیخواستم درجشنوارهای که به مناسبت پیروزی این انقلاب
است شرکت کنم. چه جشنی؟ برای کدام انقلاب؟ ما دیدیم در
خیابان با مردم چهگونه برخورد کردند. به نظر من کمترین واکنش
به این همه بدرفتاری و خشونت با مردم این بود که هیچ کس در
جشن این انقلاب شرکت نکند. انقلابی که به مهمترین آرمانش
یعنی آزادی وفادار نباشد جشن گرفتن ندارد.» البته پاسخ به این
فکر و نظر از جانب ما بسیار ساده و آسان است اما بهتر است که
آقایان مرادخانی و سرسنگی برای آن پاسخ درخور داشته باشند.»
اما بعد از انتشار این گزارش، این گفتگو برای چند روز از سایت
«یعقوبی» حذف میشود؛ هر چند که در سایه اقبال ناگهانی
رسانههایی چون شرق و اعتماد و خبرآنلاین و حتی روزنامههای
چون «صبا» که گردانندگانش ادعای ارزشی دارند و حتی از نهادهای
ارزشی تغذیه میشوند، «یعقوبی» هر چه لایق او و همفکران
خویش است، نثار رسانههای منتقدش میکند.
بدتر از آن، سکوت «مرادخانی»ها و «جنتی»ها و بزرگان دولتی بود
که بعد از دستگیری عوامل سازنده کلیپ «هپی»، هنوز به ساعت
نکشیده، موضعگیری توئیتری کردند و حالا نسبت به چنین مواضع
شاذی نه تنها ساکت ماندند که حتی از اجرای دو نمایشنامهی
همزمان او («هیولاخوانی» و «دلسگ») در دو سالن دولتی
«تئاتر شهر» و «ایرانشهر» حمایت کردند.
در سایه این اقبالی که معنای تشکر از «سکس خواندن تئاتر»
و «ضد آزادی خواندن انقلاب اسلامی» توسط «یعقوبی» داشت،
او با دریافت این حقیقت که حوزه فرهنگ در دولت تدبیر و امید
بیصاحبتر از آن است که کسی بابت این قبیل موضعگیریها
واکنشی نشان دهد، این بار متن کامل گفتگوی توهینآمیز و
سراسر وقاحت خود را در سایتش البته با اصلاح چند جمله،
منتشر کرد.
"فيلمى كه شما نشان مىدهيد اگر فيلم سازنده باشد در
سراسر كشور سازندگى دارد و اگر يك فيلم خداى نخواسته
انحرافى باشد در سرتاسر كشور نقش دارد. (27/12/60)
بخشی از بند "م" وصیتنامه سیاسی - الهی حضرت روح الله
خطاب به امت حزب الله:
"…اکنون وصیت من به مجلس شورای اسلامی در حال و آینده و
رئیس جمهورو روسای جمهور مابعد و به شورای نگهبان و شورای
قضایی و دولت در هرزمان ، آن است که نگذارند این دستگاههای
خبری و مطبوعات و مجله ها ازاسلام و مصالح کشور منحرف شوند.
و باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن ، که موجب تباهی
جوانان و دختران و پسران می شود، از نظر اسلام و عقل محکوم
است . و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات برخلاف
اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است . و بر همه ما و
همه مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است . و از آزادیهای مخرب
باید جلوگیری شود. و ازآنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسیر
ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است به
طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسئول می باشند و مردم و
جوانان حزب اللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکورنمودند به
دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان
مکلف به جلوگیری هستند…" وصیتنامه سیاسی - الهی حضرت امام خمینی(ره)
نمایش (تنها را ممکن) نوشته وکار محمد یعقوبی
رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم)فرمود:
«اگر کسى با زن نامحرم شوخى کند، خداوند در روز قیامت
در ازاى هر کلمه که با او سخن گفته، هزار سال حبسش مى کند»
رجانیوز برای آنکه در تاریخ ثبت شود که وزرات ارشاد دولت یازدهم
به طور اعم و مدیرانی مانند «علی مرادخانی» به صورت اخص،
حمایت بیدریغ خود را به چه قشر هنرمندانی اختصاص میدهند
و برای بازگشت آنها از کانادا فرش قرمز پهن میکنند، برخی از این
اظهارنظرهای بیسابقه «یعقوبی» را با عذرخواهی پیشاپیش از
پیشگاه مخاطبان، منتشر میکند؛ باشد که «غیرت» برخی به
درد آید از این همه تسامح و نفاق برخی مدیران فرهنگی که
حقوق و مزایای حکومت را میگیرند و در خفا بودجهها را میان
امثال «یعقوبی» تقسیم میکنند:
ا-از علاقه به نمایشی با تم همجنسگرایی تا تاسف از احساس منفی
مردم نسبت به کلمات رکیک
«یعقوبی» گفتگویش را این طور آغاز میکند:
«من بعد از گذراندن دورههای آموزشی به فکر اجرای نمایشی
بودم که مجموعه نمایشنامهای را به دست آوردم که در آن از
دو نمایشنامه خیلی خوشام آمد. یکی از آنها نمایشی بود
به نام untidy thing که دربارهی رابطهای همجنسگرایانه
بود، نمایشنامهی دوم شب به خیر مادر نوشتهی مارشا نورمن
بود. من بیدرنگ از فکر اجرای نمایش اول گذشتم چون
می دانستم که شرایط اجرای آن در ایران مهیا نیست.
از نظر مسئولان فرهنگی؟
نه تنها از این نظر که به نظرم شرایط فرهنگی خود تماشاگران
هم آماده ی اجرای چنین چیزی نبود، در حقیقت میدانستم و
هنوز هم اعتقاد دارم که داستان این نمایش در تماشاگر ایرانی
ایجاد نوعی واکنش منفی میکرد. حتا شاید تماشاگران تمسخر
کنان به شخصیتها میخندیدند.
ممکن است داستان نمایش را بگویید؟
داستان درباره زوجی بود؛ زن متوجه میشود که همسرش با
مردی رابطه داشته است، مرد مدت کوتاهی است که مرده است
و نمایشنامه در واقع گفتوگوی زن با مردی است که با همسر زن
رابطه داشت. و این دیالوگ هنوز یادم است که پارتنر مرد به زن او
میگوید که او همیشه عاشق زنش بوده...
و شما فکر میکنید که تماشاگر واکنش منفی نسبت به چنین
داستانی دارد؟
بله قطعاً، مثلاٌ در همین اجرای «خشکسالی و دروغ» صحنهای
هست که وقتی شخصیت زن به مرد گیر میدهد، مرد از او
میپرسد: پریودی؟ و خب من شک ندارم حتی اگر این دیالوگ
را اجازه بدهند بگویم هنوز تماشاگر آمادگی شنیدنش را ندارد.
چنین دیالوگی متاسفانه هنوز تماشاگر را معذب میکند.
بنابراین من آن پرسش مرد را حذف کردم.»
2- شما که میدانید این نظام چهقدر برای مردمش ارزش قائل
است؟!!!
سپس «یعقوبی» در پاسخ به سوالی درباره دلایل مجوز نگرفتن
نمایشنامهی «شب به خیر مادر» میگوید:
«دلیلشان این بود که این نمایش ترویج خودکشی میکند و تاثیر
بدی بر مخاطب میگذارد. شما که میدانید این نظام چهقدر برای
مردمش ارزش قائل است؟!!!
3- اجرای تئاتر بدون روسری
همین نمایش البته با حمایت مدیران وقت به اجرای عمومی هم
میرسد؛ اما «یعقوبی» اجراهای خصوصی را به یک دلیل ساده
بیشتر ترجیح میدهد:
«نمایش اجراهای خصوصی متعددی داشت و درطی این اجراها
با کمک شهردار وقت جناب کرباسچی و طی مسیری که به
نظرم چندان ربطی به بحث ما ندارد، نمایش را درتئاتر شهر اجرا
کردیم که البته متوجه شدیم که اجراهای خصوصی بسیار
دلپذیرتر بود.
-چرا؟
دلیلش ساده بود. در اجراهای خصوصی بازیگران ما روسری
نداشتند.
-جالب است، به نظر شما این کار هم غیر قانونی نبود؟
نبود، گفتم که، این حریم خصوصی است . گرچه حتما
میدانید که در آن سالها نظام حاکم حتی آزادی آدمها
را در چهاردیواری خانهشان برنمیتابید.»
خب وقتی «یعقوبی» تئاتر را به سکس تشبیه میکند،
مشخص است که از اجرای بدون روسری بازیگران لذت
بیشتری عائد کارگردان میشود.
4-تکنیکهای مقابله با سانسور؛ از بغل کردن بازیگران تا سیگار
کشیدن در ماه رمضان
«من در کارگاه استاد سمندریان هنرجو بودم و در پایان کلاسه
ا ما نمایش باغ وحش شیشهای را اجرا کردیم. اجرای ما مصادف
شد با ماه رمضان و من در آن اجرا اولین تکنیک مقابله با سانسور
را به کار بردم. در صحنهی تنهایی جیم و لورا جایی هست که جیم
به لورا میگوید یکی باید تو را ببوسد لورا! بازیگرم بنا به خواست
من رو به تماشاگران گفت: من الان باید او را ببوسم اما نمی توانم....
ولی این همهی داستان نبود، گفتم که ماه رمضان بود و بازیگر من
در آن اجرا سیگار میکشید و یک جای کار هم که تام مست و خراب
به خانه میآید و گریه میکند بنا به خواست من بازیگر خانم در
نقش لورا تام را بغل کرد. من به فکر این بودم که اگر او قرار است
نقش خواهر تام را بازی کند وقتی خواهری ببیند برادرش گریه
میکند چه میکند؟ برادرش را بغل میکند... بعد از اجرا
دانشجویی با تهریش و صورت پرجوش پیش من آمد و به اجرا
اعتراض کرد که شما مسائل شرعی را رعایت نکردید و به ارزشها
توهین کردهاید و چه و چه.... ما میخواستیم تئاتر کار کنیم. هدف
ما باورپذیر کردن نمایش باورپذیر کردن مثلن رابطهی دو بازیگر بود
که در نمایش نقش برادر و خواهر را بازی میکردند. بنابراین بازیگران
با نیت و قصد فساد همدیگر را بغل نکرده بودند. قصدمان ارتکاب
جرم نبود. قصدمان باورپذیر کردن موقعیت بود.»
5- بازیگر اجازه نداشت بگوید ... میخوره، میگفت بیست و پنج
میخوره!
«مثلا بازیگرانم متاسفانه نمیتوانند همدیگر را بغل کنند. در مقام
نویسنده هم ایدههایی برای واژههای نگفتنی پیدا کردهام. مثلا در
ماچیسمو بازیگران هر جا که دیالوگها سانسور شده بود لب
میزدند. یا در این نمایش آخر یعنی «خشکسالی و دروغ»
بازیگران به جای حرفهایی که نمیتوانستند بگویند از عدد
بیستوپنج استفاده میکردند. مثلا بازیگر اجازه نداشت بگوید
میشاشه، جای این کلمه میگفت میبیستوپنجه. یا به
جای گه میخوره میگفت بیستوپنج میخوره. جاهایی هم
که یک جمله را گفته بودند نگوییم دیگر بیستوپنج چارهی کار
نبود. از بازیگرانام خواستم با حرکت آهسته کاری انجام دهند،
جوری که در سینما بهش میگویند slow motion و همزمان
با حرکت آهسته مثل نمایش ماچیسمو لب میزدند.» و کمی
جلوتر دلیل استفاده از 25 را هم میگوید: « اصل25 قانون
اساسی درباره سانسور است.»
6- گفتم یک شرط دارد: در صحنه تخت خواب داشته باشم!
«سال 1385زمان اجرای نمایش ماه در آب همه میخواستند در
تئاتر شهر پروژکشن استفاده کنند و تئاتر شهر امکانات کمی
داشت، مسئولان تئاتر هم میلی به خرید چند پروژکشن نداشتند
و ترجیح میدادند کارگردانها را راضی کنند که پروژکشن را از
کارشان حذف کنند. من پیش یکی از مسئولان رفتم و او التماس
کنان از من پرسید نمیشود که پروژکشن استفاده نکنی؟ من
هم گفتم یک شرط دارد: در صحنه تخت خواب داشته باشم. آن
مسئول با تعجب گفت: چرا که نه؟
-به همین سادگی؟
به همین سادگی.»
7-این نظام از کلمه وحشت دارد
«اصولاً این نظام با کلمه مشکل دارد، یعنی حکومت ما از کلمه
وحشت دارد و این باعث میشود بیشتر حوزههایی که سانسور
در آن اتفاق میافتد حوزههایی هست که کلمه در آن وجود دارد
مثل کتاب.»...
و اما...
اینها تنها بخشی از این گفتگوی وقاحتبار مردی است که تمام
آرمانش یک تختواب وسط صحنهی تئاتر است. مردی که از خفقان
مینالد و همزمان دو تئاتر بر روی صحنه دارد که در یکی در سالن
متعلق به شهرداری تهران، شعار «مرگ بر امریکا» را به تمسخر
میکشد و آن را به یک سگ منتسب میکند و در دیگری در
بزرگترین سالن تئاتر شهر، از سانسور حکومتی میگوید و یک
معلم دینی مذهبی را به سخره میگیرد. و البته نظام جمهوری
اسلامی تا آن حد انعطاف دارد که اپوزوسیون نازلی همچون
«محمد یعقوبی» با آرمانهای تختخوابیاش در آن فعالیت کند،
اما هیچ دلیلی وجود ندارد که این فعالیت با پول و حمایت دولت
و در سالنهای دولتی صورت گیرد.
افتتاحیه تئاتر «دل سگ» در سالن دولتی ایرانشهر
در این میان، قسمت تلختر ماجرا آن جاست که همین به اصطلاح
هنرمند، مدتی استاد دانشگاه تهران بوده و اذهان دانشجویان را
با این گزارههای زیرشکمی پر کرده است و جالبتر آنکه شنیده
میشود حالا در دولت یازدهم «یعقوبی» و چند نفر دیگر همچون
«نغمه ثمینی» و «محمد رحمانیان» تا آنجا در سیستم تئاتر نفوذ
پیدا کردهاند که در دایره مشاوره و تصمیمسازی قرار گرفته و بر
تصمیمات امثال «مرادخانی» تأثیر میگذارند.
به هر حال، مهم نیست که اربابان غربی «یعقوبی» به او گفتهاند
باید روتر بازی کند و در این میان مدیران فرهنگی ساکت ماندهاند،
حتی مهم نیست که همین مطلب هم رزومهای خواهد شد برای
«محمد یعقوبی» در فرودگاه فلان کشور غربی برای صدور روادید،
مهم این است که یک بار مظلومیت تاریخی جمهوری اسلامی در
مواجهه با وقاحت هنرمندان تخت خوابی یک جا ثبت شود و البته
سکوت برخی مدیران در این میان... کد خبر:198667 -
پوستر/ دولت عهدشکن
کاریکاتور/ نقض توافقنامه ژنو
دیپلماسی بی فایده
رهبر انقلاب فرمودند: آمریکاییها نه تنها دشمنیها را کم
نکردند بلکه تحریمها را هم افزایش دادند! البته میگویند
این تحریمها، جدید نیست اما در واقع جدید است و مذاکره
در زمینه تحریم هم فایده ای نداشته است.
چرا شیر و خورشید نماد طاغوت است؟
آیت الله العظمی جوادی آملی (حفظه الله تعالی):
( پرچم یازهرا(س) پرچم سهرنگ را حفظ کرد.)
عکس/ شیر و خورشید در صفحه اول یک هفته نامه
سخنان عجیب دستیار ارشد رئیسجمهور در جمع یهودیان شیراز
آقای یونسی! «شیر و خورشید» برای شما؛ «الله» برای ما
سكه شیر و خورشید دوران سلجوقی
سه فرشته ای که مهمان طلبه جوان شدند/آیا نگاه فیلم سازان
به شخصیت روحانیت در سینما تغییر می کند؟
آیا سینماگران ما محدودیتی ناخواسته یا خود خواسته برای حذر
از ورود به حوزه های دیگر روحانیت احساس می کنند یا علت دیگری
باعث این فقدان شده است؟
امامزاده سید احمد بن موسی (ع) که به شاه چراغ مشهور است
برادر امام علی بن موسی الرضا (ع) و یکی از پرهیزگارترین و
با تقواترین فرزندان «امام کاظم علیه السلام» بود ؛ آنگونه که در
حیات خود، هزار برده خرید و آنان را در راه خداوند آزاد نمود. آنچه
در پی میآید گزارش مختصری است از هجرت، شهادت و بارگاه آن
حضرت در شهر شیراز:
میلاد
تاریخ دقیق تولد حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (س) مشخص
نیست. دو سال پیش، در شورای فرهنگ عمومی استان فارس
نامگذاری یک روز به نام بزرگداشت آن حضرت مطرح شد و متولیان
امر تصمیم گرفتند که روز تولد آن حضرت را به عنوان مراسم
بزرگداشت انتخاب کنند. لذا برای مشخص شدن روز دقیق تولد،
مورخان و محققان تحقیقات خود را آغاز کردند.
اما پس از بررسیهای به عمل آمده کارشناسان به این نتیجه رسیدند
که روز تولد حضرت شاهچراغ(س) بدرستی مشخص نیست و در
این خصوص نقلهای متفاوتی وجود دارد. از این رو تصمیم بر این شد
که در دهه کرامت ـ یعنی حدفاصل تولد حضرت معصومه(س)
و امام رضا(ع) ـ یک روز به عنوان روز بزرگداشت
حضرت احمد بن موسی "شاهچراغ"(س) تعیین شود.
سفر به شیراز
در زمانی که حضرت امام علی بن موسی(ع) با ولایتعهدی تحمیلی
در "طوس خراسان" بودند، حضرت احمد بن موسی(س) به اتفاق
جناب «سید محمد عابد» و جناب «سید علاءالدین حسین» برادران
خود و جمعی دیگر از برادرزادگان و اقارب و دوستان، به قصد زیارت
آن حضرت از حجاز به سمت خراسان حرکت نمود. در بین راه نیز
جمع کثیری از شیعیان و علاقه مندان به خاندان رسالت، به سادات
معظم ملحق و به اتفاق حرکت نمودند تا جایی که مینویسند: به
نزدیک شیراز که رسیدند، تقریباً یک قافله پانزده هزار نفری از زنان
و مردان تشکیل شده بود.
خبر حرکت این کاروان را به خلیفه وقت «مأمون» دادند. وی ترسید
که اگر چنین جمعیتی از بنی هاشم و دوستداران و فدائیان آنها به
طوس برسند، اسباب تزلزل مقام خلافت گردد. لذا امریّهای صادر
نمود به تمام حکام بلاد که در هر کجا قافله بنی هاشم رسیدند،
مانع از حرکت شوید و آنها را به سمت مدینه برگردانید. به هرکجا
این حکم رسید قافله حرکت کرده بود مگر شیراز.
حاکم شیراز مردی به نام «قتلغ خان» بود. وی با چهل هزار لشکر
جرّار، در "خان زنیان" در هشت فرسخی شیراز اردو زد و همین که
قافله بنی هاشم رسیدند، پیغام داد که حسب الامر خلیفه، آقایان
از همین جا باید برگردید. حضرت سید احمد(س) فرمود: «ما قصدی
از این مسافرت نداریم، جز دیدار برادر بزرگوارمان». اما لشکر قتلغخان
راه را بستند و جنگ شدید خونینی شروع شد اما لشکر در اثر فشار
و شجاعت بنی هاشم پراکنده شدند.
لشکر شکست خورده، تدبیری اندیشیدند. بالای بلندیها فریاد زدند:
«الان خبر رسید که ولیعهد [امام هشتم علیهالسلام ] وفات کرد»!
این خبر مانند برق، ارکان وجود مردمان سستعنصر را تکان داده،
از اطراف امام زادگان متفرق شدند. جناب سید احمد(س) شبانه با
برادران و اقارب از بیراهه به شیراز رهسپار گردیدندو با لباس مبدّل
پراکنده شدند.
ما میخواهیم مردم در پناه این امامزادگان به آرامش برسند.
حضرت امام خمینی(ره)
من به همه امامزادگان علاقة خاصی دارم...
امام خامنه ای(مدظله العالی)
عکس/ بوسه آیت الله بهجت(ره) بر آستان امام رضا(ع)
آیت الله بهجت (ره):
یکی از کرامتهای شیعه، قبور و مزارهای امامزادگان است،
لذا نباید از زیارت آنها غافل باشیم و خود را اختیاراً محروم سازیم!
چرا "شاهچراغ" ؟
درباره پیدا شدن مدفن حضرت احمد بن موسی (س) حکایت
دیگری نیز نقل شده است که توجه به آن دلیل نامیده شدن آن
حضرت به "شاهچراغ" را نیز روشن میکند:
تا زمان «امیر عضدالدوله دیلمی» کسی از مدفن حضرت احمد
ابن موسی (ع) اطلاعی نداشت و آنچه روی قبر را پوشانده بود
تل گلی بیش به نظر نمیرسید که در اطراف آن، خانههای متعدد
ساخته شده بود. از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانهای گلی
داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می دید چراغی در
نهایت روشنایی در بالای تل خاک می درخشد و تا طلوع صبح
روشن است، چند شب جمعه مراقب می بود،روشنایی چراغ
به همین کیفیت ادامه داشت با خود اندیشید شاید در این مکان،
مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاء الله باشد، بهتر آن است که
امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه نمایم.
هنگام روز پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی
رفت و کیفیت آنچه را دیده بود به عرض رسانید. امیر و حاضرین
از بیانش در تعجب شدند. درباریان که این موضوع را باور نکرده
بودند، هر کدام به سلیقه خود چیزی بیان کردند. اما امیر که مردی
روشن ضمیر بود گفت: «اولین شب جمعه شخصاً به خانه پیرزن
میروم تا از موضوع آگاه شوم».
چون شب جمعه فرا رسید شاه به خانه پیرزن آمده و دور از خدم
و حشم آنجا خوابید و پیرزن را فرمود هر وقت چراغ روشن گردید
مرا بیدار کن .چون ثلث آخر شب شد پیرزن بر حسب معمول
روشنایی پرنوری قوی تر از دیگر شب های جمعه مشاهده کرد
و از شدت شعفی که به وی دست داده بود بر بالین امیر عضدالدوله
آمده و بی اختیار سه مرتبه فریاد زد: « شاه! چراغ».
امیر بیدار شد و ناگهانی از خواب پریده و چشمش را متوجه سمتی
نمود که پیرزن چراغ را به او نشان می داد و چون علنا و آشکارا
چشمش نور چراغ را دید در شگفتی عجیب بماند و چون رو به سمت
چراغ بر بالای تل برآمد اثری از چراغ ندید و چون به پایین آمد باز نور
چراغ با روشنایی زیاد خود نمایی می کرد، خلاصه اینکه امیر شخصی
را جهت کاوش در آن منطقه مامور می کند و..... مقبره فرزند ارشد
موسی بن جعفر(ع) حضرت شاهچراغ پیدا می گردد و به دستور امیر
بر بالای آن جایگاهی ساخته میشود که تا امروز زیارتگاه عاشقان
اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) است.
طرح جدیدپیشنهادی مفتی برجسته وهابی برای
نبش قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)
آتش زدن و تخریب قبر مطهر پیامبر اکرم(ص)+سند
عبد المنعم ابراهیم،وهابی تندرو، کتابی دارد به نام مغنی المرید
الجامع لشروح کتاب التوحید که شرحی است بر کتاب التوحید
محمد بن عبد الوهاب .این شخص،پس از نقل سخن ابن قیم،
شاگرد ابن تیمیه در مورد تخریب گنبد شریف پیامبر(ص)
،آتش زدن حجره پیامبر(ص) را امری عادی جلوه داده و با کنایه
خواستار خراب شدن و آتش زدن حرم ملکوتی آن
حضرت شده است.
وی با بی شرمی تمام می نویسد :
قال ابو حفص : تحرق الحجره ، بل تهدم . فاذا کان کلامه
فی الحجره فکیف بالقبه؟(مغنی المرید الجامع لشروح کتاب
التوحید(ج4ص1601 مکتبه نزار مصطفی الباز)
ابوحفص می گوید : آن اتاق باید در آتش بسوزد،بلکه باید ویران
شود. پس وقتی که،نظر او درباره حجره چنین باشد،(یعنی:
اگر حکم به آتش زدن اتاق پیامبر بدهیم) پس گنبد چگونه
است؟(یعنی: حکم از بین بردن گنبد نیز کاملا واضح است)
خداوند شر وهابیون کافر را از سر مسلمانان کم کند. ان شاء الله.
طرح مفتی برجسته وهابی برای نبش قبر پیامبر(ص)
روزنامه «ایندیپندنت» گزارش داده است که «علی بن عبدالعزیز الشبل»
مفتی برجسته وهابی و استاد دانشگاه «محمد بن سعود»
طرحی را برای تخریب کامل مسجد النبی و نبش قبر پیامبر اسلام،
به مقامات سعودی ارائه کرده است.
این سند ۶۱ صفحهای که دکتر «عرفان العلوی» از اساتید عربستانی
از آن پرده برداشته است، به ریاض توصیه کرده است که مسجد
النبی(ص) تخریب شده و پیکر پیامبر پس از نبش قبر، به قبرستان
بقیع منتقل شده و به صورت گمنام دفن شود. به نوشته
«ایندیپندنت»، البته هنوز هیچ نشانهای مبنی بر اینکه عربستان
این پیشنهاد را پذیرفته و قصد اجرا آن را دارد، وجود ندارد. روزنامه
ایندیپندنت نتوانسته است در این رابطه با مقامات عربستانی در
سفارت این کشور در لندن، گفتوگو کند.