رهروان ولایت ـ «آزادی» کلمهای است که از آن تعبیرهای مختلفی شده و
هر کسی بر اساس بینش و فرهنگ خود، آن را معنا میکند؛ به همین دلیل
است که سوء استفادههای فراوانی از آن شده است. با اینکه آزادی یک
کمال انسانی است و در راستای ارزشهای ذاتی و فطری انسانی معنا
پیدا میکند، عدّهای به اسم آزادی، دین و ارزشهای دینی را تخریب نموده
و مورد تمسخر قرار میدهند و میگویند دین،همه آزادیها،از جمله آزادی
بیان و گفتار، تفکر، و خوردن، خوابیدن، نشاط، هنر، موسیقی و سینما و
نوع پوشش و... را از مردم سلب کرده و حتی اجازه نداده و نمیدهد مردم
نام دلخواه برای فرزندان خود انتخاب کنند.
از نظر اسلام، انسان موجودی مختار و آزاد است و در انتخاب عقيده و دین
آزاد است و در گزينش هيچ دينى مجبور نيست،«لا اكْراهَ فِى الدّينِ قَدْ تَبَيَّنَ
الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ ....» [بقره/256] و چون پذیرفت، بايد طبق آن رفتار كند؛
اسلام انديشه مفيد و روشمند را مىپذيرد و نه تنها انسان را در بيان
حقيقت رها و آزاد میگذارد،بلكه از كسانیكه از نيروى بيان و تبليغ حقايق
برخوردارند، میخواهد که از گفتن حق ابا نکنند و حق و باطل را با هم در
نیامیزند«يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنتُمْ
تَعْلَمُونَ؛[آلعمران/71] اى اهل كتاب، چرا حق را به باطل درمىآميزيد و
حقيقت را كتمان مىكنيد، با اينكه خود مىدانيد؟» البتّه آزادى بيان نبايد
موجب تضييع حقوق مادّى و معنوى افراد و جامعه شود.
امیرالمومنین(عليه السلام) خطاب به فرزندش امام حسن مجتبى
(عليهالسلام) مىفرمايد: «وَ لاتَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً؛[1]
پسر من، مبادا بنده ديگرى باشى، خدا تو را آزاد آفريده است، اين نعمت و
موهبت خدادادى را قدر بدان، مبادا نعمت آزادى را از خودت سلب كنى».
آری اسلام این چنین مدافع آزادی است و اینقدر سفارش و تأکید بر آن
دارد.
در رابطه با آزادی، مهمترین بحث، بحث از مصداق و مفهوم آزادی است؟
و اینکه مقصودمان از آزادی چه نوع آزادی میباشد؟
اساساً آزادى را میتوان به دو قسم تبدیل کرد: 1.آزادی حيوانى
2.آزادى انسانى.
آزادى حيوانى يعنى آزادى شهوات، آزادى هوا و هوسها، آزادى تمايل به
بیبندوباریها، آزادى تمايل به انواع فسادها و جنايتها؛ آن آزادی كه
بیشتر در غرب وجود دارد، آزادی نیست بلکه بیبندوباری است،آنها آزادند
هر طور که دلشان میخواهد در فحشا غوطهور شوند و هر جوری دلشان
میخواهد عمل كنند. آزادی به شكل غربی موجب تباهی دختران و پسران
میشود، که از نظر اسلام و عقل مردود است.
در واقع رهایی از هر حد و حصار جغرافیایی و بیرون بودن از هرگونه حریم
اجتماعی، قانونی و اخلاقی مخصوص حیوانات است؛ اما همین قاعده
حیوانی را اگر نسبت به انسان مطرح کنیم، نه تنها به حقارت او حکم
کردهایم، بلکه بزرگترین خسارت را برایش به وجود آوردهایم و این، همان
حادثه ناگواری است که طی چند قرن اخیر در غرب شروع شده و تحت
عنوان لیبرالیسم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، انسانهای فراوانی را از
حیات حقیقی دور ساخت و حقیقت انسانیّت را تا مرز نابودی پیش برده
است. ما گوشههایی از آن را در مطلب «تفسیر غلط از آزادی در غرب»
آزادی انسانی را باید براساس هویت حقیقی او معنا کنیم، تا به حقیقت
آزادی انسان دست یابیم. اسلام در مورد آزادى انسان به حقايقى توجه
داده است كه فرهنگ غرب هرگز به آنها توجهى نداشته و يا در پارهای از
اوقات عکس آنها عمل كرده است.
اسلام حقيقت انسان را در روح او مىداند و در صدد حفظ كرامت و حريّت و
آزادى روح اوست؛ اگر مىگويد انسان باید در ارتباطات، انتخابها، رفتارها
در چارچوب دین عمل کند و هنر و موسیقی و.... را در مسیر صحیح و
هدفمند هدایت میکند، اينها براى حفظ كرامت و شخصيّت انسانى است.
بدین معنا که انسان دارای دو بُعد و در جنبه است، یکی جسم و طبیعت و
دیگری روح و فطرت، در انسانشناسی لیبرالیستی انسان یعنی فقط
جسم و کاری با روح و روان و تأثیر آن در زندگی ندارند، اما از نگاه انسان
شناسی اسلامی، حقیقت انسان روح است و آنچه که در عالم منشأ اثر
است، روح اوست و جسم کالبدی برای اسقرار روح است.[2]
تمام دستورات و بایدها و نبایدهای اسلام بر اساس رشد و شکوفایی روح
تنظیم شده و آزادیهای جسم و بخش حیوانی را محدود کرده تا جسم آزاد
شده و رشد یابد. از نگاه اسلام اگر آزادی در مسیر سعادت انسان قرار
گرفته و باعث تعالی فرهنگ و آموزش و پرورش جامعه باشد، امری کاملا
ارزشمند میباشد و در غیر اینصورت بیارزش و گاهی ضد ارزش خواهد
بود.اساسا دین آمده است که خوشبختى و رفاه دنیا و آخرت و ابدیّت انسان
را فراهم کند و به این جهت چارهاى نيست مگر به آموزه هاى دينى پايبندى
كند.[3]
بنابراین آن واقعيتى كه مقدس است آزادى حيوانى نيست، آزادى انسانى
است و به طور كلى بين آزادى در غرب و مفهوم آزادى در اسلام فرق
اساسى وجود دارد. آزادى در غرب بر مسئوليت نداشتن پايهگذارى شده
است، ولى در اسلام بر اساس احساس مسئوليت و عبوديّتِ خداوند متعال،
اين فرق اساسى بين اسلام و دموكراسى غربى است.
----------------------------------------------
پینوشت:
[1]. نهج البلاغه، نامه33.
[2]. برای مطالعه بیشتر درباره انسانشناسی به پست «خودمان را خوب نمیشناسیم» مراجعه شود.
[3]. برگرفته از فرمایشات حضرت امام خمینی(ره) ،صحیفه نور، ج7 ص19ـ 18.
تسخیر آسمان
شهید غلامرضا چاغروند؛
هم اکنون که به جبهه های دفاع مقدس اعزام می شوم هیچ
وقت اجازه نمی دهم توسط دشمن به اسارت درآیم و تا جان در
تن دارم می جنگنم.
خلبانی که سرش را با کلاه بریدند
عراقیها اول کمک خلبانها را اسیر کردند و برای شهید چاغروند شرط
گذاشتند که اگر به امام و نظام جمهوری اسلامی توهین کند وی را
نمیکشند. وقتی قبول نکرد با چاقو ضربهای به او زدند و تهدید کردند
اگر توهین نکنی سرت را میبریم.
به گزارش کنگره لرستان به نقل از خبر افلاک، سال 1331 شهید غلام رضا
چاغروند هدیه ی خداوند بود به خانواده ای مذهبی از خرم آباد لرستان.
در سن 6 سالگی راهی دبستان شد و پس از طی تحصیلات ابتدایی و
متوسطه در دبیرستان امیرکبیر خرم آباد موفق به اخذ دیپلم گردید.
در طول زندگی شخصی فروتن بود.خط مشی زندگیش با توجه به شرکت
در جلسات قرائت قرآن و سخنرانی های روحانیون همواره در مسیری بود
که در تمام حالات زندگیش حدود دین را کاملاً رعایت می کرد.
شهید بعد از پایان تحصیلات متوسطه در سال 1354 عازم افسری خلبانی
در هوانیروز شد. در سال 1357 شهید همگام با امت برخاسته اسلامیان
علیه رژیم سفاک پهلوی درتمام تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می نمود
فعالیت های مهم فرهنگی شهید،بیشتر اوقات و شاید تمام نظامیگری
ایشان در جبهه های خوزستان و کردستان و دشمن بعثی صرف شد.
ایشان شخصی محجوب و دارای اخلاق همراه با تعصبات دینی و از نظر
استعداد به حدی بوده است که توانسته است از آزمایشات خلبانی موفق
باشد. از سنین کودکی به مسائل مذهبی آشنا و به آن ها علاقه داشت با
علاقه و پشت کار بدون وقفه تا دیپلم درس خواند یک بار در سال 1355 در
اصفهان با رییس شهربانی وقت اصفهان درگیر و مدت یک ماه در
بازداشتگاه ارتش بوده است. او با لباس شخصی درتمام تظاهرات شرکت
می نمود.در اوج گیری انقلاب با مردم همراه بودو بعد از پیروزی انقلاب
بلافاصله در درگیری های کردستان شرکت داشته است.هر بار با
روحیه ای بازتراز کردستان برمی گشت.وی گفت یکبار که قصد پیاده
کردن نیرو بوسیله هلی کوپتر در مریوان راداشتم در حالی که محل پیاده
شدن نیروهای ما بوسیله دشمن شناسایی شده بود و قبل از این که ما از
هلی کوپتر پیاده شویم ما را مورد هجوم قراردادند ولی به لطف الهی
موفق شدیم پیروز شویم.
در سال 1358 به پایگاه باختران منتقل گردید که همزمان با شورش
گروهک ها در کردستان بودشهید از همان اوایل سال 1358 تا مورخه
30/6/59در عملیات های مختلف نظامی در کردستان شرکت داشت.
شهید در اوایل سال 59 ازدواج نمود که از وی فرزندی به جا نمانده است.
غلام رضا در تاریخ 30/6/59همزمان با هجوم ناجوانمردانه ی کفار بعثی به
جبهه اعزام گردیدکه بعد از شرکت در عملیات مختلف در تاریخ 12/7/59در
نزدیکی دهلران با رشادت کامل و عشق به الله و رهبریت اسلامی
کشورمان به درجه رفیع شهادت نائل گردید او از طریق نیروی زمینی به
جبهه اعزام و قبل از آخرین عزیمت به یکی از دوستانش گفته بود: من
می خواهم غسل شهادت کنم چون امکان دارد امروز شهید شوم.در تاریخ
12/7/59در نزدیکی دهلران هلی کوپتر وی مورد اصابت قرار گرفته و پس
از اسارت وی را شهید کردند.
پیروی از ولایت
پیروی و اطاعت از امام (ره)و ایثار و فداکاری در راه انقلاب تا سر حد اهدای
جان ، اهتمام به وظایف دینی از نصایح همیشگی وی بود به همرزمش
سرهنگ هوانیروز حسین سپهوند گفته بود: هم اکنون که به جبهه های
دفاع مقدس اعزام می شوم هیچوقت اجازه نمی دهم توسط دشمن به
اسارت درآیم و تا جان در بدن دارم می جنگنم.
منبع:ک- ستارگان رهنما-ج 7/ فرهاد طهماسبی
یادواره شهدای تقریب به مناسبت روزبسیج مستضعفین به همت بسیج
دانشجویی دانشگاه مذاهب اسلامی باسخنرانی ماموستاعبدالله جعفری،
راوی پیشمرگ کرد وحجت الاسلام سید ابوالحسن حسینی نماینده نهاد
رهبری در دانشگاه شیراز برگزار شد.
شهدای ایران: در مراسم یادواره شهدای تقریب که به مناسبت روز
بسیج مستضعفین در دانشگاه مذاهب اسلامی برگزار شد، ماموستا
عبدالله جعفری(راوی پیشمرگ کرد) و حجت الاسلام والمسلمین سید
ابوالحسن حسینی (نماینده نهاد مقام معظم رهبر در دانشگاه شیراز)
باموضوع: جایگاه وحدت شیعه وسنی درجنگ سخت وجنگ نرم به
سخنرانی پرداختند.همچنین خاطره گویی محمدصالحی از خانواده شهدای
شیعه و خالدحیدری از خانواده شهدای اهل سنت از یگر بخش های این
مراسم بود.
در ادامه این مراسم «ماموستا عبدالله جعفری از راویان کرد دوران دفاع
مقدس » طی سخنانی با بیان این که تفرقه همیشه کار استعمار است،
گفت: منطقه کردستان قبل از انقلاب بسیار عقب افتاده بود ولی بعد از
انقلاب شرایط بسیار بهتر شد. در زمان قبل از انقلاب عده ای جذب گروهک
های وطن فروش, اشرف، دهقان ،کومله و منافقین ساواکی ها بر
کردستان هجوم آورده بودند. اکثر گروهک ها کرد نبودند اما لباس کردی
پوشیده بودند. آن روز نظام نو پا بود و این گروهک ها تلاش می کردند،
کردستان عزیز را از ایران جدا کنند اما به فرمان امام خمینی(ره) لبیک
گفتیم و خاری در چشم آنها شده بودیم.
وی افزود: دکتر شهید بهشتی, طالقانی, هاشمی و بنی صدر آ روز به
جنگ 5 روزه خاتمه دادند. گروهک هایی همچون دمکرات در آن زمان از
داعش بدتر بودند.کردستان چندین هزار نفر تاکنون شهید داده است به
عنوان مثال در 23 تیر 58 به کمیته حمله کردند که تعدادی جوان در کمیته
بودند و همه از اهل سنت بودند که به شهادت رسیدند.
ماموستا عبدالله جعفری اظهار داشت: اولین شهیدی که در کردستان سر
او را بریدند «عبدالله ترتوسی» بود که به جرم هواداری نظام او را به
شهادت رساندند. وقتی که توانستند بزرگان آن منطقه را شهید کنند،
منطقه جولانگاه آنها شد اما به فرماندهی شهید محمد بروجردی سازمان
دهی شدند و کامیاران اولین شهری بود که همراه با عزیزان مهاجر تصرف
کرده بودند. آن روزها شهید دستغیب فرموده بودند که بالا ترین عبادت
خدمت به کردستان است.
وی با بیان این که هم شیعه و هم سنی در این منطقه شهید داده اند،
گفت: خاطرات در کردستان بسیار زیاد است، پیشمرگان نمی گذاشتند
جنازه پاسداران به دست گروهک ها بیفتد. سه برادر را در خیابان مثله
کردند، 6400 روحانی و از جمله «ماموستا برهان عالی شیخ الاسلام»
را به شهادت رساندند، اما امروز تعدادی مزدور مانند عبدالله محمدی که
گرگی است در پوست میش، علیرضا نوری زاده، شیرین عبادی و... در
شبکه های ماهواره ای صحبت می کنند و این اتفاقات را فراموش میکنند
این روحانی اهل سنت تصریح کرد: امروز هرکسی برود و علیه نظام و
رهبری خارج از کشور و برای شبکه های ماهواره ای صحبت کند به آنها
خرس طلایی می دهند. سال 88 به تمام ستادهای انتخاباتی کاندیداها
می رفتم، حتی به ستاد کروبی و موسوی می رفتم، منافقین پشت مرز
آماده بودند؛ بیایند کردستان را نا امن کنند ولی سپاه است که به قول
امام(ره) اسلام را زنده نگه داشته است واقعا به همین صورت است.
با 10 سال جنگ نتوانستند در این نظام خدشه ای وارد کنند. به من دوبار
تیر اندازی شده است، یک بار خانه ام را بمب گذاری کردند و بسیاری از این
اتفاقات افتاده است اما اینها امداد خمینی بوده است که ما جان سالم به
در بردیم.
ماموستا عبدالله جعفری افزود: امروز نیز تعدادی بنام داعش آورده اند که
مردم را به اسلام بدبین کنند اما تیرشان به هدف نخورد، آنها نوکر استعمار
هستند و پول به آنها داده می شود.
در ادامه این مراسم خاطره گویی وتقدیر از خانواده شهدا اجرا شد که دو
خانواده شهید از اهل تسنن و شیعه خاطره گویی کردند.
پانته آ صالحی فرزند سر لشکر خلبان محمد صالحی با بیان خاطره ای از
پدر شهیدش گفت: ایشان از اولین شهدای دفاع مقدس و همرزم خالد
حیدری است. درسال 1359 ساعت 2 بعد از ظهر عراق به ایران حمله کرد
و پدر من و شهید خالید حیدری برای دفاع از کشور عازم عراق شدند که
دو پایگاه شعیبیه و دو پادگان آنها را در هم کوبیدند و در راه بر گشت
هواپیمای آنها مورد هدف قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
پدر من شیعه بود و خالد حیدری از برادران اهل سنت بود اما دوشادوش
هم از کشورمان دفاع کردند و پیکر این دو شهید بعد از 32 سال با هم دیگر
به ایران بازگشت و این با هم بودن و وحدت را به دنیا ثابت کرد و نشان داد،
حقیقت این است که دنیا بفهمد شیعه و سنی یکی است. من آن زمان 3
سالم بود که 25 سال پدرم مفقود الاثر بودند و بعد از 32 سال به همراه
برادرش خالد برگشتند و خالد حیدری به عنوان عمو خالد برای ما شناخته
می شود.
طلا حیدری فرزند سر لشکر خلبان خالد حیدری از شهدای اهل سنت نیز
اظهار داشت: در منطقه نا امن کردستان با وجود ضد انقلاب یک جوان از
همین منطقه خلبان می شوند و در کنار عمو صالحی به شهادت
می رسند. من در آن زمان 2 ماهه بودم و خاطراتی که مادر و پدر بزرگ و
مادر بزرگ تعریف کردند و می گفتند یادم مانده است. پدرم پس از 2 سال
که برای تحصیل به خارج از کشور سفر کرده بود، عاشق بازگشت به وطن
بوده است . اما تابوت پدر را بر گرداندند.دوست داشتیم که روز اول مدرسه
پدر باشد و دوست داشتیم وقتی که سر سفره عقد نشستیم بابا باشد
اما هدف او بزرگتر بود.
وی افزود: من چند شب قبل از این که پدر را برگردانند خواب دیدم که
آهویی به من داده اند و دو شب بعد از آن بود که به ما زنگ زدند و گفتند
که قرار است پدرتان را به مشهد ببریم. تابوت پدرم را باز کردند و من به
احترام پدر خاک وطن را بوسیدم زیرا پدرم خیلی وطن دوست بود. بعد از
این که پیکر ایشان را به مشهد بردند در بازگشت به تهران تابوت را باز
کردند و من توانستم استخوانهای جدای ازهم افتاده پدر را لمس کنم و
بوی عطر پدرم را احساس کنم و تنها خاطره من با پدرم فقط همین بوده
است.
پس از آن فرزند شهید صالحی نیز گفت: احساسات ما با خانم حیدری
مشابه است و ما از بچگی انتظار این را داشتیم که روزی پدر بر می گردند
و خانه ما مثل بقیه خانواده ها کامل می شود چرا که فقدان ستون
خانواده برایمان بسیار ملموس بود. ما در 32 سال در انتظار بازگشت این
دو عزیز بودیم. روزی که قرار بود خبر بازگشت پدر را به ما بدهند، گفتند
که می آیند برای بازدید از خانه و ساعت حدود 8 شب بود که جانشین
فرماندهی نیروی هوایی گفتند ما حامل خبری خوش برای شما هستیم
و خبر خوش برای ما فقط بازگشت پدر بود. با شنیدن این خبر مادرم از
هوش رفتند و من تعجب کردم که بعد از 32 سال چگونه پدر بازگشت در
حالی که آرزوی ما به آغوش کشیدن پدر بود ولی الان باید استخوان ها
را بغل می کردیم و بسیار خوشحال بودیم که پدر برگشت و تقدیر الهی
این بود که پدر این گونه باز گردند. در ایام روز عرفه بود که پیکر این دو
شهید باید به مشهد انتقال داده می شد در صورتی که شهید خالد حیدری
اهل تسنن بود اما آنها نیز بسیار استقبال کردند که حرم امام رضا (ع)
برویم. امروز باید حقی که شهدا بر گردن ما دارند را ادا کنیم .
در بخش دیگری از این برنامه حجت الاسلام حسینی نماینده نهاد نمایندگی
مقام معظم رهبری در دانشگاه شیراز نیز درسخنانی با اشاره به فرازهایی
از زیارت عاشورا مبنی بر این که چرا در زیارت عاشورا آمده است
«لعن الله بنی امیه قاطبه» این قاطبه به چه معناست؟ گفت: داستان هند
جگر خوار در زمان ما نیز رخ داده است و این نیز پشت پرده دارد و
می خواهد به ما بفهماند که جگر اسلام را به دهان گرفتند. اینها عقاید
داعش است و خودشان نیز گفته اند که ما از نسل بنی امیه هستیم و
واقعا قدم به قدم با همان سیستم معاویه پیش می روند.
وی اظهار کرد: آنها اعتقاد داشتند که تندیس یزید را در میدان دمشق
بگذارند که در دستش سر امام حسین (ع) باشد و با این کارها به زعم
خود دولت اموی را احیا کنند. چه کسی به دولت اموی حیات بخشید؟ آیا
خودشان سازماندهی می شدند یا آنقدر قدرتمند هستند که می گویند؟
آیا این واقعیت دارد 3 نفر از داعش می توانند یک گردان سوری را هلاک
کنند؟ اینهای هیچکدام واقعیت ندارد.
حجت الاسلام حسینی گفت: بر کسی پوشیده نیست که جز یهودیت
کسی این ها را سازماندهی نکرده است. در جنگ خیبر نیز یهود بود که با
پیامبر(ص)جنگیدند و همان ها هستند که امروز با همان تفکر ایجاد شده اند
و در آن زمان کربلا را بوجود آوردند و امروز نیز داعش را بوجود آوردند.
وی ادامه داد: همان بنی امیه ای که در آن زمان توسط یهود تجهیز
می شدند، امروز نیز داعش را تجهیز می کنند و تشکیل داده اند و بعد با
نام ائتلاف ضد داعش مهمات خالی می کنند.
نماینده نهاد رهبری در دانشگاه شیراز با بیان این که داعش برای موفقیت
خود به دنبال ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی است، خاطرنشان کرد:
همانطور که حضرت آقا می فرمایند پول هر دو برای اختلاف افکنی میان
مسلمانان از یک جا تامین می شود یعنی این که یک داعش در اهل سنت
و یک داعش در شیعه درست می کند . لذا از یک طرف شبکه های
مختلفی را علیه مقدسات اهل سنت ایجاد می کنند و در مقابل هفته
وحدت که طلایه دار آن امیرالمومنین (ع) است هفته برائت را مطرح
می کنند. در حالی که طلایه دار وحدت امیرالمومنین است، چرا از ایشان
تبعیت نمی کنند؟
وی گفت: کشاندن خط مقدم مبارزه با دشمن صهیونیستی به خاکریزهای
خودی ، متنفر کردن مردم دنیا از اسلام، نشان دادن چهره ای زشت از
اسلام، از بین بردن نیروی انسانی اسلام و ... از جمله اهدافی است که
اسرائیل دنبال میکند.
حجت الاسلام حسینی در پایان با اشاره به این که جنگهای میان شیعه
و سنی در طول تاریخ یا از طرف یهود یا از طرف بنی امیه یا از طرف
استکبار زمان تحمیل شده است و هیچ وقت این دو با هم بصورت
مستقیم مشکلی نداشته اند، تصریح کرد: برای وحشی نشان دادن
مسلمانان و شیعیان قمه زنی و سایر مسایل را در شبکه های خودشان
نشان می دهند و امروز استکبار جهانی برای عاشورای ما بیشتر خرج
میکنند. بنابراین باید جلوی افراطی گری را گرفت و بهانه دست کفار
نداد.
نامههای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شیخ مفید(ره)
نامه اول:
برادر با ایمان و دوست رشید ماما در مورد نعمت وجود تو خداوند یکتا را سپاسگزاریم، و از پیشگاه
از آنجا که در راه یاری حق و بیان سخنان و نصایح ما صادقانه
شما مکلف هستید که اوامر و دستورات ما را به دوستان ما
با یاری خداوند متعال در مقابل دشمنان ما که از دین خداوند روی
از عهدشکنیها و پشت سر گذاشتن عهد و پیمانها با اطلاعیم
گویی اینها از لغزشهای خود خبر ندارند، با همه گناهان، ما هرگز
پس، از خداوند بترسید و تقوا پیشه کنید و به خاندان رسالت مدد
در برابر فتنههایی که پیش میآید و البته عدهای در این آزمایش
تقیه را از دست ندهید... من ولی خدا هستم، سعادت پویندگان
... پس سعی کنید اعمال شما طوری باشد که شما را به ما
امر قیام ما با اجازه خداوند به طور ناگهانی انجام خواهد شد و
عدم التزام به دستورات ما، موجب میشود که بدون توبه از دنیا
ای شیخ مفید! خداوند شما را با الهامات غیبی خود ارشاد و
پینوشتها:
1. احتجاج ج 2، ص 597، بحارالانوار، ج 3، ص 175.
نگاهی به حیات علمی شیخ مفید
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از روزنامه جمهوری، نهم آذرماه پيش رو،
روز بزرگداشت شيخ مفيد است وي از نخستين فقهاء شيعه بود كه به فقه
اجتهادي رو آورد و جايگاه بس عظيمي در مذهب شيعه دارد. شيخ مفيد
نامش محمد بن محمد بن نعمان، هم متكلم است و هم فقيه. ابن النديم
درفن دوم از مـقـاله پنجم (الفهرست) كه درباره متكلمين شيعه بحث
مي كند، از او به عنوان (ابن المعلم) ياد مي كند و ستايش مي نمايد. او
در سال 338 متولد و در سال 413 درگذشته است. كتاب معروف او در فقه
به نام (مقنعه) است و چاپ شده و موجود است. شيخ مفيد از چهره هاي
بسيار درخشان شـيـعـه در جـهان اسلام مي باشد، ابويعلي جعفري كه
داماد مفيد بوده است، گفته: "مفيد شبها مختصري مي خوابيد، باقي را به
نماز يا مطالعه يا تدريس يا تلاوت قرآن مجيد مي گذرانيد". شيخ مفيد
شاگرد ابن ابي عقيل است. 1
شيخ مفيد و روزگار زندگي او
از قـيـام نـافـرجـام مـختار بن ابي عبيده ثقفي به بعد، همه حركت
محرومان ضدستمگران، به نام طـرفـداري از "آل رسول(علیهم السلام)"
آغاز گرديده است بدين معني كه مخالفت با حكومتهاي وقت با هـواداران
خـانـدان رسالت از اماميه، كيسانيه، زيديه، راونديه و ديگر فرقهها براي
تحقق يك نيت صورت گرفته است و آن برانداختن حكومت نژالیه السلامدي
عباسي و تاسيس حكومت بر اساس عدل قرآني بـوده اسـت كـه در آن
عـرب و غير عرب مساوي بوده باشند. در آن روزگار مهمترين كانون قيام،
(خـراسـان) بـود. مردم اين سرزمين زير پرچم تشيع گرد آمده بودند و
مي خواستند حكومت را از آل ابي سفيان به آل علي(علیهم السلام)
بازگردانند. روزي كه محمد بن علي بن عبداللّه بن عباس، داعيان خود را به
خراسان فرستاد، به آنها سپرد كه از شخص خاصي نام نبرند، بلكه مردم
را به "الرضا من آل مـحـمـد (صلی الله علیه واله)" بـخوانند سرانجام اين
نهضت آن شد كه آل عباس بر خلافت غلبه يافت و بني الـحسن و بني ا
لحسين(علیهم السلام) محروم ماندند اما سيرتي كه خلفاي عباسي از
آغاز كار يا اندكي پس از اسـتـقـرار حـكـومت پيش گرفتند، آن نبود كه
توده هاي محروم مي خواستند، آنچه به دنبال اين نـهـضـت تـحقق يافت،
حكومت نژادي ديگري بود كه در آن تيره عباسي جاي تيره اموي را اشغال
مـي كـرد با اين تفاوت كه در اين حكومت عنصر ايراني داخل در قوه
اجرايي گرديده بود بي جهت نـيـسـت كـه سـال 352 مـعـزالـدوله ديلمي
زنان شيعه را گفت تا روهاي خود را سياه كنند و با گـريـبـان چـاك در بـازار
بـغـداد بـيـايـند و فقهاي اهل سنت آن سال را "سنة البدعة (سال بدعت"
ناميدند. آنان با اين وضع حقوق از دست رفته را مطالبه مي نمودند.
بازگشت به خويشتن
پـس از ايـن آزمايش تلخ و پس از اين دوره سياه بود كه متفكران شيعه به
خودآمدند و به اين فكر افـتـادنـد كـه نخست انديشه هاي فكري و اعتقادي
شيعه را به مردم بياموزند و آنان را با عدالت و مـساوات و احكام اسلامي
آشناتر سازند. از قرن دوم هجري به بعد، متكلمان شيعه و شاگردان
امام بـاقر و امام صادق (عليهما السلام) كوشيدند اصول معتقدات تشيع را
بر پايه منطق عقلي و منطق كـلام پياده نمايند از اين تاريخ تا سال 447
هجري،يعني به سال ورود طغرل سلجوقي به بغداد و بـرانـداخـتـن آخـرين
فرمانرواي شيعه آل بويه، (الملك الرحيم)، دانشمندان شيعه با استناد به
ظاهر قرآن كريم و با استفاده از اخبار اهل بيت(علیهم السلام) عاليترين
مكتب انديشه بشري و اسلامي را ارائه دادند كه تا آن روز در دنياي اسلام
بي سابقه بود. اصول فلسفي واعتقادي اين مذهب را آن چنان پـي ريـزي
نـمودند كه نه تنها در طول تاريخ زنده بماند، بلكه پيوسته پيشروي خود را
حفظ كند و چاره ياب و پاسخگوي مشكلات اجتماعي باشد.
از يـك سـو اصل "عدالت" را در زمره اصول اعتقادي درآوردند و از سوي
ديگرعقل را جزء منابع اسـتـنـبـاط احـكـام كـلي شناساندند.در زمينه اعتقاد
و عمل هر دو، حكومت عقل را به رسميت شناختند عصر ظهور شيخ مفيد
و هم رديفان او در چنين موقعيت ويژه بود.اين نوع حركت مكتبي توسط
فقها و متكلمين و انديشمندان اسلامي متوقف نگرديد، بلكه پيوسته
تـعـقيب و پي گيري شد تا به وسيله فقيهان پارسايي مانند ابن ادريس،
علا مه حلي، محقق حلي، شـيـخ علي كركي، پسرش شيخ عبدالعال و
شيخ علي منشار، شيخ بهائي و دهها تن عالم ديگر در صـحـنـه فـقاهت
ظاهر شدند و فقه شيعه را از عبادات و معاملات كه به وسيله صدوق و
كليني و مفيد و شيخ طوسي پي ريزي شده بود، به مرحله كامل تري
رساندند. درست است كه پس از يورش مـغـول بـه مـراكزعلمي، اندك
وقفه اي در حوزه هاي علمي مدارس ديني به وجود آمد، ولي پس از
فترت دوران مغول از نو، طبقات بعدي فقها مانند: شهيد اول و دوم، مقدس
اردبيلي، بعدها علامـه وحيد بهبهاني، شيخ جعفر آل كاشف الغطا، شيخ
محمد حسن صاحب جواهر و ميرزاي بزرگ شيرازي و شيخ مرتضي
انصاري، فقه اسلام احيا شده ورونق گرفت تا به عصر كنوني رسيد.2
شـيخ بزرگوار ما در آن بحران برخوردهاي اعتقادي و سياسي و حركتهاي
سرنوشت ساز در حومه بـغـداد ديده به جهان گشود و دانشهاي ابتدايي را
در خانواده و زادگاه خويش به پايان برد. او كه در يـك خانواده عميق و اصيل
در تشيع از سلاله نيكان و پاكان به وجود آمده بود و سراسر خاندان او
مـالامـال از عـشـق به اهل بيت رسالت(علیهم السلام) بوده اند، راهي
بغداد گرديد، از اساتيد و دانشمندان مدارس بغداد نيز كسب علم و دانش
نمود تا در علم كلام، فقه و اصول، سرآمد دانشمندان گرديد.
مفيد از ديدگاه دانشمندان شيعه
1 ـ گفتار نجاشي: نجاشي،شاگرد نامدار و مورد اعتماد شيخ مفيد در حق
اوگويد:
"محمد بن محمد بن نعمان بن عبدالسلام بن جابر بن نعمان بن سعيد بن
جبير، شيخ و استاد ما ـ كـه رضـوان خدا بر او باد ـ فضل او در فقه و حديث
و ثقه بودن او مشهورتر از آن است كه توصيف شود او تاليفات متعددي
دارد كه از آنهاست: المقنعه، الاركان في دعائم الدين، الايضاح و الافصاح
در امامت، الارشاد، العيون والمحاسن و.."3
2 ـ گفتار طوسي: شيخ طوسي شاگرد ارزنده مكتب او درباره او در
فهرست مي نويسد:
"مـحـمـد بـن محمد بن نعمان، معروف به ابن المعلم، از متكلمان اماميه
است. در عصر خويش ريـاسـت و مـرجـعيت شيعه به او منتهي گرديد. در
فقه و كلام بر هر كس ديگر مقدم بود، حافظه خوب و ذهن دقيق داشت و
در پاسخ به سؤالات حاضرجواب بود. او بيش از 200 جلد كتاب كوچك و
بزرگ دارد"4
3ـ گـفتار ابويعلي جعفري: فقيه بزرگوار ابويعلي جعفري كه عنوان دامادي
وجانشيني شيخ را نيز دارد، در حق استاد خويش گويد:
"او انـدكـي از شـب را مـي خوابيد و باقي شبانه روز را يا نماز مي خواند
يا مطالعه مي كرد يا درس مي گفت يا قرآن تلاوت مي كرد" 5
تـمـام دانـشـمـنـدان كه به نوعي به شرح حال او پرداخته اند، او را با
جلالت قدر و عظمت علمي توصيف نمودهاند.
اساتيد
مـرحـوم نـوري در خـاتمه مستدرك، 50 تن از استادان مفيد را نام مي برد
البته تعداد آنها بيش از ايـنهاست از معروفترين آنان: ابن قولويه قمي،
صدوق، ابن وليد قمي، ابوغالب، ابن جنيد اسكافي، ابوعلي صولي بصري،
ابوعبداللّه صفواني و... مي باشند.
شاگردان
تـعـداد كـثـيري از دانشجويان علوم اسلامي از مكتب پرفيض او بهره
بردهاند كه سرآمد آنان سيد مـرتـضي علم الهدي، برادر سيد رضي،
شيخ طوسي، نجاشي، ابوالفتح كراچكي، ابويعلي جعفر بن سالار و
عبدالغني از مفاخر شاگردان اويند. 6
تاليفات
نـجـاشـي 171 جـلد كتاب از تاليفات شيخ را ذكر كرده است كه اسامي
برخي ازآنها به اين ترتيب است:
1 ـ در فقه: المقنعه، الفرائض الشرعيه و احكام النسا.
2 ـ در علوم قرآني: الكلام في دلائل القرآن، وجوه اعجاز القرآن، النصرة
في فضل القرآن، البيان في تـالـيف القرآن.
3 ـ در عـلـم كـلام و عـقـائد: اوائل الـمقالات، نقض فضيلة المعتزله،
الافصاح، الايضاح، الاركان. 7
وفات
شيخ بزرگوار ما در سال 413 در بغداد، پس از75 سال تلاش و خدمت
ارزنده درگذشت و مورد تـجـلـيـل فـراوان مردم و قدرداني علما و فضلا قرار
گرفت و به تعبيرشاگرد بزرگوارش شيخ طوسي كه خود حاضر در صحنه
بوده است،روز وفات او از كثرت دوست و دشمن براي اداي نماز و گـريستن
بر او، همانند و نظير نداشته است، هشتاد هزار تن از شيعيان او را تشييع
كردند و سيد مرتضي علم الهدي بر او نمازگزارد و در حرم مطهر امام جواد
(ع) پائين پاي آن حضرت و نزديك قبر استادش ابن قولويه مدفون گرديد.
(منبع، فقهاي نامدار شيعه).
* مفيد در پيگيري مكتب استاد كوشيد (صدوق) و با استفاده از مباني علم
كلام و اصول فقه، راه بحث و استدلال را به روي شيعيان باز كرد و
تـلاشـهـايـي را كـه متقدمين پايه ريزي كرده بودند، به صورت دلپذيري
درآورد
* تـمـام دانـشـمـنـدان كه به نوعي به شرح حال شيخ مفيد پرداخته اند، او
را با جلالت قدر و عظمت علمي توصيف نموده اند
* پاورقيها:
1. آشنايي با علوم اسلامي، ص 294.
2. بخشي از تحليل آقاي دكتر جعفر شهيدي در آرام نامه، ص 52.
3. رجال نجاشي، ص 399، چاپ جامعه مدرسين قم.
4. 4معجم رجال الحديث، ج 17، ص 206.
5. فهرست ابن نديم، ص 266 و239، چاپ الاستقامه.
6. مكتب اسلام، سال اول، شماره 3
7. رجال نجاشي، ص 400 تا 403.
مكتب مفيد
پـيـش از مـفيد، علم كلام و اصول فقه در ميان دانشمندان اهل سنت
رونقي به سزا داشت فقها و مـتـكلمين بسياري در اطراف بغداد گرد آمده
و در رشته هاي گوناگون اصول عقائد، سرگرم بحث و مناظره بودند. هـر
چند علم كلام پيش از مفيد نيز در ميان شيعيان سابقه داشته است ولي
دراثر محدوديتي كه در كار شيعيان از نظر سياسي بود، اين موضوع از
مرحله تاليف و تدوين كتاب تجاوز نمي كرد. پيش از مفيد،شيخ صدوق كه
رئيس شيعيان بود سبك ساده اي را در تصنيف و تاليف به وجود آورده بود
و آن را بـه صورت املا، به صورت ساده به مستمعين القا مي نمود، مفيد
نيز در پيگيري مكتب استاد كوشيد و با استفاده از مباني علم كلام و اصول
فقه، راه بحث و استدلال را به روي شيعيان باز كرد و تـلاشـهـايـي را كـه
متقدمين مانند ابن جنيد اسكافي و قبل از او ابن عقيل فقيه معروف شيعه
و عـيـاشـي ريخته بودند، به صورت دلپذيري درآورد. به گفته نجاشي كتاب
كوچكي در اصول فقه تصنيف كرد كه مشتمل بر تمام مباحث آن بود.
بارگاه حضرت نفیسه خاتون (سلام الله علیها) در مصر
رهبر طریقت عزمیه مصر پاسخ داد
از طریقتهای متصوفه در مصر چه میدانیم؟
مامعتقدیم که محبت اهل بیت(علیهم السلام)، بر همه مسلمین واجب
است. سلفی ها محبت معاویة بن ابی سفیان برای شان مهم است و
پیشوای آنها عمروعاص است و پیشوای ما هم اهل بیت(ع) هستند.
به گزارش خبرگزاری حوزه، نشست جمعی از اساتید و فضلای حوزه با
شیخ علاء ابوالعزائم رهبر طریقت عزمیه مصر و شیخ المشایخ سابق طرق
صوفیه این کشور امروز در معاونت بین الملل حوزه های علمیه برگزار شد.
فعالیت بیش از 60 طریقت متصوفه در مصر
شیخ ابوالعزائم در این نشست با اینکه مفهوم تصوف در مصر با آنچه در
ایران به متصوفه گفته می شود فرق دارد گفت: ما تصوف را همان معنای
عرفان در ایران می دانیم. هم اکنون بیش از 100 طریقت تصوف در مصر
داریم که 72 طریقت ثبت شده است و تعداد طریقت های فعال به 65
طریقت می رسد، زیرا بعضی از طریقت ها، علیرغم اینکه ثبت شده و
رسمی هستند اما یا رهبرشان فوت کرده یا به هر دلیلی فعالیت ندارند.
از سوی دیگر برخی از طریقت های ثبت نشده مانند رضوانیه، واقعا
فعال اند. طریقت های بزرگ مانند القادریه، احمدیه، شاذلیه و الرفاعیه هر
کدام چند فرقه و تابعه دارند. رهبران طریقت های تصوف در مصر، هر سه
سال یکبار انتخابات دارند و 10 نفر را انتخاب می کنند و آن 10 نفر نیز شیخ
المشایخ را انتخاب می کند.
چگونگی شکل گیری طریقت عزمیه
وی ادامه داد: درباره طریقت عزمیه باید بگویم این طریقت 150 سال قبل
توسط سید محمد ماضی ابوالعزائم ثبت شد و الان فعال ترین طریقت
متصوفه در مصر است. آن مرحوم از سادات بود و از طرف پدر، حسینی و
از طرف مادر، حسنی بود و ایشان فعالیت های سیاسی نیز داشت.
هنگامی که "بالفور" آمد و زمینه خرید زمینهای فلسطینی از سوی
صهیونیست ها را فراهم کرد، ایشان فتوای حرمت خرید اراضی فلسطینی
را صادر کرد که به "الفتوي العزمية في بيع الأراضي الفلسطینیة" معروف
شد. ایشان در آن فتوا تاکید کرد هر مسلمانی که یک وجب زمین فلسطین
را به یهودیان بفروشد از اسلام خارج شده است و در قبرستان مسلمانان
دفن نشود و حتی هرکس که شهادت به چنین بیعی داد، از اسلام خارج
است.
وهابیت؛ عامل عقب ماندگی امت اسلامی
رهبر طریقت عزمیه افزود: به هر روی طریقت عزمیه توسط ایشان پایه
گذاری شد و این روند ادامه یافت تا اینکه در سال 1990 سید عزالدین
ماضی ابوالعزائم از دنیا رفت و من به جایش آمدم. ما برنامه ویژه ای در
مخالفت با وهابیت داریم. زیرا یقین دارم وهابیت، عامل عقب ماندگی امت
اسلامی است. ما کمیته پژوهشی در طریقت خود راه اندازی و یک مبارزه
علمی را در این زمینه شروع کردیم و تا به حال 27 کتاب علیه وهابیت
چاپ کرده ایم.
نقاط اشتراک شیعه و متصوفه
وی با بیان اینکه وهابی ها، صوفیه و شیعه را تکفیر می کند گفت: ما و
شما نقاط اشتراکات فراوانی داریم از جمله اینکه اولا از شیعیان و
صوفی ها، تروریست بیرون نمی آید. دوم اینکه ما معتقدیم محبت
اهل بیت(ع)، بر همه مسلمین واجب است. سلفی ها محبت معاویة بن
ابی سفیان برای شان مهم است و لذا می بینید که برای 28 نوامبر معرکه
ای شبیه معرکه صفین به راه انداختند. به هر حال پیشوای آنها عمروعاص
است و پیشوای ما هم اهل بیت(عیهم السلام) هستند.
ایمان ابوطالب را به اثبات رساندیم
ابوالعزائم در ادامه توضیحاتش درباره فعالیت های طریقت عزمیه مصر
گفت: ما در طریقت خودمان، طرح اللیالی المحمدیة (شبهای نبوی) را راه
اندازی کردیم و مراسمی را به اجرا در آوردیم و در آن معارف نبوی و عترت
را بیان کردیم و حتی موضوعات اختلافی مانند ایمان ابوطالب عموی
پیامبر(ص) را مورد گفت و گو قرار دادیم و اثبات کردیم دیدگاه عترت یعنی
ایمان ابوطالب ، درست است.
ما در این جلسات همچنین رویکرد ابوسفیان بر ضد اسلام و مسلمانان را
چه قبل از اسلام آوردنش چه بعد از اسلام و چه بعد از رحلت پیامبر(ص)،
بحث کردیم.از نکات دیگر که در این جلسات بحث شد مربوط به معاویه بود.
اهل سنت می گویند؛ معاویه کاتب وحی است در حالی که اصلا کاتب
وحی نبوده و تنها پیامبر به وی گفته که نامه بنویس،در همان یک مورد هم
به واسطه گفت؛ بگذار غذا بخورم بعد بیایم بنویسم! که پیامبر(ص) فرمود:
خداوند هیچوقت شکمت را سیر نکند. همچنین در آن سلسله نشست ها
وارد سیره اهل بیت (ع) شدیم و به صورت سیر تاریخی، سیره
علی بن ابیطالب(ع) و سایر عترت پیامبر(ص) را مورد بحث و گفت و گو
قرار دادیم.
انتقاد از رویکرد افراطی برخی شبکه های ماهواره ای
وی در بخش دیگری از سخنانش با انتقاد از رویکرد افراطی از سوی برخی
شبکه های ماهواره ای در انگلستان و آمریکا که منتسب به شیعه هستند
گفت: در حال حاضر بعضی شبکه های ماهواره ای رویکرد نادرستی را در
پیش گرفته اند و فعالیت این شبکه ها به مصلحت هیچکدام مان نیست.
البته من می دانم سازمان جاسوسی آمریکا و انگلیس بر این شبکه ها
نفوذ دارند و خواسته های آنها را در ایجاد اختلاف در امت اسلامی عملی
می کنند، اما این کارها به نام شیعه تمام می شود.
انگلیسی ها و فعالیت تنصیری از طریق بیمارستان!
رهبر طریقت عزمیه بهبود روابط بین ایران و مصر را به نفع امت اسلامی
دانست و بیان داشت: اهمیت مصر از آنجاست که بر کشورهای همجوار
نیز تاثیر دارد. به نظرم مصر، مرکز فرهنگ اسلامی است و معتقدم باید
افراد از کشورهای مختلف به مصر بیایند و ادبیات عرب را در الازهر فرا
بگیرند و این ارتباطات، به نفع آینده امت اسلامی است. ما در حالی از این
ارتباطات غافلیم که دیگران فعالیت گسترده ای در این زمینه ها دارند.
انگلیسی ها قبلا یک بیمارستان در مصر داشتند و از طریق کارهای بشر
دوستانه، فعالیت های تنصیری را دنبال می کردند.
در ابتدای این نشست حجتالاسلام والمسلمین زمانی معاون بین الملل
حوزه های علمیه و رایزن پیشین فرهنگی ایران در مصر با اشاره به روند
انتخاب شیخ المشایخ صوفیه در مصر گفت: هنگامی که مصر بودم، شیخ
المشایخ وقت، مرحوم شد و شورای عالی طریقت های صوفیه مصر، آقای
شیخ ابوالعزائم را به عنوان رهبر انتخاب کردند تا اینکه شرایط تغییر کرد و
هم اینک آقای شیخ عبدالهادی القصبی این منصب را بر عهده دارد.
دو ویژگی بارز طرق صوفیه در مصر
وی افزود: طرق صوفیه مصر دو ویژگی دارند: یکی محبت فراوان به
اهل بیت علیهم السلام و دیگری اهتمام به احتفالات و مراسم جشن در
مولد النبی و سایر مناسبت های دینی.
معاون بین الملل حوزه های خاطر نشان کرد: در ایران برداشت متفاوتی از
کلمه تصوف نسبت به این برداشت در خارج از ایران دارند. ما بین عرفان و
تصوف فرق قائل می شویم اما در خارج از ایران، عمدتا تصوف و عرفان را
به یک معنا می دانند و به کار می گیرند. ما معتقد به عرفان اعم از نظری و
عملی هستیم و به آن اهمیت می دهیم و بسیاری از شخصیت های بزرگ
حوزوی مانند علامه حسن زاده آملی از اساتید عرفان به شمار می روند و
کتابهای زیادی داریم که در این زمینه در حوزه علمیه قم تدریس می شود
اما منظور ما از تصوف، قواعدی است که طرق صوفیه خودشان ایجاد
کرده اند و آداب خاص این طریقت ها را تصوف می دانیم که در این صورت،
موضع ما نسبت به تصوف بستگی به نوع آن آداب و قواعد، سلبی یا
ایجابی خواهد بود.
آیت الله شیخ عیسی قاسم خط قرمز ماست و مردم بحرین هرگونه تعدی
به جایگاه و شخصیت ایشان را بر نمی تابند... مردم آماده جانفشانی برای
شیخ قاسم هستند.
حجت الاسلام والمسلمین سید مجید المشعل رئیس شورای اسلامی
علمای بحرین در مصاحبه با خبرنگار بین الملل خبرگزاری حوزه گفت: جناب
آیت الله شیخ عیسی احمد قاسم، حفظه الله یک شخصیت اسلامی بزرگ
و از رهبران بزرگ و تاثیر گذار در میان مردم بحرین است و مردم احترم
زیادی برای ایشان قائل هستند و آماده حمایت و فداکاری برای ایشان
هستند.
وی با اشاره به برخی تلاش های مذبوحانه از سوی رژیم آل خلیفه برای
تعدی به جایگاه ایشان گفت: آیت الله شیخ عیسی قاسم خط قرمز ماست
و مردم بحرین هرگونه تعدی به جایگاه و شخصیت ایشان را بر نمی تابند.
رئیس شورای اسلامی علمای بحرین ادامه داد: مردم، شیخ عیسی
قاسم را عالمی مخلص و فداکار در راه خدمت به مردم و آگاه می دانند
و از این رو آماده دفاع از ایشان و جانفشانی برای ایشان هستند و ارتباط
محکمی میان مردم و ایشان وجود دارد و هرگاه نظام خواسته متعرض
این عالم بزرگ بشود، مردم آمادگی خود را برای حضور گسترده اعلام
کرده اند. ایشان خط قرمز مردم بحرین است.
نمی توان جلوی علما را گرفت علما را گرفت
وی همچنین در خصوص اعلام غیرقانونی بودن فعالیت های شورای
اسلامی علمای بحرین از سوی آل خلیفه گفت: این تصمیم، هیچ تاثیری
بر فعالیت اجتماعی علما نداشته است؛ در واقع نمی توان جلوی حرکت
و فعالیت علما را گرفت و آن را محدود ساخت. درست است که وجود
مجلس اسلامی علمایی فرصت و بستری مهم برای تحرک و فعالیت علما
به شمار می رفت، اما حتی پس از بسته شدن این مجلس نیز علمای
بحرین به وظیفه و ماموریت دینی خود و برنامه های تبلیغی و فرهنگی
خود ادامه می دهند و این حکم نمی تواند مانع انجام وظیفه شرعی و
تبلیغی علما باشد.
تابعیت های بیجا و آسیب های اجتماعی برای بحرین
سید مجید المشعل در پاسخ به سوالی درباره اقدام رژیم آل خلیفه مبنی
بر تابعیت دادن های هدفمند به غیر بحرینی ها برای تغییر بافت مذهبی
در این کشور گفت: در واقع ما احساس می کنیم بحرین دارد به سمت
آیند ای خطرناک و هولناک پیش می رود و این به خاطر سیاست
جنایتکارانه نظام در حق کشور و ملت بحرین می باشد چون می بینیم
که این نظام به هر کسی که از راه می رسد تابعیت بحرینی اعطا می کند
تا وضعیت ساکنان کشور را تغییر دهد و در این راستا مردمی را وارد
بحرین ساخته که با فرهنگ دینی و عربی ما سازگار نیستند و همین امر
باعث ظهور و بروز جنایات و مفاسد متعدد در بحرین شده و بافت
اجتماعی بحرین به خاطر این پدیده در معرض خطر است. به هر صورت
اعطای تابعیت بحرینی مشکلی بزرگ و مهم است و جنایتی بزرگ در حق
مردم بحرین و هویت آنها می باشد. از این رو معارضان بحرین، با این
اقدام مخالفند و آن را جنایتی در حق بحرین می دانند که باید جلوی آن
گرفته شود. ملت بحرین این پدیده سیاسی را به هیچ وجه نمی پذیرند
و زمانی که مردم به حقوق سیاسی خود برسند، یکی از پرونده های
مهم پیش روی آنها بررسی همین مشکل است و کسانی که به این اقدام
دست زده اند جنایتی بزرگ را در حق مردم بحرین مرتکب شده اند.
هیچگاه از مبارزه خسته نمی شویم
وی در پایان در پاسخ به این سوال که "آیا مردم بحرین از مبارزه خسته
می شوند؟" گفت: نه.
به هیچ وجه. مردم بحرین مردمی آگاه و با فرهنگ
هستند و دیدگاهی روشن نسبت به اوضاع حال و آینده دارند و از
اراده ای قوی برخوردارند. ملت بحرین بر مقاومت و ایستادگی و جنبش
مردمی مسالمت آمیز خود تا دست یابی به حقوق مشروع خود مصمم
هستند.
آیت الله خاتمی:
حمله به بیت شیخ عیسی قاسم به خاطر انتخابات سرد بحرین بود
آیت الله خاتمی در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری «حوزه»، با اشاره به
حمله رژیم آل خلیفه به بیت شیخ عیسی قاسم رهبر شیعیان
بحرین، اظهار داشت: دولت ضدمردمی بحرین از آغاز اعتراضات مسالمت
آمیز مردم، وحشیانه ترین روش ها را در رابطه با مردمش برگزیده است.
عضو هیئت رئیسه خبرگان رهبری تصریح کرد: تاکنون ده ها نفر به شهادت
رسیده و افراد بی گناه زیادی در زندان ها هستند.
عضو شورای عالی حوزه های علمیه افزود: نتیجه جنایات دولت ضد
مردمی بحرین، حضور بسیار سرد مردم در انتخابات فرمایشی بحرین بود.
آیت الله خاتمی تاکید کرد: دولت بحرین عقده حضور سرد مردم را با هجمه
به رهبر شیعیان بحرین خالی می کند.
عضو جامعه مدرسین خاطرنشان کرد: دولت های ضدمردمی باید بدانند
رفتنی هستند اگرچه مدت اندکی با استفاده از ابزار سرکوب، در قدرت
باشند.
رقیه دختر امام حسین(ع) و مادرش مطابق بعضی از نقلها ام اسحاق
بودهاست. او دختر سه سالهٔ امام حسین(ع) بود که پس از واقعه عاشورا
که خانواده امام(ع) را به اسارت گرفتند او نیز توسط لشکر یزید به اسارت
گرفته شد و آنها را به مرکز خلافت یزید که شهر شام بود بردند. در کتاب
وقایع الشهور و الایام آمدهاست که حضرت رقیه(س)در روز ۵ صفر سال
61هجری قمری به شهادت رسید.مرقد وی در شهر دمشق امروزه پذیرای
بسیاری از شیعیان جهان است.
وجه تسمیه حضرت رقیه (س)
رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است.گویا این اسم
لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در
شمار دختران امام حسین(علیه السلام) کمتر به چشم میخورد و به اذعان
برخی منابع،احتمال این که ایشان همان فاطمه بنت الحسین(علیهاالسلام)
معروف به فاطمه صغری باشد، وجود دارد. در واقع، بعضی از فرزندان
امام حسین (علیه السلام) دو اسم داشته اند و امکان تشابه اسمی نیز
در بین فرزندان آن حضرت وجود دارد.
گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلی بر اثبات این مدعا وجود دارد؛ چنانچه
در کتاب تاریخ آمده است:«در میان کودکان امام حسین (ع) دختر کوچکی
به نام فاطمه بود و چون امام حسین (علیه السلام) مادر بزرگوارشان را
بسیار دوست میداشتند، هر فرزند دختری که خدا به ایشان میداد، نامش
را فاطمه میگذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام
پدرشان امام علی (علیه السلام) وی را علی می نامید». گفتنی است
سیره دیگر امامان نیز در ناگذاری فرزندانشان چنین بوده است.
شهادت حضرت رقیه (علیهاالسلام)
عمه، بابایم کجاست؟
اسارت دشوار و یتیمی دردی عمیق است. یک سه ساله، چگونه می تواند
تمام رنجِ تشنگی و زخم تازیانه اسارت و از آن بدتر، درد یتیمی را به جان
بخرد، آن هم قلب کوچکِ سه ساله ای که تپیدن را از ضربانِ قلب پدر
آموخته و شبی را بی نوازش او به صبح نرسانده است. امّا... امّا او رقیه
حسین است و بزرگی را هم از او به ارث برده است. رقیه پس از عاشورا،
پدر را از عمه سراغ می گیرد و لحظه ای آرام ندارد، با نگاه های کنجکاوش
از هر سو ـ تمام عشقش ـ پدرش را می جوید و سکوتِ عمه، سؤال او را
بی جواب می گذارد و او باز هم می پرسد: «عمه، بابایم کجاست؟...»
لحظه های بی قرار
این جا خرابه های شام، منزلگاه اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و
سلم) است. رقیه با اسیران دیگر وارد خرابه می شوند، اما دیگر تاب دوری
ندارد. پریشان در جست و جوی پدر است. امشب رقیه، فقط پدر و نوازش
های پدر را می خواهد. امشب رقیه (علیهاالسلام) است و عمه، امشب
رقیه علیه السلام است و سر بابا،امشب ملائک آسمان از غم دختر حسین
علیه السلام در جوش و خروشند، امشب شب وداع رقیه علیهاالسلام و
زینب علیهاالسلام است. او در آغوش عمه، بوی پدر را به یاد می آورد و
دستان پر مهر او را احساس می کرد.
گل نازدانه پدر
رقیه ...رقیه نجیب! ای مهتاب شب های الفت حسین! ای مظلوم ترین
فریاد خسته! گلِ نازدانه پدر و انیس رنج های عمه!
رقیه... رقیه کوچک! ای یادگار تازیانه های نینوا و سیل سیلی کربلا! دست
های کوچکت هنوز بوی نوازش های پدر را می داد، و نگاه های معصوم و
چشمان خسته ات، نور امید را به قلب عمه می تاباند.
رقیه... رقیه صبور! بمان، که بی تو گلشن خزان دیده اهل بیت، دیگر بوی
بهار را استشمام نخواهد کرد، تو نوگل بهشتی و فرشته زمینی، پس بمان
که کمر خمیده عمه، مصیبتی دیگر را تاب نخواهد آورد.
غربتِ خرابه
یا رب امشب چه شبی است. در و دیوار فرو ریخته این خرابه غزل کدامین
خداحافظی را می سرایند؟ زینب، این بانوی نور و نافله های نیمه شب،
دستی به آسمان دارد و دستی بر سر رقیه؛ بخواب عزیز برادرم!
باز هم رقیه علیهاالسلام و گریه های شبانه، باز هم بهانه بابا و بی قراری
هایش، و این بار شامیان چه خوب پاسخ بی قراریِ رقیه علیهاالسلام را
می دهند و سر حسین (علیه السلام) را نزد او می آورند.
آن شب، هیچ کس توان جدا کردن رقیه علیهاالسلام را از سرِ بابا نداشت.
تو با سرِ بابا چه گفتی؟ چشم های پدر، کدامین سرود رفتن را برایت خواند
که مانند فرشته ای کوچک، از گوشه خرابه تا عرش اعلا پر کشیدی و
غربتِ خرابه را برای عمه به جای نهادی.
متاب ای ماه، متاب!
امشب، غمگین ترین ماه، آسمان دنیا را تماشا می کند. آسمان! چه دل
گیری امشب، گویی غم مصیبتی به گستردگی زمین، قلبت را می فشرد.
امشب فرشته های سیاه پوش، بال در بال هم، فوج فوج به زمین می آیند
و ترانه غم می سرایند. در و دیوار خرابه، از اندوه زینب علیهاالسلام ، بر
سر و سفیر می کوبند. امشب چشمه های آسمان، از گریه خونین زینب
علیهاالسلام ، خون می بارد و چهره زمین از وسعت اندوه، تاریک است.
متاب امشب ای ماه، متاب! هیچ می دانی، امشب گیسوان پریشانِ رقیه،
به خواب کدامین نوازش رفته است؟ متاب که دردهای آشکار بسیار است.
متاب که زخم های بی شمار بسیار است. متاب که دل پر شرار زینب
علیهاالسلام به شراره جدایی نازنینی دیگر، در سوز و گداز است. متاب که
امشب خرابه شام، از داغ سه ساله گل حسین، تیره ترین خرابه دنیاست.
متاب ای ماه، متاب!
آرام نازنین عمه
آرام نازنین عمه! آرام، مبادا شامیان صدای گریه و بی تابی دختر حسین
را بشنوند. این خرابه کجا و آغوش گرم و نوازش های مهربان بابا کجا؟ این
سر بریده بابا و این دختر کوچک حسین. هر چه می خواهد دل تنگت، بگو.
بابا، امشب به مهمانی دلِ بی قرارت آمده، بگو از سیلی خوردن ها و
تازیانه ها و آتش خیمه های عصر عاشورا.بگو از درد غربت و محنت غریبی،
بگو از صورت های نیلی و اسیری و بیابان های بی رحمی.
بگو از بی شرمی یزیدیان و کوفیان سست پیمان و استقبال شامیان، آرام،
نازنین عمه! آرام. اکنون تو، به مهمانی بابا می روی. سفر به سلامت!
اندوه هجرت
امشب به وعده گاه نخستین باز می گردی. آن جا پدر و ملائک، به اشتیاق،
در انتظار تو هستند. امشب آسمان گرفته و تاریک است و باد خزان غبار
مرگ می پاشد. گریه امان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را
بریده است و عشق از غم این هجران، و اندوه هجرت تو گل تازه شکفته
و معطری که در قلب بهار می پژمرد، زار می نالد، آرام و قرار زینب
علیهاالسلام ، رفته است. سرانجام آن لحظه فرا رسید و رقیه علیهاالسلام
کوچک زینب، از خاک تا افلاک پر کشید.
تو را چه بنامم
تو را چه بنامم،که ناب تر از شبنم های صبح گاه بر گلبرگ تاریخ نشسته ای.
تو را چه بسرایم که آوازه برکت و کرامتت، موج وار، همه دل ها را به تلاطم
در آورده است. تو را چه بنامم که بیش از سر بهار در آغوش بابا، طعم
زندگی را نچشیدی و مانند او، غریبانه از غربت این غریبستان خاکی بار
سفر بستی. پس سلام بر تو، روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی
که به افلاک پر کشیدی.
میلاد نوگل امام حسین (علیه السلام)
امام حسن مجتبی (علیه السلام) ، به برادرش امام حسین (علیه السلام)
وصیت نمود که با ام اسحاق که همسرش بود وصلت کند. امام حسین
علیه السلام به سفارش برادر عمل کرد و ثمره آن ازدواج، دختر نازدانه ای
به نام رقیه شد. با تولد حضرت رقیه علیهاالسلام در سال 57 قمری، مدینه
نور دیگری گرفت و خانه کوچک امام، گرمای تازه ای یافت. دیری نپایید که
ام اسحاق جان به جان آفرین تسلیم کرد و رقیه کوچک از نعمت مادر
محروم شد. امام حسین علیه السلام او را در آغوش پر مهر خویش، بزرگ
کرد و پیوسته به خواهرش زینب علیهاالسلام سفارش می فرمود:که برای
رقیه (علیهاالسلام) مادر باشد و به او محبّت کند.
بی مادری حضرت رقیه علیهاالسلام ، پرستاری های حضرت زینب
علیهاالسلام و سفارش های حضرت امام حسین(علیه السلام) باعث
شده بود،پیوندی عمیق، بین حضرت زینب (علیهاالسلام) و حضرت رقیه
(علیها السلام) پدید آید.
رقیه در کربلا
از لحظه ورود کاروان به کربلا، رقیه لحظه ای از پدر جدا نمی شد، شریکِ
غم ها و مصیبت های او بود و با دیگر یاران امام از درد تشنگی
می سوخت. یکی از افراد سپاه یزید می گوید:
من در میان دو صف لشکر ایستاده بودم، دیدم کودکی از حرم امام حسین
علیه السلام بیرون آمد، دوان دوان خود را به امام رسانید، دامن آن حضرت
را گرفت و گفت: ای پدر، به من نگاه کن! من تشنه ام. این تقاضای جان
سوز آن دختر تشنه کام و شیرین زبان، چون نمکی بر زخم های دل امام
بود و او را منقلب کرد، بی اختیار اشک از چشمان اباعبداللّه علیه السلام
جاری گردید و با چشمی اشک بار فرمود: «دخترم، رقیه! خداوند تو را
سیراب کند؛ زیرا او وکیل و پناه گاه من است.» پس دست کودک را گرفت
و او را به خیمه آورد و او را به خواهرانش سپرد و به میدان برگشت.
رقیه و سجاده پدر
گاه سجاده امام حسین علیه السلام ، با دست های کوچک حضرت رقیه
علیهاالسلام باز می شد و او به انتظار پدر می نشست تا می آمد و در آن
سجاده به نماز می ایستاد و رقیه علیهاالسلام از آن رکوع و سجود امام
لذت می برد. در کربلا نیز رقیه علیهاالسلام ، هر بار هنگام نماز، سجاده
امام را می گشود. ظهر عاشورا به عادت همیشگی منتظر بابا بود، ولی
پس از مدتی، شمر وارد خیمه شد و رقیه علیهاالسلام را کنار سجاده پدر
دید که سراغ او را می گرفت، آن ملعون نیز جواب این سؤال را با سیلی
محکمی که به صورت کوچک او نواخت، پاسخ گفت.
رقیه در راه شام
کاروان کربلا، از کوفه راهی شام شد، همان کاروانی که اهل بیت پیامبر
(علیهم السلام)بودند و به اسیری از کربلا آورده شده بودند، در بین راه که
سختی و مشکلات بر رقیه کوچک فشار آورده بود، شروع به گریه و ناله
کرد. یکی از دشمنان چون آن فریاد و ضجه را شنید، به رقیه علیهاالسلام
گفت: ای کنیز، ساکت باش؛ زیرا این با گریه تو ناراحت می شوم. آن
حضرت بیشتر اشک ریخت، بار دیگر آن نامرد گفت: ای دختر خارجی،
ساکت باش. حرف های زجر دهنده آن مرد، قلب رقیه علیهاالسلام را
شکست، رو به سر پدر فرمود: ای پدر! تو را از روی ستم و دشمنی
کشتند و نام خارجی را هم بر تو گذاردند، پس از این جمله ها، آن دشمن
خدا، غضب کرد و با عصبانیت رقیه را از روی شتر بر زمین انداخت.
رقیه در خرابه شام
بعد از ورود اهل بیت امام حسین علیه السلام به شام، آنان را در خرابه ای
نزدیک کاخ سبز یزید جای دادند. روزها آفتاب و شب ها، سرما به شدت
آنان را اذیت می کرد. علاوه بر آن، نگاه مردم شام که به تماشای خرابه
نشینان می آمدند، داغی جان سوز بود. روزی حضرت رقیه علیهاالسلام ،
به جمع شامیان که در حال برگشتن به خانه های خود بودند، اشاره کرد و
ناله ای دردناک از دل برآورد و به عمه اش گفت: ای عمه، اینان کجا
می روند؟ آن حضرت فرمود: ای نور چشمم اینان رهسپار خانه و کاشانه
خود هستند. رقیه گفت: عمه جان مگر ما خانه نداریم، و زینب علیهاالسلام
فرمود: نه، ما در این جا غریبه هستیم و خانه ای نداریم، خانه ما در مدینه
است. با شنیدن این سخن، صدای ناله و گریه رقیه بلند شد.
رقیه و خواب پدر
سختی های اسارت، رقیه (علیهاالسلام) را به شدت می رنجاند و او یک
سره بهانه بابا را می گرفت، شبی در خرابه شام و در خواب، پدر را دید،
چون از خواب برخاست و چشم گشود، خود را در خرابه یافت و از پدر
نشانی ندید. از عمه سراغ پدر را گرفت و زینب علیهاالسلام بسیار گریه
کرد و رقیه علیهاالسلام نیز با عمه گریست. آن شب باز صدای عزاداری
زنان اهل بیت بلند شد؛ مجلسی که نوحه سرایش رقیه (علیهاالسلام) بود.
از سر و صدای اهل بیت،یزید از خواب بیدار شد و پرسید چه خبر است؟ به
او خبر دادند که کودکی سراغ پدرش را گرفته است. یزید دستوری داد،
سر پدرش را برای او ببرند.
این دستور یزید نشان از رذالت و شقاوت طینت او بود و برگی دیگر از دفتر
مظلومیت های بی شمار اهل بیت(علیهم السلام) را گشود.
پرواز به سوی پدر
وقتی به دستور یزید، سر پدر را برای رقیه علیهاالسلام آوردند، رقیه سر را
در بغل گرفت و عقده های دل را باز کرد و هر چه می خواست با سر بابا
گفت. آن شب رقیه (علیهاالسلام) ، گم شده خود را یافته بود، اما بی نوازش
و آغوش گرم. پس لب هایش را بر لب های بابا گذاشت و آن قدر گریست
تا جان به جان آفرین تسلیم کرد. پشت خمیده زینب (علیهاالسلام) شکست،
رو به سر برادر فرمود: آغوش بگشا که امانتت را باز گرداندم. دیگر کسی
ناله های شبانه رقیه (علیهاالسلام) را در فراق پدر نشنید.
وداع زینب علیهاالسلام با رقیه علیهاالسلام
وقتی کاروان اسیران کربلا، به مدینه بر می گشت، غمی جان کاه وجود
زینب علیهاالسلام را می آزرد؛ چگونه از خرابه و شام دل بکند؟ نو گلی از
بوستان حسین (علیه السلام) در این خرابه آرمیده، شام بوی رقیه
(علیهاالسلام) را می دهد، رقیه ای که یادگار برادر بود و نازدانه پدر و در
دست زینب (علیهاالسلام) امانت. زینب(علیهاالسلام)بی رقیه چگونه به کربلا
و مدینه وارد شود؟ غم سراسر شام را گرفته و گریه ها، باز هم سکوت
شهر را در هم شکسته است.
راز دل با پدر
هنگامی که در خرابه شام، سر پدر را نزد رقیه (علیهاالسلام) آوردند،آن دختر
کوچک بسیار گریست و سخنانی بر زبان آورد که شیون اهل بیت
(علیهم السلام)را بلند کرد و آتش بر دل زینب (علیهاالسلام) نشاند:
پدر جان! کدام سنگ دلی سرت را برید و محاسن تو را به خون پاکت
خضاب کرد؟
پدر جان! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پس از مادر از غم فراق او به
دامان تو پناه می آوردم و محبت او را در چشم های تو سراغ می گرفتم،
اکنون پس از تو به دامان که پناه برم؟
پدر جان! پس از تو چه کسی نگهبان دختر کوچکت خواهد بود، تا این نهال
نو پا به بار بنشیند؟
پدر جان! پس از تو چه کسی غم خوار چشم های گریان من خواهد بود؟
پدر جان! در کربلا، مرا تازیانه زدند، خیمه ها را سوزاندند، طناب بر گردن ما
انداختند و بر شتر بی حجاز سوار کردند و ما را اسیران از کوفه به شام
آوردند.
شام، حرم یادگار حسین (علیه السلام)
رقیه کوچک و یادگار حسین (علیه السلام) ، پس از رحلت در خرابه شام،
همان جا مدفون گردید، کم کم مقبره ای به روی قبر بی چراغ او ساخته
شد و بارگاهی برای عاشقان شد. حرمش، میعادگاه عاشقان دل سوخته
اباعبداللّه است. بوی حسین، از هر گوشه اش روح و جان را می نوازد.
نیازمندان، دست حاجت به سویش دراز می کنند و خسته دلان بار سنگین
دل را در کنار او می گشایند. زیارت حرم و بارگاهش آرزوی هر دل داده ای
است.
شهادت حضرت رقیه(علیهاالسلام) در سروده شاعران
سوختم ز آتش هجر تو پدر تب کردم
روز خود را به چه روزی بنگر شب کردم
تازیانه چو عدو بر سر و رویم می زد
ناامید از همه کس روی به زینب علیهاالسلام کردم
* * *
اشک یتیم
ای عمه بیا تا که غریبانه بگرییم
رو از وطن و خانه، به ویرانه بگرییم
پژمرد گل روی تو از تابش خورشید
در سایه نشینیم و به جانانه بگرییم
لبریز شد ای عمه دگر کاسه صبرم
بر حال تو و این دل ویرانه بگرییم
نومید ز دیدار پدر گشته دل من
بنشین به کنارم، پریشانه بگرییم
گردیم چو پروانه به گرد سر معشوق
چون شمع در این گوشه کاشانه بگرییم
این عقده مرا می کشد ای عمه
پیش نظر مردم بیگانه بگرییم
نیروی دریایی نیز همچون سایر نیروها بحمدالله در آبهای خلیج فارس و
مرزهای آبی کشور در عرصه دفاع مقدس از کشور اسلامی مان چون
نگینی درخشنده است و بر عرشه کشتی صلابت و افتخار خود استوار
ایستاده است.
رویارویی آنان با نیروی دریایی دشمن و آنهمه افتخارات، رزم و رشادت و
شهادت و نیز کنترل و بازرسی کشتی ها در خلیج فارس و تنگه هرمز و
مهمتر از همه نبرد قهرمانانه آنان در برابر آمریکای متجاوز و حضور جدی
آنان در آبهای بین المللی نشانه اقتدار و اعتبار این نیروی بزرگ و سرافراز
است و ملت ایران باید به چنین ارتش مومن و وفادار افتخار کند.
امام خمینی (رحمه الله علیه)
نیروی دریایی امروز یک نیروی راهبردی است.
مقام معطم رهبری و فرمانده کل قوا
هفتم آذر روز نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران سالروز حماسه
آفرینی پرسنل ناوچه موشک انداز همیشه قهرمان و جاوید «پیکان»
می باشد.یوم الله هفتم آذر تبلور ایثار و جان فشانی های پرسنل قهرمان
و جان برکف نیروی دریایی میهن اسلامی ایران در برقراری ثبات و امنیت
در آبهای نیلگون خلیج فارس، دریای عمان و آبهای بین المللی است.
عملیات مروارید
دشمن بعثی با بسیج کامل نیروی دریایی و هوایی خود از پایانه های
صدور نفت «البکر» و «الامیه» مراقبت میکرد.علیرغم چنین حالتی،
سپید جامگان نیروی دریایی در ششم آذر 1359 به این سکوها تاختند
و با همکاری گسترده تیزپروازان نیروی هوایی ارتش ، ضمن وارد آوردن
ضربات کوبنده بر پیکره نیروی دریایی و هوایی دشمن، حدود هفتاد درصد
این پایانه ها را منهدم کرده و پرچم پرافتخار جمهوری اسلامی ایران را بر
مرتفع ترین دکل این پایانه ها به اهتزاز در آوردند.
پایانه های نفتی البکر و الامیه از بزرگترین مراکز صدور نفت است که در
شمال خلیج فارس در دهانه خور عبدالله، نزدیک جزیره بوبیان کویت قرار
گرفته و از شاهرگ های حیات اقتصادی عراق به شمار میرفتند.
در این نبرد سخت، دو فروند ناوچه موشک انداز عراقی از نوع «اوزا» و 13
فروند از هواپیماهای جنگنده دشمن به قعر آبهای خلیج فارس فرستاده
شد.بعلاوه تعدادی از تکاوران دریایی عراق کشته و تعدادی نیز به اسارت
در آمدند.
دشمن بعثی برای جبران این شکست در شب هفتم آذر 1359 با اعزام
تعدادی شناور جنگی از طریق بندر نظامی «ام القصر» در خور عبدالله،
سعی در بازپس گیری پایانه ها کرد که در این مصاف، یک فروند از
شناورهای عراقی غرق و دو فروند صدمه دیده و بقیه از صحنه عملیات
گریخته و به ام القصر بازگشتند.
در سپیده دم هفتم آذر، دشمن با تمام قوا از هوا و دریا با برخورداری از
پشتیبانی لجستیکی و اطلاعاتی کشورهای منطقه و آواکس ها و ماهواره
های کشورهای استکباری و یاری گرفتن از تاسیسات نظامی ساحلی
کشورهای نزدیک صحنه عملیات ، بار دیگر در صدد بازپس گیری این پایانه
ها برآمدند.اما در یک مصاف نابرابر ناوچه پیکان به تنهایی توانست تعدادی
دیگر از کشتی ها و هواپیماهای عراقی را از صحنه عملیات خارج کند.
سرانجام پس از ساعتها نبرد بی امان ، هنگام ظهر، در حالی که دلاور
مردان آخرین گلوله های خود را به سوی دشمن نشانه میرفتند، ناوچه
پیکان مورد اصابت چند موشک قرار گرفت و با پرسنل شجاع خود در شمال
خلیج فارس ، در دل آبهای گرم و نیلگون آن جای گرفت و بدینوسیله صفحه
زرین دیگری بر تاریخ نبردهای دریایی کشور افزوده شد
(آخرین عکس گرفته شده از ناوچه قهرمان پیکان در زمان غرق شدن. این
عکس توسط یک هواپیمایی جاسوسی آمریکایی حاضر در منطقه گرفته
شده)
و نتیجه این مصاف انهدام بزرگترین پایانه های صدور نفت منطقه و از کار
انداختن بیش از پنجاه درصد از توان رزمی نیروی دریایی عراق، همراه با از
دست دادن چند فروند ناوچه و هواپیما بود.
نتیجه این نبرد آنچنان در روحیه افراد نیروی دریایی دشمن اثر گذاشت که
تا پایان جنگ به جز حمله به اهداف غیر نظامی (کشتی های تجاری،
نفتکش ها و جزایر نفت خیز) حرکت چندان مهمی در دریا از آنها مشاهده
نگردید.
نیروی دریایی و رویارویی مستقیم با آمریکا
در روز 29 فروردین 1367، برگ زرین دیگری بر افتخارات نیروی دریایی
افزوده شد.در این روز پرسنل شجاع ناوشکن های «سهند» و «سبلان»
و ناوچه «جوشن»در یک مصاف نابرابر در مقابل نیروهای متجاوز آمریکایی
قرار گرفتند.
رشادت ها و جانفشانی های دلیرمردان ناوشکن سهند آنچنان باعث حیرت
دشمن گردید که ناچار لب به تعریف و تمجید گشودند.ناوشکن سهند در
حالی که مورد اصابت چندین فروند موشک آمریکایی قرار گرفته بود و
قسمت های زیادی از آن در آتش می سوخت و آرام آرام در آبهای گرم
خلیج فارس فرو می رفت،خدمه فداکارش آن را ترک نکردند و تا آخرین
لحظات با شلیک آخرین گلوله های خود خشم و انزجار خویش را نثار
دشمن کردند.
ناوشکن همیشه جاوید سهند
شادی روح شهدا علی الخصوص شهدای دریا دل نیروی دریایی ارتش
جمهوری اسلامی ایران صلواتی ختم کنید.
امتیازات نقدی که دادیم و
وعده های نسیه ای که گرفتیم!
در مذاکرات پایانی وین، توافق ژنو برای 7ماه دیگر تمدید شده است.
یعنی امتیازات نقدی که داده بودیم برای 7ماه دیگر به قوت خود باقی
است بیآن که بعد از 7ماه قابلبازگشت - و یا به آسانی و بدون هزینه
کلان قابل بازگشت- باشد. آیا این نتیجه را میتوان «پیروزی» نامید؟!
حسین شریعتمداری در یادداشت امروز کیهان به ارزیابی یکساله مذاکرات
ایران و 1+5 پرداخت و نوشت: روز یکشنبه دوم آذرماه در یادداشتی با
عنوان «برای هیچ بیهوده مپیچ»! به اسناد و شواهدی از چالش هستهای
نزدیک به 13 ساله کشورمان اشاره کرده و نتیجه گرفته بودیم «دستیابی
به توافقی که پایانبخش این چالش باشد، نه فقط دوراز انتظار، بلکه به
یقین ناممکن است» این پیشبینی کیهان که دلایل و اسناد غیرقابل
خدشهای پیوست آن بود، با اعتراض جریاناتی روبرو شد که رسیدن به
«توافق نهایی» در وین را بسیار نزدیک ارزیابی میکردند و نگاه کیهان را
«بدبینانه»! و «به دور از واقعیت»! میدانستند.
گفتنی است همان روز، خبرنگار شبکه تلویزیونی ZDF آلمان که برای
مصاحبه به کیهان آمده بود و از متن یادداشت مورد اشاره خبر داشت،
پرسید؛ «چرا با این قاطعیت پیشبینی میکنید که مذاکرات ایران و 5+1
هرگز به نتیجه نمیرسد»؟ و پاسخ ما، این بود که «مذاکرات یاد شده
فقط تابلو و پوشش هستهای دارد و حریف از این مذاکرات اهدافی غیر
هستهای را دنبال میکند» و این که «نمایندگان آمریکا و اروپا در جریان
مذاکرات اگرچه ظاهرا چشم به میز مذاکره دوختهاند ولی نگاه آنان با
نگرانی در لبنان، فلسطین، سوریه، عراق، افغانستان، مصر، اردن،
عربستان، آمریکای لاتین و... پرسه میزند و از کابوس وحشتناکی که
اقتدار رو به رشد جمهوری اسلامی ایران در جهان اسلام برای آنها آفریده
است، دلهره دارند. بنابراین، موضوع اصلی مذاکره از نظر آنان، اقتدار
پرشتاب ایران اسلامی است و نه تولید احتمالی یک بمب هستهای.
و اما، نتیجه مذاکرات وین در پایان ضربالاجل 3 آذر - 24 نوامبر - همان بود
که از قبل به آسانی قابل پیشبینی بود... و دراینباره گفتنیهایی هست
که به مواردی از آن بسنده میکنیم.
1- در تلاش بیوقفه و کار متراکم و پرحجم تیم هستهای کشورمان برای
تأمین منافع نظام و احقاق حقوق نادیده گرفته شده ملت جای کمترین
تردیدی نیست ولی درباره نگاه آنان به نتیجه مذاکرات وین 8 تفاوت نظر
جدی وجود دارد. آقای دکتر روحانی در مصاحبه تلویزیونی دوشنبه شب
خود - 3آذرماه- نتیجه مذاکرات را «یک پیروزی بزرگ»! نامید و آقای دکتر
ظریف در کنفرانس خبری بعد از پایان مذاکرات در وین اعلام کرد «احساس
میکنم مردم ایران همهچیز به دست آوردهاند»! و... در این خصوص باید
گفت؛ ما نیز بر این باوریم که نتیجه مذاکرات وین 8 «یک پیروزی بزرگ»
بوده است ولی نه از آن زاویه نگاه و با آن تعریف از «پیروزی» که رئیس
جمهور و وزیرامور خارجه کشورمان در نظر داشته و مطرح کردهاند. آقایان؛
پیروزی تیممذاکرهکننده را در «دستاوردها»ی مذاکره میدانند و ما
معتقدیم، مذاکرات غیر از اثبات غیرقابل اعتماد بودن آمریکا دستاوردی
نداشته است و از آنجا که بینتیجه بودن مذاکرات به علت مقاومت و
خودداری تیم مذاکرهکننده در مقابل باجخواهی حریف بوده است، تیم
کشورمان را «پیروز» و مقاومت آنان را درخور تقدیر میدانیم و بدیهی
است که تفاوت این دو نگاه اگر از زمین تا آسمان نباشد! فاصلهای نزدیک
به همین حد و اندازه دارد و باید گفت، «مقاومت» تیم کشورمان در مقابل
باجخواهی حریف که یک واقعیت است، بسیار ارزشمندتر از برشمردن
دستاوردهایی است که واقعیت ندارد! همین دیروز، رهبرمعظم انقلاب در
دیدار عالمان دینی جهان اسلام با اقتدار فرمودند «در قضیه هستهای،
آمریکا و سایر کشورهای استعمارگر اروپایی دور هم جمع شدند و از همه
نیروهای خود استفاده کردند که جمهوری اسلامی را به زانو درآورند، اما
نتوانسته و نخواهند توانست».
اکنون جای آن است که به آنچه روز سوم آذرماه در پایان مذاکرات وین 8
اتفاق افتاده است نگاهی - هرچند گذرا - داشته باشیم. بخوانید!
2- در پایان مذاکرات وین8 که قرار بود «توافق نهایی» را در پی داشته
باشد، طرفین مذاکره پذیرفتند «توافق ژنو» که یکسال قبل حاصل شده
بود برای 7ماه دیگر - 10 تیرماه 94 - اول جولای 2015- تمدید شود. درباره
ماهیت و محتوای توافقنامه ژنو و کلاهگشادی که از آن طریق بر سر
فعالیت هستهای کشورمان گذارده بودند، پیش از این، تفسیرها و گزارش
های مستندی داشتهایم و در این مختصر، فقط به برخی از مهمترین
«امتیازات نقدی» که دادهایم و «وعدههای نسیهای» که در قبال آن
گرفتهایم اشاره میکنیم. مطابق توافقنامه ژنو، غنیسازی 20 درصد خود
را متوقف کردیم (امتیاز نقد)، اورانیوم 20 درصد غنیشده خود را اکسیده
کردیم(نقد) فرآیند تحقیق و توسعه هستهای کشورمان را که به تحقیق
روی سانتریفیوژهای پیشرفته P8 با ظرفیت جداکنندگی 24سو- SWU -
رسیده بود، به تحقیق روی سانتریفیوژهای P1 و نهایتا P2 تنزل دادیم
(نقد)، ادامه ساخت رآکتور آب سنگین اراک - R40 - را متوقف کردیم (نقد)
و فعالیتهای در حال انجام دیگری که متوقف و یا به سطح پایینی کاهش
دادیم.
اما در مقابل چه گرفتیم؟ با جرأت میتوان گفت؛فقط یک مشت«وعدههای
نسیه» که تاکنون به هیچیک از آنها عمل نشده است.
ممکن است دوستان محترم ما به آزادسازی بخشی از داراییهای بلوکه
شده کشورمان اشاره کنند.4/2 میلیارد دلار در شش ماههاول،2/8 میلیارد
دلار در تمدید چهار ماهه دوم و برای تمدید 7 ماهه آینده نیز قرار است به
ازای هر ماه 700 میلیون دلار از داراییهای مسدود شده خودمان را آزاد
کنند. همانگونه که ملاحظه میشود، حریف هیچ امتیاز نقدی به ما نداده
است،بلکه بخش بسیار اندکی از داراییهای خودمان را که از قبل مسدود
کرده - بخوانید دزدیده بود - به جمهوری اسلامی ایران باز گردانده است،
آنهم به گونهای که دسترسی کشورمان به این داراییها با چند اما و اگر
و شرط و شروط همراه بوده و هست که در کیهان چهارشنبه 28 آبانماه،
طی گزارشی با عنوان «هزار و یک شرط حریف برای پولهای آزاد شده در
توافق ژنو» به آن پرداختهایم.
بنابراین به وضوح میتوان دید که در توافقنامه ژنو - یعنی همان که 7 ماه
دیگر تمدید شده است - نه فقط هیچ امتیازی به دست نیاوردهایم، بلکه
امتیازهای نقد فراوانی به حریف دادهایم. تا آنجا که دو روز پیش اوباما با
صراحت اعلام کرد، «توافقژنو» به طور قطع پیشروی برنامه هستهای
ایران را متوقف کرده بنابراین یک توافق موفق بوده است» و جان کری وزیر
امور خارجه آمریکا با اشاره به همان توافق ژنو به کنگره اطمینان میدهد
که «سانتریفیوژها نمیتواند به روند پیشین بازگردد» و تاکید میکند
«احمق خواهیم بود اگر بخواهیم شرایط امروز را ترک کنیم و به عقب
برگردیم» و دهها اظهارنظر مشابه دیگر از سوی مقامات رسمی آمریکا که
شرح آن به درازا میکشد.
3- حالا به نتیجه مذاکرات وین8 برمیگردیم لطفا دقت کنید! در مذاکرات
پایانی وین، توافق ژنو برای 7ماه دیگر تمدید شده است. یعنی امتیازات
نقدی که داده بودیم برای 7ماه دیگر به قوت خود باقی است بیآن که بعد
از 7ماه قابلبازگشت - و یا به آسانی و بدون هزینه کلان قابل بازگشت-
باشد. آیا این نتیجه را میتوان «پیروزی» نامید؟!
نکته درخور توجه آن که با نگاهی دقیقتر نمیتوان گفت مذاکرات وین 8
بینتیجه بوده و «توافقی» در پی نداشته است! چرا که تمدید 7ماهه
توافق ژنو، «یک توافق» است و اگر توافق ژنو را «توافق بد» - بخوانید
فوقالعاده بد- بدانیم که هست،باید گفت؛در وین 8 «یک توافق بسیار بد»!
و نه فقط «بد» را پذیرفتهایم. اما در مقابل چه امتیازی گرفتهایم؟! ماهی
700 میلیون دلار از دارایی بیش از 100 و دهها میلیارد دلار خودمان را که
مسدود کردهاند!
آقای روحانی میفرمایند؛ سانتریفیوژها میچرخند! ولی توضیح نمیدهند
که چه تعداد از آنها میچرخند و چه تعداد از چرخش افتادهاند! میگویند
تحقیق و توسعه R&D ادامه دارد و نمیفرمایند در چه سطحی؟! و چه
بخشی از آن متوقف شده است؟! اظهار میدارند رآکتور آبسنگین اراک
باقی میماند ولی توضیح نمیدهند که مطابق توافق ژنو،افزودن تجهیزات
جدید (ساخت و تکمیل) آن متوقف شده و مطابق همان توافق قرار است
قلب رآکتور اراک تعویض گردد و یا خروجی پلوتونیوم آن فیلتره شود! و...
اما ماجرا به همین نقطه ختم نمیشود. بخوانید!
4- آزادسازی مبالغی که حریف به عنوان یک امتیاز! روی آن مانور میدهد،
فقط بخش بسیار اندکی از داراییهای مسدود شده خودمان است نه آن
که از کیسهحریف آمده باشد! گفتنی است در مرحله اول توافق ژنو 4/2
میلیارد دلار از بیش از 100 میلیارد دلار دارایی مسدود شده خودمان در آن
زمان به اصطلاح آزاد شده بود و در مرحله دوم که 2/8 میلیارد دلار آزاد
میشد، میزان داراییهای مسدود شده کشورمان به 130 میلیارد دلار
رسیده بود یعنی در دور اول 4/2 میلیارد آزاد کردند و در عوض 30میلیارد
دلار دیگر را بلوکه کردند! و قس علیهذا...
5- در حالی که متأسفانه دولت محترم در کنار مذاکرات هستهای برنامه
موازی -PLAN B- دیگری ندارد، حریف با وجود امتیازات نقد فراوانی که
گرفته است، چند برنامه موازی دیگر را برای پیشبرد اهداف باجخواهانه
خود با جدیت دنبال میکند که یکی از با اهمیتترین آنها پروژه کاهش
قیمت نفت با همکاری مستقیم -بخوانیدنوکریمستقیم- دربار آلسعود
است. آمریکا طی دو ماه اخیر با عملیاتی کردن این پروژه قیمت نفت را از
120 دلار در هر بشکه به 80 دلار رسانده و پیشبینی میشود که این روند
تا کاهش 70 دلار ادامه یابد. حالا به این محاسبه سرانگشتی و بسیار
روشن و بدیهی توجه کنید.
میزان فروش نفت کشورمان روزانه یک میلیون بشکه است یعنی در صورت
عدم کاهش قیمت نفت درآمد نفتی جمهوری اسلامی ایران طی 7 ماه
آینده مبلغ 25میلیارد و 200 میلیون دلار بود. اما با کاهش 40 دلاری در هر
بشکه، مبلغ 8میلیارد و 400میلیون دلار از درآمد نفتی ما طی 7 ماه آینده
کاسته میشود یعنی، طی 7ماه آینده الف: مبلغ 4/2 میلیارد دلار از دارایی
های خودمان را آزاد میکنند ب: در مقابل اما دهها میلیارد دلار از دارایی
های جدید نفتی کشورمان را بلوکه میکنند و ج: 8/4میلیارد دلار نیز از
درآمد نفتی ایران میکاهند! به بیان دیگر همین امروز دو برابر آنچه که قرار
است بگیریم را از دست دادهایم! اکنون باید پرسید؛ در کنار مذاکرات
هستهای، چه برنامه موازی دیگری تدارک و طراحی کردهایم؟! و آیا به
همین علت نیست که تنها راه پیش روی را ابراز امیدواری به مذاکرات
هستهای میدانیم؟! امیدی که روند یکسال و نیم گذشته نشان از
«واهی» بودن آن دارد و انتظار میرود دولت محترم در کنار مذاکرات
هستهای، برنامههای موازی دیگری نیز طراحی کرده و به میدان آورد.