سیاست انقلابی کرمانشاه
بسم الله الرحمن الرحیم عماریون احساس وظیفه کنند در صحنه حاضر‌شوند

چون به ابن زیاد خبر رسید که اهل بیت(علیهم السلام) به کوفه نزدیک

شده اند امر کرد سرهاى شهداء را که عمر بن سعد از پیش فرستاده بود

خارج کرده و نزد اهل بیت(علیهم السلام) برند و در کوچه و بازار بگردانند

تا سلطنت یزید بر مردم معلوم شود. 

مردم کوفه چون از ورود اهل بیت(علیهم السلام) خبردار شدند از کوفه

بیرون آمدند و اهل بیت(علیهم السلام)را سوار بر شتران وارد کوفه نمودند

در حالى که زنان کوفه براى تماشا بالاى بامها رفته بودند. زنى از بام صدا

زد: من اىّ الاسارى انتنّ شما از کدام مملکت و قبیله هستید؟ گفتند: نحن

اسارى آل محمد(صلى الله علیه وآله). چون آن زن این را شنید هر چه

چادر و مقنعه داشت درآورد و بر ایشان پخش نمود. مخدّرات گرفتند و خود

را با آنها پوشانیدند.

به روایت مسلم گچکار قریب به چهل محمل روى چهل شتر قرار داشت که

زنان و اطفال بر آن سوار بودند و امام سجّاد(علیه السلام) در حالى که

مریض بودند و خون از رگهاى گردنشان جارى بود، بر شترى برهنه سوار

بودند.

سهل گوید: چون وارد کوفه شدم، دیدم بوق مى زدند و پرچمها را افراشته

بودند که ناگاه لشکر وارد شد، و سرهاى شهداء را که بر فراز نیزه نصب

کرده بودند، آوردند.

امام در نوک نیزه آیه مبارکه را تلاوت مى نمود:(اَمْ حَسِبْتَ أَنّ أَصْحابَ

الْکَهْفِ وَ الْرَقیمِ کانُوا مِنْ ایاتِنا عَجَباً) 

سهل گوید: گریه کنان گفتم: یا ابن رسول اللّه رأسک اعجب یعنى تکلّم

رأس شریف تو از قصه اصحاب کهف و رقیم عجیب تر است. سپس حضرت

زینب(علیها السلام) مردم را امر به سکوت نمود و شروع به خواندن

خطبه اى نمود.(1)

پی نوشت :
1-حوادث الایام، صفحه 42.


 

 

 

روز دوازدهم محرم كاروان اسرای اهل بیت به كوفه رسیدند. پس از 

سخنرانی غرّای حضرت زینب(علیهاالسلام) برای مردم كوفه، اسرا را به

دارالاماره عبیدالله بن زیاد بردند. در بین مسیر سرهای مطهر شهدا بر روی

نیزه‌ها بودند و در مقابل كجاوه‌های اسرای اهل بیت قرار داشتند.

سپاه عبیدالله با تبلیغات بسیار امام حسین و اهل بیتش را خارجی

معرفی كرده بودند یعنی كسانی كه علیه یزید شورش كرده بودند.

این امر باعث شده بود كه مردم از دیدن اسرا خوشحال شوند و به

ایشان بی احترامی می‌كردند.

از آن طرف عبیدالله بن زیاد وقتی از ورود اهل بیت(علیهم السلام) به كوفه

آگاه شد، به همه مردم كوفه اجازه داد كه به دربار او بیایند. پس مجلس او

از جمعیت پر شد، آنگاه امر كرد تا سر حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام)را

به مجلس بیاورند.

وقتی آن سر مقدس را كنار او گذاشتند، ابن زیاد از دیدن سر مقدس امام

سخت شاد شد و تبسم نمود، در آن هنگام او قضیبی در دست داشت كه

بعضی گفته‌اند سر آن چوب بوده و جمعی سر آن را تیغی رقیق دانسته‌اند.

ابن زیاد(لعنة الله علیه) سر آن قضیب(چوب یا تیغ) را به دندان ثنایای امام

حسین علیه السلام می‌زد و می‌گفت حسین دندان‌های خوبی داشته

است.

زید بن ارقم كه از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بوده

در آن وقت پیرمردی شده بود و در آن مجلس شوم حاضر بود.

وقتی این كار ابن زیاد را دید، گفت: ای پسر زیاد قضیب خود را از

این لب‌های مبارك بردار سوگند به خداوندی كه جز او خداوندی

نیست كه من مكرر دیدم رسول خدا را كه بر این لب‌ها بوسه

می‌زد، زید بن ارقم این سخن گفت و سخت گریه كرد.

ابن زیاد(ملعون) گفت خدا چشم‌های ترا بگریاند ای دشمن خدا. آیا گریه

می‌كنی كه خدا به ما فتح و پیروزی داده است؟ اگر جز این بود كه پیر و

سالخورده هستی و  عقلت زایل شده فرمان می‌دادم كه سر تو را از تن

دور جدا كنند.

وقتی آن سر مقدس را كنار او گذاشتند، ابن زیاد از دیدن سر مقدس امام
 
 
سخت شاد شد و تبسم نمود، در آن هنگام او قضیبی در دست داشت كه
 
 
بعضی گفته‌اند سر آن چوب بوده و جمعی سر آن را تیغی رقیق دانسته‌اند
 
ابن زیاد(لعنة الله علیه) سر آن قضیب(چوب یا تیغ) را به دندان ثنایای امام
 
 
حسین (علیه السلام) می‌زد و می‌گفت حسین دندان‌های خوبی داشته
 
است.

زید كه چنین دید از جا برخاست و به سوی منزل خویش رفت. آنگاه اهل

بیت امام حسین (علیه‌السلام) را چون اسیران روم در مجلس آن مرد شوم

وارد كردند.

راوی می‌گوید كه حضرت زینب (علیهاالسلام) خواهر امام حسین

(علیه السلام) وارد مجلس شد در حالی كه لباس‌های پست و پاره به تن

داشت و به كناری از قصرالاماره رفت و آنجا بنشست و كنیزان به اطرافش

آمدند و او را احاطه كردند.

ابن زیاد (لعین) گفت این زن كه بود كه خود را كناری كشید؟ كسی جوابش

نداد، دیگر باره پرسید پاسخ نشنید، تا مرتبه سوم یكی از كنیزان گفت این

زینب، دختر فاطمه، دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است.

ابن زیاد(لعین) چون این سخن شنید رو به سوی حضرت كرد و گفت:

حمد خدا را كه شما را رسوا كرد و شما را كشت و دروغ شما را ظاهر

گردانید.

حضرت زینب(سلام الله علیها) فرمود: حمد خدا را كه ما را گرامی داشت

به محمد(صلی الله علیه و آله) پیغمبر خود، و پاك و پاكیزه داشت ما را از

هر رجس و ناپاكی. همانا رسوا می‌شود فاسق و دروغگو و فاجر و ما به

حمدالله از آنان نیستیم و آنها دیگرانند.

ابن زیاد(ملعون) گفت: چگونه دیدی كار خدا را با برادر و اهل بیت خود؟

حضرت زینب (علیهاالسلام) فرمود: «ما رایت الا جمیلا»؛ از خدا

جز نیكی و زیبایی چیزی ندیدم. چرا كه خداوند برای قربت و رفعت

مقام، حكم شهادت را بر ایشان رقم زد. پس اهل بیت به آنچه خدا

برای ایشان خواسته بود، اقدام كردند و به جانب مكان و مقام خویش

شتاب كردند. ولكن زود باشد كه خداوند ترا و ایشان را در مقام پرسش

قرار دهد و ایشان با تو احتجاج و مخاصمت كنند، آن وقت ببین غلبه از برای

كیست و چه كسی رستگار خواهد شد. مادرت بر تو بگرید ای پسر مرجانه

ابن زیاد(لعین) چون این سخن شنید رو به سوی حضرت كرد و گفت: حمد

خدا را كه شما را رسوا كرد و شما را كشت و دروغ شما را ظاهر گردانید.

حضرت زینب(سلام الله علیها) فرمود: حمد خدا را كه ما را گرامی داشت

به محمد(صلی الله علیه و آله) پیغمبر خود، و پاك و پاكیزه داشت ما را از

هر رجس و ناپاكی. همانا رسوا می‌شود فاسق و دروغگو و فاجر و ما به

حمدالله از آنان نیستیم و آنها دیگرانند.

 

ابن زیاد(ملعون) از شنیدن این كلمات خشمگین شد و گویا قصد اذیت یا

قتل آن حضرت كرد. عمرو بن حریث كه در مجلس حاضر بود فهمید كه

ابن زیاد قصد كشتن حضرت زینب (سلام الله علیها) را دارد. پس گفت:

ای امیر او زن است و زنان را بر سخنانشان نباید مؤاخذه كرد. پس ابن زیاد

(ملعون) گفت كه خدا شفا داد دل مرا از قتل برادر طاغی تو و متمردان

اهل بیت تو.

حضرت زینب(علیهاالسلام) گریه كرد و گفت بزرگ ما را كشتی و اصل و

فرع ما را قطع كردی و از ریشه بركندی اگر شفای تو در این بود پس شفا

یافتی.

ابن زیاد(لعین) گفت: این زن سجاعه است. یعنی سخن به سجع و قافیه

می‌گوید. قسم به جان خودم كه پدرش نیز سجاع و شاعر بود. حضرت

زینب (سلام الله علیها) جواب فرمود كه مرا حالت و فرصت سجع نیست.

و به روایت ابن نما فرمود كه من عجب دارم از كسی كه شفای او به

كشتن ائمه خود حاصل می‌شود و حال آن كه می‌داند كه در آن جهان از

وی انتقام خواهند كشید.

در این هنگام ابن زیاد(ملعون) به حضرت سجاد (علیه السلام) نگریست

و پرسید این جوان كیست؟ گفتند:علی فرزند حسین است، ابن زیاد(لعین)

گفت: مگر علی بن الحسین نبود كه خداوند او را كشت؟

امام سجاد(علیه السلام) فرمود كه مرا برادری بود كه او نیز علی بن

الحسین نام داشت لشكریان او را كشتند. ابن زیاد (لعین) گفت بلكه

خدا او را كشت. حضرت فرمود: اَللهُ یَتَوفیّ الاَنْفُسَ حینَ مَوْتِها؛ خدا

می‌میراند نفوس را گاهی كه مرگ ایشان فرا رسیده. ابن زیاد(ملعون)

خشمگین شد و گفت جرای كسی كه جواب به من دهد و حرف مرا رد

كنی مرگ است بیائید او را ببرید و گردن زنید.

امام سجاد(علیه السلام)به ابن زیاد فرمود: كه مرا به كشتن می‌ترسانی؟
 
 
مگر نمی‌دانی كشته شدن عادت ما است و شهادت كرامت و بزرگواری ما
 
است.

حضرت زینب(سلام الله علیها)كه فرمان قتل آن حضرت را شنید سراسیمه

و آشفته به حضرت چسبید و فرمود:ای پسر زیاد تو را از این همه خونی كه

از ما ریختی كافی است. پس دست به گردن حضرت سجاد (علیه السلام)

در آورد و فرمود: به خدا قسم از وی جدا نشوم اگر می‌خواهی او را بكشی

مرا نیز با او بكش.

ابن زیاد(ملعون) ساعتی به حضرت زینب و امام زین العابدین (علیهماالسلام)

نگاه كرد و گفت: عجیب است این همه علاقه‌ و پیوند خویشاوندی. به خدا

سوگند كه من چنین یافتم كه زینب از روی حقیقت این حرف را می‌زند و

دوست دارد كه با او كشته شود. دست از علی بردارید كه او را همان

مرضش كافی است.

و به روایت سید بن طاووس حضرت سجاد (علیه السلام) فرمود: عمه

خاموش باش تا من جواب گویم. و به ابن زیاد فرمود: كه مرا به كشتن

می‌ترسانی؟ مگر نمی‌دانی كشته شدن عادت ما است و شهادت كرامت

و بزرگواری ما است.

نقل شده كه رباب دختر امرء القیس كه همسر امام حسین

(علیه السلام) بود در مجلس ابن زیاد سر مطهر امام حسین

(علیه السلام) را در بغل گرفت و بر آن سر بوسه زد و گریه و

ناله كرد و گفت:

اًقصَدتْهُ اَسِنَّهُ الاَدْعِیاءِ                             لاسَقَی الله جانِبَیْ كَرْبَلاء

و احُسَیْنا فَلا نَسیتُ حُسَیْناً                        غادَرُوهُ بِكَر‌ْبَلاءِ صَریعا

یعنی؛ واحسیناه من فراموش نخواهم كرد حسین را و فراموش نحواهم

نمود كه دشمنان نیزه‌ها بر بدن او زدند بدون هیچ تقصیری و فراموش

نخواهم نمود كه جنازه او را در كربلا روی زمین گذاشتند و دفن نكردند،

و در كلمه لاشقی الله جانبی كربلاء اشاره به عطش آن حضرت را فراموش

نكرد .

راوی گفت پس ابن زیاد(ملعون) امر كرد كه حضرت علی بن الحسین

(علیهماالسلام) را با اهل بیت بیرون بردند و در خانه‌ای كه در كنار مسجد

جامع بود جای دادند. حضرت زینب (علیهاالسلام) فرمود: كه كسی به

دیدن ما نیاید مگر كنیزان. چرا كه ایشان اسیرند و ما نیز اسیریم. قُلْتُ

وَ یُنناسِبُ فی هذَا الْمَقامِ اَنْ اَذْكُرَ شِعْرَاَبی قَیْسِ بْنِ الاسْلَتِ الاَوْسی.

در تاریخ ذكر شده است كه ابن زیاد(ملعون) دستور داد سر

مطهر امام حسین(علیه السلام) را در كوچه‌های كوفه بگردانند.

 

برگرفته از كتاب نفس المهموم، شیخ عباس قمی و لهوف سید بن طاووس .

 




تاریخ: یک شنبه 15 آبان 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

محل دفن رئوس مطهر شهدای کربلا


 

چگونگی دفن شهدای کربلا؟!!

 

روز دفن بدن‌های مطهر سیدالشهداء (ع) و اهل بیت (ع) و اصحاب آن

حضرت، توسط امام سجاد (ع) به یاری جمعی از قبیله بنی اسد است،

البته برخی از منابع تاریخ دفن شهدای کربلا را در سیزدهم محرم نیز ذکر

کرده‌اند. 

البته باید به این نکته توجه داشت از آنجایی که پیکر یک معصوم (ع) پس

از ارتحال باید توسط یک معصوم دیگر دفن شود و همچنین سر از پیکر

بسیاری از شهدای کربلا نیز جدا شده بود و کسی نبود تا آن‌ها را

شناسایی کند، امام زین العابدین (ع) طی الارض کرده و نسبت به دفن

آن پیکر‌ها مبادرت ورزیدند. 

طبق برخی گزارشات تاریخی و روایی امام سجاد(ع) و بنی اسد اجساد

شهدا را دفن کرده‌اند.بنی اسد فردای عاشورا پس از رفتن سپاه عمر سعد،

عده‌ای از آنان برای دفن شهدای کربلا آمدند،(۱) و چون اجساد را

نمی‌شناختند، متحیّر بودند. در آن هنگام حضرت سجاد(ع) آمد و پیکر

اهل بیت و اصحاب را یک به یک به آنان شناساندند و آنان در دفن شهدا،

حضرت را یاری کردند و برای خویش افتخار آفریدند.(۲)

طرفداران این مبنا باور دارند که در روز یازدهم محرم در هنگام حرکت

اهل بیت به سوی کوفه بدن شهدا دفن شده بودند. اینان در برابر این

پرسش که چگونه امام سجاد(ع) که اسیر بود، اجساد را دفن کرده‌اند،

می‌گوید: امام سجاد(ع) با بهره‌گیری از امدادهای غیبی به طور معجزآسا

شهدا را دفن نموده است.

مرحوم مجلسی(رحمة الله علیه) می‌گوید:

از برخی راویان نقل شده که نزد امام رضا(ع) بودم. علی بن ابی حمزه و

ابن سراج و ابن مکاره وارد شدند. پس از سخنانی که میان آنان و امام

دربارة امامتش گذشت، علی بن ابی حمزه گفت: از پدرانت برای ما روایت

شده که عهده‌دار امر دفن امام، جز امام نمی‌شود. از امام پرسید: پس بگو

حسین بن علی(ع) امام بود یا نه؟ گفت: امام بود. پرسید چه کسی

عهده‌دار کار او شد؟ گفت: علی بن الحسین(ع). پرسید او کجا بود؟ او که

دست ابن زیاد اسیر بود! گفت: بی‌آنکه بفهمند بیرون آمد و پدرش را دفن

کرد و برگشت.

امام رضا(ع) فرمود: خدایی که می‌تواند امام سجاد(ع) را به کوفه ببرد تا

پدرش را دفن کند،می‌تواند صاحب امر امامت را به بغداد برساند تا عهده‌دار

کفن و دفن پدرش شود و برگردد، در حالی که نه در زندان است

نه اسیر.(۳)

مقرم (رحمة الله علیه) نیز می‌گوید:

چون امام سجاد(ع) آمد، بنی اسد را دید که کنار کشتگان گرد آمده‌اند و

سرگردانند؛ نمی‌دانند چه کنند و کشته‌ها را نمی‌شناسند، چون بین

بدن‌ها و سرهای مقدس جدایی انداخته بودند و گاهی از بستگان آنان

می‌پرسیدند.

امام سجاد(علیه السلام) به آنان خبر داد که برای دفن این اجساد پاک

آمده است. آنان را با نام و مشخصات معرفی کرد. هاشمیان را از دیگران 

شناساندند.(4)آنچه که در برخی روایات به صراحت بدان اشاره شده 

است خارق العاده بودن حضور امام سجاد(ع) در کربلا و همراهی با 

بنی اسد در تدفین شهدای کربلا است.


پی نوشتها:

۱. مروج الذهب، ج ۳، ص ۶۳.
۲. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص ۷۷.
۳. بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۱۸۷.
۴. مقتل الحسین، مقرم، ص ۴۶۹.

 



تاریخ: یک شنبه 15 آبان 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

حرکت کاروان از کربلا به کوفه

وقایع شام غریبان

وقتی نام عاشورا به گوش می‌ رسد، آتش سوزناكی از غم، دل را در بر

می‌ گیرد و اشك، امان را می ‌برد. وقایع دردناك عاشورا تا بعدازظهر كه

هنگامه شهادت امام حسین (علیه السّلام) بود یكسری جنایات را به خود

دید و از شهادت امام حسین (علیه السّلام) به بعد سرزمین كربلا شاهد

فجایع و جنایاتی خاص در مورد اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) 

بود.سال 61(ه.ق) عصر روز دهم محرم لشكر یزید بعد از این كه

امام حسین (علیه ‌السّلام) را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود

دست به غارت و آتش زدن خیمه ‌ها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند.

آن نامردان به سوی خیمه ‌های حرم امام حسین (علیه‌ السّلام) روی آوردند

و اثاث و لباس ها و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهلبیت پاك،

با آن بی ‌شرمان بر سر جامه ‌ای در كشمكش بود و عاقبت آن لعنت 

شدگان الهی جامه را از او می ‌ربودند.(1)

دختران رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و حریم او از خیمه ‌ها بیرون

آمده و می ‌گریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری

می ‌نمودند.

بعد از به اسارت گرفتن اهل بیت، عمرسعد ملعون در میان یارانش فریاد

كشید: چه كسی حاضر است كه اسب بر پشت و سینه حسین

(علیه ‌السّلام) بتازد! ده نفر داوطلب شدند و پیكر مطهر امام حسین

(علیه ‌السّلام) را با سم اسبان لگدكوب كردند.(3) 

در عصر عاشورا عمر سعد سر مبارك امام حسین (علیه السّلام) را با

خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به

كوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع كرده (كه هفتاد دو سر

بود) و به همراهی شمربن ذی‌ الجوشن و قیس بن اشعث به كوفه

فرستاد.(4) 

سپس كشته ‌های خودشان را جمع كرده و دفن نمودند ولی جنازه بی سر

و زیر پای اسبان لگدكوب شده امام حسین (علیه ‌السّلام) و یارانش تا روز

دوازدهم محرم عریان در بیابان كربلا بود تا این كه توسط قبیله بنی ‌اسد و

به راهنمایی امام سجّاد (علیه ‌السّلام) دفن شدند.(5) 

شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهلبیت در یك خیمه نیم ‌سوخته سپری

نمودند در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهل‌بیت(علیهم ‌السّلام)نقل

نشده ولی می‌ توان تصور كرد كه چه شب سختی را بعد از یك روز 

پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن

خیمه ها و اهانت ‌ها و ... داشته اند.

عمرسعد ملعون در روز 11 محرم دستور حركت از كربلا به سوی كوفه را

می ‌دهد و زنان حرم امام حسین(علیه ‌السّلام)را بر شتران بی‌ جهاز سوار

كرده و این امانت ‌های نبوت را چون اسیران كفّار در سخت‌ ترین مصائب و

غم و غصه كوچ می ‌دهند.(6) 

در هنگام حركت از كربلا عمر سعد دستور داد كه اسراء را از قتلگاه عبور

دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمی‌ كنم لحظه ‌ای را كه زینب

دختر فاطمه (سلام ‌الله علیها) را از كنار كشته بر خاك افتاده برادرش

حسین عبور دادند كه از سوز دل می‌ نالید ... و امام سجّاد (علیه ‌السّلام)

می ‌فرماید: ... من به شهدا نگریستم كه روی خاك افتاده و كسی آنها را

دفن نكرده، سینه ‌ام تنگ شد و به اندازه ‌ای بر من سخت گذشت كه نزدیك

بود جانم برآید و عمه ‌ام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد كه

بی ‌تابی نكنم.

شاعر عرب این مصیبت عظما را به رشته نظم در آورده:

"یصلى على المبعوث من ..."؛ این قضیه بسیار شگفت ‌آور است كه مردم

بر پیغمبر مبعوث تحیت و درود بر روح پاكش می ‌فرستند و از طرف دیگر،

فرزندان و خاندان او را به قتل مى ‌رسانند!!(7)

 گویا اسرای كربلا را دوبار به قتلگاه می آورند،یک دفعه همان عصر 

روز عاشورا بعد از غارت خیمه‌ ها و به درخواست خود اسراء ویک بار هم

در روز یازدهم محرم هنگام كوچ از کربلا و به دستور عمر سعد واین کار

 عمرسعد شاید به خاطر این بود كه می خواست اهلبیت(علیهم السلام)

با دیدن جنازه ‌های عریان و زیر آفتاب مانده شکنجه روحی به اسراء داده 

باشد.

بعد از این كه روز یازدهم محرم اسراء را از كربلا به سوی كوفه حركت دادند

به خاطر نزدیكی این دو به هم روز 12محرم اسراء را وارد شهر كوفه نمودند

گویا شب دوازدهم را اسراء در پشت دروازه‌ های كوفه و بیرون شهر سپری

كرده باشند.

در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد علیه امام حسین (علیه ‌السّلام) و خارجی

معرفی كردن آن حضرت، مردم كوفه از این پیروزی خوشحال می ‌شوند و

جهت دیدن اسراء به كوچه ‌ها و محله ‌ها روانه می ‌شوند و با دیدن اسراء

شادی می‌ كنند.ولی با خطابه ‌هایی كه امام سجّاد(علیه ‌السّلام)و حضرت

زینب (سلام ‌الله علیها) و سایرین از اسراء ایراد می ‌كنند و خودشان را به

كوفیان و مردم می ‌شناسانند و به حق بودن قیام امام حسین (علیه‌ السّلام)

اذعان می‌ كنند شادی كوفیان را به عزا تبدیل می ‌كنند.

در طول مدتی كه در كوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حركت

می ‌كردند سرها بالای نیزه بود و اسراء در كجاوه ها جا داده شده بودند

و آنان كه خیال می ‌كردند اسراء از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید

عاصی شده ‌اند، جسارت و اهانت می ‌كردند، عده ‌ای هم از نسب اسراء

سؤال می كردند با این وضع وارد دارالاماره می ‌شوند و در مجلس

عبیدالله بن زیاد كه حاكم كوفه و عامل اصلی شهادت امام حسین

(علیه السّلام) بود، این ملعون جلوی چشم اسراء و مردم با چوب‌ دستی

به سر مبارك می ‌زد و خود را پیروز میدان قلمداد می ‌كرد و كشته شدن

امام حسین (علیه السّلام) را خواست خدا قلمداد می ‌‌نمود.(9) ولی با

جواب ‌هایی كه از جانب حضرت زینب و امام سجّاد (علیهما‌ السّلام)

می ‌شنید بیشتر رسوا می ‌شد.


 

پی ‌نوشت ‌ها:
1- ابی مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه و متن كامل وقعة الطف، سیدعلی محمد

موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول 1380. 
3- شیخ عباس قمی، ترجمه نفس المهوم (در كربلا چه گذشت)، انتشارات مسجد مقدس

جمكران، ص 485/ اولین مقتل سالار شهیدان، پیشین، ص349. 
4- شیخ عباس قمی، همان، ص486، و شیخ عباس قمی، ص 351. 
5- شیخ عباس قمی، همان، ص492/ اولین مقتل، پیشین، ص353. 
6- شیخ عباس قمی، ترجمه نفس المهوم، ترجمه محمدباقر كسره‌ای، انتشارات جمكران،

ص490/ ابی محنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ص 351. 
7- لهوف سید بن طاووس .
8- در كربلا چه گذشت، ص 492 و حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، انتشارات هاد،

ص 306. 
9- ابن مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه وقعة الطف، سید علی محمد موسوی

جزایری، ص 361، و ترجمه نفس‌المهموم، پیشین، ص 519.

 




تاریخ: شنبه 14 آبان 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در حال ورود به لانه جاسوسی آمریكا

دانشجویان مسلمان پیرو خط امام لحظاتی پس از اشغال لانه جاسوسی آمریكا

دانشجویان مسلمان پیرو خط امام لحظاتی پس از ورود به لانه جاسوسی آمریكا




تاریخ: پنج شنبه 13 آبان 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
روز دهم محرم 92
 

شهادت امام حسین (علیه السلام) و حوادث پس از آن 

عاشورا نه فقط روزی برای عزاداری است بلکه فرهنگی است که با تدبر
 
و مطالعه بیشتر در زوایای آن می توان زمینه ساز حرکت های عمیقی بود.
 
در این بخش قصد داریم در روزهای عزاداری محرم و صفر به
 
ذکر یکی از شهدای گرانقدر کربلا بپردازیم.

اين روز، پر آوازه ترين روزهاى سال و خاطره آميزترين تاريخ بشرى است .

دراين روز بزرگ،پاى مردى ، فداكارى و سربلندى گروه اندكى از انسان هاى

به خدا پيوسته و در برابر ده ها هزار مردان جنگى و جنايت پيشه به نمايش ‍

درآمد. اين روز، روز فداكارى امام حسين (عليه السلام) و ياران باوفاى وى

مى باشد و تا ابد به آنان تعلق خواهد داشت . در اين روز،حوادث و 

رویدادهای مهمى در سرزمين كربلا به وقوع پيوست كه براى هميشه در

تاريخ انسان ها ثبت و درج خواهد ماند.در اين جا به طور گذرا به اهم

رويدادهاى روز عاشورا مى پردازيم:

 
الف - قبل از شهادت امام حسين عليه‌السلام: 
 
1 - تنظيم سپاه:
 
امام حسين (عليه السلام) پس از نماز صبح ، سپاه خويش را كه متشكل
 
 
از 32 تن سواره و 40 تن پياده بودند، به سه دسته تقسيم كرد. دسته اول
 
 
را در بخش ميمنه ، دسته دوم را در بخش ميسره و دسته اى را ميان آن
 
دو قرار داد. فرماندهى بخش ميمنه را به ((زهير بن قين )) و فرماندهى
 
بخش ميسره را به ((حبيب بن مظاهر))واگذار كرد و خود در وسط دو سپاه
 
 
مستقر شد و بيرق سپاه را به برادرش عباس بن على(عليه السلام)معروف
 
 
به قمر بنى هاشم سپرد و خيمه ها را در پشت سر قرار داد. عمر بن سعد
 
نيز سپاهيان جنايت پيشه خود را به چند گروه تقسيم كرد. وى ، فرماندهى
 
بخش ميمنه را به عمر بن حجاج،فرماندهى بخش ميسره را به شمر بن ذى
 
 
الجوشن ، فرماندهى سواره نظام را به عروه بن قيس و فرماندهى پياده
 
نظام را به شبث بن ربعى واگذار كرد. وى بيرق ، ننگين سپاه خود را به
 
غلامش ((دريد)) سپرد. دو سپاه در برابر يك ديگر صف آرايى كرده و براى
 
 
آغاز نبرد سرنوشت ساز، لحظه شمارى مى كردند.
 
2 - اندرزهاى پيش از نبرد
 
امام حسين (عليه السلام) براى پيش گيرى از نبرد و خون ريزى نيروهاى
 
دو طرف،تلاش زيادى به عمل آورد و از هر راه ممكن مى خواست از كشتار
 
مسلمانان جلوگيرى نمايد و خون كسى بر زمين نريزد. ولى دشمن كه
 
مغرور از كثرت سپاه خود و قلت ياران امام(عليه السلام)بود،به هيچ 
 
صراطی مستقيم نبود و به هيچ پيشنهادى پاسخ مثبت و كار ساز 
 
نمی داندو خواهان تعيين تكليف از راه نبرد و خون ريزى بود. امام حسين
 
(عليه السلام) در روز عاشورا، برخى از ياران خود را به نزد سپاه دشمن
 
فرستاد تا با آنان گفت و گو كرده و با بيان حقايق و واقعيت ها، آنان را از
 
 
شرارت و جنايت منصرف كنند. آن حضرت ، خود نيز بارها براى اندرز سپاه
 
كفر پيشه دشمن ، پا پيش نهاد و با بيان خطبه هايى روشن گر، آنان را به
 
حفظ آرامش و عدم خون ريزى دعوت كرد و از جنگ و مبارزه بازداشت . (1)
 
 
ولى جز تعدادى اندك كه از خواب غفلت بيدار شده و حقيقت را دريافتند و
 
به سپاه آن حضرت پيوستند، بقيه آنان در ضلالت و گمراهى خويش باقى
 
مانده و بر آغاز جنگ اصرار مى كردند.
 
3 - پشيمانى حر بن يزيد
 
حر بن يزيد تميمى كه از فرماندهان جنگاور و دلير عمر بن سعد بود و همو
 
بود كه در وهله نخست ، راه را برامام حسين (عليه السلام)بست و او را به
 
 
اجبار و اكراه به كربلا رهسپار گردانيد گردانيد: وقتى بزرگوارى امام حسين
 
 
(عليه السلام) و حقيقت خواهى وى را ملاحظه كرد و از سوى ديگر شاهد
 
نيت هاى پليد عمر بن سعد و لشكريان عبيدالله بن زياد و جنايت ها و ستم
 
كارى هاى آنان بود،از خواب غفلت و دنياطلبى بيدار شد و در خود احساس
 
نگرانى و ندامت نمود و در وى دگرگونى شگفتى به وجود آمد. به طورى
 
كه يكباره سپاه كفر پيشه عمر بن سعد را ترك و به سوى خيمه گاه
 
امام حسين(عليه السلام) رهسپار شد. حر به نزد امام حسين
 
 
(عليه السلام) رفت و از آن حضرت در خواست عفو و بخشش نمود و از
 
كردار و رفتارهاى پيشين خود اظهار پشيمانى كرد. امام حسين
 
(عليه السلام) با مهربانى تمام حر بن يزيد را پذيرفت و از وى استقبال كرد
 
و با رفتار خود موجب تقويت ايمان حر گرديد.حر براى روشن گرى سپاه
 
دشمن به سوى آنان برگشت و با معرفى خود و چگونگى هدايت يافتنش ،
 
 
آنان را به راه خير و سعادت و پيوستن به سپاه حقيقت جوى امام حسين
 
(عليه السلام) دعوت كرد. (2) دشمنان كه از ملحق شدن حر به
 
امام حسين (عليه السلام) بسيار نگران و ملتهب شده بودند، وى را
 
سنگباران و تير باران كرده و از نزديك شدنش به نيروهاى خود بازداشتند.
 
حر به ناچار به سوى خيمه گاه امام حسين (عليه السلام) برگشت .
 
پيوستن حر به سپاه امام حسين (عليه السلام) و سخنرانى وى براى سپاه
 
 
عمر بن سعد در دفاع از امام حسين (عليه السلام) ، براى عمر بن سعد و
 
ديگر جنگ افروزان دشمن بسيار گران و نگران كننده بود و تاثير زيادى در
 
نيروهاى دشمن به وجود آورد.
 
 
4 - هجوم سراسرى 
 
سپاه دشمن كه از پيوستن حر و چند نفر ديگر به سپاه امام حسين
 
(عليه السلام) احساس خطر و ريزش نيرو كرده و ادامه اين وضعيت را به
 
زيان خود مى ديد،فرمان حمله را صادر كرد. عمر بن سعد با رها كردن تيرى
 
به سوى سپاهيان امام حسين(عليه السلام)جنگ را به طور رسمى آغاز و
 
سپاهيان نگون بخت خود را به نبرد و تهاجم ترغيب و تشويق كرد.در اندك
 
مدتى دو سپاه به يكديگر نزديك شده و با ابزارهاى جنگى آن روز به نبرد
 
پرداختند. در اين نبرد، شگفتى تاريخ به وقوع پيوست و معادلات نظامى در
 
هم ريخت،و آن ،دفاع يك سپاه كمتر از صد نفر كه برخى از آنان را نوجوانان
 
 
و يا كهن سالان و سالخوردگان تشكيل مى دادند، در برابر يك سپاه چند
 
 
ده هزار نفرى بود. اين سپاه اندك ، با دلاورى و دليرى تمام از حيثيت و
 
موجوديت خويش و اعتقادات و اصول مذهبى و سياسى خود دفاع و
 
پاسدارى نموده و مغلوب دشمن نشدند. هر يك از ياران امام حسين
 
(عليه السلام) با ده ها تن از نيروهاى دشمن به نبرد نابرابر و تن به تن
 
پرداخت ولى هيچ گونه سستى و ترديدى در وى ملاحظه نمى شد و اين
 
روحيه بالاى رزمى اعتقادى براى دشمن ، سنگين و كمر شكن بود. ياران
 
امام حسين (عليه السلام)با سرافرازى ، به شرف شهادت نايل شده و يا
 
با ادامه دلاورى ، دشمن را مستاصل و زمين گير نمودند.تصور دشمن در
 
آغاز بر اين بود كه سپاه كم عده امام حسين (عليه السلام) در لحظات
 
نخستين هجوم سراسرى،نابود شده و از هستى ساقط مى شوند و غائله
 
 
كربلا به راحتى پايان مى پذيرد، ولى پس از درگير شدن با آنان ، تازه
 
فهميدند كه با كوهى استوار از ايمان و عقيده روبرو شدند و از ميان بردن
 
آنان ، كار آسانى نيست .ياران امام حسين (عليه السلام) از بامداد تا عصر
 
عاشورا نبرد را ادامه داده و تا آخرين قطره هاى خون خود از قيام
 
امام حسين (عليه السلام) پاسدارى كردند.محدث قمى از محمد بن ابى
 
طالب موسوى روايت كرده است: كه در اين نبرد، پنجاه تن از ياران
 
امام حسين (عليه السلام) به شهادت رسيدند.(3)
 
5 - نبرد انفرادى
 
دشمن كه از نبرد سراسرى و تهاجمى ، نتيجه اى نگرفته بود، به تدريج به
 
سوى نبرد انفرادى روى آورد. زيرا اگر چه سپاه عمر بن سعد جملگى براى
 
نبرد با امام حسين(عليه السلام) آمده بودند،ولى در ميان آنان مردان زيادى
 
 
بودند كه جنگ با فرزند زاده رسول خدا (صلى الله عليه و آله) را روا نداشته
 
و به اكراه و اجبار در سپاه عمر بن سعد قرار گرفته و بودند. بدين جهت در
 
كار نبرد عمومى و هجوم سراسرى تعلل مى ورزيدند وعمر بن سعد را در
 
 
رسيدن به مقاصد پليدش ناكام گذاشته بودند.گفتنى است كه روى كرد به
 
نبرد انفرادى ، براى سپاه كم تعداد امام حسين(عليه السلام)نيز خوش آيند
 
و پسنديده تر بود. زيرا در اين صورت هر يك از ياران امام (عليه السلام)
 
مى توانست با چندين نفر از سپاه بى انگيزه دشمن نبرد كند و دشمن را
 
در موضع انفعالى قرار دهد. همين امر باعث طولانى تر شدن مبارزات 
 
گردید.ياران امام حسين (عليه السلام) يكى از ديگرى با انگيزه ايمان و
 
اعتقاد، از آن حضرت اجازه رزم گرفته و وارد صحنه مى شدند و سرانجام
 
 
شرافتمندانه جام شهادت را سر مى كشيدند. تعدادى از ياران امام
 
(عليه السلام) تا پيش از ظهر عاشورا به همين نحو به شهادت رسيدند.
 
 
6 - نماز ظهر عاشورا 
 
به هنگام ظهر، يكى از ياران امام (عليه السلام) به نام ابوثمامه صيداوى ،
 
آن حضرت را متوجه وقت نماز ظهر كرد. امام حسين (عليه السلام) كه به
 
نماز اهميت ويژه اى مى داد، دستور داد كه جنگ را متوقف كرده و همگى
 
به نماز پردازند.پيشنهاد امام حسين (عليه السلام) مورد موافقت دشمن
 
قرار نگرفت و آنان هم چنان به نبرد خود ادامه مى دادند. امام حسين به
 
ناچار،يكطرفه جنگ را متوقف كرد و با ياران اندك خود نماز ظهر را به صور
 
 
نماز خوف (نماز ويژه زمان جنگ ) به جاى آورد. ياران آن حضرت دو دسته
 
شده ، دسته اى به نماز امام (عليه السلام) اقتدا كرده و دسته اى دفاع
 
مى نمودند. اما دشمنان هيچ گونه ترحمى به امام (عليه السلام) و نماز
 
گزاران نكرده و با رها كردن تير، آنان را هدف قرار مى دادند. برخى از
 
مدافعان امام حسين (عليه السلام) ، دشمن را از اطراف نماز گزاران
 
پراكنده كرده و برخى ديگر خود را سپر تيرها قرار داده و مانع رسيدن
 
آنها به وجود امام حسين (عليه السلام) مى شدند. سعيد بن عبدالله
 
حنفى ، از جمله آنانى بود كه خود را سپر امام (عليه السلام) قرار داد.وى
 
هر تيرى كه به جانب امام حسين (عليه السلام) مى آمد، خود را سپر آن
 
مى كرد و آن قدر در اين راه ايستادگى كرد تا نماز امام (عليه السلام) به
 
پايان رسيد. در آن هنگام به زمين افتاد و به شرف شهادت نايل آمد. علاوه
 
بر زخم شمشير و نيزه ، از بدن اين شهيد دلاور، تعداد سيزده چوبه تير
 
يافتند.(4)
 
7 - شهادت ساير ياران
 
پس از نماز، ياران امام حسين (عليه السلام) روحيه رزمى تازه اى يافته و
 
به سوى دشمن هجوم آوردند. تمام ياران امام (عليه السلام)، از جمله
 
جوانان برومند بنى هاشم و فرزندان ، برادران ، برادرزادگان ،خواهر زادگان
 
 
و عموزادگان آن حضرت به جهاد و دفاع پرداخته و به شهادت رسيدند.نبرد
 
 
دلاور مردانى چون زهير بن قين ، نافع بن هلال ، مسلم بن عوسجه ،
 
حبيب بن مظاهر، حر بن يزيد و برير بن خضير از ميان ياران امام حسين
 
(عليه السلام) و شيرمردانى چون على اكبر (عليه السلام) ،
 
عباس بن على (عليه السلام) ، قاسم بن حسن (عليه السلام) و
 
عبدالله بن مسلم (عليه السلام) از جوانان بنى هاشم به ياد ماندنى و
 
فراموش نشدنى است .نبرد هر يك از آنان ، لرزه اى در اركان سپاه كفر به
 
وجود آورد و شهادت آنان تاثير شكننده اى در وجود مبارك امام حسين
 
(عليه السلام) پديد آورد.به طورى كه آن حضرت هنگامى كه تنها شد و يك
 
 
تنه با دشمن نبرد مى كرد، به ياد ياران شهيد خود مى افتاد و گاهى به
 
سوى آنان نظرى مى افكند و آنان را يارى مى طلبيد و مى فرمود:
 
اى عباس ، اى على اكبر، اى قاسم ، اى زهير، اى حر كجاييد؟
 
8 - مبارزه و شهادت امام حسين (عليه السلام)
 
امام حسين (عليه السلام) پس از آن كه همه ياران خود را از دست داد،
 
بانوان عصمت پناه را در خيمه اى گرد آورد و آنان را تسلى و دلدارى داد و
 
به صبر و شكيبايى سفارش نمود و با قلبى شكسته از آنان خداحافظى
 
كرد.آن حضرت ، فرزندش امام زين العابدين (عليه السلام) را كه در بيمارى
 
سختى به سر مى برد، جانشين خويش قرار داد و با او نيز وداع كرد و
 
آماده نبرد با دشمن گرديد. امام حسين (عليه السلام) به تنهايى ،ساعاتى
 
چند با دشمن مبارزه كرد و به هر طرف حمله مى كرد گروهى را به هلاكت
 
 
مى رسانيد.هرگاه براى آن حضرت فرصتى به دست مى آمد، به خيمه ها
 
بر مى گشت و با حضور خود،كودكان و زنان بى پناه را تسلى مى داد و بار
 
ديگر با آنان خداحافظى مى كرد. شايد مقصود آن حضرت از تردد ميان
 
خيمه و ميدان نبرد، براى آمادگى بيشتر بازماندگانش براى پذيرش شهادت
 
 
آن حضرت بود.
 
 
در يكى از خداحافظى ها، فرزند شيرخوار خود را جهت سيراب كردنش به
 
 
سوى دشمن آورد و از آنها تقاضاى آب براى فرزند شيرخوار خود كرد، ولى
 
 
سپاه سنگ دل عمر بن سعد به فرزند شش ماهه او رحم نكرد و با هدف
 
تير قرار دادنش ، وى را در آغوش پدر غرقه به خون كرد.امام حسين
 
(عليه السلام) بدن غرقه به خون على اصغر (عليه السلام) را به خيمه
 
برگرداند و بار ديگر به مبارزه پرداخت . آن حضرت ، زخم هاى فراوانى را در
 
ميدان مبارزه متحمل شد، تا آن كه بر اثر كثرت جراحات به زمين افتاد.در آن
 
حال نيز دشمنان رهايش نكرده و با ابزارهاى گوناگون ، از جمله تير، نيزه ،
 
شمشير و سنگ بر بدنش ضرباتى وارد آوردند.سرانجام ، آن حضرت تاب و
 
توان از كف داد و بر خاك گرم كربلا بر زمين افتاد و آماده مهمانى خدا گرديد.
 
شمر بن ذى الجوشن،با قساوت تمام به سوى بدن خونين آن حضرت رفت،
 
در حالى كه رمقى در بدن شريفش بود، سر مباركش را از قفا جدا كرد و
 
سر بريده را به خولى اصبحى تحويل داد تا به نزد عمر بن سعد منتقل كند. 
 
ب - پس از شهادت امام حسين (عليه السلام):
 
دشمنان اهل بيت پس از شهادت جان سوز امام حسين (عليه السلام) و
 
يارانش ، دست از جنايات خويش برنداشتند، بلكه در اين روز غم آلود
 
جنايت هاى ديگرى مرتكب شدند كه به اختصار بيان مى كنيم:
 
1 - غارت خيمه ها
 
سپاه عمر بن سعد، به ويژه دسته نابكار شمر،پس از شهادت امام حسين
 
(عليه السلام) به خيمه هاى آن حضرت يورش برده و خيمه ها را غارت
 
كردند و چهارپايان ، لباس ها، صندوق ها، اسلحه ها و خوراكى ها را به
 
يغما بردند. آنان ،حتى حريم اهل بيت(عليهم السلام)را مراعات نكردند و زيور
 
و لباس هاى زنان را از آن ها ستاندند، به طورى كه زنان اهل بيت
 
 
(عليهم السلام)به عمر بن سعد پناهنده شده و از شدت جنايت كارى شمر
 
 
و گروه نابكارش ‍ شكايت كردند و عمر بن سعد به ظاهر، دستور داد كه از
 
غارت خيمه ها دست بردارند.( 5) از حميد بن مسلم روايت شد: به اتفاق
 
 
شمر بن ذى الجوشن و گروهى از پيادگان ، از خيمه ها گذشتيم تا به
 
على بن الحسين (عليه السلام) رسيديم كه از شدت بيمارى از هوش رفته
 
 
بود. همراهان شمر گفتند: كه اين بيمار را هم بكشيم ؟من گفتم :
 
سبحان الله چه بى رحم مردميد شما.آيا اين كودك ناتوان را هم میخواهيد
 
 
بكشيد؟ همين بيمارى كه بر او عارض شده ، او را كافى است . به هر
 
طريقى بود آنان را از كشتن على بن الحسين (عليه السلام) بازداشتم ،
 
ولى آن بى رحم ها پوستى را كه آن حضرت بر آن خفته بود بكشيدند و به
 
يغما بردند.(6)
 
2 - آتش زدن خيمه ها 
 
دشمنان پس از غارت خيمه ها و به يغما بردن دارايى ها و اشياى موجود
 
 
بازماندگان ، خيمه ها را به آتش كشيدند. در اين هنگام ، كودكان و زنان
 
بى سرپرست ، از خيمه ها بيرون آمده و به بيابان هاى اطراف گريختند.
 
راوى گفت : پس از غارت خيمه ها، آن ها را آتش زدند و بانوان مكرمات با
 
سر و پاى برهنه در حالى كه لباس هاى ايشان را ربوده بودند، از خيمه ها
 
بيرون ريختند و صدا به شيون و گريه بلند نمودند و در حال خوارى به 
 
اسیری رفتند.( 7)
 
3 - تاختن اسب بر پيكر شهيدان 
 
عمر بن سعد خطاب به سپاه خود گفت : چه كسانى آمادگى تاختن اسب
 
 
بركشتگان را دارند؟ده نفر از آنان اعلام آمادگى كردند كه از آن جمله بودند:
 
اسحاق بن حياة حضرمى ، احبش بن مرثد و اسيد بن مالك .اين عده پس
 
از نعل بندى اسبان خويش بر پيكر شهيدان كربلا،از جمله
 
اباعبدالله الحسين (عليه السلام) اسب تاختند و پيكرهاى پر از جراحت و
 
بى سر شهيدان را در هم شكستند.(8) اين گروه نابكار وقتى برگشتند،
 
در نزد عبيدالله بن زياد براى گرفتن جايزه خيانت و جنايت خويش ، از كار
 
خود چنين تعريف كردند: نحن رضضنا الصدر بعد الظهر بكل يعبوب شديد
 
الاسر؛ ما كسانيم كه بر بدن حسين و يارانش اسب رانديم به حدى كه
 
استخوانهاى سينه آنان را در زير سم ستوران چون آرد نرم كرديم !
 
عبيدالله بن زياد، اعتنايى به آن ها نكرد و دستور داد كه جايزه اندكى به
 
 
آنها بدهند. اين عده پس از قيام مختار بن ابى عبيده ثقفى (در سال 66
 
ه .ق در كوفه به سزاى اعمالشان رسيدند. به دستور مختار دست و پاى
 
آنان را با ميخ ‌هاى آهنين بر زمين كوبيدند و بر بدنشان آن قدر اسب
 
دوانيدند كه پيش ‍ از هلاكت شدنشان اعضا و اجزاى بدنشان از هم جدا
 
شد.(9)
 
4 - ارسال سر مقدس امام حسين (عليه السلام) به كوفه 
 
عمر بن سعد در عصر عاشورا براى خوش خدمتى بيش تر و اعلام وفادارى
 
به عبيدالله بن زياد و خاندان بنى اميه ، دستور داد سر بريده امام حسين
 
(عليه السلام) را با شتاب به كوفه ببرند و عبيدالله بن زياد را از پايان يافتن
 
غائله كربلا با خبر گردانند.
 
ماموريت رساندن سر مقدس اباعبدالله الحسين (عليه السلام) با خولى
 
بن يزيد اصبحى و حميد بن مسلم بود. آنان شب به كوفه رسيدند. در آن
 
هنگام دارالاماره نيز بسته بود. به همين جهت شب را در خانه خويش
 
 
گذرانده و بامداد روز يازدهم سر مقدس امام حسين (عليه السلام) را نزد
 
عبيد الله بردند.
 
سرهاى ديگر شهيدان را پس از بريدن و شست و شو دادن ، ميان
 
سركردگان جنايت كار تقسيم كردند تا نزد عبيدالله برده و پاداش بگيرند و
 
بدين وسيله به وى نزديك شوند.(10)
 
آن گونه را به خاک منه معجرم که هست
 
حیف از سر تو نیست بیفتد سرم که هست
 
گیرم مرا به قتلگهت ره نداد شمر
 
تا سر نهی به زانوی او مادرم که هست
 
پس آن همه فرشتۀ سایه فروش کو؟
 
یادم نبود غصه نخور چادرم که هست
 
تو دخترم نگو که دگر دختر منند
 
این خیل پا برهنه به دور و برم که هست
 
دارم سپاه بهر تو می آورم حسین
 
گیرم تو بی سپاه شدی لشکرم که هست
 
گفتم به دست خویش طلای مرا ببر
 
گفتی طلا برای تو انگشترم که هست
 
 
پي نوشت : 
1- لهوف سيد طاووس ، ص 114.
2- الارشاد، ص 451.
3- منتهى الامال ، ج 1، ص 349.
4- همان ، ص 362.
5- الارشاد، ص 468.
6- منتهى الامال ، ج 1، ص 399.
7- لهوف سيد بن طاووس ، ص 150.
8- الارشاد، ص 469 و معالم المدرستين ، ج 3، ص 169.
9- ماهيت قيام مختار، ص 456.
10- نك : الارشاد، ص 470 ؛ معالم المدرستين ، ج 3، ص 173
و منتهى الامال ، ج 1، ص 401.
 
منبع: کتاب روز شمار تاریخ اسلام



تاریخ: شنبه 13 آبان 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

این معروف ترین تابلو از واقعه عاشوراست که اوج مظلومیت حضرت را به تصویر میکشد....

در دشت عطش ، لاله صفت سوخت حسین (ع)

تا مشعل آزادگی افروخت حسین (ع)

بر لوح فلق ، تا به قیامت ، نقش است

درسی که زخون ، به خلق آموخت حسین (ع)






تاریخ: پنج شنبه 13 آبان 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

حضرت امام خمینی (ره) در ایام تبعید در ترکیه

سحرگاه 13 آبان 1343 ه.ش. دوباره کماندوهاى مسلح اعزامى از تهران،

منزل امام خمینى در قم را محاصره کردند. شگفت آنکه وقتِ بازداشت،

همانند سال قبل مصادف با نیایش شبانه امام خمینى بود. حضرت امام

بازداشت و به همراه نیروهاى امنیتى مستقیماً به فرودگاه مهرآباد تهران 

اعزام و با یک فروند هواپیماى نظامى که از قبل آماده شده بود،

تحت الحفظ مأمورین امنیتى و نظامى به آنکارا پرواز کرد. عصر آن روز 

ساواک خبر تبعید امام را به اتهام اقدام علیه امنیت کشور! در روزنامه ها

منتشر ساخت. على رغم فضاى خفقان، موجى از اعتراض ها به صورت

 تظاهرات در بازار تهران، تعطیلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال

تومارها و نامه ها به سازمان هاى بین المللى و مراجع تقلید جلوه گر شد.

 

حضرت امام خمینی (ره) در ایام تبعید در ترکیه

آیت الله حاج آقا مصطفى خمینى نیز در روز تبعید امام بازداشت و زندانى

شد و پس از چندى در 13 دیماه 1343 به ترکیه نزد پدر تبعید گردید. دوران

تبعید امام در ترکیه بسیار سخت و طاقت فرسا بود. حضرت امام حتى از

پوشیدن لباس روحانیت در آنجا ممنوع شده بود. اما هیچ یک از فشارهاى

روانى و جسمى نتوانست آن حضرت را وادار به سازش کند. محل اقامت

اوّلیه امام، هتل بولوار پالاس آنکارا (اتاق 514 ـ طبقه 4) بود. فرداى آن

روز براى مخفى نگاه داشتن محل اقامت، امام را به محلى واقع در خیابان

آتاتورک منتقل کردند. چند روز بعد (21 آبان 1343) براى منزوى تر ساختن

ایشان و قطع هرگونه ارتباطى، محل تبعید را به شهر بورسا واقع در 460

کیلومترى غرب آنکارا نقل مکان دادند.

در این مدت امکان هرگونه اقدام سیاسى از امام خمینى سلب شده و

ایشان تحت مراقبت مستقیم مأمورین اعزامى ایران و نیروهاى امنیتى

دولت ترکیه قرار داشت.

 

اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید دراین مدت رژیم شاه با شدت

عمل بى سابقه اى بقایاى مقاومت را در ایران در هم شکست و در غیاب

امام خمینى(ره) به سرعت دست به اصلاحات امریکاپسند زد. رژیم در چند

مورد بر اثر فشار مردم و علما ناگزیر شد با اعزام نمایندگانى از سوى آنان

براى کسب خبر از حال امام و اطمینان از سلامت وى موافقت نماید. در این

مدت امام خمینى طى چند نامه به منسوبین خویش و علماى حوزه به

صورت رمز و اشاره و در قالب دعا، استوارى خود در مبارزه را یادآور شده

و همچنین خواستار ارسال کتابهاى دعا و کتب فقهى شدند. اقامت اجبارى

در ترکیه فرصتى مغتنم براى امام بود تا تدوین کتاب بزرگ تحریرالوسیله 

کتاب تحریرالوسیله - جلد اول را آغاز کند. در این کتاب که حاوى فتاواى

فقهى امام خمینى است، براى نخستین بار در آن روزها، احکام مربوط به

 جهاد و دفاع و امر به معروف و نهى از منکر و مسائل روز به عنوان تکالیف

شرعىِ فراموش شده مطرح گردیده است.




تاریخ: شنبه 13 آبان 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

تاسوعای حسینی(علیه السلام)محاصره خیمه ها در کربلا آمدن امان نامه

برای فرزندان ام البنین (سلام الله علیها) - درخواست تاخیر جنگ از سوی

امام حسین (علیه السلام)

تاسوعا

روز نهم ماه محرم را تاسوعا گویند. «تاسوعا» از ریشه «تسع» به معنای

نُه می باشد. در بین عزاداران حسینی، روز نهم محرم با نام قمر بنی

هاشم حضرت ابوالفضل العباس زینت یافته است.

تاسوعاى سال 61 هجرى امام حسين(علیه السلام)و يارانش در محاصره‏

نيروهاى كوفه بودند. روزى بود كه آب را به روى اهل بيت و ياران امام

بسته بودند، راه ها همه تحت كنترل بود تا كسى به امام نپيوندد.

تهديدهاى سپاه عمر سعد،جدى ‏تر و حالت‏ تهاجمى آنان به سوى خيمه‏ ها

بيشتر مى‏ شد. عصر روز پنجشنبه تاسوعا، ابن سعد با دستورى كه از

ابن زياد دريافت كرده بود، آماده جنگ با امام حسين‏ (علیه السلام) شد.

گروهى از سپاه ‏كوفه به سوى خيمه‏ گاه امام تاختند. امام كنار خيمه ‏اش

نشسته و به شمشير تكيه داده بود.

زينب، صداى همهمه مهاجمان را شنيد. امام را (كه خواب، چشمانش را

ربوده بود) بيدار كرد. سیدالشهدا، خوابى را كه آن لحظه ديده بود نقل كرد

كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: پيش ما مى ‏آيى.

حسين‏ علیه السلام برادرش عباس را همراه جمعى جلو فرستاد تا از

هدف ‏مهاجمان آگاه شوند. چون فهميدند كه به قصد جنگ يا گرفتن بيعت

آمده‏ اند به دستور امام، آن شب را مهلت طلبيدند تا به عبادت و نماز

بپردازند و درگيرى به فردا موكول شد.[1]

امام صادق‏ (علیه السلام) درباره محاصره شدن سيدالشهدا در روز عاشورا

فرموده است: «تاسوعا يوم حوصر فيه الحسين و اصحابه بكربلاء واجتمع

عليه خيل اهل الشام و اناخواعليه و فرح ابن مرجانة و عمر بن سعد بتوافر

الخيل و كثرتها واستضعفوا فيه الحسين و اصحابه و ايقنوا انه لا ياتى

الحسين ناصر و لا يمده اهل العراق.»[2]

روزى است كه حسين‏ (علیه السلام) و اصحاب او در كربلا محاصره

شدند و سپاه شاميان بر ضد آنان گرد آمد.ابن‏ زياد و عمر سعد نيز از فراهم

آمدن آن همه سواران خوشحال شدند و آن روز، حسين‏ (علیه السلام) و

يارانش را ناتوان شمردند و يقين كردند كه ديگر براى او ياورى نخواهد آمد

و عراقيان‏ نيز او را پشتيبانى نخواهند كرد.

عاشورا


وجه تسمیه روزعاشورا 

گفته ‏اند: علّت نامگذارى روز دهم محرّم به عاشورا آنست كه ده نفر از

پيامبران با ده كرامت در اين روز، مورد تكريم الهى قرار گرفته ‏اند.[3]

عاشورا در فرهنگ شیعه

 

در فرهنگ شيعى،به خاطر واقعه شهادت امام حسين(علیه السلام)در اين

روز، عظيمترين روز سوگوارى و ماتم به حساب مى ‏آيد كه بزرگترين فاجعه

و ستم در مورد خاندان پيامبر انجام گرفته و دشمنان اسلام و اهل بيت اين

روز را خجسته شمرده به شادى مى ‏پرداختند، امّا پيروان خاندان رسالت،

به سوگ و عزا مى ‏نشينند و بر كشتگان اين روز مى ‏گريند. امام صادق

(علیه السلام) فرمود: «و امّا يوم عاشورا فيوم اصيب فيه الحسين

(علیه السلام) صريعا بين اصحابه و اصحابه حوله صرعى عراة».[4]

عاشوراروزى است كه حسين(علیه السلام) ميان يارانش كشته بر زمين 

افتاد،ياران او نيز پيرامون او به خاك افتاده و عريان بودند.

 امام رضا (علیه السلام) فرمود: «من كان عاشورا يوم مصيبته و بكائه

جعل الله عزّ و جلّ يوم القيامة يوم فرحه و سروره»،[5] هر كس را كه

عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه باشد، خداوند قيامت را روز شادى او

قرار مى ‏دهد. در «زيارت عاشورا»  درباره اين روز غم‏ انگيز كه امويان آن را

مبارك مى ‏دانستند، آمده است: «اللّهم هذا يوم تبرّكت به بنو اميّة

و ابن آكلة الأكباد ....

امامان شيعه، ياد اين روز را زنده مى‏ داشتند، مجلس برپا مى‏ كردند،

بر حسين بن (على علیه السلام) مى‏ گريستند، آن حضرت را زيارت

مى‏ كردند و به زيارت او تشويق و امر مى‏ كردند و روز اندوهشان بود. از

جمله آداب اين روز، ترك لذّتها، دنبال كار نرفتن، پرداختن به سوگوارى و

گريه، تا ظهر چيزى نخوردن و نياشاميدن، چيزى براى خانه‏ ذخيره نكردن،

حالت صاحبان عزا و ماتم داشتن و ... است.[6]

اعمالشب عاشورا

آداب شب عاشورا

احیا در شب عاشورا

احیای شب اول ماه رجب و چند شب از سال

احیا در شب عاشورا

فضيلت زيارت امام حسين-عليه السّلام-و شب‌زنده‌دارى در حرم آن حضرت در شب عاشورا

فضیلت زیارت امام حسین(ع) در شب و روز عاشورا

نماز مستحبی 4 رکعتی شب عاشورا

نماز مستحبی چهار رکعتی در شب عاشورا

 

نماز مستحبی صد رکعتی شب عاشورا

نماز مستحبی صد رکعتی در شب عاشورا

 

نماز امام علی(ع) در شب عاشورا

نماز دیگر شب عاشورا

 

 

نماز دیگر و دعای شب عاشورا

 

اعمال روز دهم محرم(عاشورا)

کراهت روزه در عاشورا

روایات درمورد روزه‌ى روز عاشورا و دعا در این روز

کراهت روزه در روزهای نهم و دهم محرم

امساک بدون قصد روزه در عاشورا

توصيف رخدادهاى هولناك روز عاشورا

ترک کارهای دنیوی در روز عاشورا

ترک کارهای دنیوی در عاشورا

سرمه کشیدن در روز عاشورا

تلاوت سوره اخلاص در روز عاشورا

تلاوت سوره اخلاص در روز عاشورا

اعمال ديگر روز عاشورا

فضیلت زیارت امام حسین(ع) در شب و روز عاشورا

دعای عشرات در روز عاشورا

فضيلت زيارت امام حسين-عليه السّلام-در روز عاشورا

زیارت عاشورا

زیارت عاشورا

زیارت مخصوص امام حسین-علیه السلام- در روز عاشورا

زیارت عاشورای غیرمعروفه

زیارت­ نامه دیگر روز عاشورا

زیارت شهدا و متضمن تعزیت رسول الله و ائمه هدی در روز عاشورا

زیارت وارث

زیارت­ نامه شهدای کربلا در روز عاشورا

 

آخرین دعای امام حسین(ع) در روز عاشورا

فضيلت قرائت سوره‌ى «قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ» در روز عاشورا

 

 

مواسات با امام حسین-علیه السلام- و شهیدان کربلا در روز عاشورا

 

 

دعا به هنگام خوردن غذا و نوشیدن آب در روز عاشورا

 

 

تسلیت امام صادق-علیه السلام- به پسرعموهای خود

 

 

ارادت «عبدالله بن حسن» و گروه همراه به ائمه -علیهم السلام-

 

 

عمل پایانی روز عاشورا و وفاى شايسته انسان

 

 

دعا هنگام غذا خوردن در روز عاشورا




تاریخ: چهار شنبه 12 آبان 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

انقلابی‌ترین داش مشدی ایران+تصاویر

شهید طیب حاج رضایی از عیاران نامدار تهران بود. در رویداد ۲۸ مرداد

۱۳۳۲ نیز ازحامیان شاه به شمار میرفت، هر چند عده ای بر این باورند

که تهدیدات کمونیست ها طیب را به بیم افکنده بود. او پس از قیام ۱۵

خرداد۱۳۴۲ حاضر به پذیرش اتهام دریافت پول از امام نشد و پس از

محاکمه ای فرمایشی در سحرگاه یازدهم آبان ۱۳۴۲ به جوخه اعدام

سپرده شد. یادش گرامی باد

شهید حاج اسماعیل رضایی و شهید طیب حاج رضایی، از بارفروشان 

میدان بار تهران بودند که در برپایی قیام 15 خرداد 1342 نقش مؤثری 

داشتند. پس از این واقعه، طیب به عنوان یکی از محرکین اصلی تحت 

تعقیب قرار گرفت به طوری که فرمانداری نظامی تهران طی گزارشی 

ویژه، به شاه اعلام کردشخص طیب حاج رضایی مسئوول اصلی این 

اقدامات است.


 

 

 

طیب حاج رضایی

 (۱۲۸۰ در تهران - ۱۱ آبان ۱۳۴۲ در تهران) از عیاران و باستانی کارهای 

تهران در دوران سلطنت سلسله پهلوی و از جمله افرادی بود که در ادبیات

محاوره‌ای آن زمان به جاهل و یا لوطی مشهور بودند.طیب در محله صابون

پز خانه(در اصطلاح عام صام پزخانه) تهران به دنیا آمد. پدر او حسینعلی

حاج رضایی از اهالی سگمس آباد(ارتش آباد) از توابع قرقان قزوین بود که

پس از مهاجرت به تهران به شغل جمع آوری بوته‌های خشک برای

نانوایی‌ها مشغول بود. طیب سه برادر به نامهای حاجی مسیح، اکبر و

طاهرداشت او از همان ابتدا به ورزش باستانی علاقه‌مند بود و پس از پایان

یافتن دوره سربازی بود که نام او کم کم بر سر زبانها افتاد. طیب از سال

۱۳۳۰ تا ۱۳۴۲ از میدان داران به نام میوه و تره بار تهران بود و به کار خرید

و فروش میوه و تره بار مشغول بود. اودر دوران زندگی اش دو همسر و

هفت فرزند داشت.

 

وی در سال ۱۳۳۲ از موافقین رژیم شاهنشاهی پهلوی در کودتای ۲۸

مرداد بود.

بیژن حاج رضایی فرزند طیب در مورد دلبستگی پدرش به حسین بن علی

(علیه السلام) چنین می‌گوید :

 

«پدرم، عجیب حساسیت و علاقه به خاندان عصمت و طهارت به‌خصوص

حضرت امام حسین (ع) داشت و این را واقعاً می‌گویم که عاشق او بود،

حتی در برابر بعضی اعتراضات مادرم در مورد بعضی خرج‌هایش می‌گفت

من زندگی‌ام و پولی را که بدست می‌آورم؛ دو قسمت می‌کنم یک قسمت

آن را خرج خودم می‌کنم، و قسمت دیگر را خرج امام حسین (ع)، حالا یا

برای او عزاداری می‌کنم یا به راه او خرج می‌دهم.»

 


 

اما بعدها تغییر رویه داد و به انقلابیون نهضت اسلامی

پیوست و سرانجام در یازدهم آبان ماه ۱۳۴۲ در میدان تیر پادگان حشمتیه

 تهران اعدام گردید و در قسمت شرقی حرم شاه عبدالعظیم به خاک

سپرده شد.

 

 

شهید طیب حاج رضایی

در یکی از گلزیزان ها در یکی از زورخانه های تهران

 

شهید طیب حاج رضایی

در یکی از گلزیزان‌ها در یکی از زورخانه‌های تهران

شهید طیب حاج رضایی در جمع برخی از دوستان

 

شهید طیب حاج رضایی در جمع برخی از دوستان
 
 
 
شهید طیب حاج رضایی در دادگاه و به هنگام قرائت رای صادره
 
 
 
شهید طیب حاج رضایی در حاشیه دادگاه و در میان دوستان
 
 
 
شهید طیب حاج رضایی در حال ایراد دفاعیات در دادگاه
 
شهید طیب حاج رضایی در دادگاه
 
 
 
شهید طیب حاج رضایی در دادگاه
 
 
 
شهید طیب حاج رضایی در دادگاه
 
 
 
شهید طیب حاج رضایی در دادگاه،
 
شهید حاج اسماعیل رضایی در حال ایراد دفاعیات
بعد از اعلام حکم، ما را به بندهامون منتقل کردند. نصف شب، مأمور
 
شهربانی آمد و زد به در زندان و گفت: محمد باقری! حاج علی نوری!
 
اعلاحضرت با یک درجه تخفیف، عفو ملوکانه به شما داده.
 
اینها را گفتند تا طیب تو بزنه و از ترس اعدام، حرفش رو پس بگیره و بگه
 
آقای خمینی منو تحریک کرد؛ اما طیب که تو یک سلول دیگه زندانی بود،
 
بلند گفت: این حرفها رو برای ننه‌ات بزن! یک بار گفتم، باز هم می‌گم،
 
من با بچه حضرت زهرا(سلام علیها) در نمی افتم.
 
فردا شب، صدایی از سلول طیب آمد. فهمیدم دارن می برندشان برای
 
 
اعدام، وقتی می‌رفتن،طیب زد به میله سلول من و گفت: محمد آقا! اگه
 
 
یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو خیلی‌ها شما رو
 
دیدند و خریدند ، ما ندیده شما رو خریدیم.
 
نیم ساعت بعد، صدای رگبار اومد و معلوم شد که تیربارونشون کردن.
 
طیب، رسم مردانگی رو به جا آورد و عاقبت به خیر شد. هنوز هم
 
حیرون کار طیب هستم.»
 
محمد آقا هر وقت این قصه را برایم می گفت، به پهنای صورت اشک
 
می ریخت و می گفت: هر وقت یاد آن شب می افتم، قلبم می گیره.
 
خیلی طیب رو اذیت کردن تا از شاه طلب بخشش کنه؛ اما خدا اگر بخواد
 
کسی رو بخره، می خره. اسم طیب و حاج اسماعیل رضایی تا قیامت
 
موندگاره.
 
بعد از پیروزی انقلاب، محمد آقا با جمعی از مردان انقلابی خدمت امام
 
خمینی(ره) رسیدند و با ایشان عکس یادگاری انداختند. وقتی محمد آقا 
 
پیام طیب را به امام گفت، امام فرمود: طیب، حُر دیگری بود. 
 
 
 
تندیس شهید طیب حاج رضایی در موزه عبرت ایران



تاریخ: چهار شنبه 11 آبان 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

سعید حجاریان به تازگی در روزنامه اصلاح‌طلب آرمان، مقاله‌ای را تحت

عنوان «فرهنگ عاشورا، فرهنگ اربعین» منتشر کرده که طی آن مدعی

می شود فرهنگ عاشورا قابلیت ساطع کردن برداشت‌های متفاوتی از

قبیل برداشت تسلی بخش، برداشت تضحیه و برداشت تهاجمی را دارد.

او سپس در تبیین منطق تضحیه می‌نویسد: منطق تضحیه این است که

اندیشه لزوما احتیاجی به عوامل مادی ندارد یعنی حتی اگر محمل مادی

اندیشه از بین برود، اندیشه می‌تواند باقی بماند.

حجاریان همچنین در ادامه با اشاره به امر به معروف و نهی از منکر

می‌نویسد: باید احتمال ضرر نباشد و ... از درون آن فرهنگ فنا بیرون

نمی‌آید. عنصر فنا و فدا را امام خمینی احتمالا از عرفان بیرون کشیده

است. در عرفان است که عقل در مقابل عشق قرار می‌گیرد و دیگر

محاسبه عقلایی جایی ندارد و باید عاشقانه عمل کرد. عشق با عقلانیت

و محاسبه و حسابگری و مصلحت‌اندیشی سروکار ندارد.

وی می‌افزاید: آیا ما مکلف به حفظ محمل مادی نیستیم؟ تا زمانی که

حفظ اندیشه اوجب واجبات بود و این یعنی فرهنگ عاشورایی. از زمانی

دیگر به این نتیجه رسیدیم که باید نظام را حفظ کنیم و این ظرف باید باشد

تا آن مظروف باقی بماند. آن مظروف بدون ظرف کاری از پیش نمی‌برد.

فکر می‌کنم در پایان جنگ ما به این نتیجه رسیدیم؛ پذیرش قطعنامه ۵۹۸

در این زمینه یک نقطه عطف مهم است. در فرهنگ اربعین حفظ نظام

اصل است و دیدگاه‌های معتقد به بقا و توسعه نظام رشد می‌کند و

گسترش می‌یابد. بعد از شهادت خود امام حسین(ع) در تشیع هم همین

اتفاق افتاد. یعنی بعد از اربعین، ائمه به تربیت شاگرد و تدارکات

سیاسی پرداختند و جهت‌گیری حرکت‌ها بر مبنای محاسبات عقلانی

صورت گرفت. استراتژی بقا ملزومات خویش را دارد. امام تا قبل از انقلاب

حرکت‌های عاشوراگونه زیاد داشت. امام(ره) عارف پس از انقلاب کم‌کم

در یک تحول فرهنگی فقیهی پیشتاز می‌شود و فقاهت او دوباره قدرت

می‌گیرد و ولایت مطلقه فقیه مطرح می‌شود.

به گزارش فارس، نظرات آقای حجاریان در این زمینه حاوی اشکالات

مبنایی است که در ادامه به ترتیب به آنها اشاره می‌کنیم:

یکم:عقل و عشق اگرچه در تصوّر برخی فلاسفه غربی و بعضی کج‌فهمان

با یکدیگر دچار تناقض هستند اما در اصل باید دانست که این دو در تلازم

یکدیگرند و تا عقل نباشد، عشقی هم در میان نخواهد بود.

زیرا پر واضح است که عشقی که بدون شناخت و عقل ایجاد شده باشد

لرزان و فرّار است و راه به ذات نمی‌برد. و از سوی دیگر نیز باید دانست که

تشخیص زیبایی‌ها با عقل است و عشق تا به وسیله عقل به ذات زیبایی

پی نبرد؛ بال پرواز نخواهد یافت.

دوم: صحبت آقای حجاریان مبنی بر اینکه بعد از اربعین، حرکات ائمه بر

مبنای محاسبات عقلانی صورت گرفت نیز حرفی با اصول و مبانی درست

نیست.

چون ما اثباتاً می‌دانیم که حرکت عاشورا نیز حرکتی سراسر قوام یافته

بر اساس چارچوب‌های عقلایی بود و همچنین حرکات معصومین(س) قبل

از عاشورا نظیر آنچه که در سیره امام مجتبی(ع)، امیرالمؤمنین(ع)، 

حضرت فاطمه زهرا(س) و پیامبر اکرم(ص) دیده می‌شود نیز پیوسته‌ای از 

عقل و عشق توأمان بوده‌اند و هیچیک بدون دیگری در عمل این بزرگان 

معصوم قابل تصور نبوده و نیست.

سوم: آقای حجاریان تلویحاً مدعی شده است که امام راحل اگرچه قبل

از انقلاب حرکات عاشورا گونه زیادی داشت اما این حرکات پس از انقلاب

عقلایی‌تر! شده و امام از گفتمان عاشورا به گفتمان اربعین! گذار کرده

است.

این حرف آقای حجاریان نیز صحیح نیست چه اینکه اولاً عملکرد عاشورایی

آن عزیز سفر کرده را در جریان دفاع مقدس بیشتر از دوران فعالیت‌های

انقلابی می‌توان به تماشا نشست و ثانیاً پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸ که مورد

اشاره آقای حجاریان قرار گرفته است نیز شعاعی از پرتو تفکر عاشورایی

امام بود که در تأسی به سیره امیرالمؤمنین (ع) و امام مجتبی(ع) شکل

گرفته بود.

در واقع در پاسخ به آقای حجاریان باید گفت که برداشت تفکر شیعی از

عاشورا؛ صرفاً شمشیر کشیدن و کشتن و کشته شدن نیست بلکه عمل

عقلایی و عاشقانه در راه عمل به رضایت حق تعالی است که اینگونه در

حدیث پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) متجلی می‌شود:

«الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا» (حسن و حسین در همه احوال

امام و پیشوایند؛ چه قیام کنند و چه صلح کنند _ (بحارالانوار)

به سخن دیگر اینکه عقل و عشق تفکر شیعی، ظهوری توأمان دارد و این

ظهور در هر عصری بنا به اقتضائاتی، از جلوات متفاوت برخوردار می‌شود.

و چهارم: سوگمندانه باید گفت که مبانی فکری کسانی که به گفتمان

«برداشت‌های نسبی» و «قرائت‌های مختلف از دین» معتقدند و قصدی

هم برای جدایی از این تفکر ندارند؛ هیچگاه نخواهد توانست به کُنه حقیقت

راه یابد.

زیرا این تفکر از فهم این حقیقت عاجز است که فرایندها، پدیده‌ها و تفکرات

و اعمال؛ هریک اصل و اساسی مطلق و بی‌تکثیر دارند که خلائق باید در

جهت کشف آنها گام بردارند.

به این معنا که پیام عاشورا یکتاست و نمی‌توان از آن برداشت‌های شاخه

شاخه داشت.

پیام عاشورا ممزوجی از عمل حق‌خواهانه بر مدار عقل و عشق است که

یکبار در شهادت اباعبدا...(ع) و صلح امام مجتبی (ع) جلوه می‌یابد و بار

دیگر با همان معنی در رفتار خلف صالح آن دو معصوم همام؛ یعنی

امام خمینی در پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸.

سعید حجاریان به تازگی در روزنامه اصلاح‌طلب و فتنه گرآرمان،

مقاله‌ای را تحت عنوان «فرهنگ عاشورا، فرهنگ اربعین»

منتشر کرده و گفته : 

« عملکرد ائمه پس از عاشورا عقلانی شد.» 




تاریخ: سه شنبه 11 آبان 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 417
بازدید ماه : 1390
بازدید کل : 105519
تعداد مطالب : 871
تعداد نظرات : 73
تعداد آنلاین : 1

Alternative content