دوم محرم : ورود امام حسین (ع) به کربلا
بدانکه در روز ورود آن حضرت به کربلا خلاف است واصح اقوال آنست که
ورود آن جناب به کربلا در روز دوم محرم الحرام سال شصت و یکم هجرت
بوده و چون به آن زمین رسید پرسید که این زمین چه نام دارد؟ عرض
کردند کربلا مینامندش، چون حضرت نام کربلا شنید گفت:
اّلّلهُمَّ اِنّ اَعُوذُبِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَالْبَلآءِ
پس فرمود: که این موضوع کرب و بلا و محل محنت و عنا است فرود آئید
که اینجا منزل و محل خیام ما است، و این زمین جای ریختن خون ما است.
و در این مکان واقع خواهد شد قبرهای ما، جدم رسول خدا (صلی الله
علیه و آله و سلم) به اینها پس در آنجا فرود آمدند. و جز نیز با اصحابش در
طرف دیگر نزول کردند و چون روز دیگر شد عمر بن سعد (ملعون) با چهار
هزار مرد سوار به کربلا رسید و در برابر لشکر آن امام مظلوم فرود آمدند.
ابوالفرج نقل کرده: پیش از آنکه ابن زیاد عمر سعد را به کربلا روانه کند او
را ایالت ری داده و والی ری نموده بود چون خبر به ابن زیاد رسید که امام
حسین (علیه السلام) به عراق تشریف آورده پیکی به جانب عمر بن سعد
فرستاد که اولا برو به جنگ حسین و او را بکش و از پس آن به جانب ری
سفر کن. عمر سعد به نزد ابن زیاد آمده گفت ای امیر از این مطلب عفو
نما گفت ترا معفو میدارم و ایالت ری از تو باز میگیرم عمر سعد مردد
شد مابین جنگ با امام حسین علیه السلام و دست برداشتن از ملک ری
لاجرم گفت مرا یک شب مهلت ده تا در کار خویش تاملی کنم پس شب
را مهلت گرفته و در امر خود فکر نمود، آخرالامر شقاوت بر او غالب گشته
جنگ سیدالشهداء علیه السلام را به تمنای ملک ری اختیار کرد، روز دیگر
به نزد ابن زیاد رفت و قتل امام علیه السلام را بر عهده گرفت پس ابن زیاد
با لشکر عظیم او را به جنگ حضرت امام حسین علیه السلام روانه کرد.
سبط ابن الجوزی نیز فریب به همین مضمون را نقل کرده، پس از آن محمد
بن سیرین نقل کرده که میگفت: معجزهای از امیرالمومنین (علیه السلام)
در این باب ظاهر شد، چه آن حضرت گاهی که عمر سعد را در ایام
جوانیش ملاقات می کرد به او فرموده بود: وای بر تو یابن سعد چگونه
خواهی بود در روزی که مردد شوی مابین جنت و نار و تو اختیار جهنم کنی
و بالجمله چون عمر سعد وارد کربلا شد عروه بن قیس احمسی را طلبید و
خواست که او را به رسالت به خدمت حضرت بفرستد و از آن جناب بپرسد
که برای چه به اینجا آمدهای و چه اراده داری، چون عروه از کسانی بود که
نامه برای آن حضرت نوشته بود حیا میکرد به سوی آن حضرت برود و
چون سخن گوید، گفت مرا معفو دار و این رسالت را به دیگری واگذار، پس
ابن سعد بهر یک از رؤسای لشکر که می گفت باین علت ابا میکردند زیرا
که اکثر آنها از کسانی بودند که نامه برای آن جناب نوشته بودند و حضرت
را به عراق طلبیده بودند پس کثیر بن عبدالله که ملعونی شجاع و بیباک
و بیحیائی فتاک بود برخاست و گفت که من برای این رسالت حاضرم و
اگر خواهی ناگهانی او را بهقتل در آورم عمر سعد گفت این را نمیخواهم
ولیکن برو به نزد او و بپرس که برای چه باین دیار آمده. پس آن لعین متوجه
لشکرگاه آن حضرت شد. ابوثمامه صائدی را چون نظر بر آن پلید افتاد به
حضرت عرض کرد که این مرد که به سوی شما میآید بدترین اهل زمین و
خونریزترین مردم است این بگفت و به سوی کثیر شتافت و گفت اگر به نزد
حسین علیه السلام خواهی شد شمشیر خود را بگذار و طریق خدمت
حضرت را پیش دار گفت لاوالله هرگز شمشیر خویش را فرو نگذارم همانا
من رسولم اگر گوش فرا دارید ابلاغ رسالت کنم ورنه طریق مراجعت
گیرم. ابوثمامه گفت پس قبضه شمشیر ترا نگه می دارم تا آنکه رسالت
خود را بیان کنی و برگردی گفت به خدا قسم نخواهم گذاشت که دست
بر شمشیرم گذاری گفت به من بگو آنچه داری تا به حضرت عرض کنم و
من نمیگذارم که چون تو مرد فاجر و فتاکی با این حال به خدمت آن سرور
روی، پس لختی با هم بد گفتند و آن خبیث به سوی عمر سعد برگشت و
حکایت حال را نقل کرد، عمر قره بن قیس حنظلی را برای رسالت روانه
کرد. چون قره نزدیک شد حضرت با اصحاب خود فرمود که این مرد را
میشناسید؟ حبیب من مظاهر عرض کرد بله مردیست از قبیله حنظله و
با ما خویش است و مردی است موسوم به حسن رای و من گمان
نمیکردم که او داخل لشکر عمر سعد شود. پس آن مرد آمد به خدمت
آن حضرت و سلام کرد و تبلیغ رسالت خود نمود، حضرت در جواب فرمود
که آمدن من بدینجا برای آنست که اهل دیار شما نامههای بسیار به من
نوشتند و به مبالغه بسیار مرا طلبیدند، پس اگر از آمدن من کراهت دارید
برمیگردم و میروم پس حبیب رو کرد به قره و گفت وای بر تو ای قره از
این امام به حق روی میگردانی و به سوی ظالمان میروی بیا یاری کن
این امام را که به برکت پدران او هدایت یافتهای، آن بیسعادت گفت پیام
ابن سعد را ببرم و بعد از آن با خود فکر میکنم تا ببینم چه صلاح است.
پس برگشت به سوی پسر سعد و جواب امام را نقل کرد، عمر گفت
امیدوارم که خدا مرا از محاربه و مقاتله با او نجات دهد. پس نامهای به
ابن زیاد نوشت و حقیقت حال را در آن درج کرده برای ابن زیاد فرستاد.
حسان بن فائد عبسی گفت که من در نزد پسر زیاد حاضر بودم که این
نامه بدو رسید چون نامه را باز کرد و خواند گفت:
یِرجُوُ النَّجاتَ وَلاتَ حینَ مَناصٍ
الانَ اِذْ عُلّقَتْ مُخالِبُنابِه
یعنی الحال که چنگالهای ما بر حسین بند شده در صدد نجات خود برآمده
و حال آنکه ملجاء و مناصی از برای رهائی او نیست. پس در جواب عمر
نوشت که نامه تو رسید به مضمون آن رسیدم، پس الحال بر حسین عرض
کن که او و جمیع اصحابش برای یزید بیعت کنند تا من هم ببینم رای خود
را در باب او بر چه قرار خواهد گرفت والسلام. پس چون جواب نامه به عمر
رسید آنچه عبیدالله نوشته بود به حضرت عرض نکرد. زیرا که میدانست
آن حضرت به بیعت یزید راضی نخواهد شد. ابن زیاد پس از این نامه نامه
دیگری نوشت برای عمر سعد که یابن سعد حایل شو میا حسین و اصحاب
او و میان آب فرات و کار را برایشان تنگ کن و مگذار که یک قطره آب
بچشند چنانکه حائل شدند میان عثمان بنعفان تقی زکی و آب در روزی که
او را محصور کردند. پس چون این نامه به پسر سعد رسید همان وقت
عمر بن حجاج را با پانصد سوار بر شریعه موکل گردانید و آن حضرت را از
آب منع کردند، و این واقعه سه روز قبل از شهادت آن حضرت واقع شد
و از آن روزی که عمر سعد به کربلا رسید پیوسته ابن زیاد لشکر برای او
روانه میکرد، تا آنکه به روایت سید تا ششم محرم بیست هزار سوار نزد
آن ملعون جمع شد. و موافق بعضی از روایات پیوسته لشکر آمد تا به
تدریج سی هزار سوار نزد عمر جمع شد، و ابن زیاد برای پسر سعد نوشت
که عذری از برای تو نگذاشتم در باب لشکر باید مردانه باشی و آنچه واقع
میشود در هر صبح و شام مرا خبر دهی.
پس چون حضرت آمدن لشکر را برای مقاتله با او دید به سوی ابن سعد
پیامی فرستاد که من با تو مطلبی دارم و میخواهم ترا ببینم، پس
شبانگاه یکدیگر را ملاقات نموده و گفتگوی بسیار با هم نمودند پس عمر
به سوی لشکر خویش برگشت و نامه به عبیدالله بن زیاد نوشت که ای
امیر خداوند آتش برافروخته نزاع ما را با حسین خاموش کرد و امر امت
را اصلاح فرمود، اینک حسین (علیه السلام) با من عهد کرده که برگردد به
سوی مکانی که آمده یا برود در یکی از سرحدات منزل کند و حکم او مثل
یکی از سایر مسلمانان باشد در خیر و شر یا آنکه برود در نزد امیر یزید
دست خود را در دست او نهد تا او هر چه خواهد بکند. و البته در این مطلب
رضایت تو و صلاحیت امت است.
مؤلف گوید: اهل سیر و تواریخ از عقبه بن سمعان غلام رباب زوجه امام
حسین (علیه السلام) نقل کردهاند که گفت من با امام حسین
(علیه السلام) بودم از مدینه تا مکه و از مکه تا عراق واز او مفارقت نکردم
تا وقتی که به درجه شهادت رسید، و هر فرمایشی که در هر جا فرمود
اگرچه یک کلمه باشد خواه در مدینه یا در مکه یا در عراق یا روز شهادتش
تمام را حاضر بودم و شنیدم این کلمه را که مردم میگویند آن حضرت
فرمود دست خود را در دست یزید بن معاویه گذارد، نفرمود.
فقیر گوید: پس ظاهر آنست که این کلمه را عمر سعد از پیش خود در نامه
درج کرده تا شاید اصلاح شود و کار به مقاتله نرسد چه آنکه عمر سعد از
ابتداء جنگ با آن حضرت
را کراهت داشت و مایل نبود.
و بالجمله چون نامه به عبیدالله رسید و خواند گفت این نامه شخص ناصح
مهربانی است با قوم خود و باید قبول کرد. شمر ملعون برخاست و گفت
ای امیر آیا این مطلب را از حسین قبول میکنی؟ به خدا سوگند که اگر او
خود را به دست تو ندهد و در پی کار خود رود، امر او قوت خواهد گرفت و
ترا ضعف فرو خواهد گرفت اگر خلاف کند دفع او را دیگر نتوانی کرد، لکن
الحال به جنگ تو گرفتار است و آنچه رایت در باب او قرار گیرد از پیش
میرود. پس امر کن که در مقام اطاعت و حکم تو برآید پس آنچه خواهی
از عقوبت یا عفو در این باب به عمر بن سعد با تو آن را روانه می کنم و باید
ابن سعد آن را بر حسین و اصحابش عرض نماید اگر قبول اطاعت من
نمودند، ایشان را سالماً به نزد من بفرستد و اگر نه با ایشان کارزار کند و
اگر پسر سعد از کارزار با حسین اباء نماید تو امیر لشکر میباش و گردن
عمر را بزن و سرش را برای من روانه کن.
پس نامه نوشته به این مضمون:
ای پسر سعد من ترا نفرستادم که با حسین رفق و مدارا کنی و در جنگ با
او مسامحه و مماطله نمائی و نگفتمسلامت و بقای او را متمنی و مترجی
باشی و نخواستم گناه او را عذرخواه گردی و ازبرای او به نزد من شفاعت
کنی، نگران باش اگر حسین و اصحاب او در مقام اطاعت و انقیاد حکم من
میباشند پس ایشان را به سلامت برای من روانه نما؛ و اگر اباء وامتناع
نمایند با لشکر خود ایشان را احاطه کن و با ایشان مقاتلت نما تا کشته
شوند و آنها را مثله کن همانا ایشان مستحق این امر میباشند و چون
حسین کشته شد سینه و پشت او را پایمال ستوران کن چه او سرکش و
ستمکار است و من دانستهام که سم ستوران مردگان را زیان نکند چون
بر زبان رفته است که اگر او را کشم اسب بر کشته او برانم این حکم باید
انفاذ شود. پس اگر به تمام آنچه امرت کنم اقدام نمودی جزای شنونده و
پذیرنده به تو میدهم و اگر نه از عطا محرومی و از امارات لشکر معزول
و شمر بر آنها امیر است و منصوب والسلام. آن نامه را به شمر داد و به
کربلا روانه نمود.
برگرفته از کتاب منتهی الامال، تألیف حاج شیخ عباس قمی
درباره فلسفه گریه و اشک برای ائمه معصومین(علیهم السلام)بویژه برای
امام حسین(علیه السلام) و یارانش در واقعه کربلا، دلایل و مطالب زیادی
نقل و منتشر شده اما بیانات رهبر معظم انقلاب دراین باره،بسیار روشنگر،
روان و گویاست.
ایشان در سخنانی در این باره به سوال"چرا ماتم و اشک؟"پاسخروشنی
داده اند و "جنبه نمادین و حقیقی عزاداری" برای حضرت اباعبدالله(ع) را
تشریح کرده اند.
رهبر انقلاب این سخنان را به مناسبت سالروز قیام نوزدهم دیماه در
سال ۸۶ و در دیدار اقشار مختلف مردم قم بیان کرده اند:
"میگویند چرا ماتم و گریه و اشک را در بین مردم رواج میدهید؟
این ماتم و اشک براى ماتم و اشک نیست، براى ارزشهاست.
آنچه پشت سر این عزاداریها،بر سر و سینه زدنها، اشک ریختنها وجود دارد،
عزیزترین چیزهائى است که در گنجینه ى بشریت ممکن است وجود داشته
باشد؛او همان ارزشهاى معنوىِ الهى است. اینها را میخواهند نگه دارند که
حسین بن على(علیه السلام) مظهر این ارزشها بود. یادِ آنهاست؛
زنده نگه داشتن آنهاست.
و ملت اسلام اگر نام حسین را و یاد حسین را زنده نگه بدارد و آن را الگو
قرار بدهد براى خود، از همه ى موانع و مشکلات عبور خواهد کرد. لذاست
که ما در انقلاب اسلامى، در نظام جمهورى اسلامى از صدر تا ذیل، همه -
مردم، مسئولین، بزرگان، شخص امام بزرگوار ما - بر روى مسئله ى امام
حسین(علیه السلام) و مسئله ى عاشورا و همین عزاداریهاى مردمى،
تکیه کردند و جا دارد. این عزاداریها جنبه ى نمادین دارد، جنبهى حقیقى
هم دارد؛ دلها را نزدیک میکند، معارف را روشن میکند."
رهبر معظم انقلاب در بخش دیگری از سخنان خود بار دیگر بر موضوع
"بصیرت" تاکید و خاطرنشان می کند: جنبه ى عاطفى آن(عزاداری ها)
هم تأثیرگذارِ بر روى عواطف و احساسات همه ى مردم است. جنبه ى
عمقى و معنوى آن، صاحبان فکر و بصیرت را آگاه میکند؛ روشن میکند.
بنده بارها در طول این سالها این جمله ى امیرالمؤمنین (علیهالصّلاة
والسّلام) را عرض کرده ام که فرمود: «ألا لا یحمل هذا العلم إلّا أهل
البصر والصّبر»؛ این پرچم - پرچم انسانیت، اسلام، توحید - را آن کسانى
که داراى این دو خصوصیتند، میتوانند بر دست بگیرند و بلند نگه دارند؛
«البصر والصّبر»؛ بصیرت و استقامت. امام حسین (علیهالسّلام) مظهر
بصیرت و استقامت است."
پیامبراکرم (ص) در خصوص اینکه آتش عشق حسینی هرگز خاموش
نمیشود، میفرمایند: برای شهادت حسین (علیه السلام)، حرارت و
گرمایی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمیشود.
اين خون سيدالشهدا(ع) است كه خونهاى همه ملتهاى اسلامى
را به جوش مى آورد .
محرم ماهى است كه عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قيام كرده،
و به اثبات رسانده است كه در طول تاريخ ،
هميشه حق بر باطل پيروز شده است .
پروردگارا! این ماه محرم و ایام عزاداری
را برای ما میدان پیشرفتی در معارف و عمل اسلامی قرار بده. 20/4/70
تأکید بر سبک زندگی حسینی ؛
ستاد ساماندهی شئون فرهنگی در مناسبت های مذهبی به مناسبت
محرم الحرام 1435 هجری قمری (1392 هجری شمسی) بیانیه ای را به
شرح ذیل صادر کرد:
بار دیگر عطر دل انگیز محرم در فضای زمان و مکان پیچید و خاطره جانبازی
و رشادت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران باوفایش را
در یادها زنده کرد. محرم آمد و پیام عدالت خواهی و ظلم ستیزی و ولایت
محوری را در گوش جان ها طنینی دوباره افکند. سالگرد قیام اباعبدالله (ع)
این بار علاوه بر یادآوری خاطره شهادت فرزند رسول خدا (ص) با
حادثه هایی همراه گشته که دل شیعیان و مسلمانان جهان را به درد آورده
است.
آری مراسم پرشکوه محرم و عزاداری سید الشهدا امسال در حالی اقامه
می شود که امت اسلام شاهد بروز فتنه های ویرانگری در کشورهای
اسلامی است نتایج انقلاب مردم مسلمان را به تاراج می برند، در سوریه
شاهد بروز جنگ و خونریزی هستیم و هر روز از اخبار قتل عام و انفجارات
خونین در عراق و پاکستان و افغانستان باخبر می شویم.
و از طرف دیگر نیز با فعالیت های تبلیغی منفی و اختلاف انگیز دشمنان
اسلام و در رسانه ها و فضاهای مجازی روبرو هستیم، آری دنیای اسلام
امروز بیش از هر زمان دیگری تشنه بصیرت، وحدت و همدلی است لذا
شایسته است شیعیان جهان به ویژه هموطنان عزیز، با بصیرتی افزون تر
مراسم ماه محرم و صفر امسال را با شکوهی هر چه تمام تر برگزار نموده
تا ضمن ابراز انزجار از این فعالیت های موهن همواره با حفظ وحدت کلمه،
غیرت اسلامی و شیعی خود را به رخ جهانیان بکشند.
ستاد ساماندهی شئون فرهنگی در مناسبت های مذهبی با تسلیت
فرارسیدن ایام سوگواری و عزاداری حضرت سید الشهدا و یاران باوفایش،
ضمن تشویق مومنین به برگزاری هر چه باشکوهتر مراسم عزاداری در
ایام محرم و صفر توجه هموطنان عزیز و هیئات مذهبی و برگزار کنندگان
هر گونه مراسم عزاداری را به رعایت نکات زیر جلب می نماید:
1- برگزاری مراسم عزاداری هیئات مذهبی با محوریت مسجد، برنامه های
قرآنی و وعظ و خطابه با بهره مندی از مبلغین با تاکید بر موضوع سبک
زندگی حسینی، خداباوری و ایمان، آزادگی و عزت، شجاعت و حماسه،
قیام حسینی
2- توجه جدی به ادعیه و زیارات، مناجات ماثوره از ائمه طاهرین
(علیهم السلام) در برنامه های اصلی و برگزاری نماز جماعت اول وقت
و توجه ویژه به برگزاری نماز جماعت ظهر عاشورا
3-توجه مبلغین و سخنوران محافل حسینی به محوریت انقلاب اسلامی
و نقش بی بدیل رهبر معظم انقلاب اسلامی در وحدت جهان اسلام و
رهبری فرهنگی انقلاب اسلامی در مقابله با نظام سلطه
4-دقت در انتخاب پیام های مناسبت تبلیغی برای فضاسازی و تبلیغات
محیطی با محتوای تبیین پیام ها و اهداف قیام حضرت سید الشهدا
(علیه السلام) و نکات اخلاقی و حقوقی مردم در قالب فرمایشات
ائمه طاهرین (علیهم السلام) و نکات اخلاقی و حقوق مردم در قالب
فرمایشات ائمه طاهرین (علیهم السلام)، امام راحل (ره) و رهبر معظم
انقلاب اسلامی در بیلبوردها، کتیبه ها، پوسترها و فضای مجازی همراه
با جذابیت های هنری، نصب تمثال شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
و وصایای نورانی آنان
5- عنایت ویژه به مسئله انسجام و همبستگی ملی بر مبنای اسلام ناب
محمدی (ص) با محوریت ولی فقیه و تشویق و ترغیب مردم به صبر و
بردباری در برابر مشکلات و سختی ها
6-اجرای برنامه های عزاداری با دقت در ارائه اشعار و متون پرمحتوا و
مستند توسط مداحان اهل بیت (علیهم السلام)
7 -تلاش برای ارتقای کیفی برنامه ها و تاکید بر روضه خوانی بر اساس
مقتل های معتبر
8 -برنامه ریزی و هماهنگی جهت برپایی ایستگاههای صلواتی و جذب
نذورات مردمی و هدایت آنها جهت انجام نذر فرهنگی مانند کتاب و ...
9- برگزاری اجتماعات باشکوه یک روزه هیئات مذهبی در یک یا چند نقطه
در ایام ماه های محرم و صفر با پوشش رسانه ای از مراسم و بهره گیری
از فرصت ها و ظرفیت های نهادهای فرهنگی مردمی
10-توجه جدی به هفته کتاب و کتابخوانی با تاکید بر منویات مقام معظم
رهبری و تقارن دهه دوم محرم الحرام به منظور تعمیق باورهای دینی و
حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی
11- انجام تمهیدات لازم برای برقراری ایمنی مساجد، حسینیه ها و سایر
اماکن مذهبی با توجه به حضور انبوه شهروندان در مراسم
12 -توجه به اطلاعیه های نیروی انتظامی جهت برپایی مطلوب و بهینه
مراسم عزاداری با رعایت حقوق مردمی
13-مغتنم شمردن حضور کودکان و نوجوانان در برنامه های اصلی مساجد،
هیئات مذهبی و لزوم توجه ویژه به این عزیزان توسط متولیان امر
14- لزوم تعامل و همکاری دستگاههای اجرایی، جهت در اختیار گذاشتن
مکان به هیئات مذهبی به ویژه هیئات شاخص و بزرگ
آغاز سال هجري قمري
گاهشماری هجری قمری، گاهشماری براساس چرخش ماه است که توسط
مسلمانان و نیز در بسیاری از کشورهای اسلامی به عنوان سالنمای
مذهبی یا در مواردی سالنمای مدنی استفاده میشود. از این سالنمای در
بسیاری از آیینهای اسلامی، از قبیل روزه، حج، تعیین ماههای حرام، و
عزاداری استفاده میشود. در زمان خلافت عمر بن خطاب خليفه دوم
مسلمين به توصیه علی بن ابیطالب هجرت پيامبر اسلام از مكه به مدينه
مبدأ اين تقويم قرار گرفت و مدون شد. قبل از جهانی شدن گاه شماری
میلادی در بسیاری از کشورهای اسلامی و رسمی شدن گاه شماری
هجری خورشیدی در ایران و افغانستان، سالنمای هجری قمری سالنمای
اصلی سرزمینهای اسلامی بود و وقایع تاریخی در اکثر قریب به اتفاق
موارد با این گاه شماری ثبت میشد. مبدأ گاه شماری هجری قمری مانند
گاه شماری هجری خورشیدی، سال هجرت پیامبر اسلام، محمد، سال ۶۲۲
میلادی از مکه به مدینه می باشد. آغاز هجرت پیامبر اسلام از مکه روز
دوشنبه (۱ ربیعالاول/ ۲۴ شهریور سال ۱ هجری) برابر با ۱۳ سپتامبر ۶۲۲
میلادی قدیم (ژولیانی) و ۱۶ سپتامبر ۶۲۲ میلادی جدید (گرگوری) و ورود
پیامبر به مدینه روز ۸ ربیعالاول همان سال میباشد. سرآغاز گاهشماری
هجری قمری روز جمعه «۱ محرم سال ۱ هجری قمری» (۲۷ تیر سال ۱
هجری شمسی) برابر با ۱۶ ژوئیه ۶۲۲ میلادی قدیم (ژولیانی) و ۱۹ ژوئیه
۶۲۲ میلادی جدید (گرگوری) است.
به مناسبت اعتراض و افشاگری حضرت امام خمینی (ره) در 4 آبان سال
1343 علیه پذیرش ننگین کاپیتولاسیون توسط رژیم وابسته و دیکتاتور
محمدرضا پهلوی
مطابق این قانون، اگر مأمور سیاسی یک کشور در کشور دیگر حضور یابد،
از مصونیت سیاسی و قضایی برخوردار است و محل اقامتش نیز مورد
حفاظت و حراست قرار می گیرد و حتی اگر مرتکب جرمی شود،
نمی توان او را بازداشت کرد...
واژه کاپیتولاسیون درمفهوم عامه حقوقی به معنای نظام قضاوت کنسولی
کنسولی و برخی از امتیازات و تضمینات و مصونیت های قضایی است وبه
قراردادهایی اطلاق می شود که بر اساس آن اتباع یک دولت در قلمرو
دولت دیگر مشمول قوانین کشور خود می شوند و قوانین مذکور توسط
کنسول آن دولت در محل اجرا می شود. به موجب توافق نامه بین المللی
وین، اگر مأمور سیاسی یک کشور در کشور دیگر حضور یابد، از مصونیت
سیاسی و قضایی برخوردار است و محل اقامتش نیز مورد حفاظت و
حراست قرار می گیرد و حتی اگر مرتکب جرمی شود، نمی توان او را
بازداشت کرد.
در تاریخ معاصر ایران کاپیتولاسیون مسئله ای بسیار مهم است و بیگانگان
سعی داشتند تا از این طریق کارگزاران خود را در منصب های اداری تحمیل
کنند و با دخالت در تصمیم گیری های دولت، آزادانه به پیشبرد نقشه ها و
برنامه های خود بپردازند.
در تیرماه سال ۱۳۴۳ محمدرضا شاه پهلوی در سفری که به آمریکا داشت،
با استقبال گرم مقامات دولتی و رجال سیاسی آمریکا مواجه شد و در
جریان این سفر یکی از مسائلی که مورد بحث قرار گرفت، این بود که
آمریکا اعطای کمک های نظامی را به مصونیت قضایی نظامیان کشورش
مشروط کرد و سپس حکومت پهلوی را واداشت تا دامنه این مصونیت
سیاسی را به همه نظامیان و غیر نظامیان آمریکایی و خانواده آنان تسری
دهد.
به دنبال آن، در ۳ مرداد ۱۳۴۳مجلس سنا جلسه فوق العاده ای تشکیل داد
تا چند لایحه بررسی شود که یکی از آنها لایحه کاپیتولاسیون بود و این
لایحه در سایه غفلت و جهالت و سرسپردگی نمایندگان مجلس به تصویب
رسید.
رژیم ستم شاهی که از نفرت و بیزاری مردم ایران از آمریکا و تبعات وخیم
این مصوبه آگاه بود، تحت تدابیر مختلف و با سانسور رسانه ای شدید
سعی داشت تا مردم و علما از این اقدام مجلس و جزئیات آن اطلاع پیدا
نکنند، اما پس از تصویب کاپیتولاسیون، نشریه داخلی مجلس که منعکس
کننده تمامی گفتگوها و مباحثات نمایندگان و اخبار بود، به دست امام
خمینی(ره) رسید. ایشان پس از مطالعه نشریه از گستاخی آمریکا و
خیانت آشکار آنان به مردم ایران به شدت خشمگین و نگران شدند و
تصمیم گرفتند به مخالفت با این مصوبه قیام کنند.
امام خمینی(ره) در ابتدا به منظور آگاه ساختن علما و روحانیون شهرها
و دعوت از مردم جهت قیامی همه جانبه، پیک هایی را به مناطق مختلف
ارسال کردند و خودشان نیز با علمای قم به گفتگو نشستند.
به تدریج تعداد کثیری از مردم به سمت منزل امام خمینی(ره) حرکت کردند
تا در سخنرانی امام حضور یابند. رژیم که از افشاگری و واکنش امام
خمینی(ره) در هراس بود، نماینده ای را به شهر قم اعزام کرده بود تا با
امام دیدار کند و پیامی را به ایشان برساند. آن شخص نتوانست با امام
گفتگو کند ولی در دیدار با حاج آقا مصطفی خمینی به ایشان گفت که این
پیام را به پدرشان برساند: «…آمریکا به منظور کسب وجهه در میان مردم
ایران با تمام قدرت فعالیت مى کند و پول مى ریزد و از نظر قدرت در
موقعیتى است که هرگونه حمله به آن به مراتب خطرناکتر از حمله به
شخص اول مملکت است! آیت الله خمینى اگر این روزها بنا دارند نطقى
ایراد کنند باید خیلى مواظب باشند که به دولت امریکا برخوردى نداشته
باشد که خیلى خطرناک است و با عکس العمل تند و شدید آنان مواجه
خواهد شد. دیگر هرچه بگویند- حتى حمله به شخص شاه- چندان مهم
نیست!»
امام خمینی(ره) با قاطعیت و بدون اندک توجهی به تهدیدات مکرر رژیم،
در ۴ آبان ۱۳۴۳ سخنرانی خود را در جمع پرشور مردم با آیه استرجاع
(بقره/۱۵۶) که بیانگر عمق فاجعه بود، آغاز کرد که با گریه شدید حضار
همراه بود. امام در این سخنرانی با اعلام عزای عمومی، رژیم و آمریکا را
مورد شدید انتقادات قرار داد. ایشان در بخشی از سخنان خود چنین
فرموده اند: «… عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت
ارتش ایران را پایکوب کردند. دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین
طرفداری کرد. نظامیان امریکائی، مستشاران نظامی امریکایی به شما
چه نفعی دارند آقا اگر این مملکت اشغال امریکاست پس چرا اینقدر
عربده می کشید، پس چرا اینقدر دم از ترقی می زنید اگر این مستشاران
نوکر شما هستند پس چرا از ارباب ها بالاترشان می کنید پس چرا از شاه
بالاترشان می کنید اگر نوکرند مثل سایر نوکرها با آنها عمل کنید،اگر کارمند
شما هستندمثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل می کنند شما هم عمل
کنید…»
امام خمینی(ره) به سخنرانی اکتفا نکردند و در همان روز اعلامیه ای از
ایشان در تیراژ گسترده منتشر و توسط نیروهای انقلابی پخش گردید.
در بخش هایی از این اعلامیه که آیه نفی سبیل (نساء/۱۴۱) در ابتدای آن
ذکر شده بود، این چنین آمده است: «آیا ملت ایران می داند در این روزها
در مجلس چه گذشت؟ می داند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه
جنایتی واقع شد؟ می داند مجلس به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت
ایران را امضا کرد، اقرار به مستعمره بودن ایران نمود، سند وحشی بودن
ملت مسلمان را به آمریکا داد، قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامی و
ملی ما، قلم سرخ کشید بر تمام لاف و گزاف های چندین ساله سران قوم،
ایران را از عقب افتاده ترین ممالک دنیا پست تر کرد. اکنون مستشاران
نظامی و غیر نظامی امریکا با جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر
جنایتی بکنند، هر خیانتی بکنند، پلیس ایران حق بازداشت آنها را ندارد.
دادگاه های ایران حق رسیدگی ندارند، چرا برای آنکه آمریکا مملکت دلار
است و دولت ایران محتاج به دلار به حسب این رأی ننگین،اگر یک مستشار
آمریکائی یا یک خادم مستشار آمریکائی به یکی از مراجع تقلید ایران، به
یکی از افراد محترم ملت، به یکی از صاحب منصبان عالی رتبه ایران هر
جسارتی بکند، هر خیانتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد، محاکم
ایران حق رسیدگی ندارد ولی اگر به یک سگ آنها تعرضی بشود، پلیس
باید دخالت کند،دادگاه باید رسیدگی نماید.آمریکاست که به مجلس و دولت
ایران فشار می آورد که چنین تصویب نامه مفتضحی را که تمام مفاخر
اسلامی و ملی ما را پایمال می کند تصویب و اجرا کنند، آمریکاست که با
ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن می نماید. بر تمام اقشار است
که با طرح ننگین احیای کاپیتولاسیون مخالفت کنند…»
رژیم که در فکر مقابله با اقدامات و روشنگری های امام بود، تصمیم به
تبعید ایشان گرفت و ایشان را ابتدا به تهران منتقل و بلافاصله با هواپیما به
ترکیه تبعید نمودند. عصر همان روز نیز حاج آقا مصطفی خمینی را دستگیر
و به زندان قزل حصار انتقال دادند.
با انتشار خبر دستگیری امام خمینی(ره)، مردم به خروش آمده و تظاهرات
گسترده ای را در سراسر کشور آغاز کردند که مبارزات مسلحانه نیروهای
انقلابی به قتل حسنعلی منصور از مسببان تصویب لایحه کاپیتولاسیون
انجامید.
در نهایت با پیروزی انقلاب اسلامی و به پیشنهاد هیأت وزیران و تصویب
شورای انقلاب اسلامی، این لایحه در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۸ برای همیشه
لغو گردید.
بزرگترین دستاورد این خروش کوبنده علیه امپریالیسم آمریکا و استعمار و
دخالت اجانب، دفاع از استقلال و عزت و اقتدار کشور بود و ما اکنون
استقلال کشور را مدیون امام خمینی(ره) هستیم که به احیای اسلام
ناب محمدی(ص) پرداختند و با بنیان نهادن حکومتی بر مبنای اصول
اسلامی، در مقابل زورگویان و مستکبران ایستادگی کردند و برماست که
امروز دستاوردهای مختلف نهضت امام خمینی(ره) را که استقلال هم از
اصلی ترین آنهاست،پاس بداریم.
مادرجگر خوار دیروز!
وهابی هامعتقدند که مادر امت اسلامی،هند جگر خوار است
فرزندجگرخوار امروز!
سال گذشته یکی از تروریستهای تکفیری به نام «ابو صقار»
جلوی دوربینها، ضمن شکافتن سینه جنازه یکی از سربازان سوریه،
قلب او را بیرون آورده و به دندان کشید.
بعد از این رفتار مشمئزکننده بود که در فضای اینترنت و اخبار کشورمان،
از او که به نام «ابوصقار» شناخته میشود،
تحت عنوان «فرزند و جانشین هند جگرخوار» نام برده شد.
مرگ هند جگر خوار
در سال 13 ﻫ در روز مرگ ابوقحافه ، هند جگر خوار همسر ابوسفیان و
مادر معاویه بدرکات جحیم شتافت . (1)
هند به ظاهر همسر ابوسفیان و مادر معاویه و عتبه و یزید بود (2) اما از
صاحبان پرچم بود که مردها به او مراجعه می کردند ، و میل زیادی به
غلامان سیاه داشت ، ولی هرگاه بچه سیاهی می زایید او را می کشت .
معاویه را به چهار کس نسبت می دهند : مسافربن ابی عمرو ، عمارة بن
ولید بن مغیرة ، عباس و صباح که این ملعون مغنی عمارة بن ولید و جوانی
خوش سیما بود و کارگری ابوسفیان می نمود . هند با او الفتی خاص
داشت،و لذا علمای انساب عتبة بن ابی سفیان را هم از صباح می دانند.(3)
هنگامی که هند به معاویه بارور شد مایل نبود او را در خانه بزاید.لذا کنار
کوه اجیاد آمد و آنجا وضع حمل کرد و به این دلیل است که حسان
می گوید:
لمن الصبی بجانب البطحاء فی التراب ملقی غیر ذی مهد
(4)
فرزندی که در کنار بیابان مکه بدون گهواره روی زمین رها شده از آن
کیست ؟!!
سوابق سوء خاندان معاویه با اسلام
از این زن و شوهر و فرزندش معاویه و نوه اش یزید ، اذیتها و جسارتها به
پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - و امیر المؤمنین و امام حسن و
امام حسین(علیهم السلام) رسیده که در کتب تاریخ و روایات به تفصیل
ذکر شده است .
از آن جمله در مسیر حرکت کفار قریش به طرف احد برای جنگ با پیامبر
(صلی الله علیه و آله و سلم)، با قصد داشت قبر مادر آن حضرت جناب
آمنه بنت وهب - سلام الله علیها – را نبش کند و جسارت کند ، چه اینکه
پدر و مادر عموی هند در بدر کشته شده بودند . ولی کفار قریش مانع
شدند و گفتند : « این رسم می شود و مردگان ما را هم این چنین
می کنند » . هند گفت : باید محمد یا علی یا حمزه را بکشم !
این بود که وحشی را بر این کار گماشت و وعده هایی به او داد .
وحشی گفت : « قادر به کشتن پیامبر و علی نیستم ولی برای حمزه
کمین می کنم » ، با این مقدمه بود که آن بزرگوار را حسب دستور هند
ملعونه به شهادت رساند .
به دستور هند وحشی سینۀ مبارک حضرت حمزه(علیه السلام)را شکافت
و جگر آن بزرگوار را خارج کرد و مانند سگ به دندان گرفت ، ولی جگر مانند
سنگ نقره ای رنگ شد و دندانش کارگر نشد ، و آن را روی زمین انداخت
و از آن روز ملقب به « آکلة الاکباد » شد . بعد خودش با خنجر گوش ، بینی
و ..... حضرت حمزه را برید و به گردن آویخت . با این جنایت ، دل مبارک
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را آزرد و آن حضرت و امیر المؤمنین
(علیه السلام) و فاطمه زهرا - علیه السلام – و صفیه عمه پیامبر
(صلی الله علیه و آله و سلم) و خواهر حمزه و دیگران گریستند . با این
همه جنایت ، پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم – اسلام هند و
همسرش را – که با اکراه مسلمان شده بودند – پذیرفت .
ابن ابی الحدید می گوید : هند با عده ای از زنهای قریش خدمت پیامبر
- صلی الله علیه و آله و سلم - آمدند در حالی که نقاب زده بود و خود
را پوشانده بود به خاطر کارهایی که بر ضد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
انجام داده بود ، مخصوصاً شهادت جناب حمزه - علیه السلام – و
می ترسید که آن حضرت او را مؤاخذه فرماید .
حضرت عهد و پیمان از آنها گرفت که به خداوند متعال شرک نورزند و
مطالبی دیگر را نیز شرط فرمود مو آنها قبول کردند . هند کلامی گفت که
معلوم شد همسر ابوسفیان است . حضرت فرمودند : آیا تو هندی ؟ گفت :
به و به ظاهر شهادتین را بر زبانش جاری نمود و تقاضای بخشش نمود .
پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - فرمودند : دیگر نباید زنا کنی .
هند گفت : مگر زن حره زنا می کند ؟! پیامبر فرمودند : و نباید بچه ها را
بکشی ! هند گفت : به جان خودم سوگند من بچه ها را بزرگ کردم و شما
آنها را در بدر کشتید .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تتمة المنتهی : ص 43 . بحار الانوار : ج 18 ص 17
2. تتمة المنتهی : ص 50 . بحار الانوار : ج 20 ص 549 . حمزه سید الشهداء(علیه السلام)
ص 26-28 منتخب التواریخ : ص 51
3. تتمة المنتهی : ص 46-47
4. تتمة المنتهی : ص 47
«قصاص در ملا عام« درخواست روحانیون مطرح کشور
در مورد اسیدپاشی
حادثه اسیدپاشی در اصفهان با واکنش قاطع تعدادی از علما و روحانیون
مطرح کشور مواجه شد.
آیتالله موحدیکرمانی،خطیب موقت نماز جمعه تهران:
ضمن محکوم کردن حادثه اسیدپاشی در اصفهان،تاکید کرد:
حادثه اسیدپاشی در اصفهان بسیار دلخراش، زشت و غیرانسانی بود
و همه را متاثر کرد، ما این عمل قبیح را شدیداً محکوم کرده و از
مسؤولان میخواهیم سریعا عوامل آن را به اشد مجازات برسانند.
عضو هیأت رئیسه مجلس خبرگان نیز با اشاره به این ماجرای غیرانسانی،
خواستار قصاص عامل این اسیدپاشی شد. آیتالله سیداحمد خاتمی با
اشاره به حادثه اسیدپاشی در اصفهان، گفت: جنایت اسیدپاشی که این
ایام مطرح شده، جنایتی است که جانیان آن را باید از 2 جنبه مجازات کرد.
وی گفت: مجازات اول اینکه، جانیان باید قصاص شوند و این حق شخصی
کسانی است که در این حادثه مورد صدمه قرار گرفتهاند و دوم اینکه
جانیان باید به جرم خدشهدار کردن حیثیت نظام اسلامی مورد مجازات
قرار بگیرند.
خاتمی با تاکید بر اینکه جنایت اسیدپاشی به هیچ عنوان قابل گذشت
نیست، به تسنیم گفت: حتی اگر، مجروحان اسیدپاشی از حق خودشان
بگذرند، نظام اسلامی باید حق خود را استیفا کرده و با جانیان برخوردی
عبرتآموز داشته باشد چرا که این جنایت هیچ جایی برای بخشش و
گذشت ندارد.
امام جمعه موقت تهران با بیان اینکه برخی با سوءاستفاده از جنایت
اسیدپاشی، اتهاماتی را علیه فریضه امر به معروف و نهی از منکر مطرح
کردهاند، تاکید کرد: این سایتها و روزنامههایی که نظام اسلامی و
نیروهای مومن را مورد اتهام قرار دادهاند باید حتما تحت تعقیب قرار
بگیرند؛ صاحبان و مدیران این رسانهها هم باید مورد مجازات قرار بگیرند
و پاسخگوی دروغ بزرگ خود باشند.
حجتالاسلام سالک، نماینده مردم اصفهان و رئیس کمیسیون فرهنگی
مجلس شورای اسلامی نیز با اشاره به این ماجرا، خواستار قصاص عامل
اسیدپاشی شد.رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس با درخواست از وزارت
اطلاعات و ناجا برای شناسایی فوری عاملان اسیدپاشی در اصفهان،
گفت: حتی اگر قاضی مربوط تشخیص بدهد ما از قصاص این افراد در
ملأعام هم حمایت میکنیم.
ی افزود: اسیدپاشی عملی زشت و غیر انسانی است و تنها از سوی
کسانی میتواند انجام شود که در مکتب اسلام و انقلاب اسلامی بزرگ
نشده باشند؛ کار کسانی است که تربیت شده مکتب امامحسین نبودهاند
و میخواهند با این اقدام، مومنان و نیروهای انقلاب را در جامعه مخدوش
کنند که بر همین اساس باید گفت، اسیدپاشی حرکتی ضدانقلابی بوده
است.
سالک با بیان اینکه نیروهای ارزشی و انقلابی در اصفهان برای بازداشت
عاملان اسیدپاشی آماده همراهی با ناجا و اطلاعات هستند، تاکید کرد:
برخی رسانههای ضدانقلاب که قصد دارند اسیدپاشی را به بحث حجاب
ربط بدهند، در حقیقت اسیدپاشان را در رسیدن به اهداف شومشان
یاری میکنند؛ اسیدپاشی هیچ ارتباطی به بحث حجاب نداشته و ندارد.
حسن رحیمپورازغدی نیز که روز گذشته سخنران پیش از خطبههای
نماز جمعه تهران بود، کسانی را که امنیت اجتماعی را به مخاطره
میاندازند؛ محارب دانست. رحیمپور گفت: «خداوند دو گروه را محارب
نامیده و 2 دشمن برای خود تعریف کرده است؛ یکی کسانی که امنیت
اجتماعی مردم را به هم میزنند و مزاحم ناموس و جان و مال مردم
میشوند و دیگری ربا و رباخواری است که امنیت اقتصادی مردم را به
هم میریزد».
آتش عقده از مومنین قبل از آشکار شدن
هویت عامل اسید پاشی در اصفهان
با انتشار گزارش های دروغین و جهت دارBBC برخی ازرسانه های
داخلی، به تیترسازی و گزارش پردازی پرداختند و در حالی که
کمترین اطلاعی از هویت و نیت عامل یا عاملان این حوادث منتشر
نشده بود، آتش کینه ها و عقده های خود را به روی مومنین
گشودند.
سرویس جامعه جهان نیوز: اصل ماجرای اسید پاشی از آنجا آغاز شد که
اعلام شد در اصفهان، به چهره زن جوانی اسید پاشیده شده و اندکی بعد
هم اعلام شد این حادثه تکرار شده و این تکرار ادامه یافت! تا آنجا که طی
چند روز، ۴ حادثه اسیدپاشی در شهر آرام و مذهبی اصفهان رقم خورد و
زمینه ای شد برای اما و اگرهای فراوان. از یک سو مردم و خانواده هایی
که این اخبار را می شنیدند، نگران سلامت خود و فرزندانشان بودند و از
دیگرسو دائما بر التهاب و تب و تاب ماجرا افزوده و بازار شایعات داغ و
داغتر می شد. حتی در همان یکی دو روز اول، اخبار دیگری حاکی از
اسید پاشی زنجیره ای در تهران و دیگر شهرستان ها شایع شد!
اما واقعا ماجرای اسیدپاشی چه بود و چرا در کوتاه زمانی با این حجم
وسیع و با این شایعات گسترده در جامعه منتشر شد و آرامش روانی
جامعه را مختل کرد؟! در این هیاهو اصل موضوع، یعنی آسیب دیدن چند
انسان بی گناه، عملا به بوته فراموشی سپرده و موضوع تازه ای پیش
کشیده شد. موضوعی که آشکارا حکایت از یک سناریو داشت! سناریوی
پیوند عاملان حادثه اسیدپاشی با حامیان حجاب و عفاف در جامعه! این
سناریو آنقدر برای بانیان آن مهم و ارزشمند بود که نه تنها سلامت
قربانیان حادثه را فراموش کردند، بلکه حاضر شدند آبروی آن ها را هم
به بدترین شکل ممکن مخدوش کنند و آن ها را انسان هایی لاابالی و
بی قید نسبت به حجاب و مقدسات نشان دهند!
نقش کلیدی رسانه های خارجی
اولین بار این BBC بود که ۲ کلیدواژه اسیدپاشی و حجاب را در کنار یکدیکر
قرار داد و کوشید این موضوع را به هزار دروغ و نیرنگ در ذهن مخاطب جا
بیندازد که اسیدپاشی کار کسانی است که قرار بود برای حجاب و عفاف،
امر به معروف و نهی از منکر انجام دهند!آن ها به مصاحبه و سخنان قبلی
مسؤولان انصارحزب الله تهران استناد می کردند که گفته بودندقصد داریم
در «تهران» گشت موتورسوار به راه بیندازیم. گشت هایی که حسب گفته
مسؤولانشان، صرفا به بحث تذکر لسانی می پرداختند نه بیشتر. با آن که
همان تذکر لسانی و حرکت گشت های موتورسوار هم هرگز رخ نداد و
مسؤولان انصار صراحتا اعلام کردند از این کار منصرف شده اند. BBC
ترجیح داد چشمش را به این حقیقت آشکار و اعلام شده ببندد و با دروغ
پردازی و داستان سرایی، سناریوی خود را به پیش ببرد. سناریویی که
حتی یک گزاره برای اثبات صحت و درستی آن وجود نداشت، همزمان با
BBC دیگر رسانه های آن سوی مرزها هم موج رسانه ای را دامن زدند و
به سهم خود کوشیدند ایران را ناامن و آشوب زده ترسیم کنند! آن ها که
فراموش کرده بودند چند روز قبل، خبرنگار گاردین در ایران از امنیت عجیب
و آرامش دلنشین کشورمان گزارش داده بود، آن هم در بین کشورهای
همسایه که هر یک به نوعی دستخوش ناامنی و بلوا و آشوب هستند.
عملکرد برخی رسانه های داخلی
با انتشار گزارش های دروغین و جهت دار BBC، برخی از رسانه های
داخلی، به تیترسازی و گزارش پردازی پرداختند و در حالی که کمترین
اطلاعی از هویت و نیت عامل یا عاملان این حوادث منتشر نشده بود،
آتش کینه ها و عقده های خود را به روی قشر مومن و مسلمان جامعه
گشودند و بی هیچ دلیل و مدرکی، آن ها را متهم کردند که با این رفتارها
قصد دارند به افراد بدحجاب هشدار بدهند! اما این تنها کارکرد آن ها نبود.
آن ها، که هیچگاه مردم و آرامش آن ها برایشان مهم نبوده است،
در تیترهای خود فضای جامعه را چنان ترسیم کردند که گویی سر هر
گذری یک نفر با گالنی اسید ایستاده و منتظر اولین نفر است تا محتوای
آن را تماما به سر و روی او بپاشد! حتی از لزوم آموزش تلویزیونی
راه های برخورد با اسیدپاشی و آسیب دیدگان این حوادث سخن گفتند!
برای نمونه و شاهدی بر آنچه ذکر شد، چند تیتر از انبوه تیترها و مطالب
جهت دار و مغرضانه این رسانه ها در چند روز گذشته ارائه می شود تا
راحت تر بتوان قضاوت کرد که اطلاع رسانی هدف آن هاست یا تخریب
چهره مؤمنین و تشویش اذهان عمومی مردم!
- انزجار عمومی از اسیدپاشی در اصفهان
- مسؤولان دولت، نمایندگان. . . بر پیگیری ماجرای تکان دهنده اسیدپاشی
زنجیره ای اصفهان و معرفی عاملان آن تأکید کردند
- هوای اصفهان اسیدی است، تمام شیشه ها بالا
- اصفهان زیبا، امنیت شهر، زیر سایه اسید و شایعه
- احتمال اسیدپاشی به زنان بدحجاب وجود دارد(!)
- اسیدپاشی چقدر می تواند روی اقتصاد این شهر اثر بگذارد؟
- توصیه هایی برای مواجهه احتمالی با اسیدپاشی(!)
- اسیدپاش ها به بهشت نمی روند
- اسیدپاشی مشکوک!
- دست های پنهان در اسیدپاشی اصفهان
- اسیدپاشی مشکوک در اصفهان
- توهین به قربانیان مظلوم، با حجاب و با اخلاق
این رسانه ها برای تکمیل سناریوی خود و نسبت دادن این رفتار غیر
انسانی به قشر مومن جامعه چاره ای نداشتند جز این که آسیب دیدگان
را بی حجاب! معرفی کنند! اما واقعا چنین بود!؟
ستاره ناشناخته
فقيه مجاهد، آيت اللّه سيّدمصطفي خميني شخصيتي بود که بهرغم آوازهتولّد
آيت اللّه سيّد مصطفي خميني در سال 1309 ش در شهر مقدس قم
تحصيلات
آيت اللّه سيّد مصطفي خميني تحصيلات ابتدايي را در مدرسه هاي باقريّهوي بعد از شش سال تحصيل دروس سطحِ حوزه، در 22 سالگي به دوره
تخصّصي خارج اصول و فقه وارد شد و از محضر استادان بزرگواري
همچون آيات عظام حجّت، بروجردي، محقّق داماد، امام خميني،
شاهرودي، خوئي، محمد باقر زنجاني و محسن حکيم بهره برد و در 27
سالگي به درجه اجتهاد نائل گرديد.
استعداد و نبوغ حاج آقا مصطفي خميني از جمله بهترين شاگردان حضرت
صاحب نظر حوزه شد تالیفات سيّد مصطفي خميني از نوابغ و برجستگان
طبق آنچه در ويژهنامه شماره 81 و 82 مجله حوزه آمده است، شماره آثار
مرحوم آيت اللّه شهيد مصطفي خميني به بيش از چهل عنوان کتاب
مي رسد.
مبارزات سياسي
حاج آقا مصطفي خميني در دامن مکتبي بزرگ شده بود که سياست در آنوي بعد از دستگيري حضرت امام رحمهالله در 15 خرداد سال 42، نقش
بسزايي در به حرکت درآوردن نيروهاي مردمي داشت و قيام غرورانگيز
مردم قم را رهبري کرد و با اين فرياد که «مردم، خميني را گرفتند» همه
را بر ضدّ حکومت پهلوي بسيج نمود. او در تبعيدگاه ترکيه افزون بر ياري
امام، پيامرسان نهضت اسلامي بود و از هر فرصتي که بهدست مي آمد،
براي هدايت و مبارزه و افشاگري استفاده ميکرد.
مبارزه در زمان تبعيد
مرحوم حاج آقا مصطفي خميني رحمهالله حتي در روزگاري که در عراق وسير و سلوک
فقيه ربّاني سيّد مصطفي خميني مبارزه با شيطان دروني را لازم مي ديدشهادت مظلومانه
وقتي حکومتهاي ايران و عراق نتوانستند فعاليّتهاي سياسي حاج آقاآيت اللّه مصطفي خميني در نگاه امام
حضرت امام خميني رحمهالله در توصيف حاج آقا مصطفي فرمودند:
«من اميد داشتم که اين مرحوم (حاج آقا مصطفي) شخص خدمتگزار و
چسودمند براي اسلام و مسلمين باشد، ولي «لا رادَّ لَقضائِهِ وَ اِنَّ اللّهَ
لَغَنيٌ عَنِ العالمين»؛ [تقدير الهي چيز ديگري بود و هيچ امري نميتواند
قضا الهي را مانع گردد]».
علاّمه سيّدمصطفي از نگاه بزرگان
حضرت آيت اللّه بهاءالديني رحمه اللهآيتاللّه بهاءالديني رحمه الله درباره حاج آقا مصطفي خميني ميفرمودند:
«آيت اللّه حاج آقا مصطفي خميني دانشهاي عقلي و نقلي و سياست
اسلامي و ديني را در جواني ياد گرفته و به جايي رسيده بود که از نخبگان
زمان ما، بلکه عصرها و زمانها، بود. درست گفتار و نيک سيرت بود. با کمال
زيرکي و هوشياري به نفوس آگاهي داشت. در انقلاب اسلامي و حوادث
آن نقش بسيار ارزندهاي داشت».
مقام معظّم رهبري حضرت آيت اللّه خامنه اي
مقام معظم رهبري در تجليل از شخصيّت حاج آقا مصطفي ميفرمايند:
«سيّد مصطفي خميني يکي از شخصيتهاي بالقوّه و بالفعل اسلام بود.
او شخصيّتي همهجانبه داشت و چنين به نظر ميرسيد که همه خصوصيّات
مثبت در وجود ايشان در حال رشد و ترقّي است. بنده ايشان را به عنوان
يک چهره برجسته حوزه علميه قم از سالهاي قبل ميشناختم و تجليل از
مقام [و] منزلت وي در واقع احترام به حضرت امام رحمهالله و تجليل از
ارزشهاي اسلامي و انقلابي محسوب ميشود».
لطف خفّي
سيّد مصطفي خميني پروانه ناآرام خورشيد انقلاب بود. همهجا و در همه
تهيه و تنظيم براي تبيان: گروه دين و انديشه
داعش خلبان اردنی را با شقاوت سوزاندند، دنیا محکوم کرد، ولی کسی
از خلبان ایرانی اسیر شده ای که به دستور صدام، زنده زنده، با دو جیپ،
آنقدر از دو طرف کشیده شد تا دو نیم شد و قطعات پیکر مطهرش، برای
سالها نیمی در نینوا و نیمی در موصل مدفون بود، یادی نکرد.
او مردی بود که به صدام ثابت کرده بود نیروی هوایی ایران هیچ رقیبی
ندارد.