مروت «حر» کجا
و رذالت حرمتشکنان عاشورا کجا؟!
رئیسجمهور چگونه بحران فتنه را با جناب حرمقایسه میکند
در حالی که میان این دو تفاوت از زمین تا آسمان است.
دکتر نادران خطاب به رئیس جمهور
صحن علنی مجلس
درجمع مردم عاشورایی زنجان
تعامل سازنده و مذکرات با دشمن است!
به اعتقاد من طلبه، در حدی که از آموزههای اسلام میفهمم،
منکری بالاتر از بیکاری و فقر نیست،
مقایسه حر با سران فتنه مغالطه است
دلیل مقایسه حر با سران فتنه ، بی سوادی است
خیانتی که سران فتنه کرده اند با عملکرد حر به هیچ وجه قابل قیاس
نیست. حر از حکومت یزیدی برید و به جبهه حق پیوست اما اینها خود از
درون نظام ولایی و جمهوری اسلامی بوده اند.
شریعتمداری: آیا امامحسین (علیهالسلام)
در پی معامله با عمرسعد و ابنزیاد و یزید
بود؟!
آقای روحانی از شمابعید بود! (یادداشت روز)
حسین شریعتمداری
در ۲۸ ذیالحجه سال ۶۳ هجری قمری در شهر مدینه انقلابی علیه
دستگاه ظالم یزید به وقوع پیوست،زیرا این انقلاب در راستای عکس العمل
به شهادت امام حسین(ع) بود، این واقعه را به دلیل آن که در ریگزارى در
اطراف مدینه به نام «حّره» واقع شد و پایگاه لشکر یزید نیز در آن جا بود،
آن را در تاریخ به نام «واقعه حرّه» ثبت کردهاند.
علت اصلی آغاز انقلاب مدینه،سفر هیئت نمایندگی اهل مدینه به شام بود،
هیئتی مرکب از عبدالله بن حنظله انصاری معروف به «غسیل الملائکة»،
عبدالله بن ابی عمرو بن حفص بن مغیره مخزومی، منذر بن زبیر و عده ای
دیگر از رجال و اشراف مدینه به نمایندگی از طرف اهل مدینه نزد یزید رفتند.
یزید به آنها بسیار احترام کرد و به هر کدام هدایا و خلعتهای گرانبها
بخشید، تا از این طریق آنها را تطمیع کند تا اینکه رضایت مردم را پس از قتل
امام حسین(ع) جلب کند، وقتی این عده به مدینه رسیدند، در اجتماعی از
اهل مدینه به پا خاسته شروع به انتقاد از یزید کردند و چنین گفتند:
«ما از نزد شخصی میآییم که دین ندارد، شرابخوار است و همیشه
سرگرم ساز و آواز است، خنیاگران و زنان خوش آواز در مجلس او دلربایی
می کنند، یزید سگ بازی میکند و با مشتی دزد و خرابکار به شب نشینی
میپردازد، ما شما را گواه میگیریم که از این تاریخ او را از خلافت برکنار
کردیم».
به این ترتیب اهل مدینه بر ضد حکومت اموی قیام کردند و فرماندار یزید به
نام عثمان بن محمد بن ابیسفیان و همچنین عناصر کاخ نشین اموی را که
در منزل بزرگشان «مروان حکم» جمع شده بودند را از شهر اخراج کردند و
با آنکه مجموع انقلابیون فقط هزار نفر بود، هیچ گونه تطمیع و تهدیدی
نتوانست آنها را منصرف سازد.
در ادامه به شرح ماجرای واقعه حره از کتاب «پیامدهای عاشورا»
میپردازیم:
به محض رسیدن خبر شورش مردم مدینه به مرکز، یزید یکى از خطرناک
ترین و پستترین فرماندهانش به نام «مسلم بن عقبه» را که بعداً به دلیل
خونریزى و جنایاتزیادش به «مجرم بن عقبه» شهرت یافت، با لشکرى
جرّار به استعداد ۵ هزار نفر براى سرکوبى مردم مدینه گسیل داشت،
نیروهاى یزید به نزدیکى مدینه رسیدند و در بیابانى به نام «حَرَّه» اردو
زدند.
مردم مدینه به رهبرى عبدالله بن حنظله و عبدالله بن مطیع، به دفاع
پرداختند، امّا در مقابل یورش ددمنشانه لشکر یزید شکست خوردند و
دشمن وارد شهر شد، واقعه حرّه در کثرت خونریزى عظیم بود؛ حمّام
خون راه انداختند و مردم زیادى به شکل فجیعى قتل عام شدند و تعداد
کثیرى از بنىهاشم، مهاجر و انصار و سایر مردم مظلومانه به دست عمّال
یزید به شهادت رسیدند.
آمادگى مردم مدینه براى رویارویى با سپاه جرّار و سازمان یافته دشمن
کافى نبود، از این رو آرزوى پیروزى و آزادى از حکومت امویان با شکست در
جنگ حرّه و هتک حرمت آنان با تلفات و خسارات سنگین و جبرانناپذیر
خاتمه یافت.
ابن اثیر مىنویسد: نخستین واقعه که در حرّه(مدینه) رخ داد، خلع یزید بود
که چون سال مزبور (سال ۶٣) رسید، اهالى مدینه عثمان بن محمد بن
ابىسفیان را که فرماندار یزید بود، از مدینه بیرون کردند و بنىامیّه را که
در مدینه ساکن بودند، محاصره کردند و با عبداللّٰه بن حنظله بیعت کردند.
هنگامی که لشکر یزید به سرکردگی «مسلم بن عقبه» عازم حجاز شد و
یزید به مسلم توصیه کرد: اگر از بین رفتى، حصین بن نمیر جانشین تو
خواهد بود و به او تأکید کرد که چون به مدینه رسیدى، سه بار مردم را
دعوت به تسلیم کن، اگر تسلیم نشدند، سه روز آنان را قتل عام کن و
ناموس و اموال آنان بر تو و لشکریانت حلال است.
مورّخان نوشتهاند: لشکر یزید، وارد حرم پیامبر(ص) شد و بیش از چهار
هزار نفر از مردم را قتل عام کرد، یزید به مسلم بن عقبه، فرمانده
نیروهایش، دستور داده بود پس از پیروزى، سه روز مدینه را بر سربازانش
حلال کند و آنان نیز چنین کردند.
در تاریخ ابن کثیر، چنین آمده است: هر که در هر چیزى از مسلم بن عقبه
شفاعت یا خواهش کرده بود، او همان مورد شفاعت یا خواسته را از میان
بر مىداشت و به عکس عمل مىکرد. زنى از خویشان او درباره فرزند خود
که اسیر شده بود، شفاعت کرد، گفت: سر فرزندش را به او بدهید و اضافه
کرد: تو راضى نشدى که او اسیر باشد، خواستى او را کشته ببینى؟
*آماری عجیب از جنایت لشکریان یزید در مدینه
جنایت وحشیانه لشکریان یزید در واقعه حرّه که مؤرخان در کتب تاریخی
نقل کردهاند، در ادامه میآید:
۱- کشتار هزاران نفر از مردم مدینه
مورّخان از جمله «ابن قتیبه دینورى» آمار کشتهشدگان را بیش از ۱۰ هزار
نفر اعلام کردهاند که از این تعداد ۸۰ تن از اصحاب پیامبر و ۷۰۰ نفر از
مهاجرین و انصار و ۱۰ هزار نفر از تابعان و موالى بودهاند.
(الامامة والسیاسة، جلد ۱، صفحه ۲۱۶)
۲- قتل اصحاب رسول خدا(ص)
مسعودى مىنویسد: از خاندان ابوطالب دو نفر و از بنىهاشم بیش از
۹۰ و از قریش به همان تعداد و ۴ هزار نفر از مردم دیگر کشته شدند.
(مروج الذهب، جلد ۳، صفحه ۸۵).
۳- مخفى شدن بزرگان اصحاب
ابن کثیر نوشته است: گروهى از بزرگان صحابه مانند جابر بن عبدالله و
أبوسعید خدرى براى حفظ جانشان به کوه پناه برده و أبوسعید در غارى
مخفى شد. (البدایة والنهایة، جلد ۸، صفحه ۲۴۱).
۴-کشتار حاملان قرآن
از مالک بن انس نقل شده است که گفت: در واقعه حرّه هفتصد نفر از
قاریان و حافظان قرآن که سه نفر آنان از اصحاب بودند، کشته شدند.
(المعرفة والتاریخ، جلد ۳، صفحه ۳۲۵).
۵- آزادى سربازان براى استفاده از زنان
به نقل از ابن کثیر و مورّخان دیگر آمده است که؛ سپس مسلم بن عقبه
همانگونه که یزید فرمان داده بود، سربازانش را سه روز در شهر مدینه
آزاد گذاشت تا به کشتار و غارت و اعمال زشت و شهوترانى بپردازند.
(البدایة والنهایة، جلد ۸، صفحه۲۴۱).
۶- هزار زن باردار از راه غیر مشروع
نتیجه این آزادى تجاوز به حریم دختران و زنان مسلمان و هتک عفّت آنان
بود که بنا بر نقل مدائنى، هزار زن پس از واقعه حرّه فرزندان نامشروع به
دنیا آوردند، هزار زن از أهالی شهر مدینه بعد از واقعة حرّه بدون این که
شوهر داشته باشند وضع حمل کردند. (البدایة والنهایة، جلد ۸، صفحه ۲۴۱).
یاقوت حموى مىگوید: سربازان یزید وارد مدینه شدند و اموال را غارت
کردند و فرزندانشان را اسیر کردند و زنان براى آنان آزاد شد که در این
جسارت هشتصد زن باردار شده و فرزندان نامشروع به دنیا آوردند که
به آنان فرزندان حَرّه مىگفتند. (معجم البلدان، جلد ۲، صفحه ۲۴۹).
۷- پیمان بردگى مردم مدینه
مسعودى مىنویسد: مسلم بن عقبه سه روز شهر مدینه را غارت کرد و
با بازماندگان از مردم بیعت کرد تا بنده و برده یزید باشند، یعنى نه تنها خود
او برده مىشد، بلکه پدر و مادرش نیز برده مىشدند، فقط دو نفر از این
بیعت استثنا شدند یکى امام سجّاد(ع) و دیگرى على بن عبد اللّه بن عباس.
(التنبیه والإشراف، مسعودی، صفحه ۲۶۲
بيعت با ابوالعباس عبدالله بن محمد بن علي بن عبدالله بن عباس در
مورخان، زمان بيعت با ابوالعباس سفاح را روز جمعه سيزدهم ماه
علل انقراض حكومت بنياميه:
به نظر ميرسد نارضايتي مردم از حكومت اموي، قيامهاي مردمي،
نزاعهاي قبيلهاي، درگيريهاي داخلي و در نتيجه ضعف داخلي، از عوامل
اصلي سقوط بنياميه ميباشند.[4]
محمد سهيل طقوش در علل سقوط امويان به عوامل ذيل به طور مفصل
اشاره دارد:
1- درگيري خاندان اموي؛
2- ولايتعهدي دو نفره؛
3- درگيريهاي قبايلي؛
4- عرب گرايي امويان؛
5- اختلافات مذهبي.[5]
تحليلي از حكومت امويان:
1- سخت گيري نسبت به شيعيان: سياست معاويه و اكثر خلفاي اموي
ائمه(ع) شيعه در اين دوره در فشار و سختي بيشتري بودند. شهادت
2- موروثي كردن خلافت: يكي ديگر از اقدامات امويان استبدادي و
3- گسترش انديشه جبرگرايي: از ديگر جنايات امويان ميتوان به
4- رفتار ناشايست با موالي (غير عربها): در اين دوره مساوات كه
5- تأويل قرآن و جعل حديث؛
6- صرف درآمدهاي دولت در مسائل تجملاتي و خوشگذراني؛
7- ميگساري و زنبارگي؛
رواج موسيقي و غنا از ديگر اقدامات غير قانوني و عموماً خلاف شرع
آیت الله مهدوی کنی را از زبان خودشان بشناسید
آیت الله مهدوی کنی: خانواده ها باید برای تربیت فرزندان بدانند این است
که پدر و مادر خودشان اهل عبادت باشند، نمی شود که آنها اهل عبادت
نباشند ولی بخواهند بچه شان اهل عبادت باشد.
شهریور 1358/قم/
((آیت الله مهدوی کنی و روسای کمیته های تهران دردیدار با امام خمینی(ره)
در تصویر شهید محلاتی و امامی کاشانی نیز دیده میشود.))
به گزارش فرهنگ نیوز، آیت الله مهدوی کنی رييس مجلس خبرگان رهبری
و یکی از اساتید بزرگ اخلاق و عرفان تهران صبح امروز (سهشنبه ۲۹
مهرماه) به ملکوت اعلی پیوست.
آیتالله مهدویکنی ۱۴ خرداد امسال پس از بازگشت از مراسم سالگرد
ارتحال حضرت امام(ره) در منزل دچار عارضه قلبی شده و به بیمارستان
منتقل شده بودند که پس از گذشت چندماه بستری ایشان در بیمارستان،
امروز دعوت حق را لبیک گفتند.
ایشان در محضر استادان مبارزی همچون حضرات آيات مشكيني،
حاج شيخ عبدالجواد سده اي (جبل عاملي)، شهيد صدوقي، سلطاني،
مجاهدي، رفيعي قزويني، شعراني، علامه طباطبايي، آيه الله العظمي
بروجردي، امام خميني، آيه الله العظمي گلپايگاني و ... رضوان الله تعالي
عليهم دروس عالي فقه، اصول فقه، تفسير، حكمت، كلام و دروس خارج
فقه و اصول را تلمذ كردند.
مبارزات معظم له عليه حكومت طاغوت، باعث دستگيريهاي متعدد،
تبعيد، شكنجه و زندانيشدن ايشان گرديد. ايشان آخرين عالمي است
كه در روزهاي نزديك پيروزي انقلاب اسلامي براي چندمين بار دستگير
و در آستانه پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي آزاد شدند.
آيت الله مهدوي كني، پس از پيروزي انقلاب، از طرف حضرت امام خميني
قدس سره الشريف عهدهدار مسؤوليتهاي متعددي در تاسيس نظام
نوپاي اسلامي شدند.
عالم مصری: امام علی (ع) درباره داعش هشدار داده بود
علی جمعه” مفتی الازهر و امام جماعت مسجد فاضل در شهر “ششم
اکتبر” مصر با اشاره به سخنان امام علی (ع) در یک هزار و چهارصد سال
پیش در توصیف داعشی ها، گفت: نعیم بن حماد در کتاب خود به عنوان
“الماتع الفتن” به نقل از حضرت علی (ع) آورده است: زمانی که پرچمهای
سیاه را دیدید از جای خود حرکت نکنید – به این معنا که دعوت آنان باطل
است و نباید به کمک آنان بشتابید- سپس قومی ضعیف ظاهر میشوند
که قلبهایشان مانند برادههای آهن سخت است، آنها وفادار به هیچ
عهدی نیستند، به حق فرامیخوانند درحالیکه از آن نیستند،
اسامیشان، کنیه و نسبتهایشان از نام شهرها گرفتهشده، تا اینکه در
بین خود اختلاف نظر پیدا میکنند، و خداوند اهل حق – هر کسی که
بخواهد- را ظاهر میسازد …”
اردوغان پدر داعش
نماینده حزب جمهوری خلق در پارلمان ترکیه میگوید: شبکه داعش روابط
بسیار نزدیکی با دولت ترکیه دارد از جمله این که نفت هایی که از سوریه
به سرقت می رود را از آنها می خرد. داعش لوله های نفت سری ای را به
اسکندرون و غازی عنتاب و اورفا و شهر کیلیس کشیده و نفت به دولت
اردوغان می فروشد که سودی بالغ بر 800 میلیون دلار نصیب آن می کند.
افراد مسلحی که از اروپا و روسیه و کشورهای آسیایی و چچن و دیگر
کشورها به سوریه و عراق می روند از طریق ترکیه وارد این کشورها
می شوند. هزار ترکیه ای ماموریت دارند که به این افراد مسلح کمک کنند
تا به سوریه و عراق بروند و به جمع گروه های تروریستی بپیوندند.
سودی که ترکیه از وجود داعش می برد
داعش روزانه بیش از ۳ میلیون دلار از فروش نفت درآمد دارد و این موجب
میشود، از جمله ثروتمندترین گروههای تروریستی در تاریخ باشد.
کاریکاتور/ اردوغان و حمایت از تروریست ها...!!
دولت رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه به خدمت اتباع این کشور در
گروه مسلح موسوم به "دولت اسلامی" (داعش) که در سوریه و عراق
می جنگند، اذعان کرد.
مردم ترکیه:
دولت اردوغان همدست داعش است!
مناطق نفت خیز عراق
سلاح سیاه
از سوی دیگر، یک منبع آگاه ارشد عربی تاکید میکند که گروه
تروریستی تکفیری داعش که بر بخشهای چشمگیری از خاک
عراق و سوریه تسلط دارد، هم اکنون بر ۱۱ چاه نفتی در دو
کشور سیطره دارد و از این چاهها بهره برداری میکند و از
طریق تانکر نفت استخراج شده را در بازارهای سیاه کشورهای
اردن و ترکیه و عراق به فروش میرساند.
رسانههای آمریکایی به نقل از دولت این کشور افشا میکند که گروه
تروریستی تکفیری داعش روزانه بیش از ۳ میلیون دلار از فروش نفت
درآمد دارد و این موجب میشود، از جمله ثروتمندترین گروههای
تروریستی در تاریخ باشد.
قدردانی تل آویو از تلویزیون لندنی، «من وتو »سفیر صلح اسرائیل!
manoto
تولید برنامههای متعدد با محتوای مونارشیستی (سلطنت طلبانه)
در این سالها تحسین و تشویق مخالفان نظام اسلامی خصوصا
صهیونیستها را نصیب دستاندرکاران من و تو کرده است.
چندی پیش شبکه ماهواره ای «منوتو» (manoto) با پخش مستندی تحت
عنوان "انقلاب57" بار دیگر به دودمان منحوس پهلوی خوشخدمتی کرد.
این شبکه لندنی که از آغاز فعالیتش مانند همزاد خود «بی بی سی
فارسی» (BBCPersian)* در مظلومنمایی خاندان پهلوی و کوشش برای
ناامید ساختن مردم ایران از انقلاب اسلامی سنگ تمام گذاشته، در سالیان
اخیر بارها و بارها بازگرداندن اعتبار از دست رفته پهلوی ها را در دستور کار
خود قرار داده است.
تهیه و تولید مستند انقلاب57 پس از پخش مستند "رضاشاه" نشان داد خط
مشی واقعی شبکه من و تو -که سالها برای جلب مشتری خود را بیطرف
جلوه میداد- چیست و این رویکرد از کجا نشأت میگیرد؟
تولید برنامههای متعدد با محتوای مونارشیستی (سلطنت طلبانه) در این
سالها تحسین و تشویق مخالفان نظام اسلامی خصوصا صهیونیستها را
نصیب دستاندرکاران من و تو کرده است.
اخیرا روزنامه دولتی اسرائیل (هاآرتص/HAARETZ) طی گزارشی با تیتر
«تلویزیون منوتو، سفیر صلح خاورمیانه»[!] خروجی این تلویزیون لندنی را
رضایتمند و موفقیتآمیز توصیف کرده است.
هاآرتص گستاخانه مردم انقلابی ایران در آن دوران را مشتی آشوبگر!
معرفی کرده و مدعی شده است: «شبکه منوتو پس از تجربهاندوزی از دو
مستند "از تهران تا قاهره" و "رضاشاه" توانسته مستند جامع تری
(انقلاب57) را برای نسل جوان ایرانی تولید کند و تفسیر دقیقی از انقلاب
ایران و چهره واقعی شاه به مردم نشان دهد.»[!]
ابعاد فرهنگی شیخ عباس قمی
«زمانی که در قم تحصیل میکردم، خیلی تنگدست بودم تا جایی
که یک قِران و دو قِران جمع میکردم تا اینکه مثلاً سه تومان
میشد. آن را برداشته، از قم تا تهران پیاده می رفتم و با آن کتاب
خریده، به قم برمی گشتم.»
دیدبان: «شیخ عباس قمی» ملقب به «محدث قمی» در سال۱۲۵۴ ه.ش
(1294ه.ق) در قم متولد شد. او پس از فراگیری بخشی از مقدمات علوم
دینی و سطح در حوزه علمیه قم، در سال ۱۳۱۶ ه.ق - در سن بیست و دو
سالگی- برای تکمیل تحصیلات در سطوح عالی فقه و اصول به حوزه
علمیه نجف رهسپار شد. وی چون در علوم نقلی به ویژه حدیث استعداد
داشت از فقیه و محدث آن عصر حسین بن محمدتقی طبرسی معروف به
«محدث نوری» بیشتر کسب فیض کرد. وی در سال ۱۳۱۸ ه.ق به زیارت
خانه رهسپار گردید و سپس به سوی قم مراجعت کرد، اما پس از دیدار با
والدین و خویشان دوباره به نجف مراجعت کرد و به مجلس محدث نوری
وارد شد. محدث نوری در سال ۱۳۲۰ ه.ق درگذشت. محدث قمی نیز پس از
درگذشت استادش، حدود ۲ سال در شهر نجف ماندگار شد و پس از آن به
ایران آمد.
شیخ عباس و انقلاب مشروطه
محدث قمی، سرانجام در سال ۱۳۲۲ ه.ق (۳-۱۲۸۲ ه.ش) یعنی یکسال
پیش از آغاز انقلاب مشروطه و در دوره روی کار آمدن علی اصغر خان امین
السلطان صدر اعظم مظفر الدین شاه به وطن بازگشت. حاج شیخ عباس
در سال ۱۳۳۱ ه.ق در شهر مشهد سکونت گزید و در طی همین سال ها
سخنرانی های وی و نیز کلاس های درس اخلاق او که در هر پنج شنبه و
جمعه در مدرسه میرزا جعفر مشهد -که اکنون جزء دانشگاه علوم اسلامی
رضوی است- برگزار می شد.
ویژگی های شخصیتی شیخ عباس قمی
محدث قمی درس خواند و عمل کرد و پیش رفت و به جایگاهی که سال ها
در پی آن بود رسید؛ جایگاهی در ملکوت و نه در خاک، مقامی در آستان
قرب الهی، نه منصبی در دربار دنیازدگان. محدث قمی در زمان خود یکی از
مربیان بزرگ و معلمان اخلاق اسلامی در میان مردم و حوزه های علمیه
شناخته میشد و از شهرت ویژهای برخوردار بود. او خصوصیات اخلاقی
فراوانی داشت که در این فصل به پاره ای از آن ها اشاره می کنیم:
1- عالم و عامل، محقق و پژوهش گر: یکی از ویژگی های محدث قمی
علاقه فراوان به مطالعه و نوشتن کتاب بود. کمتر دیده می شد که او
مشغول مطالعه و بررسی کتابی نباشد. عشق محدث به کتاب، آن هم
کتب حدیثی نورانیت خاصی به او بخشیده بود. فرزند بزرگ ایشان در
این باره میگوید: «در اوایل کودکی با مرحوم پدرم هر وقت از شهر بیرون
میرفتم او از اول صبح تا هنگام شام، مرتب به نوشتن و مطالعه مشغول
بود.» زمانی که برای زیارت به کشورهای دور مسافرت میکرد اوقات
فراغت خود را با کتاب سپری میکرد. «او با عدهای از تجّار به سوریه
مسافرت کرد. آنان می گفتند هر وقت ما به سیاحت می رفتیم ایشان
می نشست و مشغول مطالعه و تألیف می شد و هر چه اصرار می کردیم
که با ما بیرون بیاید امتناع می ورزید. حتی شب ها هم که ما به خواب
می رفتیم او مشغول مطالعه و تألیف می شد. عشق و علاقه محدث قمی
به کتاب به اندازه ای بود که وقتی کمترین پولی به دست می آورد آن را در
خرید کتاب صرف می کرد. او خود می گوید: «زمانی که در قم تحصیل
میکردم، خیلی تنگدست بودم تا جایی که یک قِران و دو قِران جمع
میکردم تا اینکه مثلاً سه تومان میشد. آن را برداشته، از قم تا تهران
پیاده می رفتم و با آن کتاب خریده، به قم برمی گشتم.»
2- تواضع و اخلاص: از دیگر ویژگی های ایشان تواضع بسیار و همه
جانبه ای بود که از خود نشان می داد. در خانه، مدرسه و خیابان هر
کسی را که می دید -چه کوچک و چه بزرگ- احترام می کرد. در نزد
علما و از بین آنان بویژه در حضور کسانی که با حدیث و اخبار اهل بیت
(علیهم السلام) سر و کار داشتند، اوج فروتنی و تواضع را به نمایش
می گذارد.وقتی در مجلسی وارد می شد هیچ گاه در صدر نمی نشست
و هرگز خود را بر دیگران مقدم نمی داشت. وی از خودستایی و
خودپسندی بشدت احتراز می کرد و به هیچ وجه غرور نداشت. اگر در
مسیری که می رفت به ذهنش خطور می کرد که کارش برای خدا نیست،
بدون هیچ تأمل از آنجا باز می گشت. نقل است «در یکی از سال ها مرد
نیکوکاری از محدث قمی خواهش می کند که قبول کند بانی مجلس محدث
شود و تعهد می کند که مبلغ پنجاه دینار عراقی به ایشان تقدیم کند. در آن
موقع هزینه محدث در هر ماه سه دینار بوده است. محدث قمی می گوید:
«من برای امام حسین علیه السلام منبر میروم نه برای دیگری و بدین گونه
آن وجه را نپذیرفت.» امر به معروف و نهی از منکر دیگر ویژگی حدیث
اخلاص بود. او خود هرگز گرد گناه نمی گشت و در ذهنش هم فکر گناه را
جای نمی داد. از منکرات ناراحت می شد و دیگران را از ارتکاب آن باز
می داشت. کسی جرأت نداشت در محضر او غیبت کند و از دروغ گفتن
ناراحت میشد. در یک کلام؛ محدث قمی آنچه می گفت با آنچه عمل
می کرد و آنچه مردم از رفتار و کردارش درک می کردند یکی بود. از این رو
سخنش در دل شنوندگان اثر شگرف داشت. آنانی که در درس اخلاق و
نصایح او شرکت می جستند و گوش و جان به این سروش اخلاص فرا
می دادند نقل میکنند که سخنان نافذ او چنان بود که آدمی را از گناهان
و پندارهای بد دور می ساخت و متوجه خدا می کرد.
3- زاهد و بدور از مقام، شهرت و ثروت: زندگی محدث قمی بسیار ساده
بود به طوری که از حد زندگی یک طلبه عادی هم پایین تر بود. لباسش
عبارت بود از یک قبای کرباسی بسیار نظیف و معطر و تمیز. چند سال
زمستان و تابستان را با آن قبای کرباسی می گذرانید. هیچ گاه در فکر
لباس و تجمل نبود. فرش خانه اش گلیم بود. از سهم امام استفاده
نمی کرد و می گفت: من اهلیت ندارم از آن استفاده کنم! روزی در نجف
اشرف دو زن محترم که در بمبئی سکونت داشتند و از بستگان آقا کوچک
(از محترمین نجف) بودند به حضور ایشان می رسند و تقاضا می کنند هر
ماه مبلغ ۷۵ روپیه به ایشان تقدیم کنند که از لحاظ زندگی در رفاه باشد.
در آن ایام مخارج ماهانه خانواده وی از ماهی ۵۰ روپیه تجاوز نمی کرد.
حاج شیخ عباس از پذیرفتن آن خودداری می کند. میرزا محسن محدث زاده
فرزند کوچک آن مرحوم اصرار می کند تا قبول نماید ولی قبول نمی کند تا
اینکه زنان محترم ناامید می شوند و می روند. پس از رفتن آنها فرزند به
پدر می گوید: من هم دیگر از کسبه بازار برای مخارج روزانه قرض
نمی کنم! حاج شیخ عباس می گوید: ساکت باش! من همین مقدار هم که
الان خرج می کنم، نمی دانم فردای قیامت چگونه جواب خدا و امام زمان
(عج) را بدهم.
4- اهل استدلال و به دور از مجادله: از اعمال مهم شیخ این است که وی
بدون آن که وارد جدال مکتبی، درگیری و یا رویارویی با مهاجمان و معاندان
دینی شود، با تبیین و تدوین معارف اسلامی، سدی محکم در برابر سیل
بنیان کن بی دینی در ذیل عناوین مختلف شد. او هم مربی اخلاق بود و در
این زمینه شاگردانی تربیت کرد و هم علاقه مند به پژوهش که توانست با
کتاب هایش از معارف اهل بیت(علیهم السلام) دفاع کند.
آثار شیخ عباس
مهم ترین وجه فرهنگی شیخ عباس قمی کتاب های اوست که چه در
زمان زندگی و چه پس از فوتش منبع مهمی برای کسب فیض و معرفی
تعالیم اصیل دینی است. از وی در مجموع ۶۳ جلد کتاب در رشته های
رجال، اخلاق، فقه، کلام، لغت، ادعیه، تاریخ و به ویژه حدیث باقی مانده
است که برخی از آنها عبارتند از:
مفاتیح الجنان: شیخ عباس قمی در دورانی که معنویت و حقیقت دین مورد
هجوم بود به تدوین، تنظیم و ارایه کتاب دعایی با نام «مفاتیحالجنان»
شامل یک دوره اعمال واجب و مستحب در طول سال، همت گماشت. پس
از رسالات سید بن طاووس و علامه مجلسی، کاری بدین عظمت و کامل
در عالم شیعه نبود. این کتاب که مشهورترین کتاب وی نیز می باشد
مجموعه ای از ادعیه چهارده معصوم است که به انتخاب شیخ جمع آوری
شده است. «مفاتیح الجنان» در تمام خانه ها و اماکن مقدسه به عنوان
رساله ای در باب «سیر و سلوک» علمی و عملی برای مشتاقان عرفان
عملی در آمد که هر روز بر اهمیت و ضرورت آن افزوده می شود.
منازل الآخره: درباره روایات و حکایت های مرگ و جهان پس از مرگ
نگاشته شده است. این کتاب، کتاب نفیسى است که مراحل دشوار سفر
آخرت را بر اساس روایات بررسى نموده است و توشه لازم را یادآور شده
است. این کتاب مشتمل بر احادیثی از امام علی(ع) است که شامل
توشه هایی برای راهیان ابدیت و شناخت منازل موت، سوال و جواب و
عالم برزخ می باشد.
منتهی الآمال: این کتاب یکی از مهم ترین کتاب هایی است که در زمینه ی
تاریخ زندگی چهارده معصوم نگاشته شده است. شیخ عباس قمی در این
کتاب نگاهی تحلیلی به زندگی ائمه داشته است و اثری ارزشمند در
زمینه ی تاریخ اسلام از خود بجا گذاشته است.
نفس المهموم: نفس المهموم کتابی است در مقتل حضرت امام حسین
(علیه السلام) که شیخ عباس قمی آن را به عربی نوشته است. این کتاب
یکی از بهترین و معتبرترین مقاتلی است که تاکنون به رشته تحریر درآمده
است. کتاب از ولادت حضرت شروع شده و پس از برشمردن مناقب حضرت،
تمام وقایع بیعت تا مرحله شهادت حضرت را از اول تا آخر شرح می دهد.
فوائد الرضویه: این کتاب که عنوان دقیقش " الفوائد الرضویه فی احوال
علماء المذهب الجعفریه" است از متون جامع شخصیت شناسی علمای
اسلامی است. نویسنده با بهره گیری از آثار تراجم کهن شرح احوال، آثار
و تألیفات1100 تن از عالمان، فقیهان و محدثان شیعه را آورده است.
مستدرک بحارالانوار: شیخ عباس قمی 8 جلد کتاب با عنوان "مستدرک
بحارالانوار" برای متخصصان حدیث تدوین کرد که در حوزه های علمیه
کتابی پرکاربرد و دستمایه ای برای عالمان دینی است.
سفینه البحار و مدینه الحکم و الاثار: این کتاب فهرستی موضوعی و
تفصیلی در مورد احادیث کتاب بحارالانوار تالیف علامه مجلسی است.
می توان گفت سفینه البحار کتاب بحار الانوار را حیات مجدد بخشید.
بیت الاحزان فى مصائب سیّدة النّسوان: این کتاب درباره رنج ها و
فریادهاى دختر والامقام حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و زندگى
و حوادث دوران حیات آن بانوى بزرگ نوشته شده است.
فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الایام: این کتاب مجموعه اعمال
وارده در روایات برای ماه ها و روزهای مختلف سال است. نویسنده در این
کتاب رابطه ی دعا، تاریخ و مکان را یادآور شده است و دعاهایی را که از
طرف ائمه برای وقایع و مکان های خاص نیز رسیده، بیان کرده است.
تتمهة المنتهی: در تاریخ خلفای راشدین، اموی و برخی از خلفای عباسی.
تحفة الاحباب فى تراجم الاصحاب: موضوع این کتاب که پس از رحلت مولف
چاپ شده است علم رجال است. نویسنده در این کتاب به بیان زندگی
اصحاب حضرت محمّد(ص) و ائمه اطهار(ع) پرداخته است.
الکنی و الاقاب: این کتاب شامل زندگینامه بسیاری از علمای شیعه و
سنی می باشد. افرادی که زندگینامه شان در این کتاب آمده است
شاعران، ادیبان، عارفان و امیران هستند. این کتاب یکى از کتاب هاى
معتبر علم تراجم میباشد که به فارسى ترجمه شده و چاپ شده است.
الدر النظیم فی لغات القرآن العظیم: این کتاب یکی از مهم ترین کتاب ها
در مورد قرآن و واژگان آن می باشد. در سال های اخیر ترجمه ی این کتاب
با عنوان "فرهنگ واژگان قرآن کریم" بارها به چاپ رسیده است.
کحل البصر فی سیره سید البشر: این اثر، کتابی است که در برگیرنده
شرح زندگانی پیامبر(ص) از آغاز تا زمان وفات ایشان می باشد. ترجمه آن
با عنوان "سیره و صفات پیامبر اعظم" چاپ شده است. این کتاب مشتمل
بر عناوین زیر است: حسب و نسب، نام، القاب و ولادت آن حضرت، اتفاقاتی
که در زمان ایشان رخ داده به ویژه غزوات و جنگ های مسلمانان با کفار و
مشرکان و یهود و نصاری.
خاطره شیخ عباس قمی برای فرزندش
مرحوم شیخ عباس قمى در خاطرات خود برای پسرش آورده است که:
وقتى کتاب منازل الاخرة را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود
به نام «عبدالرزاق مسأله گو» که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر
حضرت معصومه احکام شرعی را برای مردم مى گفت. مرحوم پدرم
«کربلائى محمدرضا» از علاقه مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود، به حدى
که هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شیخ هم بعد از مسأله گفتن،
کتاب منازل الاخرة مرامیخواند این کتاب از آثار و تألیفات من است اما هر
بار خوددارى کردم و چیزى نگفتم و فقط عرض کردم: دعا بفرمائید خداوند
توفیقى مرحمت نماید.
شاگردان
شیخ عباس قمی در ایام تدریس خویش شاگردانی تربیت کرد که هر کدام
منشا آثار بسیاری شدند.از مشهورترین ایشان می توان به امام خمینی(ره)
سید عبدالاعلی سبزواری، سید محمدهادی میلانی، آیت الله العظمی سید
شهاب الدین مرعشی نجفی، آیتالله سید مرتضی مرعشی نجفی اشاره
کرد.
رحلت
شیخ عباس قمی غروب روز 22 ذی الحجه سال 1359 ه.ق(1321ه.ش)
حالش منقلب گردید و پی در پی نام ائمه اطهار علیهالسلام را بر زبان
جاری می ساخت. آن شب به علت کسالت فراوان نمازهایش را نشسته
خواند و نیمه شب دعوت حق را لبیک گفت و در سن شصت و پنج سالگی
به لقاءاللّه پیوست. مرحوم آیت اللّه سیدابوالحسن اصفهانی بر جنازه اش
نماز خواند و بعد از تشییعی باشکوه توسط بزرگان، مراجع و عموم مردم،
در صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین (علیهاالسلام) کنار مرقد استادش
محدث نوری، به خاک سپرده شد.
شأن نزول سوره هل اتي
«وَ یُطعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مُسکیناً وَ یَتیماً وَ اَسیراً اِنَّما نُطعِمُکُم
لِوَجهِ اللهِ لا نُریدُ مِنکُم جَزاءً وَ لا شُکُورًا» و طعام را در حالی که خود
دوستش دارند به مسکین، یتیم و اسیر می خورانند جز این نیست که
شما را برای خدا اطعام می کنیم و از شما نه پاداشی می خواهیم نه
سپاسی.»
انفاق، ایثار، سخاوت و جود علی(ع) زبان زد خاص و عام و حتی دشمنان
آن حضرت است. آیات قرآن کریم هم چون آیة ولایت و نیز سورة مبارکة
"هل اتی" گواه انفاق، ایثار، سخاوت و جود علی(ع) و خانواده بزرگوارش
است. و گوهر انفاق و ایثار آنان عشق آنان به خدای متعال است .
امام حسن و حسین علیهما السلام در کودکی بیمار شدند. رسول خدا
(صلی الله علیه و آله) همراه دو نفر از اصحاب از آنها عیادت کرد. یکی از
اصحاب به علی علیه السلام عرض کرد: « چه خوب بود برای شفای دو
فرزندت نذری برای خدا می کردی.»
حضرت علی علیه السلام فرمود: « نذر میکنم اگر خوب شدند سه روز
را روزه بگیرم.»
فاطمه نیز چنین گفت.
امام حسن و حسین علیهما السلام هم گفتند: « ما نیز سه روز روزه
می گیریم.»
فضه، کنیز آنان، نیز همین نذر را کرد.
چندی نگذشت که حسن و حسین علیهما السلام شفا یافتند.
همه به نذر خود وفا کردند و روزه گرفتند، اما برای افطار چیزی در خانه
نبود.
علی علیه السلام نزد یکی از همسایگان یهودی اش که پشمباف بود و
شمعون نام داشت رفت و گفت: « آیا حاضری دختر محمد مقداری پشم
برای تو بریسد و تو در برابرش کمی جو بدهی؟»
شمعون گفت: « بله.» و به او کمی پشم داد.
فاطمه علیهاسلام یکسوم آن پشم را ریسید و یک صاع جو از شمعون
گرفت. آن را آرد کرد و با آن پنج قرص نان پخت؛ برای هر نفر یک قرص نان.
علی علیه السلام نماز مغرب را با پیامبر خدا گزارد و به منزل آمد. سفره را
گستردند و هر پنج نفر سر سفره نشستند. هنگامی که امیرالمومنین(ع)
اولین تکه را کند، ناگاه مسکینی در خانه را زد و گفت: « السلام علیکم یا
اهل بیت محمد. من مسلمان مسکینی هستم. از آنچه میخورید به من
بخورانید. خداوند از نعمتهای بهشت به شما بدهد!»
همه اهل خانه هر پنج قرص نان را به مسکین دادند، شب را گرسنه
خوابیدند و چیزی جز آب نخوردند.
فردای آن روز را نیز روزه گرفتند. فاطمه سلام الله علیها یک سوم دیگر از
پشم را ریسید و یک صاع دیگر از جو را آرد کرد و پنج قرص نان پخت.
بعد از نماز مغرب، همین که سر سفره نشستند، یتیمی به در خانه آمد و
گفت: « السلام علیکم اهل بیت محمد. من یتیمی مسلمان هستم. از آنچه
میخورید به من نیز بدهید. خداوند شما را از نعمت های بهشتی اطعام
کند.»
همه اهل خانه، آن شب را نیز گرسنه سپری کردند و چیزی جز آب نخوردند.
فردا نیز همین اتفاق تکرار شد و این بار اسیری از مشرکین به در خانه آمد
و گفت:« السلام علیکم یا اهل بیت محمد ما را اسیر می کنید و به بند
می کشید، اما به ما غذا نمیدهید؟»
آن شب نیز همه نانهای خود را به اسیر دادند و با آب افطار کردند و
گرسنه خوابیدند.
فردای آن روز علی، حسن و حسین را نزد رسول خدا برد. آنها از فرط
گرسنگی مانند جوجه به خود می لرزیدند. پیامبر با دیدن آنان فرمود:
« ای اباالحسن، حالت شما مرا سخت ناراحت می کند. نزد دخترم
فاطمه برویم.»
نزد فاطمه رفتند و دیدند او در محراب خود، از گرسنگی دچار ضعف
شدیدی شده و چشمانش گود افتاده است.
پیامبر او را به سینه چسباند و گفت: « به خدا پناه میبرم. شما سه
روز است که گرسنهاید!»
جبرئیل نازل شد و گفت: « ای محمد، آنچه را خداوند برای تو در باره
اهل بیت مهیا ساخته است، بگیر.»
پیامبر فرمود:« چیست؟ »
جبرئیل آیات آغازین سورهی « هل اتی » را قرائت کرد تا رسید به آیه
« انّ هذا کان لکم جزاء و کان سعیکم مشکورا.»
در روایتی دیگر از امام باقر علیه السلام آمده است که جبرئیل در روز
چهارم با ظرفی پر از گوشت فرود آمد. اهل بیت از آن خوردند تا سیر
شدند ، ولی چیزی از غذا کاسته نشد. حسین علیه السلام با مقداری
از آن غذا از خانه خارج شد. زنی یهودی به او گفت: « شما که همیشه
در گرسنگی به سر می برید این غذا از کجاست؟ مقداری از آن به من
بده.»
حسین علیه السلام دست خود را دراز کرد که غذا را به او بدهد اما
جبرئیل فرود آمد و غذا را از دست حسین گرفت و به سوی آسمان برد.
پیامبر خدا فرمود: « اگر حسین نخواسته بود از این غذا به آن زن بدهد،
این ظرف غذا تا روز قیامت نزد اهل بیتم باقی بود؛ از آن میخوردند و
هیچگاه چیزی از آن کم نمی شد.»
روز مباهله چه روزی است؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز 24 ذی الحجه سال دهم هجری طی
نامه ای ساکنان مسیحی نجران را به آیین اسلام دعوت کرد و مردم نجران
که حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند نمایندگان خود را به مدینه فرستادند و
پیامبر آنان را به امر خدا به مباهله دعوت کرد . ...
مباهله در اصل از «بَهل» به معنی رها کردن و برداشتن قید و بند از
چیزی است. اما مباهله به معنای لعنت کردن یکدیگر و نفرین کردن است.
کیفیت مباهله به این گونه است که افرادی که درباره مسئله مذهبی
مهمی گفتگو دارند در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از
او بخواهند که دروغ گو را رسوا سازد و مجازات کند.
شرح مختصر واقعه مباهله
مباهله پیامبر با (صلی الله علیه و آله و سلم) مسیحیان نجران، در روز
بیست وچهارم ذی الحجّه سال دهم هجری اتفاق افتاد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)طی نامه ای ساکنان مسیحی نجران
را به آیین اسلام دعوت کرد. مردم نجران که حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند
نمایندگان خود را به مدینه فرستادند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)آنان
را به امر خدا به مباهله دعوت کرد.
وقتی هیئت نمایندگان نجران، وارستگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را
مشاهده کردند، از مباهله خودداری کردند. ایشان خواستند تا
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اجازه دهد تحت حکومت اسلامی در آیین
خود باقی بمانند.
موقعیت جغرافیایی
بخش با صفای نجران، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز
و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام این نقطه، تنها نقطه
مسیحی نشین حجاز بود که مردم آن به عللی از بت پرستی دست
کشیده و به آیین مسیح (علیه السلام)گرویده بودند.
دعوت به اسلام
پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلمبرای گزاردن
رسالت خویش و ابلاغ پیام الهی، به بسیاری از ممالک و کشورها نامه
نوشت یا نماینده فرستاد تا ندای حق پرستی و یکتاپرستی را به گوش
جهانیان برساند. هم چنین نامه ای به اسقف نجران، «ابوحارثه»، نوشت
و طی آن نامه ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت فرمود.
نامه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلمبه اسقف نجران
مشروح نامه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمبه اسقف نجران چنین بود:
«به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب ((علیهم السلام)). [این نامه ایست]
از محمد ((صلی الله علیه و آله وسلم))، پیامبر خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم
و اسحاق و یعقوب ((علیهم السلام)) را ستایش می کنم و شما را از پرستش
بندگان به پرستش خدا فرا می خوانم. شما را دعوت می کنم که از ولایت
بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید
باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید تا در برابر این مبلغ، از جان
و مال شما دفاع کند] و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود».
عکس العمل نجرانی ها
نمایندگان پیامبر صلی الله علیه و آله و که حامل نامه دعوت به اسلام از
جانب پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمبودند، وارد نجران شدند و نامه را به
اسقف نجران دادند. او نیز شورایی تشکیل داد و با آنان به مشورت پرداخت.
یکی از آنان که به عقل و درایت مشهور بود گفت: «ما بارها ازپیشوایان
خود شنیده ایم که روزی منصب نبوت ازنسل اسحاق (علیه السلام)به
فرزندان اسماعیلعلیه السلام انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست که
محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) که از اولاد اسماعیلعلیه السلام
است ـ همان پیامبر موعود باشد». بنابراین شورا نظر داد که گروهی
به عنوان هیئت نمایندگان نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با
محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)تماس گرفته، دلایل نبوت او را بررسی
کنند.
گفتگوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمبا هیئت نجرانی
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلمدر مذاکره ای که با هیئت نجرانی در
مدینه به انجام رسانید آنان را به پرستش خدای واحد دعوت کرد. امّا آنان
بر ادعای خود اصرار داشتند و دلیل الوهیت مسیح را، تولد عیسی
(علیه السلام)بدون واسطه پدر می دانستند.
در این هنگام فرشته وحی نازل شد و این سخن خدا را بر قلب
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جاری ساخت: «به درستی که مَثَل عیسی
نزدخداوند مانند آدم است که خدا او را از خاک آفرید». در این آیه، خداوند،
با بیان شباهت تولد حضرت عیسی علیه السلام و حضرت آدم (علیه السلام)
یاد آوری می کند که آدم((علیه السلام)) را با قدرت بی پایان خود، بدون
این که دارای پدر و مادری باشد، از خاک آفرید و اگر نداشتن پدر گواه این
باشد که مسیح(علیه السلام) فرزند خداست، پس حضرت آدم(علیه السلام)
برای این منصب شایسته تر است؛ زیرا او نه پدر داشت و نه مادر.
اما با وجود گفتن این دلیل، آنان قانع نشدند و خداوند به پیامبر خود،
دستور مباهله داد تا حقیقت آشکار و دروغ گو رسوا شود.
مباهله، آخرین حربه
خداوند پیش از نازل کردن آیه مباهله، در آیاتی چند به چگونگی تولد
عیسی (علیه السلام) می پردازد و مسیحیان را با منطق عقل و استدلال
روبرو می کند و از آنان می خواهد که عاقلانه به موضوع بنگرند.
بنابراین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، در ابتدا سعی کرد با دلایل
روشن و قاطع آنان را آگاه کند، اما چون استدلال موجب تنبّه آنان نشد
و با لجاجت و ستیز آنان مواجه گشت، به امر الهی به مباهله پرداخت.
خداوند در آیه 61 سوره آل عمران می فرماید: «هرگاه بعد از دانشی که به
تو رسیده، کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو بیایید
فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما
خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر
دروغ گویان قرار دهیم».
دیدگاه بزرگان نجران درباره مباهله
در روایات اسلامی آمده است که چون موضوع مباهله مطرح شد،
نمایندگان مسیحی نجران از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مهلت خواستند
تا در این کار بیندیشند و با بزرگان خود به شور بپردازند.
نتیجه مشاوره آنان که از ملاحظه ای روان شناسانه سرچشمه می گرفت
این بود که به افراد خود دستور دادند اگر مشاهده کردید
محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به
مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید؛ زیرا در آن صورت حقیقتی در کار
او نیست که متوسل به جاروجنجال شده است و اگر با نفرات بسیار
محدودی از نزدیکان و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، بدانید که او
پیامبر خداست و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است.
در میعادگاه چه گذشت؟
طبق توافق قبلی، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و نمایندگان نجران برای
مباهله به محل قرار رفتند. ناگاه نمایندگان نجران دیدند که پیامبر
(صلی الله علیه و آله) و سلمفرزندش حسین (علیه السلام)را در آغوش دارد،
دست حسن (علیه السلام) را در دست گرفته و علی و زهرا (علیهما السلام)
همراه اویند و به آنها سفارش می کند هرگاه من دعا کردم شما آمین بگویید
مسیحیان، هنگامی که این صحنه را مشاهد کردند، سخت به وحشت
افتادند و از این که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، عزیزترین و نزدیک ترین
کسانِ خود را به میدان مباهله آورده بود، دریافتند که او نسبت به ادعای
خود ایمان راسخ دارد؛ زیرا در غیر این صورت، عزیزان خود را در معرض
خطر آسمانی و الهی قرار نمی داد.
بنابراین از اقدام به مباهله خودداری کردند و حاضر به مصالحه شدند.
سخنان ابوحارثه درباره مصالحه
هنگامی که هیئت نجرانی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)را در اجرای مباهله
مصمّم دیدند، سخت به وحشت افتادند. ابوحارثه که بزرگ ترین و داناترین
آنان و اسقف اعظم نجران بود گفت: «اگر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)
بر حق نمی بود چنین بر مباهله جرئت نمی کرد.
اگر با ما مباهله کند، پیش از آن که سال بر ما بگذرد یک نصرانی بر روی
زمین باقی نخواهد ماند». و به روایت دیگر گفت: «من چهره هایی را
می بینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوه ها را از جای خود بکند،
هر آینه خواهد کَند. پس مباهله نکنید که در آن صورت هلاک می شوید
و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند».
سرانجام مباهله
ابوحارثه، بزرگ گروه، به خدمت حضرت آمد و گفت: «ای ابوالقاسم
(صلی الله علیه و آله و سلم)، از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی
که قدرت بر ادای آن داشته باشیم».
پس حضرت با ایشان مصالحه نمود که هرسال دوهزار حُلّه بدهند که قیمت
هر حلّه چهل درهم باشد و بر آنان که اگر جنگی روی دهد، سی زره و سی
نیزه و سی اسب به عاریه بدهند.
مباهله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با نصرانیان نجران، از دو جنبه
نشان درستی و صداقت اوست. اوّلاً، محض پیشنهاد مباهله از جانب
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)خود گواه این مدعاست؛ زیرا تا کسی
به صداقت و حقانیّت خود ایمان راسخ نداشته باشد پا در این ره نمی نهد.
نتیجه مباهله، بسیار سخت و هولناک است و چه بسا به از بین رفتن و
نابودی دروغ گو بینجامد. از طرف دیگر، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
کسانی را با خود به میدان مباهله آورد که عزیزترین افراد و جگرگوشه های
او بودند. این خود، نشان عمق ایمان و اعتقاد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
به درستی دعوتش می باشد که با جرأت تمام، نه تنها خود، بلکه
خانواده اش را در معرض خطر قرار می دهد.
مباهله، سند عظمت اهل بیت((علیهم السلام))
مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنّن تصریح کرده اند که آیه مباهله در
حق اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) نازل شده است و پیامبر
(صلی الله علیه و آله و سلم) تنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد
فرزندانش حسن و حسین و دخترش فاطمه و دامادش علی (علیهم السلام)
بودند. بنابراین منظور از «اَبْنائَنا» در آیه منحصرا حسن و حسین
(علیهم السلام)هستند، همان طور که منظور از «نِساءَنا» فاطمه
(علیها السلام) و منظور از «اَنْفُسَنا» تنها علی ((علیه السلام)) بوده است.
این آیه هم چنین به این نکته لطیف اشاره داردکه علی((علیه السلام))
در منزلت جان و نفس پیامبر است.
نزول آیه تطهیر در روز مباهله
روزی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قصد مباهله کرد، قبل از آن عبا
بر دوش مبارک انداخت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین
((علیهم السلام))را در زیر عبای مبارک جمع کرد و گفت: «پروردگارا، هر
پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترینِ خلق به او بوده اند.
خداوندا، اینها اهل بیت منند. پس شک و گناه را از ایشان برطرف کن و
ایشان را پاکِ پاک کن.»
در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر را در شأن ایشان فرود آورد:
«همانا خداوند اراده فرمود از شما اهل بیت پلیدی را برطرف فرماید و
شما را پاکِ پاک کند.
اعمال روز مباهله
روز بیست و چهارم ذی الحجّه، روزمباهله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
با مسیحیان نجران است که در نزد مسلمانان، اهمیت خاصّی دارد؛ چرا که
گواه حقانیت و درستی دعوت پیامبر و عظمت شأن اهل بیت مکرّم اوست.
در کتاب شریف مفاتیح الجنان، اعمال مخصوصی بدین شرح برای این روز
ذکر شده است:
اول: غسل، که نشان پالایش ظاهر از هر آلودگی و آمادگی برای آرایش
جان و صفای باطن است؛
دوم: روزه، که سبب شادابی درون است؛
سوم: دو رکعت نماز؛
چهارم: دعای مخصوص این روز که به دعای مباهله معروف است و شبیه
دعای سحر ماه رمضان می باشد.
هم چنین در این روز خواندن زیارت امیرالمؤمنین((علیه السلام)) به ویژه
زیارت جامعه روایت شده است. احسان به فقرا و محرومان به تأسّی از
مولی الموحدین علی((علیه السلام)) که در رکوع نمازش به نیازمند احسان
فرمود، سفارش شده است.