سیاست انقلابی کرمانشاه
بسم الله الرحمن الرحیم عماریون احساس وظیفه کنند در صحنه حاضر‌شوند

 
پیشگویی امام علی(ع) درباره شهادت یار ایرانی خود «میثم تمار»

 در نخستین دیدار میثم تمار و امیرالمؤمنین(ع)، حضرت از او نامش را

می‌پرسد که پاسخ می‌شنود: سالم! حضرت می‌فرماید:

اما پیامبر خدا(ص) به من فرمود پدرت اسم تو را در ایران و در سرزمین

خودت «میثم» گذاشته است.


 

۲۲ذیحجه سالروز شهادت میثم تمار

شهادت در راه خدا آرزوى بزرگ «میثم تمار» و «حبیب ‏بن مظاهر» بود.
 
و هردو به این آرزو ‏رسیدند; حبیب، در رکاب حسین(علیه السلام) و میثم در 
 
مبارزه با طغیان «ابن زیاد». ‏

روزى، میثم در مجلس «بنى اسد» با حبیب‏ بن مظاهر ملاقات کرد.

مدتى باهم گفتگو کردند. در ‏پایان این دیدار، حبیب ‏بن مظاهر گفت:

گویا پیر مرد خربزه‏ فروشى (۱) را می بینم که در راه ‏دوستى فرزندان و 

خاندان پیامبر،او را به دار مى‏ آویزند و بر چوبه دار،شکمش را می ‏درند. ‏‏

(اشاره به شهادت میثم در کوفه) ‏

میثم هم در پاسخ گفت: من هم گویا مردم سرخ ‏رویى را می ‏بینم و 

می شناسم، با دو دسته موى ‏بر سر که براى یارى فرزند دختر پیامبرش

قیام می کند وکشته مى‏ شود و سرش در کوفه ‏گردانده مى‏شود.

(اشاره به شهادت حبیب در کربلا) پس از این گفتگو از هم جدا شدند و

رفتند. ‏

 

اهل آن مجلس، که آن دو را به دروغ متهم میکردند، هنوز متفرق نشده بودند

 

که «رشید ‏هجرى‏» یکى از یاران على‏«ع‏» فرا رسید و سراغ میثم و حبیب

 

را از آنان گرفت.گفتند: این ‏جا بودند و شنیدیم که چنین و چنان گفتند. گفت:

 

خدا میثم را رحمت کند! فراموش کرد این را ‏هم به گفته‏اش بیفزاید که:

 

«به آن کس که سربریده حبیب را به کوفه مى‏ آورد، صد درهم بیشتر ‏داده

 

می شود.» و... رفت. آنان گفتند: این دیگر از آن دو هم دروغگوتر است!  

 

ولى چند ‏روزى نگذشت که میثم را بردار آویخته دیدیم و سر حبیب را هم

 

پس از کشتنش آوردند و ‏هرچه را که آن دو گفته بودند

 

به همان صورت اتفاق افتاد.(۲) ‏

 

اینک مزار شهید یک مشهد است و به شهادت ایستاده است. گواه پیروزى

حق و شاهد رسوایى و ‏نابودى باطل است. در سرزمین عراق در محلى

میان نجف اشرف و کوفه، بارگاهى است که ‏مدفن «میثم تمار» است.

بر سنگ مزارش نام میثم به عنوان یار و مصاحب على (علیه السلام)

‏نوشته شده است

 از سربازان ولایت جز ولایت پذیری انتظاری نیست؛ اما از سرداران ولایت

تنها ولایت پذیری کافی نیست؛ بلکه می‌بایست ولایت‌مدار هم باشند.

معنایش این است که کسی با شناخت کامل از منظومه فکری و خط مشی

سیاسی و اجرایی ولایت، حتی قبل از اینکه دستوری برسد، بتواند در انجام

به تکالیف خود، دقیقا بر اساس خواست و روش مورد پذیرش ولی حرکت

کند. به عبارت دیگر پیش از اقدام به یک کار یا اتخاذ یک موضع، بررسی کند

که آیا این موضع و عمل او مورد رضایت ولی زمان هست یا نه و طبیعتا اگر

زمانی هم دستور و حتی اشاره‌ای برسد، با جان و دل می‌پذیرد و عمل

می‌کند.

این کار به معنای جلوتر از ولایت حرکت کردن نیست؛ بلکه به معنای عمل

به هنگام در زمان لازم بر اساس تکلیف و با شناخت از مسیر ترسیمی

عقلانی و شرعی ولایت است. چنین کسی برای تمام اقدامات خود منتظر

دستور و کسب تکلیف نمی‌ماند و البته اگر عمل و اقدامی محل شبهه شد

و نتوانست بر اساس خط مشی ترسیمی ولایت حرکت کند، سعی می‌کند

چاز کانال مطمئن کسب تکلیف کرده و عمل نماید.

 

میثم تمار که بود؟

میثم فرزند یحیى ابتدا غلام زنى از طایفه بنى اسد بود. حضرت على(ع) او

را خرید و آزاد کرد. وى در زمان پیامبر(ص) نیز مى‌زیست؛ هر چند در حوادث

زمان آن حضرت یادى از او نشده، اما او را از اصحاب پیامبر(ص) به شمار

آورده‌اند. میثم تمّار در طول هم نشینی‌اش با حضرت علی(ع) اخبار غیبی

فراوانی از حضرت شنید و در موارد متعددی آن را بازگو  کرد. افشاگری‌ها

و موضع گیری‌های ستودنی میثم تمّار در مقابل دستگاه حاکم جور،

زمامداران وقت را بر آشفت و در صدد دستگیری او بر آمدند تا از رسوایی

بیشتر بنی امیه جلوگیری کنند.

لقب تمار(خرما فروش) را هم از آن جهت‏ به ‏او می‌گفتند که در کوفه

خرما فروش بود.

منطقه‌ای که جناب میثم پیش از اسلام ساکن آنجا بوده و در آن متولد شده

بود، منطقه‌ای به نام ران است که در آذربایجان قرار داشت. البته موارد

دیگری هم در مورد شهر محل تولد و اقامت میثم ذکر شده است؛

شهرهایی از جمله کرمان و فارس گفته شده، اما در ظاهر، نقل قوی‌‌تر این

است که زادگاه جناب میثم منطقه آذربایجان بوده است.

جناب میثم نیز مانند بقیه موالیان که پس از اسلام برای نزدیکی بیشتر به

خاندان طهارت به مناطق عرب نشین آمده بودند، به کوفه آمد. ایشان اولین

بار امیرمؤمنان(ع) را در کوفه دیدار می‌کند و در آن زمان جناب میثم غلام

یک زن عرب بوده و چون موالی بوده، خدمتگزاری این خانواده را در کوفه

انجام می‌داده است.

امیرمؤمنان(ع) میثم را که غلام و برده آن زن عرب بوده، می‌خرد و آزاد

می‌کند و میثم آزاد شده امیرالمؤمنین(ع) است. در دیدار اولی که بین

میثم و امیرمؤمنان(ع) اتفاق می‌افتد، حضرت از ایشان می‌پرسد که اسم

تو چیست؟ و ایشان در پاسخ می‌گوید: «سالم». حضرت می‌فرمایند:

اما پیامبر خدا(ص) به من فرمود که پدرت اسم تو را در ایران و در سرزمین

خودت، میثم گذاشته است. میثم بسیار متعجب می‌شود که رسول

خدا(ص) و جانشین او امیرالمؤمنین(ع) درست می‌گویند و اسمش قبلا

میثم بوده است. اما در این منطقه و کوفه هیچ کس این را نمی‌داند و

کسی از این موضوع با خبر نیست. حضرت به میثم می‌فرماید: از امروز

نامت همان میثم باشد و همان نامی که پدرت بر تو گذاشت و همان

نامی که رسول خدا(ص) مرا از آن نام با خبر کرد.


 

 

پیشگویی کیفیت شهادت میثم تمار توسط امام علی(ع)

میثم صبحی خدمت امیرمؤمنان(ع) می‌رسد و به منزل حضرت می‌رود.

حضرت در چشمان میثم خیره می‌شود و می‌فرماید: به خدا قسم روزی را

می‌بینم که به خاطر دوستی تو با من، دست و زبانت را می‌برند و تو را از

نخل آویزان می‌کنند!

میثم بسیار تعجب می‌کند و میثم می‌پرسد: آیا واقعا این اتفاق می‌‌افتد؟

حضرت می‌فرمایند: آری به خدای کعبه قسم که این اتفاق می‌افتد و این

رازی است که پیامبر(ص) به من گفته است. میثم در پاسخ به

امیرمؤمنان(ع) می‌گوید: هرگز پیامبر اکرم(ص) دروغ نمی‌گوید و من ایمان

دارم همان چیزی که شما فرمودید، اتفاق می‌افتد. میثم از این خبر که با

محبت امیرمؤمنان(ع) و به واسطه همین محبت، شهید می‌شود،

بسیار خوشحال ‌شد.

مزارمیثم تمار


 

به دنبال «حسین‏»(ع) ‏

میثم، خبر حرکت امام حسین(ع) را به طرف مکه شنید. در همان سال،

تصمیم گرفت که به ‏قصد حج عمره روى به مکه بنهد. در مکه به دیدار

امام حسین(ع) موفق نشد. پس از حج ‏به ‏مدینه رفت. در دیدارى که با

«ام سلمه‏»همسر پیامبر(ص) داشت خود را معرفى کرد.ام ‏سلمه گفت:

پیامبر،بارها تو را یاد میکرد و در دل شبها،سفارش تو را به على(ع) مىینمود. ‏

میثم از ام‏ سلمه،حسین على(ع) را پرسید.ام ‏سلمه گفت: به اطراف مدینه

رفته است، او نیز ‏همواره تو را یاد مى‏کرد. میثم گفت: من نیز همواره به یاد 

آن بزرگوار هستم. امروز موفق به ‏دیدار او نشدم. به او بگو که دوست

داشتم بر او سلام بگویم. من بر می گردم و به خواست‏ خدا ‏یکدیگر را نزد 

پروردگار،دیدار خواهیم کرد. (اشاره به شهادت قریب الوقوع امام حسین(ع)

بود،زیرا بیست روز پس از این سخن بود که امام حسین(ع) به شهادت  ‏

رسید. آن گاه ام‏ سلمه با عطرى محاسن میثم را معطر ساخت. 

میثم گفت:به زودی ریشم با خون، ‏رنگین خواهد شد. ام‏ سلمه:

چه کسى این خبر را به تو داده است؟ ‏

میثم: مولا و سرور من! ‏

ام ‏سلمه، در حالى که از اندوه، بغض گلویش را گرفته بود، گریست و گفت:

على(ع) فقط ‏مولاى تو نیست، بلکه سرور من و سالار همه مسلمانان

است. آن گاه ام‏ سلمه از او خداحافظى ‏کرد. (۳) ‏

دستگیر شدن میثم ‏

میثم در کوفه، مورد احترام بود و شخصیت اجتماعى ‏اش موقعیت او را از

هرجهت، حساس ‏کرده بود. از سفر حج ‏به سوى کوفه برمی گشت که

«ابن زیاد» دستور دستگیرى او را قبل از ‏رسیدن به شهر، صادر کرد. این 

درحالى بود که مسلم ‏بن عقیل در کوفه به شهادت رسیده و ‏تشنج و 

اضطراب کوفه را فراگرفته و شیعیان سرشناس و چهره‏ هاى برجسته 

هوادار ‏اهلبیت(علیهم السلام) تحت تعقیب یا در زندان بودند و زمینه براى 

اعتراض ها و شورشها فراهم‏«عریف‏» به همراه صد نفر از ماموران، 

برنامه دستگیری میثم را قبل از ورودش به کوفه، ‏تدارک دیدند. ابن‏ زیاد او 

 را تهدید کرده بود که اگرمیثم را دستگیر نکند، خودش به قتل خواهد ‏رسید. 

عریف به «حیره» آمد و همراهانش در انتظار رسیدن میثم بود. میثم را در 

همان جا،پیش از آن که پایش به خانه برسد گرفتند. میثم به ماموران 

حوادث آینده وچگونگی شهادت خویش را بازگو کرد. ‏

میثم گرچه در آن روز، پیرمردى سالخورده بود که بر استخوانهایش جز 

پوستی باقى نمانده بود ‏‏(۴) و از نظر جسمى، تحلیل رفته بود، لیکن از

نظر شهامت و قوت قلب و قدرت روحى و ‏اراده استوار و زبان گویا و فصیح

و ایمان راسخ در حدى بود که ابن ‏زیاد را، با آن همه قدرت ‏و مامور به 

وحشت افکنده بود.به همین جهت هم براى بازداشت این پیرمرد جواندل 

و توانمند،صد مامور را گسیل ساخته بود. ‏

ماموران، میثم را به کوفه وارد کردند. به عبیدالله ‏بن زیاد خبر دادند که میثم

اسیر و گرفتار شده ‏است. در معرفی میثم به ابن ‏زیاد گفتند که:

 او از نزدیکترین و برگزیده‏ ترین یاران ابوتراب، ‏على(ع) است. ‏

ابن زیاد گفت: واى بر شما! کار این مرد عجمى به این جا رسیده است؟!

بیاوریدش…! میثم را ‏از بازداشتگاه به حضور والى کوفه آوردند. ‏

‏«میثم‏» یکپارچه تلاش و اشتیاق بود. در راه تثبیت‏ حق و روشن نگاهداشتن

مشعل حق و ‏ارزشهاى اصیلى که به خاموشى مى‏گرایید، جان بر کف و

شهادت‏ طلب بود.

ابن زیاد، براى آزمودن روحیه میثم و گفتگو با او پرسید:

پروردگارت در کجاست؟ ‏

‏- در کمین ستمگران … که تو یکى از آنانى. ‏

‏ با این که عجم هستى با من این گونه سخن می گویى؟! به من خبر 

داده اند که تو با «ابوتراب‏» ‏بسیار نزدیک بوده‏ اى! ‏

‏- آرى، درست گفته ‏اند. ‏

‏- باید از على تبرى بجویى و با ابراز تنفر از او، او را به زشتى یاد کنى وگرنه

دستها و ‏پاهایت را بریده و بر دار مى‏ آویزمت. ‏

میثم در مقابل این تهدید گفت: على(ع) به من خبر داده است که مرا به

دار می آویزى. ‏

ابن زیاد براى جبران این وضع نامطلوب که پیش آمده بود، گفت: واى بر تو!

با سخنان على ‏درخواهم افتاد. (عمل بر خلاف آن پیشگویى). ‏

میثم گفت: چگونه؟ در حالى که این خبر را على -علیه السلام از پیامبر و او

از جبرئیل و ‏جبرئیل هم از طرف خدا بیان کرده است. به خدا سوگند!

از مکانى هم که در آن به دار آویخته ‏می ‏شوم به خوبى آگاهم که در کجاى

کوفه است و من نخستین مسلمانى هستم که در راه اسلام ‏بر دهانم

لجام زده خواهد شد. ‏

ابن زیاد با شنیدن این سخن، بیشتر برآشفت و گفت: به خدا قسم!

دست و پایت را قطع کرده و ‏زبانت را رها می ‏گذارم تا دروغ مولایت و دروغ

تو آشکار شود. و همان دم دستور داد که ‏دست و پایش را قطع کنند و بر

دارش آویزند. (۵) ‏

و آن چنان که خواهیم دید، ابن زیاد نتوانست زبان میثم را رها و گویا ببیند،

و به قطع آن هم ‏دستور داد. ‏

 

بر فراز دار ‏

براى مردان خدا فراز دار، سکوى رفیع و افراشته‏اى براى معراج است. ‏

به دار آویختن فرزانگان و غیورمردان به همان اندازه که براى قدرتهاى

خودکامه باطل، دلیل ‏ضعف و هراس از آشکار شدن حق و تابش نور

فضیلت و راستى است; براى شهیدان ‏مصلوب، سرمایه عزت و سند

افتخار است.میثم را به جرم حقگویى و حمایت از خط راستین ‏علوى و 

سازش نکردن با سلطه جبارانه یزیدى به طرف چوبه دار بردند. ‏

میثم را به دار آویختند. میثم مرگ را به چیزى نمی ‏گرفت و چنان عادى و

بى‏ اعتنا، آن را تلقى ‏می کرد که بر خشم دشمن می افزود.

میثم تمار بر فراز دار با صدایى رسا مردم را براى شنیدن ‏حقایق اسلام و

احادیث‏ سرى على (ع) فرامی ‏خواند. (۶)

میثم می ‏گفت: هرکس می خواهد حدیث ‏مکنون و ارزشمند على(ع) را

بشنود، پیش از آن که کشته شوم بیاید. من شما را از حوادث ‏آینده تا پایان

جهان، خبر مى‏دهم. مردم مشتاق، پیرامون او جمع می شدند. میثم از فراز

منبر ‏‏«دار» براى انبوه جمعیت، سخن مى‏گفت. فضایل و شایستگی هاى

 

اهل‏بیت پیامبر و دودمان ‏على(ع) را بازگو مى‏کرد و خیانتها و فسادهاى

بنی امیه را فاش می ساخت. ‏

بیان حقایق و افشاگریهاى میثم، در آن آخرین لحظه‏ هاى حیات و از بالاى

دار، چنان مؤثر و ‏تکان‏دهنده بود که به «ابن‏ زیاد» خبر دادند: این بنده، 

شما را رسوا کرد. گفت: به دهانش لجام ‏بزنید. و میثم، اولین کسى بود 

که در راه اسلام بر دهانش لجام زده شد. (۷) ‏

او با وارستگى و ‏ایمانى استوار و جهادى پایدار، رهروى راستین در مسیر

حق بود; مجاهدى سرشار از اخلاص ‏و تجسمى والا از عقیده و جهاد بود

پس از آن، زبان حقگوى او را، که به صراحت روز و به برندگى شمشیر بود،

بریدند. آن کس ‏که مامور بریدن زبانش بود، به میثم گفت:

هرچه می خواهى بگو! امیر فرمان داده است که ‏زبانت را قطع کنم. میثم

گفت: فرزند زن تبهکار -عبیدالله ‏بن زیاد – خیال کرده است که ‏می ‏تواند من 

و مولایم را دروغگو معرفى کند! این است زبان من. ‏

و آن مزدور، زبان میثم را از کامش برآورد…. (۸) ‏

میثم به همان حالت ‏بود، تا این که فردایش، از بینى و دهان او خون غلیظ

می ‏آمد و بدین ‏صورت، طبق آن پیشگویى، موى سفید صورتش با خون

سرخ، رنگین شد. ‏

روز سوم، مردى نزدیک میثم آمد و با نیزه به او اشاره کرد و گفت:به خدا

قسم می ‏دانم که اهل ‏عبادت بودى و شبها را به مناجات به ‏سرمی ‏بردى

. آن گاه با نیزه، چنان ضربتى بر پهلو یا شکم ‏میثم فرود آورد که پیکرش

دریده شد و جان پاک آن اسوه صبر و مقاومت و رشادت به افلاک ‏شتافت

و میثم با روح بلندش معراجى والاتر را آغاز کرد; که هم ‏اکنون هم، آن

طیران معنوى ‏ادامه دارد و با هر درودى که از سوى خداجویان پاکدل

و وارسته، نثار آن شهید راه فضیلت ‏مى گردد، مقام و رتبه ‏اش در

فردوس اعلا و نزد پروردگار، بالاتر می رود. ‏

 

مزار شهید ‏

 

مدتى پیکر پاک و مطهر میثم پس از شهادتش بر سر داربود. ابن زیاد براى

اهانت ‏بیشتر به میثم ‏اجازه نداد که بدن ‏مقدس او را فرود آورده و به خاک

بسپارند; به علاوه می خواست‏ با استمرار ‏این صحنه، زهر چشم بیشترى

از مردم‏ بگیرد و به آنان بفهماند که سزاى مدافعان و ‏پیروان‏ على(ع) چنین

است، ولى غافل از آن بود که شهید، حتى پس از شهادتش هم، راه نشان

‏می ‏دهد، الهام می بخشد، امید می آفریند و مایه ترس و تزلزل حکومتهاى

جور و ستم است. ‏

 

هفت تن از مسلمانان غیور و متعهد که از همکاران او و خرمافروش بودند،

این صحنه را ‏نتوانستند تحمل کنند که میثم شهید، همچنان بالاى دار بماند;

با هم، هم ‏پیمان شدند تا پیکر شهید ‏را برداشته و به خاک بسپارند.

براى غافل ساختن مامورانى که به مراقبت از جسد و دار ‏مشغول بودند،

تدبیرى اندیشیدند و نقشه را به این صورت عملى ساختند که:

شبانه در ‏نزدیکیهاى آن محل، آتشى افروختند و تعدادى از آنان بر سر آن

آتش ایستادند. ‏

 

نگهبانان، براى گرم شدن به طرف آتش آمدند، در حالى که چند نفر دیگر از

دوستان شهید، ‏براى نجات پیکر مقدس «میثم‏» از آتش دور شده بودند.

طبیعتا، ماموران که در روشنایى آتش ‏ایستاده بودند، چشمشان صحنه

تاریک محل دار را نمی ‏دید. آن چند نفر، خود را به جسد رسانده ‏و آن را از

چوبه دار باز کردند و آن طرفتر در محل برکه آبى که خشک شده بود

دفن نمودند. ‏

 

سزاوار است که جویندگان حق و پویندگان راه پاکى که میثم به انجام

رسانید، به آن یگانه اقتدا ‏کنند و در اندیشه و کردار و در فکر و عمل، گام،

جاى گام او بگذارند.که او «اسوه‏» بود

 

صبح شد. ماموران جنازه را بر دار ندیدند; خبر به «ابن‏ زیاد» رسید.

ابن زیاد مى‏دانست که ‏مدفن او مزار هواداران على(ع) خواهد شد.

از این رو جمع انبوهى را براى یافتن جنازه میثم، ‏مامور تفتیش و

جستجوى وسیع منطقه ساخت، ولى آنان هرچه گشتند، اثرى از جنازه

نیافتند و ‏مایوس گشتند. (۹) ‏

 

 

 

اینک مزار شهید یک مشهد است و به شهادت ایستاده است.

گواه پیروزى حق و شاهد رسوایى و ‏نابودى باطل است. در سرزمین

عراق در محلى میان نجف اشرف و کوفه، بارگاهى است که ‏مدفن

«میثم تمار» است. بر سنگ مزارش نام میثم به عنوان یار و مصاحب

على (علیه السلام) ‏نوشته شده است. ‏

 

‏«میثم‏» یکپارچه تلاش و اشتیاق بود. در راه تثبیت ‏حق و روشن 

نگاه داشتن مشعل حق و ‏ارزشهاى اصیلى که به خاموشى می گرایید، 

جان بر کف و شهادت ‏طلب بود. او با وارستگى و ‏ایمانى استوار و جهادى

پایدار، رهروی راستین در مسیر حق بود; مجاهدى سرشار از اخلاص ‏و 

تجسمی والاتر از عقیده و جهاد بود. ‏

 

سزاوار است که جویندگان حق و پویندگان راه پاکى که میثم به انجام

رسانید، به آن یگانه اقتدا ‏کنند و در اندیشه و کردار و در فکر و عمل، گام،

جاى گام او بگذارند.که او «اسوه‏» بود. ‏و پیروى از اسوه ‏هاى کمال،

وظیفه کمال جویان است. ‏شهیدان، اینگونه در تداوم راهشان توسط

پیروان وفادار، به حیات جاوید می رسند. ‏

 

سلام خدا و فرشتگان و پاکان بر «میثم تمار»، که هنوز هم چراغى

روشن بر سر راه انسانیت ‏است، نور مى‏دهد و «راه‏» می نماید. ‏

 

 




تاریخ: شنبه 26 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار




تاریخ: دو شنبه 25 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

بیست وچهار مهر نقطه ی عطف تاریخ انقلاب دیار کریمان و نقطه ی سیاهِ
 
 
کارنامه رژیم شاهنشاهی
 

به گزارش “خانه خشتی”، 24 مهرماه سال 57 به عنوان نقطه ای سیاه در

کارنامه رژیم شاهنشاهی است که در مقابل یکی از صدها برگ زرینِ

مقاومت و ایستادگی مردم ایران و کرمان قرار دارد.

ساعت 10:5 دقیقه روز دوشنبه 24 مهر 1357 است ، در مسجد جامع جای
 
 
سوزن انداختن نیست ، 20 هزار نفر از مردم كرمان به منظور بزرگداشت
 
اربعين شهداى 17 شهريور تهران و همچنین  نخستین سالگرد شهادت
 
 
آيت ا… حـاج سـيـد مـصـطـفـى خـمـيـنـى ، بـه دعـوت عـلمـا و روحـانـيـون
 
 
كـرمـان در مـسـجـد جامع جمع شده اند ، بـازار و كـليـه مـغـازه هـا تعطيل
 
است.
 
 
کولی ها به مردم حمله می کنند
 
 
ساعت 11:30 دقیقه صبح است ، یکی از روحانیون در حال سخنرانی
 
است، ناگهان حدود 300 نفر از کولی ها ، با در دست داشتن چوب و میلة
 
 
آهنی و دادن شعار «جاویدشاه» از چند خیابان شهر عبور و وارد مسجد
 
 
می شوند ابتدا دوچرخه‌ها و موتورهای مردم را به آتش می کشند ، سپس 
 
 
سپس در حالیکه همچنان شعار «جاوید شاه» را سر می دهند به پشت بام 
 
مسجد رفته و با كندن آجر و پرتاب آنها، جمعیت را مورد حمله قرار می دهند.
 
مردم مقاومت می کنند
 
 عده‌ای از مردم داخل مسجد به طرف آنها راه می افتند ، در همین هنگام
 
 
پلیس به حمایت از آنان به طرف مردم تیراندازی می کند و مردم به ناچار
 
به داخل مسجد باز می گردند.
 
مسجد از چهار طرف در محاصره كامل چماق به دستان و مأموران قرار
 
 
دارد ، مردم به این امید كه حمله‌كنندگان به احترام خانه خدا وارد مسجد
 
 
نمی شوند ، دربهای ورودی به حیاط مسجد را می بندند ، این در حالیست
 
كه تمامی وسائل نقلیه شركت‌كنندگان به آتش كشیده شده است.
 
چند دقیقه بعد ، مأمورین از پشت ‌بام مسجد تیراندازی و پرتاب گاز
 
اشك‌آور به داخل حیاط مسجد  را به اوج خود می رسانند ،  جمعیت به
 
ناچار به درون شبستان پناه آورد.
 
مردم و روحانیون مجروح می شوند
 
مردم درهای شبستان را برای جلوگیری از ورود کولی ها  می بندند ،
 
طولی نمی کشد كه گازهای خفه‌كننده‌‌ای فضا را پر می کند ، درهای
 
شبستان شكسته می شود و كولی‌ها با چماق و چوب و میله آهنی،
 
 
به جان مردم می افتند . در كمتر از چند دقیقه شبستان مسجد یكپارچه
 
 
آتش و دود و گاز اشك‌آور می شود و صدای تیراندازی لحظه‌ای قطع
 
 
نمی شود ، فریاد «الله اكبر» و «وامحمدا» به حد اعلای خود می رسد ،
 
عده‌ای از مردم و روحانیون مجروح می شوند.
 
آیت الله صالحی كرمانی و آیت الله رخشاد نجفی نیز در اثر پخش گاز
 
بیهوش می شوند ، مردم آنان را روی دست از مسجد خارج می کند.
 
 
مسجد جامع به آتش کشیده می شود
 
کولی ها وسایل و ساختمان مسجد را به آتش می کشند ، آتش از حیات
 
و شبستان مسجد شعله می کشد و اکنون این ، فرش ها ، کتاب ها و
 
 
قرآن‌ها هستند که می سوزند.
 
آنسوتر تعداد دیگری از مهاجمان در میدان فابریك اجتماع کرده اند ،در
 
 
حالی كه شعار‌هایی به نفع رژیم می دهند از چندین خیابان گذشته ،
 
پس از تظاهرات کوتاهی درجلوی مسجد صفا ، مجدداً به طرف میدان 
 
 
مشتاقیه آمده و از دو طرفبه مسجد جامع حمله می کنند.
 
مقاومت مردم  ادامه دارد
 
  تعدادی از مردم به حال اغماء افتاده و عده‌ای شهادتین می گویند ، از
 
 
آنجا كه تنها راه فرار این جمعیت چند هزار نفری، شكستن حلقه محاصره
 
 
است ، جوانها و مردهایی كه هنوز رمقی برایشان باقی مانده با فریاد
 
 
الله‌اكبر به درهای خروجی شبستان حمله می کنند تا ضمن عقب راندن
 
چماقداران، خود را به حیاط مسجد برسانند ، بدین ترتیب درگیری نزدیك
 
 
بین مردم و حمله‌كنندگان در حیاط مسجد آغاز می شود و این فرصتی
 
است تا عده زیادی از مردم بتوانند خود را نجات دهند.
 
مغازه ها غارت می شوند
 
هدف رژیم از ایجاد این بلوا، بر هم زدن اجتماع بزرگ مردم مسلمان و
 
ایجاد رعب و وحشت، آن هم به اسم مردم است.
 
 کولی ها  به طرف میدان ارگ حرکت می کنند و سه فروشگاه بزرگ
 
را كه میلیونها تومان اتومبیل و دوچرخه و موتورسیكلت در آنها هست
 
 
را  به آتش می کشند، این در حالیست كه اتومبیلهای آتش‌نشانی پشت
 
سر آنها حركت می کنند. سپس وارد بازار شده و مغازه‌هایی را كه متعلق
 
 
به معتمدین شهر است، غارت می کنند.
 
اهداف مهاجمان از قبل مشخص است ، آنها مغازه‌هایی را مورد حمله
 
 
قرار می‌دادند كه یا متعلق به متدینین است و یا تصویر‌هایی از امام
 
رحمه‌الله را پشت شیشه‌های مغازه خود نصب كرده اند.
 
ساعت 3 بعدازظهر هنوز درگیریهای پراكنده ای بین مأمورین و مردم ادامه
 
 
دارد ،  مأموران و چماق به دستان در اطراف مسجد تجمع كرده اند و تا
 
 
پاسی از شب در خیابان به رقص و پایكوبی می پردازند.
 
امام خميني(ره) در پيامي،
 
اين اعمال را نتيجه حمله‏ هاي جنون‏ آميز دانستند.
 
  ساعت 10 شب ، نماینده امام خمینی در یک مکالمه تلفنی از فرانسه
 
جویای سلامتی آیت ا… صالحی در کرمان شدند و جزئیات حمله به 
 
مسجد جامع و مردم را جویا شدند ، آیت ا… صالحی در حین تشریح ماجرا
 
 
بحال ضعف دچار شدند و چون ادامه مکالمه برای ایشان مقدور نبود ،
 
 
یکی از بستگان وی بقیه ماجرا را به اطلاع نماینده امام خمینی رساند .
 
اين حادثه موجب نفرت شديد مردم شد و امام خميني(ره) در پيامي،
 
اين اعمال را نتيجه حمله‏هاي جنون‏آميز دانستند.
 
کرمان در ماتم فرو می رود
 
 
شهرکرمان در ماتم فرو می رود ، مردم به عزاداری می پردازند ،
 
نیروهای ارتش در نقاظ مختلف شهر مستقر می شوند ، بلافاصله
 
مردم راور دست به تظاهرات می زنند و فاجعه مسجد جامع کرمان را
 
محکوم می کنند ، مأموران رژیم به مسجد راور حمله کرده و قسمتی از
 
آن را به آتش می کشند .
 
نخستین شهدای انقلاب اسلامی در كرمان
  
شهید محمد باقدرت جوپاری ، فرزند محمود ، اهل جوپار ، متولد 1315،
 
 
نخستین شهیدیست که در حادثه مسجد جامع کرمان،  در شبستان
 
مسجد جامع مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید .
 
همچنین غلامرضا یزدان شناس اهل ماهان ، متولد 30 مهر سال 1335
 
شهید دیگریست که با شهادت در حادثه مسجد جامع لقب نخستین
 
شهدای انقلاب اسلامی کرمان را به خود گرفت.


ادامه مطلب...
تاریخ: پنج شنبه 24 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار


نخستین کسی که با امام علی(ع) بیعت کرد، که بود؟

امام صادق(ع) فرمود: وقتی خطبه غدیر به پایان رسید، در میان

جماعت مردی خوش سیما ظاهر شد و گفت: به خدا سوگند هیچ

وقت محمد را مانند امروز ندیده بودم که تا این اندازه در معرفی

پسر عمویش علی و برای تثبیت وصایت و ولایت او پافشاری کند.


سال دهم هجرت است و پیامبر اکرم(ص) پس از ا نجام مناسک

حج در حال بازگشته به مدینه است، کاروان‌ها در نزدیکی جحفه

همان مکانی که مسیر کاروان‌ها از هم جدا می‌شود، ناگهان پیک

حق از راه رسید و فرمان مهمی را برای پیامبر خاتم(ص) ابلاغ

کرد و به نا گاه رسول اکرم دستور توقف کاروان‌ها در این مکان و

در آن هوای گرم غدیرخم صادر کردند و همگان منتظر این بودند تا

بشنوند چرا پیامبر(ص) دستور توقف را صادر کردند، هنگامی که

جمعیت ۱۲۰ هزار نفری جمع شدند و سکویی از جهاز شتران

آماده شد، نبی اکرم(ص) شروع به ایراد خطبه مهم غدیر کردند

که بند بند این خطبه دارای نکاتی متعالی است، 


*نخستین کسی که با امام علی(علیه السلام) بیعت کرد

در فراز یازدهم پیامبر(ص) به صورت کلی اتمام و اکمال دین اشاره

می‌کند و خدا را شکر می‌کنند که دین کامل و نعمت تمام شد و

اینجا پیامبر(ص) از منبر پایین آمدند، اولین کسی که بیعت می‌کند

جبرئیل امین است، از امام صادق(ع) روایت است که فرمود:

«وقتی پیامبر خطبه غدیر را به پایان رسانید، در میان جماعت،

مردی خوش سیما و معطر ظاهر شده و گفت: به خدا سوگند

هیچ وقت محمد را مانند امروز ندیده بودم که تا این اندازه در

معرفی پسر عمویش علی بن ابیطالب و برای تثبیت وصایت

و ولایت او اصرار، تأکید و پافشاری کند و به راستی جز کافر

به خدای عظیم و پیامبرش، هیچ کس قادر به مخالفت با آن

قرارداد نیست، غم و اندوه طولانی و دراز بر کسی که پیمانش

بگسلد»!

امام صادق(ع) فرمود: «عمر بن خطاب از هیئت و طرز سخن آن

شخص، شگفت‏زده شد و رو به رسول خدا(ص) کرده، گفت:

آیا شنیدی آن مرد چه گفت؟ چنین و چنان گفت، پیامبر(ص) فرمود:

«ای عمر! آیا فهمیدی او که بود؟» گفت: خیر، فرمود:

«او روح‌الامین جبرئیل بود، پس مبادا ولایت علی را نقض کنی که

در این صورت، خداوند، پیامبر، فرشتگان خدا و همه مؤمنان از تو

بیزار شوند»! بعد پیامبر(ص) وارد خیمه شدند، خیمه امام علی(ع)

هم جدا بود، مردم می‌آمدند حتی با پیامبر اکرم(ص) هم مصاحفه

و بیعت می‌کردند، برای زنان، هم پیامبر پرده‌ای قرار داده بود و

تشت آبی که نصف آن، ان طرف پرده و نصف دیگر آن سوی پرده،

امیرمؤمنان(ع) دستشان را داخل آبی قرار دادند و بیعت می‌کردند.

سه روز پیامبر(ص) در غدیر خم ماند و این خودش مسأله مهمی

است که نشان می‌دهد، مسأله دوستی نبوده است، در آن هوای

گرم و آن هم مدت سه روز، پیامبری که مدت ۲۳ سال تبلیغ می‌کند

و مردم می‌دانند امام علی (ع) دوست پیامبر است پس نیازی به

این همه نبود، کسی را به خاطر عدم دوستی، لعن ‌کند، بلکه همه

این‌ها را پیامبر اکرم(ص) و خدای تعالی واقع می‌کند تا امر مبهمی

باقی نماند.

*اولین مخالف واقعه غدیر

یکی از مسائلی که در واقعه غدیر کمرنگ جلوه داده شده و در

منابع اهل سنت هم هست، قضیه حارثه بن نعمان فهری است:

در کتب تفسیر و حدیث وارد شده که وقتی رسول خدا(ص) در

غدیر خم، امام علی(ع) را به ولایت منصوب کرد، خبر آن در اطراف

پراکنده شد تا به گوش حارث بن نعمان فهرى رسید، حارث

بى درنگ شتر خود را سوار شد و شرفیاب حضور رسول اللَّه(ص)

شد، حضرت(ص) آن موقع در ابطح بود، حارث از شتر خود فرود

آمد، بعد رو به پیامبر کرد، در حالى که حضرت(ص) میان جمعى از

اصحابش بود، گفت: از ناحیه پروردگارت به ما دستور دادى که به

وحدانیت خداوند و رسالت تو شهادت دهیم، ما نیز پذیرفتیم، آنگاه

به ما گفتى چه و چه (و همه احکام را ذکر کرد) و ما قبول کردیم

و این همه اطاعت از ما تو را کفایت نکرد تا دو بازوى پسر عمت را

کشیده و او را بر همه ما سرورى دادى، و گفتى: هر که من مولاى

اویم، على مولاى او است! اینک آمده‏ام از تو بپرسم، داستان

سرورى پسر عمت از ناحیه خود تو است یا از ناحیه خداست؟

پیامبر اکرم(ص) فرمود: سوگند به خدایى که جز او معبودى

نیست! آن نیز مانند همه دستوراتم از ناحیه خداست.

حارث به سوى شتر خود برگشت و در حالى که مى‏گفت: بار الها!

اگر این مطلب حق است و از ناحیه تو است، سنگى از آسمان بر

ما بباران و یا عذابى دردناک بر ما نازل کن!

هنوز به شتر خود نرسیده بود که خدا او را هدف سنگ ریزه‏اى

قرار داد، به طورى که از فرق سرش فرو رفت و از پائین تنش 

بیرون آمد و مرد، درباره همین واقعه در سوره معارج این دو آیه

«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ» نازل شد.

*لقبی که پیامبر(ص) به امام علی(ع) داد

پیامبر (ص) بعد از این واقعه امام علی را به عنوان امیرمؤمنان

خطاب کردند، یعنی از این به بعد بود که «اشهد ان علیا ولی الله»

در اذان مطرح شد،‌ حتی سلمان فارسی در اذان نمازش،

اشهد ان علیا ولی‌الله می‌گفت، البته تا آن زمان گفته نمی‌شد،

در روایت است که سلمان فارسی و ابوذر غفاری اولین کسانی

بودند که در اذانشان «اشهد ان علیا ولی‌الله» می‌گفتند، اصحاب

تعجب کردند این دو نفر این عبارت را به اذان اضافه کردند،

پیامبر اکرم(ص) فرمود: آیا فراموش کردید، مگر در غدیر خم نبودید،

امیرمؤمنان بر فراز دست‌های من معرفی شد، بعد گفتند، سلمان

در اذان می‌گوید: «اشهد ان علیاً ولی‌ الله»، پیامبر(ص) فرمود:

احسنت! سلمان حرف اشتباهی نزده، همانی است که در روز

غدیر خم بیان کردم.

از آنجا شعار شیعه «اشهد ان علیاً ولی‌الله» شد،‌البته جزو اذان

نیست، ولی جزو شعائر شیعه است، حتی آیت‌الله حکیم(ره) 

می فرماید: واجب است جزو شعار شیعه گفته شود.

در پایان پیشنهاد می‌کنیم که سادات محترم متن خطبه غدیر را

به عنوان عیدی اهدا کنند، زیرا حیف است که بچه‌ شیعه‌ای در

مکتب اهل بیت رشد کند و نسبت به معارف بلند که در خطبه 

غدیرآمده و این چنین امیرمؤمنان را معرفی کرده است، بی‌اطلاع 

باشد، در حالی که خود خطبه غدیر به تنهایی بزرگ‌ترین پاسخ 

نسبت به شبهات است.



ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 23 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
معرفی يک شاگرد مکتب خميني(ره)؛

شیخ نمر النمر،آیت الله رزمنده +تصاویر

  

نيروهاي امنيتي رژيم آل‌سعود، در پي سخنراني آتشين آيت‌الله شيخ "نمر

النمر" در نماز جمعه "العواميه" عربستان، وي را ترور کرده و با مجروح‌کردن

او، پيکر نيمه‌جانش را به مکان نامعلومي منتقل کردند؛ اقدامی که به

شعله‌ور شدن آتش قیام مردم انقلابی "الشرقية" و شهادت و جراحت

بسیاري از آنان انجامید و به بحرين نيز کشيده شد. دادگاه عربستان، امروز

برای او که مدت‌هاست دربند است، حکم اعدام صادر کرد.

گروه بين الملل مشرق- شيخ "نمر باقر النمر" ‌روحاني شيعي برجسته

عربستاني، در سال 1379 هجري قمري مصادف با 1968 ميلادي، در شهر

"العواميه" در استان القطيف در شرق عربستان در خانواده‌‌اي اهل علم و

دين، به دنيا آمد که از آن علمايي چون "آيت‌الله شيخ محمد بن ناصر

آل نمر" (قدس سره) و خطباي حسيني چون جدش حاج "علي بن ناصر

آل نمر" سر بر آورده بودند.

تحصيلات مقدماتي و هجرت براي تحصيل علوم ديني

تحصيلات مقدماتي خود را در همان شهر العواميه به پايان رساند و در

سال 1400 هجري قمری مصادف با 1989 ميلادي، براي آشنايي نزديک‌تر

با انقلاب اسلامي ايران و تحصيلات حوزوي ابتدا به ايران مهاجرت کرد تا

در تهران در حوزه علميه حضرت قائم(عج) حضور پيدا کند که در همان

سال توسط آيت‌الله سيد محمدتقي مدرسي در تهران تأسيس شده بود.

شيخ نمر پس از 10 سال تحصيل در حوزه علميه حضرت قائم(عج)،

عازم سوريه شد و در حوزه علميه حضرت زينب(ع) براي ادامه تحصيلات

حوزوي و علوم ديني نام نوشت و در حضور اساتيد اين حوزه به تحصيل

پرداخت.

وي دوره کتاب‌هاي اصولي از جمله "اصول" المظفر، "رسائل"
 
شيخ انصاري و "كفاية" آخوند خراساني را گذراند و در علم فقه نيز
 
"اللمعة الدمشقية" نوشته شهيد اول، "جامع المدارك" خوانساري،
 
 
"مكاسب" شيخ انصاري و "مستمسك العروة الوثقى" سيد حكيم و
 
ديگر کتاب‌هاي فقهي را مطالعه کرد.
 
وي در طول مدت تحصيل علوم حوزوي خود در تهران و سوريه در
 
محضر اساتيدي حضور يافت، از جمله:
 
- بحث خارج نزد آيت الله سيد محمدتقي مدرسي در تهران
 
- بحث خارج نزد آيت الله سيد عباس مدرسي در سوريه
 
- بحث خارج نزد آيت الله خاقاني در سوريه
 
- دروس عالية نزد علامة شيخ صاحب الصادق در تهران
 
- درس "لمعة" نزد علامة شيخ وحيد افغاني
 
 
همچنين اخلاق را نزد آيت‌الله شيرازي در شهر مقدس قم فراگرفت و به
 
 
اين ترتيب به درجات بسيار بالايي در اجتهاد است دست يافت و اجازه
 
تدريس در مراکز علوم ديني و مذهبي را پيدا کرد.
 
وي اکنون از جمله معروف‌ترين و شايسته‌ترين مدرسان علوم مذهبي
 
 
و ديني در حوزه‌هاي علميه به شمار مي‌آيد که حتي در حوزه‌هاي
 
علميه ايران و سوريه به تدريس کتاب‌هايي همچون كتاب "اللمعة
 
 
الدمشقية" و كتاب "جامع المدارك" و "مستمسك عروة الوثقى" و
 
"الحلقات" شهيد سيد محمدباقر صدر پرداخته است.
 
شيخ نمر سال‌ها اداره حوزه علميه حضرت قائم(عج) در تهران و
 
سوريه را برعهده داشت و تلاش بسياري براي توسعه و پيشرفت
 
 
اين مراکز انجام داد.
 
 
پس از بازگشت به عربستان مرکز مذهبي "الإمام القائم(عج)" را نيز
 
در العواميه تأسيس کرد که در واقع سنگ‌بناي "مرکز اسلامي" در
 
سال 1422 هجري قمري مصادف با 2011 میلادی بود.
 

خصوصيات اخلاقي آيت‌الله
 
از جمله خصوصيات اخلاقي وي را بايد بلندمنشي و وسواس او در
 
 
مراعات و حفظ اصول و مبادي و ارزش‌هاي ديني ملاحظه کرد که
 
بازتاب آن به‌خوبي در خط مشي فکري و جهادي‌اش آشکار است.
 
 
آيت‌الله نمر النمر، تسلط شگرفي بر روند تحولات جاري منطقه‌اي دارد
 
همچنين شيخ، از ديدي باز و آگاه نسبت به حوادث جاري پيرامون خود چه
 
 
در عربستان و چه در منطقه برخوردار است و همين موجب شده تا داراي
 
ديد تحليلي دقيقي از جريان امور در عرصه‌هاي اجتماعي و سياسي
 
باشد که يکي از دلايل آن بنا به گفته وي ارتباط عميق وي با قرآن و
 
 
اهل بيت (عليهم‌السلام) است که همواره روشنگر راه وي در زندگي
 
بوده‌اند.
 
فعاليت‌هاي سياسي و بازداشت‌ها توسط رژيم سعودي
 
رژيم عربستان سعودي در حالي شيخ نمر باقر النمر را در هفته جاري
 
 
بازداشت کرد که پيش از اين نيز دو بار و طي سال‌هاي 2006 و 2008
 
ميلادي، شيخ را بازداشت کرده بود.
 


نخستين بازداشت شيخ نمر به مي 2006 ميلادي بازمي‌گردد، هنگامي
 
 
که شيخ به محض بازگشت از سفر کوتاه‌مدتش به بحرين و بازگشت
 
 
به عربستان، به دليل مشارکت در همايشي بين‌المللي قرآن کريم از
 
 
سوي نيروهاي امنيتي رژيم سعودي بازداشت شد.

اتهام شيخ اين بود که در اين همايش، در عريضه‌‌اي، از رژيم سعودي
 
 
خواسته بود به "قبرستان بقيع" رسيدگي کرده، مذهب "تشيع" را به
 
 
رسميت شناخته و شيوه‌‌هاي آموزشي و درسي کنوني حاکم بر
 
عربستان را تغيير داده يا لغو کند؛ همين.

اما بازداشت مجدد شيخ نمر، به 23 آگوست 2008 ميلادي بازمي‌‌گردد
 
 
که در شهر "القطيف" به دست نيروهاي امنيتي رژيم سعودي
 
 
بازداشت شد. اين بار اتهام شيخ براي بازداشت بنابر ادعاي رژيم
 
سعودي درخواست از شيعيان مناطق شرقي عربستان براي آماده‌
 
شدن به منظور دفاع از خود و جامعه خويش بود که رژيم ادعا مي‌‌کرد،
 
 
اين سخنان نمر به معني تحريک شيعيان عربستاني براي جدايي از
 
حکومت مرکزي بود.

رژيم سعودي از بيم قيام مردمي و خشم و غضب شيعيان مناطق
 
شرقي عربستان شيخ نمر را 24 ساعت پس از بازداشت آزاد کرد.
 
 
اقامه نماز جمعه در العواميه از برنامه‌هاي هر هفته آيت‌الله نمر النمر است
 
اين روحاني برجسته عربستاني يک بار ديگر در مارس 2009 ميلادي
 
در معرض بازداشت قرار گرفت.
 
ديدگاه هاي نمر در قبال آل‌سعود
 
شيخ نمر همواره در خطابه‌‌هايش رژيم سعودي را به اعمال
 
 
"سياست‌‌هاي تبعيض‌آميز طايفه‌اي سازمان‌يافته و منظم به‌ويژه در
 
 
مناطق شرقي عربستان و به‌خصوص در دو منطقه "الاحساء" و
 
"القطيف" متهم مي‌کرد که حدود يک قرن است، بر اين مناطق
 
حاکميت دارد.

وي همواره و بارها تأکيد داشته که از گفتن کلام حق، بيم و
 
واهمه‌اي ندارد حتي اگر در اين راه بازداشت شده، وارد زندان شود
 
 
و تحت شديدترين شکنجه‌ها و آزارها و اذيت ها تا سرحد شهادت
 
قرار گيرد.
 


شيخ نمر توهين به کرامت شهروندان عربستاني به‌ويژه شهروندان
 
شيعي عربستان که از ديد رژيم سعودي شهروندان درجه دو اين
 
کشور به شمار مي‌آيند و فاقد هرگونه حق و حقوق شهروندي
 
هستند، رد و تأکيد مي‌کند که از کرامت و حقوق شهروندان شيعي
 
عربستاني حمايت خواهد کرد.

وي بارها در اين ارتباط تأکيد کرده است که در خط اول رويارويي با
 
ظلم و جور رژيم سعودي قرار مي‌گيرد چون اعتقاد دارد بدون مبارزه
 
 
و تلاش نمي‌‌توان به حقوق مورد نظر خود دست يافت و عدالتي
 
در کشور برقرار نخواهد شد و شهروندان نمي‌توانند آزاد زندگي کنند.

شيخ نمر در اين‌باره در سخنان خود با استناد به خطبه "جهاد"
 
 
اميرالمؤمنين علي(ع) تأکيد دارد که به عدالت جز از طريق جهاد دست
 
 
نخواهيم يافت و حق جز با از خود گذشتگي و جهاد و شجاعت به دست
 
نخواهد آمد.


وي در خطبه‌هاي نماز جمعه خود نيز بارها گفته است که شيعيان
 
 
عربستان، ديگر در برابر توهين‌ها و تعدي‌ها و تجاوزات آل‌سعود سکوت
 
نخواهند کرد و در اين باره خطاب به آل‌سعود گفت که "ما ساکت
 
نمي‌مانيم که هر آنچه بخواهيد بر سر ما بياوريد؛ هر آنچه بخواهيد انجام
 
دهيد و کرامت و شخصيت ما را که با ارزش ترين چيز در زندگي ماست،
 
زير پا بگذاريد".

شيخ نمر همچنين از مطبوعات و رسانه‌هاي سعودي به دليل وابستگي
 
و تبعيت آنها از رژيم سعودي و تبديل‌شدن آنها به بوق تبليغاتي آل‌سعود
 
 
به‌شدت انتقاد مي‌کند.

وي تصريح مي‌کند که مفتي‌هاي وهابي، ساخته و پرداخته آل‌سعود
 
هستند. به گفته شيخ نمر، آل سعود به مفتي‌هاي وهابي پول مي‌دهند
 
 
تا با دامن‌زدن به اختلافات طايفه‌اي و مذهبي و ايجاد اختلاف بين
 
شيعيان و اهل سنت، آنها را به خود مشغول کنند و با ايجاد تفرقه مذهبي
 
و طايفه‌اي و قبيله‌اي به حاکميت خود بر عربستان و غارت و چپاول
 
ثروت‌هاي آن ادامه دهند.
 


شيخ نمر النمر در يکي از خطبه‌هايش به خاطر مواضع و ديدگاه‌هاي
 
تندش در قبال رژيم سعودي گفت که "مي‌دانم فردا براي بازداشت من
 
 
به سراغ خواهيد آمد. خوش مي‌آييد! اين منطق و راه و روش شماست:
 
"بازداشت" و "شکنجه" و "کشتار"؛ ما از قتل و کشتار نمي‌هراسيم.
 
ما از هيچ چيز نمي‌ترسيم."

وي در قبال سرکوبگري هاي رژيم سعودي و مخالفت اين رژيم با برگزاري
 
 
تظاهرات‌ مسالمت‌آميز و تجمع‌هاي اعتراض‌آميز تأکيد مي‌کرد که
 
"همواره به دنبال راه‌هاي ديگري براي ادامه اعتراضات خود و احقاق
 
حقوق‌مان خواهيم بود و تظاهرات، يکي از اين راهکارهاست".

اين روحاني عربستاني را بايد از جمله دشمنان سرسخت "نايف بن
 
عبدالعزيز" ولي‌عهد سابق رژيم سعودي برشمرد. شيخ نمر، همواره
 
انتقادات شديدي را به وي وارد مي‌کرد.

وي در يکي از خطابه‌هايش شاهزاده نايف بن عبدالعزيز را به علت
 
شدت خشونت و قساوت و ظلمش عليه مردم عربستان به طور اعم
 
و شيعيان به طور اخص، طاغوت و ستمگري خواند که در قبرش شکنجه
 
خواهد شد و آتش او را خواهد سوزاند و کرم‌ها او را خواهند خورد.
 
او در همين خطبه تأکيد کرد که از مرگ نايف خوشحال خواهد شد.

وي همواره در خطبه‌هاي نمازجمعه و خطابه هايش نه تنها از آل سعود
 
انتقاد مي‌کند بلکه از منتقدان سرسخت برخي از رژيم‌هاي عربي حوزه
 
خليج فارس از جمله آل خليفه بوده است.
 
 
 
گلوله های برجامانده از عمليات تروريستي  عليه آيت الله نمر النمر
 
 
 
خون ريخته شده شيخ انقلابي بر زمين پس از ترور
 
 
 
پيکر خون آلود آيت الله پس از ترور
 
اکنون سؤال همه ناظران بين‌المللي و تحليلگران منطقه‌اي اين است
 
که آيا صدور حکم اعدام آيت‌الله نمر النمر، مي‌تواند جرقه‌اي بر بشکه
 
باروت خشم ملت عربستان از استبداد و ستمگري روزافزون رژيم
 
خونخوار سعودي و پاياني بر تاريخ سياه حاکميت وهابيت بر حجاز و
 
خاستگاه اسلام باشد؟
 
 
 



تاریخ: پنج شنبه 23 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

 

 

آیت الله عطاء الله اشرفی اصفهانی، چهارمین شهید محراب، در روز 23 

مهرماه سال 1361 هنگامی که در مسجد جامع باختران (کرمانشاه) 

مشغول استماع سخنان سخنران قبل از نماز بود، توسط منافقین به

شهادت رسید.یکی از منافقان در حالیکه مسلح به نارنجک دستی بود به

ایشان نزدیک شدو اقدام به ترور ایشان کرد. پیش از وی نیز آیت الله مدنی

امام جمعه تبریز،آیت الله دستغیب امام جمعه شیراز و آیت الله صدوقی

امام جمعه یزد به همین صورت توسط مناقین به شهادت رسیده بودند.


آیت الله اشرفی اصفهانی در سال 1281 در خمینی شهر متولد شد و در

حوزه های علمیه قم و نجف از محضر اساتید بزرگی کسب فیض کرد و پس

از انقلاب اسلامی حوزه علمیه امام خمینی باختران را تاسیس کرد. وی به 

مدت سی سال در باختران به تدریس علوم دینی مشغول بود و در هنگام

شهادت منسب نماینده امام خمینی و امام جمعه باختران را به عهده داشت.

امام خمینی در همین روز، در پیامی خطاب به ملت ایران، با تسلیت شهادت

آقاى اشرفى اصفهانى‏، ضمن محکومیت اقدام منافقین‏، به تجلیل از 

شخصیت ایشان پرداختند. متن پیام حضرت امام به شرح زیر است: 

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏


إنا للَّه و إنا إلیه راجعون‏

چه سعادتمندند آنان که عمرى را در خدمت به اسلام و مسلمین بگذرانند،

و در آخر عمر فانى به فیض عظیمى که دلباختگان به لقاء اللَّه آرزو مى‏کنند

نایل آیند. چه سعادتمند و بلند اخترند آنان که در طول زندگانى خود کمر

همت به تهذیب نفس و جهاد اکبر بسته، و پایان زندگانى خویش را در راه

هدف الهى با سرافرازى به خیل شهداى در راه حق پیوستند.

چه سعادتمند و پیروزند آنان که در نشیب و فرازها و پست و بلندیهاى

حیات خویش به دامهاى شیطانى و وسوسه‏ هاى نفسانى نیفتاده،

و آخرین حجاب بین محبوب و خود را با محاسن غرق به خون خرق نموده

و به قرارگاه مجاهدین فى سبیل اللَّه راه یافتند. چه سعادتمند و

خوشبخت‏اند آنان که به دنیا و زخارف آن پشت پا زده و عمرى را به

زهد و تقوا گذرانده و آخرین درجات سعادت را در محراب عبادت و در

اقامه جمعه با دست یکى از منافقین و منحرفین شقى، فائز و به

والاترین شهید محراب که به دست خیانتکار اشقى الاشقیا به ملأ 

اعلا شتافت، ملحق شدند.

و شهید عزیز محراب این جمعه ما از آن شخصیتهایى بود که این

جانب یکى از ارادتمندان این شخص والا مقام بوده و هستم. این وجود

پر برکت متعهد را قریب شصت سال است می شناختم. مرحوم شهید 

بزرگوارحضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا عطاء اللَّه اشرفى را در

این مدت طولانى به صفاى نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالى از

هواهاى نفسانى و تارک هوى‏ و مطیع امر مولا و جامع علم مفید و عمل

صالح مى‏شناسم، و در عین حال مجاهد و متعهد و قوى النفس بود. او در

جبهه دفاع از حق از جمله اشخاصى بود که مایه دلگرمى جوانان

مجاهد بود و از مصادیق بارز رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْه بود. و رفتن

او ثلمه بر اسلام وارد کرد و جامعه روحانیت را سوگوار نمود. خداوند او را

در زمره شهداى کربلا قرار دهد و لعنت و نفرین خود را بر قاتلان چنین

مردانى نثار فرماید. ننگ ابدى بر آنان که یک چنین شخص صالحى را که

آزارش به مورى نرسیده بود از ملت ما گرفتند و خود را در پیشگاه خداوند

متعال و در نزد ملت فداکار، منفورتر و جنایتکارتر از قبل معرفى کردند.

این بزرگوار مثل سایر شهداى عزیز ما به جوار رحمت حق پیوست، و ملت

مجاهد و قواى مسلح سلحشور ما با عزمى راسختر به پیشبرد انقلاب

ادامه مى‏دهند. و آنان که به ادعاى واهى خود کوس طرفدارى از خلق را

مى‏زنند و با خلق خدا آن مى‏کنند که همه مى‏دانند، در این جنایت عظیم چه

توجیهى دارند؟ و با به شهادت رساندن عالمى خدمتگزار و پیرمرد بزرگوار

هشتاد ساله چه قدرتى کسب مى‏کنند و چه طرفى مى‏بندند؟ و آنان که در

سوگ این جنایتکاران اشک تمساح مى‏ریزند و از جریان حکم خدا درباره آنان

شکایت دارند، چه انگیزه‏اى دارند؟ آیا انتقام از جمهورى اسلامى به

شهادت رساندن یک عالم پارساست، و به آتش کشیدن یک عده کودک

و زن و مرد و توده‏هاى رنجکش است؟! آیا راه به حکومت رسیدن و قدرت

را به دست آوردن، این نحوه جنایات است؟!

بارالها، ملت مجاهد ما در این برهه زمان با چه حوادثى و با چه

چهره ‏هایى مواجه‏ است. عصرى که حکومتهاى مسلمین آن چنانند،

و رسانه‏هاى گروهى آن چنان، و ابرقدرتها این چنین. عصرى که باطل

را به صورت حق به خورد مردم مى‏دهند و جنایات را به صورت صلح طلبى.

عصرى که دشمنان اسلام و مسلمین با ملتهاى مستضعف، آن می کنند

که چنگیز نکرد، و اکثر حکومتهاى مسلمانان در جنایاتى که بر ملتهاى خود

مى‏رود از جانیان طرفدارى مى‏کنند. عصرى که در خانه امن خدا از دشمنان

اسلام و جنایتکاران به مسلمین نمى‏شود شکایت کرد. عصرى که فریاد

مرگ بر اسرائیل و امریکا بر خلاف اسلام تلقى می‏شود. و عصرى که براى

استقرار حکومت اسلامى و پیاده کردن احکام اسلام در یک کشور،

مدعیان اسلام به ستیز نظامى و تبلیغاتى با آن برمى‏ خیزند و با اسلام عزیز

عزیز به اسم اسلام مىیجنگند.

بارالها، ملت مجاهد ایران در این عصر جاهلیت و تاریک مظلومند، و بجز

اتکال به درگاه تو و اعتماد به عنایات تو پناهى ندارند، و از پیشگاه مبارک

تو استمداد میکنند. و در راه حق به راه خود ادامه مى‏دهند، و از این

وحشیگرى هراسى به خود راه نمى‏دهند. و عزتى که براى تو و رسول تو

و مؤمنین است، براى زندگى عاریت چند روزه از دست نمى‏دهند.

بارالها، از تو رحمت براى شهداى عزیز و بویژه شهید محراب این هفته،

و سلامت و سعادت و صبر براى ملت بویژه بازماندگان شهدا و اهالى

محترم باختران، و شفاى عاجل براى آسیب دیدگان و انتقام از دشمنان

اسلام را خواستارم. درود به روان پاک عزیزان شهید. درود بر بازماندگان

شهدا. سلام بر آسیب دیدگان و صلوات و سلام خداوند و مقربان

درگاهش بر حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا لمقدمه الفداء-

و السلام على عباد اللَّه الصالحین

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏ 

منبع: صحیفه امام، ج‏17، ص: 49-51




تاریخ: چهار شنبه 23 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
 
آیت‌‎الله آملی‌لاریجانی به کدام رسانه‌ها هشدار داد؟ +تصاویر
 
 
آیت‌الله آملی لاریجانی در هشداری نسبت به رسانه‌های زنجیره‌ای
 
 
اصلاح‌طلب برای ترویج و بزرگنمایی فساد در کشور گفت: در پرونده‌ها 
 
 
نبایدزودهنگام اطلاع‌رسانی شود. عده‌ای راه افتاده‌اند در رسانه‌ها و 
 
در میان مسئولین و مدعی هستند فساد همه جا را گرفته است.
 
این خلاف واقعیت است.
 
 
به گزارش جهان، آیت‌الله آملی لاریجانی صبح امروز در هشدار به 
 
 
رسانه های زنجیره‌ای و حامی دولت درباره بزرگ کردن فساد در کشور 
 
 
گفت:برخی رسانه‌ها می‌خواهند وقوع فساد را به گردن سازمان‌های 
 
 
دیگر بیندازند که این کار گریبان خودشان را خواهد گرفت. رسانه‌های 
 
 
زنجیره ای درباره پرونده ای که در دادسرا است و فرد بازداشت شده 
 
است از متهم نام می برند وتیتر می زنند که پای چند وزیر به این پرونده 
 
کشیده شد. در این خصوص به دادستان تهران دستور دادم که همه 
 
 
را رصد کند و آنچه خلاف قانون است پایش بایستد و اگر نیاز به احضار 
 
است این کار را انجام دهد.

رئیس دستگاه قضا خاطرنشان کرد: نماینده نیز نباید در پرونده های قضایی 
 
وارد شده و درباره آن به اطلاع رسانی و اظهارنظر بپردازد. قانون اساسی 
 
دادگستری را مرجع تظلمات دانسته که این معنای انحصار است.

آیت الله آملی لاریجانی خاطرنشان کرد: در پرونده ها نباید زودهنگام اطلاع
 
رسانی شود. عده ای راه افتاده اند در رسانه ها و در میان مسئولین و 
 
 
مدعی هستند فساد همه جا را گرفته است. این خلاف واقعیت است.
 
 
این همه انسان شریف و پاک در ادارات و دستگاه های اجرایی مشغول 
 
 
به کار هستند وسلامت دستگاه های کشور در عزم جدی آنها برای مقابله
 
 
بافسادند.اینکه رسانه ها به این موضوعات دامن می زنند کار اشتباهی 
 
است و باعث ناامیدی مردم می شود و این موضوع به امنیت ملی 

برمی گردد.از سوی دیگر، بر اساس رصد روزانه رسانه‌های زنجیره‌ای -
 
 
کرایه ای اصلاح طلب متوجه هماهنگی از پیش تعیین شده این 
 
 
روزنامه هادر روز سه شنبه هفته گذشته می شویم.

روزنامه‌های اصلاح‌طلب حامی دولت، در سه شنبه هفته گذشته با
 
بزرگ نمایی در تیتر اول خود، به دنبال نشان دادن فساد در میان وزرای
 
 
دولت سابق بودند وترویج همه گیر شدن فساد در کشور را دنبال 
 
 
می کردند حال همین رسانه هادرباره فسادهای موجود در پرونده کرسنت،
 
 
استات اویل، بنزین های آلوده و دیگرفسادهای علنی شده توسط 
 
 
نمایندگان مجلس سکوت کرده حتی گاهی برای توجیه عملکرد خطای 

مسوولان از فسادهای اتفاق افتاده دفاع هم می کنند.
 
تصاویر زیر سند پیگیری رسانه‌های زنجیره‌ای برای بزرگ نشان دادن و 
 
ترویج فساد در کل کشور است.
 
 
 
 
منبع: مشرق



تاریخ: سه شنبه 22 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

واقعه غدیر منطق مستحکم اسلام در نفی نگاه سکولار

مقام معظم رهبری با تأکید بر اینکه واقعه غدیر منطق مستحکم اسلام
 
در نفی نگاه سکولار است، فرمودند: هر اقدامی در جهت اختلاف شیعه
 
و سنی کمک به «آمریکا، انگلیس خبیث و صهیونیزم» است و تلاش آمریکا
 
 
و هم‌پیمانانش در مواجهه دروغین با داعش بیشتر متوجه ایجاد دشمنی
 
 
میان مسلمانان است.
 
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (دوشنبه)
 
 
در خجسته عید سعید غدیرخم در دیدار با هزاران نفر از قشرهای مختلف
 
 
مردم، «نصب امیرمؤمنان به امامت» و «توجه و پرداختن اسلام به
 
سیاست و حکومت» را دو مفهوم اساسی واقعه غدیر خم خواندند.

 

این عید سعید حیدر کرار است
 
شادی و شعف به عرش حق بسیار است
 
ذکر صلوات بر محمد امروز
 
خشنودی آل عترت و اطهار است
 
عید سعید غدیر خم مبارک باد

 

 

 

 

سال دهم هجرت بود و پیامبر(ص) از آخرین سفر حج خود باز می گشت.

نیم روز هیجدهم ذیحجه بود که ناگهان پیک وحی بر رسول خدا (ص) 

نازل شد و از جانب خدا پیام آورده که: «ای رسول آنچه از جانب پروردگارت

بر تو نازل شده به گوش مردم برسان و اگر چنین نکنی رسالت او را ابلاغ

نکرده‌ای و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد کرد».

 پیامبر(ص) دستور توقف دادند و برفراز منبری از جهاز شتران رفته و روی 

به مردم فرمود: ای مردم بزودی من از میان شما رخت برمی‌بندم، چه 

کسی بر مومنین در ارزیابی مصلحت‌ها و شناخت و تصرف در امور سزاوارتر

است،همه یک سخن می‌گویند خدا و پیامبر داناترند.

رسول گرامی می‌فرماید آیا من به شما از خودتان اولی و سزاوارتر نیستم؟

همگان یک صدا جواب می‌دهند که چرا چنین است. آنگاه فرمود:

من دو چیز گرانبها در میان شما می‌گذارم یکی ثقل اکبر که کتاب خداست

و دیگری ثقل اصغر که اهل بیت منند. مردم، بر آنان پیشی نگیرید و از آنان

عقب نمانید.

آنگاه دست علی (ع) را در دست گرفت و آن قدر بالا برد که همگان او را در

کنار رسول خدا دیدند و شناختند. سپس فرمود: خداوند مولای من و من

مولای مومنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم. ای مردم هر کس

که من مولا و رهبر اویم این علی هم مولا و رهبر اوست و این جمله را

سه‌بار تکرار کرد و چنین ادامه داد: پروردگارا، دوستان علی را دوست

بدار و دشمنان او را خوار. خدایا علی را محور حق قرار ده.

سپس فرمود: لازم است حاضران این خبر را به غایبان برسانند.

امروز دینتان را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما به پایان

رساندم و اسلام را به عنوان دین برایتان پسندیدم.

بدین‌سان علی (ع) از جانب خداوند برای جانشینی پیامبر (ص)

برگزیده شد.

عید است و غــدیرش ، علی والا است ، علی
 
دل تشنه عـــــدل است و او دریاست ، علی
 
جشن است و مبارک ، علی گشته است ، ولی
 
دنیا همـــه را شادی که مـــــولا است ، علی
 

                                                                  

هجدهمین روز از ماه ذیحجه روز عید سعید غدیرخم،

بهترین عید مسلمانان نام دارد.

غدیر در زبان عربی به معنی گودال و خم نام محلی نزدیک منطقه جحفه

است که در آن روزگار چشمه‌ای روان و درختانی کهنسال داشت.

 

 
بر عید غدیر عید اکبر صلوات / بر چهره ی نورانی حیدر صلوات
 
بر فاطمه این عید هزاران تبریک / بر یک یک اهل بیت کوثر صلوات . . .
 
عید غدیر بر شما مبارک
 

به دلیل موقعیت سوق الجیشی «غدیر خم» حاجیان شهرها و 

سرزمین های مختلف عربستان پس از انجام مناسک حج و هنگام

بازگشت به شهرو دیارشان در این منطقه از هم جدا می‌شدند.

    



ادامه مطلب...
تاریخ: یک شنبه 20 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

خواجه شمس الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی

(حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری)، شاعر بزرگ سده هشتم ایران

(برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است.

بیش*تر شعرهای او غزل هستند که به غزلیات حافظ شهرت دارند.

او از مهمترین تاثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می*شود.

در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان*های اروپایی ترجمه شد

و نام او بگونه*ای به محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت.

هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او

در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می*شود.

در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده*اند

به‌ مناسبت 20 مهر، روز بزرگداشت حافظ

راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد 

                                             شعری بخوان که با او رطل گران توان زد

حافظ، از افتخارات شعر و ادب و جامعه پارسی و ایرانی است.

او ده ها جلد مثنوی و دیوان و قصاید ندارد! او صدها هزار بیت غزل

و شعر ندارد! حافظ تنها یک دیوان غزل دارد. غزل هایی زیبا،

زمینی و ماندگار! 

 

 

 




تاریخ: یک شنبه 20 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

نسخه امیرالمؤمنین(ع) برای مراقبه

حضرت علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) می‌فرمایند: «ای کمیل! هر روزت را با نام خدا
 
 
شروع کن؛ یعنی «بسم الله الرحمن الرحیم» بگو و بعد بگو:
 
 
«لا حول و لا قوة إلا بالله»، توکل به خدا هم بکن. یاد ما باش،
 
 
اسم ما را ببر و بر ما درود بفرست!»
 

 آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران

در تازه‌ترین جلسه اخلاق خود به موضوع «مراقبه» پرداخت که مشروح

آن در ادامه می‌آید:

حلوای تن تنانی، تا نخوری ندانی!

اولیاء خدا، در باب بندگی، دو اصل را دائم برای هر کس تذکار دادند که یکی،

معرفت و دیگری، مراقبه است. اگر این دو حاصل شود، جدّی انسان،

عبدالله می‌شود و آن‌وقت است که با اینکه بین مردم هست، ولی لذّت

بندگی را چنان می‌چشد که اگر همه عالم را به او بدهند، حاضر نیست با

یک لحظه بندگی عوض کند، این‌قدر مزه دارد.

اولیاء خدا در این زمینه، مثال‌هایی زدند که حتّی بعضی از آن‌ها، مثال‌های

عوامانه است. خدا آیت‌الله العظمی بهاءالدّینی را رحمت کند، نه یک بار،

نه دو بار، بلکه بارها این جمله را می‌فرمودند که آقاجان! حلوای تن تنانی،

تا نخوری ندانی! می‌فرمودند: بندگی، آن حلواست.

یکی از آقایان به آیت‌الله العظمی بهاءالدّینی گفت: آقا! شما چه کرده‌اید

این‌ طور شدید؟ یا ما چه کنیم مثل شما بشویم؟

ایشان تأمّلی کردند و بعد فرمودند: بندگی آقا! بندگی. اجمالاً بنده باش،

همه این‌ها می‌آید.

نظر بنده به حسب حالات اولیاء خدا که دیدم، این است که علّت تأمّلی

که فرمودند، این بود که خیلی خوششان نمی‌آید بگویند که شما چیزی

شده‌اید، امّا از آن طرف هم برایشان فرض است که مطالب را بگویند.

لذا فرمودند: همه این‌ها در بندگی و عبد شدن است.

لذا عبد برای همین تأمّل می‌کند و مراقب است که نکند یک لحظه غفلت

کند، اوضاعش به‌هم بریزد و گرفتار ‌شود. لذا همان‌طور که این‌ها بندگی

را با معرفت به دست آوردند، با معرفت هم از آن، مراقبت می‌کنند.

پس باید دقّت کرد که این‌ها با احساس خالی، عبودیّت را به دست نیاوردند.

گرچه وقتی بنده می‌شوند، احساسات این بندگان خدا، بیش از همه است.

اصلاً این‌قدر روح لطیفی دارند که قلبشان سریع می‌شکند. اکثر مواقع هم

اهل بکاء از «خشیة اللّه» هستند. حالا در ادامه روایتی عجیبی از

امیرالمؤمنین(ع) در زمینه آداب بندگی این‌ها بیان می‌کنم که غوغاست!

این‌ها چنان قلب رئوفی دارند که به تعبیر عامیانه، اشکشان دم مشک

است! لذا عبادالله، رئوف هستند.

خیلی جالب است که با اینکه جمع ضدّین، محال است، امّا این رئوف،

در جایی هم «أَشِدَّاءُ علی الکُفَّارِ» می‌شود! آن هم ‌جایی که می‌بیند

کسی می‌خواهد به عشقش یعنی خدا، حمله‌ور شود. البته کسی

نمی‌تواند به خدا حمله‌ور شود و این، صورت ظاهر است که فرموده:

«عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ». لذا منظور، وقتی است که ابلیس و سپاهش بخواهند

مردم را از بندگی دور کنند. چون عبدالله دوست دارد همه را عبدالله کند؛

یعنی می‌خواهد همه را به سمت خدایی شدن بکشد. چون حلاوت و

شیرینی آن را چشیده و آن حلوه حلوه‌ایی را که اولیاء می‌گویند، مزه مزه

کرده است. لذا آن روح لطیف، آن قلب نازک و آن که اشکش سریع جاری

می‌شد؛ در مورد دشمنان خدا که نمی‌خواهند مردم به این سمت بیایند؛

«أَشِدَّاءُ علی الکُفَّارِ» می‌شود.

البته این‌ها معلوم نمی‌شود، إلّا به اینکه انسان، بنده شود. وقتی بنده شد،

می‌فهمد چگونه این اضداد با هم جمع شدند. اصلاً آن‌ وقت می‌فهمد که

اتّفاقاً این‌ها، جمع ضدّین نیست، بلکه ردیف هم هستند.

عبدالله، با اینکه در واقع، بین مردم نیست و یک جای دیگر هست - این هم

یک چیز عجیبی است که بالاخره با مردم هست یا با مردم نیست؟! - امّا

این‌قدر مردم را دوست دارد که می‌خواهد همه مردم را به این طرف بکشد.

اینکه پیامبر(ص)، «طَبیبٌ دَوّارٌ»، طبیب دوره‌گرد بودند؛ برای این بود که

همه جا می‌رفتند و می‌خواستند همه را به سمت پروردگار عالم بکشد.

در تشهد می‌گوییم: «عَبدُهُ وَ رَسُولُه» عبد است و چنان به مردم عشق

می‌ورزد که غیرقابل وصف است. مگر می‌شود عاشق پروردگار عالم که

قلبش را به حضرت دوست سپرده، عشق دیگری هم داشته باشد؟ بله!

عشق به خلقش دارد؛ چون می‌داند خدا فرموده که این‌ها را به سمت من

بیاور. او، حبیب‌الله و دوست خدا است و می‌خواهد مردم را به سمت خدا

بکشد.

امّا آن ‌چنان مردم را به سمت پروردگار عالم دعوت می‌کند، کأنّ اصلاً کار

دیگری در دنیا ندارد. چون از بس خدا را دوست دارد، به واسطه خدا،

مردم را هم این‌چنین دوست دارد که این‌ها در بندگی به وجود می‌آید.



ادامه مطلب...
تاریخ: یک شنبه 20 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 18
بازدید هفته : 431
بازدید ماه : 1404
بازدید کل : 105533
تعداد مطالب : 871
تعداد نظرات : 73
تعداد آنلاین : 1

Alternative content