"كريسمس"جشني كه هر ساله نويد آغاز سال نوي ميلادي را به جهانيان
ميدهد، يك جشن مذهبي براي مسيحيان است كه در طول تاريخ خود،
دگرگونيهاي بسياري را تجربه كرده است. آنگونه كه از تاريخ بر ميآيد،
كريسمس در قرن چهارم ميلادي كه امپراطوري روم (بيزانس) بطور
رسمي آيين مسيحيت را پذيرفت، در دنياي غرب رايج شد و به مرور زمان،
نشو و نما گرفت .
مورخان ميگويند اين جشن گرچه متعلق به مسيحيان است اما در اصل
از ايران باستان و آيين "مهر" (ميترائيسم) گرفته شده و به همين دليل،
با دي و شب يلداي ايراني همزادي و اشتراكات فراوان دارد. آنان در اين
زمينه به اختلاف نظرهاي موجود بر سر سالروز ولادت حضرت عيسي(ع)
استناد ميكنند و ميگويند كه بحث ميان بزرگان عالم مسيحيت و تاريخ
نگاران درباره روز ميلاد آن حضرت چنان زياد است كه نميتوان در اين باره،
روزي را مشخص كرد.
زمان "كريسمس" اكنون نيز ميان شاخههاي مختلف مسيحيت اعم از
ارتدوكس ، كاتوليك و پروتستانها، متفاوت است و هريك، مبنايي را براي آن
تعيين كردهاند گرچه همگي به سالروز تولد "مهر" (ميترا) - خداي پاكي-
در ايران باستان نزديكند. آداب و رسوم كريسمس نيز در طول زمان دچار
دگرگونيهاي بسيار شده است بهگونهاي كه ميگويند هديهدادن و
شيرينيهاي متنوع و رنگارنگ آن در قرن نوزدهم ميلادي توسط تاجران
يهودي در اروپا رايج شد. عده بسياري نيز معتقدند كه "بابانوئل"، شخصيت
افسانهاي كه مسيحيان را در ايام كريسمس با هداياي خود، خوشحال
ميسازد، در واقع از "عمو نوروز" ايراني الهام گرفته و در ابتدا، لباسي
سبز بر تن داشته است. علت تغيير رنگ بابانوئل به لباس قرمز مشخص
نيست و به همين دليل، امروزه عدهاي - به طنز يا جدي- معتقدند كه
شركت كوكاكولا، چنين رنگي را به آن داده است. بابانوئل پيش از اين به
كودكان هديه ميداد اما چند دهه است كه به لطف تبليغات دنياي مصرف،
دادن هديه به بزرگان را نيز مد كرده است .
با وجود اين، برگزاري كريسمس در كشورهاي مختلف مسيحي بنا به سنت
و رسم و رسوم آنان، تفاوتهايي نيز با يكديگر دارد.
كريسمس بار ديگر در حال نزديك شدن است و مردم براي جشن گرفتن
تولد حضرت عيسي مسيح(ع) به كليساها ميروند. در اين دوران، به
خصوص رايج است كه مسيحيان از دستورهاي حضرت عيسي(ع) پيروي
ميكنند، اما چيزي كه به خوبي درك نشده، اين است كه مسلمانان هم
حضرت عيسي(ع) را دوست داشته و به وي احترام ميگذارند، چرا كه او
نيز يكي از پيامآوران خدا براي بشريت بوده است.
به نقل از سايت (مك هال)، شخصيت حضرت عيسي(ع) در اسلام، نقشي
اساسي دارد و مسلمانان ايمان دارند كه خداوند، انجيل را به عيسي داده
است، همانگونه كه تورات را بر موسي(ع)، زبور را بر داود(ع) و قرآن را بر
محمد(ص) نازل كرده است. جالب است بدانيم، مسلمانان تا زماني كه به
حضرت عيسي(ع) ايمان نياورند، مسلمان به شمار نميروند و اسلام، تنها
ديني است كه بر مسيحيت گواهي داده است. همچنين اسلام، احترام
خاصي نيز براي حضرت مريم(س) قايل است و در قرآن نيز سوره مريم به
زندگي وي اختصاص دارد. زندگي عيسي مسيح(ع) براي مسيحيان و غير
مسيحيان واقعه مهمي است.
هم مسلمانان و هم مسيحيان ميتوانند درسهاي بسياري از كريسمس
بگيرند، اما گاه به نظر ميرسد، اين جشن سالانه، پيروزي سمبلهاي
شرك بر دين عيسي(ع) است و در اينباره اختلافي وجود ندارد، چراكه
سمبلهاي گرفتهشده از دينهاي غيرخداپرستانه،تولد و درسهاي حضرت
عيسي مسيح(ع) را تحتالشعاع قرار داده است اين اختلاط باعث اختلال
در اصول اساسي مسيحيت مانند روحانيت، سادگي، فروتني، مهرباني و
بخشندگي است.
كريسمس برههاي افتخارآميز از سال است، اما هر ساله چهره حضرت
عيسي(ع) و آموزههاي وي بيشتر و بيشتر از اين مراسم رخت برميبندد.
ولي به هر حال، نكته مثبتي هم دارد كه اگر نبود، روابط خانوادگي از انچه
امروزه ديده مي شود بدتر بود و درواقع، تنها فرصتي است كه خانوادهها
تلاش ميكنند، پيوندهاي شكستهشدهشان را ترميم كنند.
در جنگ جدايي دين از مدارس و دولت، كريسمس پيروزي بزرگي در
بازگرداندن روحانيت به زندگي فرد است. واقعا خجالتآور است كه به جاي
كريسمس مبارك از الفاظي مانند تعطيلات مبارك و بريكات فصلي استفاده
شود كه بيشتر ناشي از تمايلات تجاري است.انكار مسيحيت در جشنهاي
كريسمس به هيچكس كمك نميكند. درواقع ما مسلمانان از وجود
محتواهاي بيشتر مسيحيت استقبال ميكنيم و احترام خود را به روش
خودمان و با برپايي جشن به حضرت مريم(س) و فرزندش نشان ميدهيم.
در حالي كه عدهاي ميكوشند تا مسلمانان و مسيحيان را از هم جدا كنند،
ما با نيرويي جداييناپذير با يكديگر متحد ميشويم؛ نيرويي كه پيام عشق،
صلح و موزههاي فراموشناشدني حضرت عيسي(ع) بوده و از سوي
پيروان هر دو دين پذيرفته شده است.
اين جمله فراموشناشدني است: عيسي پسر مريم گفت: دنيا يك پل
است، از آن بگذريد، اما خانهاي بر آن نسازيد. كسي كه به روز آخرت معتقد
است، اميد به ابديت دارد، اما اين دنيا، تنها يك ساعت است. آن را در
ستايش و دعاي خداوند براي آسايش در روزي ناديده بگذرانيد؛ اين جملهاي
است كه بر سردر بزرگترين معماري مسلمانان، مسجد ساخته شده
توسط امپراتور اكبر در استان آگرا در شمال هند نوشته شده است.
چرا تولد حضرت عيسي(ع) در همه جهان جشن گرفته ميشود، به ويژه
در آمريكا، اما پيام صلح و عشق وي تقريبا ناديده انگاشته ميشود؟
کشته شدن 3 نفر درشب کریسمس
به دست پلیس واشنگتن
خبرگزاری تسنیم: پلیس آمریکا یک سیاهپوست 18 ساله دیگر را به قتل
رساند/مردم در برکلی با پلیس درگیر شدند
پلیس واشنگتن در شب عید کریسمس با تیراندازیهای متعدد سه تن را
به قتل رساند.خبرگزاری فارس: کشته شدن ۳ نفر در شب کریسمس به
دست پلیس واشنگتن ، پلیس واشنگتن دی سی در تیر اندازی متعدد به
شهروندان آمریکایی دو مرد و یک زن را در شب کریسمس کشت.
خبرگزاری تسنیم: حقوق بشر آمریکایی؛ تبعیض، قتل، سرکوب
به گزارش پایگاه خبری واشنگتن دیسی، پلیس پایتخت آمریکا در
آستانه کریسمس ۲۰۱۵ با تیراندازی به سوی ۵ تن منجر به قتل دو مرد
شد. در محله دیگری نیز در شهر واشنگتن دیسی، پلیس این
شهر با تیراندازی به سوی ۴ شهروند آمریکایی یک زن را به قتل رساند.
پلیس آمریکا مدعی شده به دلیل تماس و گزارش مردم از دزدی در
محل حضور یافته و به سوی قربانیان تیراندازی کرده است.
عکس لو رفته زن ایتالیایی ومفتی سرشناس
سعودی ،رسوایی آفرید
تصاویر جدید منتشر شده از "احمد الغامدی" رئیس سابق "شورای
امر به معروف و نهی از منکر" مکه، رسوایی دیگری را برای مفتیهای
وهابی به دنبال داشت.
وا مصیبتا/ شهدا بخاطر نادانان و جاهلان شرمنده ایم
مخالفت با تدفین شهدا
به بهانه قانون مصوبه هیئت وزیران رژیم شاهنشاهی بود!
پایگاه بصیرت،محمدحامد حرزاده؛در آخرین روز صقر بالاخره 8 شهید گمنام
و مظلوم دفاع مقدس در حسینیه امیرچقماق تدفین شدند. امر مبارکی و
افتخارآمیزی که می شد با تدبیری مناسب و بدون این هزینه سنگین
اجتماعی انجام داد. در روزهای اخیر بعضی از مسئولین و دیگرانی که
مخالف تدفین شهدا در حسینیه امیرچقماق بودند به غیرقانونی بودن این
اقدام تاکید می کردند.
متاسفانه این روزها طیف وسیعی از رسانه های بیگانه، کشوری و چند
سایت محلی مردم متدین یزد را به بی قانونی متهم کردند تا حدی که
ضدانقلاب خارج از کشور را به طمع انداخت تا از این آب گل آلود ماهی خود
را بگیرند. در همین رابطه مسئولین و همه کسانی که انگ ضد قانون و
سوء استفاده از شهدا به هزاران نفر از مردم متدین یزد می زنند را به چند
نکته جلب می کنم. امیدوارم بعد از مطالعه سطور ذیل اگر واقعا رعایت
قانون برایشان مهم بوده است به اشتباه خود پی ببرند و اگر هدف چیز
دیگری است و قانون بهانه است آنها را به صاحب و سالار شهدا واگذار
می کنم.
فصل نهم از کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی در موضوع حفاظت از
اماکن میراث فرهنگی است که شامل دوازده ماده است. در هیچ یک از
این موارد، ممنوعیت تدفین در اماکن تاریخی نیامده است، بنابراین
نمی تواند مورد استناد مدعیان قرار بگیرد. البته مسئولین به این قوانین
هم استناد نکرده اند.
تنها مستمسکی که این همه جنجال آفریده است، مصوبه هیئت وزیران
رژیم شاهنشاهی 1337/5/1 است. این مصوبه الزام می کند:
« دفن اموات در محوطه آرامگاههاي ابنسينا در همدان و فردوسي در
طوس و سعدي و حافظ در شيراز و نظاير آنها مطلقاً ممنوع ميباشد و
وزارت کشور بايد به کلي از اين کار جلوگيري به عمل آورد.»
این مصوبه 50 سال پیش مربوط به موارد خاصی است که ذکر شده است
و در ثانی مصوبه های هیئت وزیران قبل از انقلاب از درجه اعتبار ساقط
است.
اگر مسئولین میراث ادعا کنند که استنادشان به قانون مجازات اسلامی
است، به دلیل این که کوچکترین تصریح و حتی اشاره ای درباره ممنوعیت
دفن اموات یا شهدا در بناهای میراث ملی ندارد، نیاز به تفسیر دارد و طبق
قانون اساسی تفسیر قوانین عادی، وظیفه انحصاری مجلس شورای
اسلامی است.
بند یک ماده 115 برنامه چهارم توسعه کشور سازمان میراث فرهنگی را
مکلف کرده بود لایحه جامع میراث فرهنگی را تهیه و به هیئت وزیران ارائه
کند تا به مجلس ارسال و بررسی و تصویب شود. تکلیفی که تاکنون انجام
نشده است و این بی توجهی هزینه های زیادی بر کشور تحمیل کرده
است.
سازمان میراث فرهنگی خارج از اختیار قانونی و با تفسیر به رای، تدفین
شهید را در اماکن ثبت ملی شده غیرقانونی اعلام می کند در حالی که در
مواردی دیگر و حتی در دولت یازدهم تدفین شهدا در اماکن تاریخی بدون
هیچ گونه مشکلی و با موافقت میراث فرهنگی آن استان ها انجام شده
است.
به عنوان مثال سال 92 در تپه های تاریخی اقبالیه استان قزوین با موافقت
رسمی میراث فرهنگی دو شهید گمنام دفن شدند. یا در ابتدای سال 93 با
موافقت استانداری قزوین دو شهید گمنام در کاروانسرای تاریخی
شهرستان آوج دفن شدند.
بنابراین مشخص و واضح است که آقایان مسئول در استان یزد با تفسیر
به رای قانون و دخالت دادن سلیقه شخصی در انجام وظایف رسمی و
دولتی،زمینه تشویش اذهان عمومی و التهاب و تنش و تفرقه را در استان
یزد ایجاد کرده اند.
در پایان انتظار می رود، ریاست محترم جمهوری دستور فرمایند تیمی
کارشناسی از شورای عالی امنیت ملی به یزد اعزام شود تا جوانب این
بی تدبیری که موجب خدشه وارد شدن به چهره نظام اسلامی و خدمات
دولت یازدهم شده است را بررسی کنند و با خاطیان برخورد قانونی
انجام دهند.
همچنین از نمایندگان محترم استان انتظار است در راستای انجام وظایف
نمایندگی و جلوگیری از اقدامات بی ضابطه و تفسیر به رای قوانین در
آینده و اعاده حیثیت مردم دارالعباده، ضمن احضار رییس سازمان میراث
فرهنگی کشور به مجلس دلیل قصور و تقصیرهای رخ داده را بررسی و
به مردم گزارش دهند.
سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری حوزه، یازدهمین جلسه از درسنامه
رزق حلال، نوشته حجت الاسلام علی اصغر ملک احمدی، جایگاه خمس
در روزی حلال و تفاوت آن با مالیات را منتشر میکند.
خداوند متعال می فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ
وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ
آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ
عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ»
بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر،
و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه(از آنها) است،
اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو
گروه(باايمان و بىايمان) [ روز جنگ بدر] نازل كرديم، ايمان آوردهايد؛ و
خداوند بر هر چيزى تواناست.(سوره انفال، 41)
امام زمان علیه السلام در توقیع شریف می فرماید: «حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيِّ بْنُ
أَبِي الْحُسَيْنِ الْأَسَدِيُّ عَنْ أَبِيهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ وَرَدَ عَلَيَّ تَوْقِيعٌ مِنَ
الشَّيْخِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِيِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ ابْتِدَاءً لَمْ
يَتَقَدَّمْهُ سُؤَالٌ بسم الله الرحمن الرحيم لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ
أَجْمَعِينَ عَلَى مَنِ اسْتَحَلَّ مِنْ مَالِنَا دِرْهَماً»
ابو على بن ابى الحسين اسدى از پدرش روايت كرده است كه گفت:
دستخطى از طرف شيخ ابو جعفر بن عثمان عَمرى بدون سابقه و
درخواست و تقديم سؤال به من رسيد به اين مضمون
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ لعنت خدا، فرشتگان و همه مردم بر كسى كه از
مال ما يك درهم بر خود حلال شمارد.
(كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 522)
نپرداختن خمس، هلاکت را به همراه دارد
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: هَلَكَ النَّاسُ فِي بُطُونِهِمْ وَ فُرُوجِهِمْ
لِأَنَّهُمْ لَايُؤَدُّونَ إِلَيْنَا حَقَّنَا»
مردم به خاطر اینکه حق ما را نمی دهند غذا و آمیزش آنان ناپاک شده و
سبب هلاکت آنان می شود.
(علل الشرائع، ج2، ص: 377)
امام باقر علیه السلام فرمود: «وَ لَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يَشْتَرِيَ مِنَ الْخُمُسِ شَيْئاً
حَتَّى يَصِلَ إِلَيْنَا حَقُّنَا»
برای هیچ کس حلال نیست مال خمس نداده را خریداری کند، مگر اینکه
مال ما را به ما برساند. (الكافي، ج1، ص: (545)
* نکاتی پیرامون خمس
به بیان قرآن کریم، شیطان مانع پرداخت خمس میشود و وعده فقر
می دهد «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ». (بقره، 268)
مثلاً می گوید: مالت کم می شود؛ ولی خداوند، وعده فضل و زیادی
می دهد و می فرماید: «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ» و هر چيزى را
(در راه او) انفاق كنيد، عوض آن را مىدهد و جاى آن را پر مىكند. (سبأ آیه 39)
اگر افرادی از مردم خمس نمی دهند، دیگران جز تبلیغ این مسأله
وظیفه ای ندارند؛ در روز قیامت هر کس پاسخگوی رفتار خود بوده و به
حساب هرکس جداگانه رسیدگی می شود.
خمس عبادت است و در عبادت، تعبد و مراعات دستور ضروری است.
گیرنده خمس امام معصوم(ع) است و امام هم فقیه عادل را جانشین
خود کرده است.
دستور دین است که خمس را به فقیه عادلی که اهل دین باشد، بپردازند؛
حال اگر خمس گیرنده، شرائط فقیه عادل را نداشت می توان به فقیه
عادل دیگری مراجعه کرد، نه اینکه شخص در پرداخت خمس تکلیفی
نداشته باشد.
مسلمان باید طبق تکالیف الهی عمل کرده و از عمل طبق سلیقۀ شخصی
در پرداخت خمس احتراز کند.
تفاوت خمس و مالیات
علاوه بر آنکه خمس یک فریضه الهی است، با مالیات کاملاً متفاوت است،
مالیات بابت امکانات و تسهیلاتی مانند امنتیت، رعایت نظم، تامین رفاه
جامعه و حقوق شهروندی و ... به هر دولتی چه ظالم یا غیرظالم پرداخت
میشود، اما در خمس بخشی از مازاد درآمد به امام معصوم(ع) جهت
پاسداری از ارزشهای دینی پرداخت میگردد.
با یان توضیح میتوان تفاوتهای ذیل را در این دو مقوله شاهد بود
پرداختن خمس و زکات، نیاز به قصد قربت داشته و بدون آن صحیح نیست؛
برخلاف مالیات که قصد قربت لازم ندارد.
خمس، زیر نظر فقیه جامع شرائط مصرف می شود، برخلاف مالیات که
این چنین نیست و صرف هزینههای دولت در قبال خدمات میشود.
انسان در خمس و زکات، خود به حساب خویش رسیدگی می کند، به
خلاف مالیات که بازرس و مأمور دولت به حساب رسیدگی می کند.
خمس از مازاد درآمد گرفته می شود، به خلاف مالیات که از اصل درآمد
گرفته می شود.
*آثار پرداخت خمس
پرداخت خمس مزایای بسیاری دارد که به برخی از آن ها اشاره می شود:
*سبب پاکی نسل می شود
امام باقر و امام صادق علیهما السلام می فرمایند: «لِتَطِيبَ وِلَادَتُهُمْ»
پرداختن خمس، مال را پاک و موجب نسل پاک می شود.
(الكافي، ج1، ص: 547)
*مایه تقویت دین است .
حضرت رضا(ع) می فرمایند: الخمسُ عُونا عَلی دینِنا خمس حق ما
اهل بیت (ع) و پشتوانه مکتب و راه ماست. همان ج 9 ص 538
* سبب کمک به ائمه و یاران آنها می شود.
امام رضا علیه السلام می فرمایند: «وَ إِنَّ الْخُمُسَ عَوْنُنَا عَلَى دِينِنَا وَ عَلَى
عِيَالاتِنَا وَ عَلَى مَوَالِينَا ...» و به راستى، خمس، كمك ما بر دين ما است و
بر عيالات ما و بر دوستان ما. (الكافي، ج1، ص: 548)
*طهارت مال
با پرداخت خمس، بقیه اموال پاک می گردد؛ امام صادق (علیه السلام)
می فرمایند: «یُؤدِّی خُمُسَنا و یَطیبُ له» هرکسی خمس ما را بدهد
باقی در آمدش برای او پاک است. (بحار، ج 93، ص 193)
*حفظ آبروی دین
آبرو و دین مسلمان در برابر مخالفان محفوظ می ماند؛ امام رضا
(علیه السلام) می فرمایند: «وَ مَا نَبْذُلُهُ وَ نَشْتَرِي مِنْ أَعْرَاضِنَا مِمَّنْ نَخَافُ
سَطْوَتَهُ» به وسیله خمس، ما آبروی خود و طرفدارانمان را در برابر
تهدیدات مخالفان حفظ می کنیم. (الكافي، ج1، ص: 548)
*کفاره گناهان
کفاره گناهان و ذخیره آخرت است. «وَ تَمْحِيصُ ذُنُوبِكُمْ وَ مَا تَمْهَدُونَ
لِأَنْفُسِكُمْ لِيَوْمِ فَاقَتِكُمْ» زيرا پرداخت خمس، مايه پاك شدن گناهان شما
و ذخيره اى براى روز بینوایی شماست. (الكافي، ج1، ص: 548)
کلید رزق است. «فَإِنَّ إِخْرَاجَهُ مِفْتَاحُ رِزْقِكُمْ» (الكافي، ج1، ص: 548)
«وَ إِنَّ الْخُمُسَ عَوْنُنَا عَلَى دِينِنَا وَ عَلَى عِيَالاتِنَا» (الكافي، ج1، ص: 548)
همان گونه که در روایات متعدد ذکر شد، عدم پرداخت خمس موجب
می شود که انسان شرعا نتواند در اموال خود تصرف نماید. بنابراین
انسان باید حساب سالانه برای اموال خود قرار داده و حق خاندان
رسالت را از مال خود جدا کند و به صاحبان آن بپردازد تا رزقی حلال
و طیب برای او باقی بماند.
دلایل پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا (ع)
موضع گیری های امام در برابر پذیرش ولایتعهدى
امام علي بن موسي الرضا عليهالسلام هشتمين امام شيعيان در سن 35
سالگي عهدهدار مسئوليت امامت ورهبري شيعيان گرديدند و حيات ايشان
مقارن بود با خلافت خلفاي عباسي كه سختيها و رنج بسياري رابر امام
رواداشتند .نام مبارك ايشان علي و كنيه آن حضرت ابوالحسن و
مشهورترين لقب ايشان "رضا" به معناي "خشنودي" ميباشد. امام
محمدتقي عليهالسلام امام نهم و فرزند ايشان، سبب ناميده شدن آن
حضرت به اين لقب را اينگونه نقل ميفرمايند :" خداوند او را رضا لقب نهاد
زيرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمين از او خشنود
بودهاند و ايشان را براي امامت پسنديده اند و همينطور ( به خاطر خلق و
خوي نيكوي امام ) هم دوستان و نزديكان و هم دشمنان از ايشان راضي
و خشنود بودند".پدر بزرگوار ايشان امام موسي كاظم (عليه السلام )
پيشواي هفتم شيعيان بودند كه در سال 183 ه.ق. به دست هارون
عباسيبهشهادت رسيدند و مادرگراميشان " نجمه " نام داشت.
چرا امام رضا (علیه السلام)، ولایتعهدى مأمون را پذیرفت؟
این سؤالى است كه در پى پاسخگویى به آن به سه محور مهم
مى پردازیم:
1 ـ دلایل پذیرش ولایتعهدى:امام رضا (علیه السلام) به این حقیقت توجه
داشت كه در صورت امتناع از پذیرش ولایتعهدى نه تنها جان خود، بلكه
علویان و دوستدارانشان نیز در معرض خطر واقع مىشوند. در این حال اگر
بر امام جایز بود كه در آن شرایط، جان خویشتن را به خطر بیافكند، ولى در
مورد دوستداران و شیعیان خود و یا سایر علویان هرگز به خود حق
نمى داد كه جان آنان را نیز به مخاطره بیاندازد، بنابراین ولایتعهدى را
پذیرفتند.افزون بر این، بر امام لازم بود كه جان خویشتن و شیعیان و
هواخواهان را از گزندها برهاند . زیرا امت اسلامى به وجود آنان و آگاهى
بخشیدنشان نیاز بسیار داشت. اینان باید باقى مى ماندند تا براى مردم
چراغ راه و راهبر و مقتدا در حل مشكلات و هجوم شبهه ها باشند .
2- ترسیم اوضاع فرهنگى و اجتماعى جامعه آن روز:اكنون كه امام رضا(ع)
در پذیرفتن ولیعهدى از خود اختیارى ندارد، و نمىتواند این مقام را وسیله
رسیدن به هدف هاى خویش قرار دهد، زیان هاى گرانبارى پیكر امت
اسلامى را تهدید مى كند و دینشان هم به خطر افتاده است، از سویى
هم امام نمىتواند ساكت بنشیند و چهره موافق در برابر اقدامات دولتمردان
نشان بدهد.پس باید در برابر مشكلاتى كه در آن زمان وجود دارد برنامه اى
بریزد. اكنون درباره اى این مشكلات سخن خواهیم گفت:
4 ـ موضع گیرى هاى امام در برابر پذیرش ولایتعهدى: امام براى این كه به
بى رغبتى خود به ولایتعهدى و اجبارى بودن آن صحه بگذارد به موضعگیرى
هایى پرداخت: یعنی هرگز در مدینه پیشنهاد آنان را نپذیرفت، با این كه با
خانواده دعوت شده بود، خود به تنهایى عازم خراسان شد، در مسیر، با
خواندن حدیث سلسلة الذهب به مشكل اساسى مردم كه توحید و ولایت
است اهمیت داد و اتصال به مبدأ اعلى را شرط رهبرى امت دانست،
همواره بر این نكته تأكید مى نمود كه مأمون مرا به اجبار به ولایتعهدى
برگزیده است، امام وانمود مى كرد كه مأمون حق را به اهل آن واگذار
كرده است و كار مهمى نكرده و حتى مأمون به حقانیت و اولویت اهل بیت
اعتراف مى كند كه مفاد دست خط امام بر سند ولایتعهدى كه مى فرماید
اگر زنده باشم و حكومت در دستم قرار گیرد به مقتضاى اطاعت خداوند
عمل مى كنم. شروط امام كه تنها مشاور باشد و عزل و نصبى نداشته
باشد، نماز عید فطر و رسوایى مأمون و آداب و معاشرت امام، دلایل
روشنى است بر خنثى كردن نقشه ها و توطئه هاى مأمون از سوى آن
شهادت امام رضا (علیه السلام)
در نحوه به شهادت رسيدن امام نقل شده است كه مأمون به يكي از
خدمتکاران خويش دستور داده بود تا ناخنهاي دستش را بلند نگه دارد و
بعد به او دستور دادتا دست خود را به زهر مخصوصي آلوده كند و در بين
ناخنهايش زهر قرار دهد و اناري را با دستان زهرآلودش دانه كند و او
دستور مأمون را اجابت كرد. مأمون نيز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد
و اصرار كرد كه امام ازآن انار تناول کنند.اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند
و مأمون اصرار كرد تا جاييكه حضرت را تهديد به مرگ نمود و حضرت به
جبر, قدري از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر
اثر كرد و حال حضرت دگرگون گرديد و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر
سال 203 هجري قمري امام رضا ( عليه السلام ) به شهادت رسيدند .
تدفين امام رضا (علیه السلام)
به قدرت و اراده الهي امام جواد ( عليه السلام ) فرزند و امام بعد از آن
حضرت به دور از چشم دشمنان, بدن مطهر ايشان را غسل داده وبر آن
نماز گذاردند و پيکر پاك ايشان با مشايعت بسياري از شيعيان و دوستداران
آن حضرت در مشهد دفن گرديد و قرنهاست كه مزار اين امام بزرگوار مايه
بركت و مباهات ايرانيان است.
ماجرای "ليلة المبيت" چیست؟
فداكارى بزرگ در شب تاريخى هجرت
پایگاه بصیرت،با وجود وابستگی پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران به
مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام(ره) (دستکم در نام)، کمتر شاهد
موضعگیری آن علیه برخی بیحرمتیها و اهانتها به حضرت امام(ره)
بوده و هستیم. سکوت این پایگاه در برابر بیحرمتی به حضرت امام و
همچنین حمله به ارزشها و مقدسات در فتنه 88 و حتی موضع نگرفتن آن
در برابر اظهارات سخیفانه اخیر سحرخیز- از فتنهگران 88- بسیاری از
دوستداران آن امام راحل را رنجیدهخاطر کرده است. بدتر آنکه، این پایگاه
خبری، خود نیز، گاه مروج و منتشرکننده برخی سخنان و اظهارات
بازیخوردگان فتنه است. در جدیدترین اینگونه اقدامات، پایگاه جماران از
قول یکی از بازیخوردگان فتنه 88 نوشت: «متأسفانه امروز نه جمهوری
است نه اسلامی(!)... امام خمینی جهان را تکان داد و ما دنیاپرستان
خودپرست،انقلابی بینظیر را ضایع کردیم و آبروی خود را بر باد دادیم.»(!)
با قسمت اول ادعای سخیف وی کاری نداریم و انتظار میرود
دستاندرکاران پایگاه جماران، خود با عذرخواهی از مردم و نظام،
موضعشان را در برابر این ادعای واهی روشن کنند! اما قسمت دوم
اظهارات این آلت دست فتنه را از زاویهای دیگر قبول داریم. اینکه وی، خود
و دیگر فتنهگرانی را که سنگ آنها را به سینه میزند، دنیاپرستان
خودپرستی میداند که خواستند انقلاب را ضایع کنند؛ اما آبروی خود را
بردهاند، چرا که وی و سران میدانی و پشت پرده فتنه (موسوی، کروبی،
خاتمی و...) که همواره خود را پیرو خط امام میدانند، در فتنه 88 به
خوبی نشان دادند که تا چه میزان با امام راحل و آرمانهای ایشان زاویه
دارند و هواد��ران آشوبگرشان با حمایتهای آنان چه اهانتها که به
امام راحل و اندیشهها و ارزشهای ایشان نکردند؟! عکسش را پاره
کردند، شعارهای «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «نه شرقی، نه غربی،
جمهوری ایرانی» و «نه غزه، نه لبنان، ...» و... سر دادند و همه اینها
با سکوت و حتی با حمایت سران فتنه همراه بود تا جایی که حتی
هتاکان عاشورا را «مردان خداجو» نامیدند؟! این قسمت سخنان این
بازیخورده فتنه را با این شواهد میتوان درست دانست و ما هم
معتقدیم که وی و همسنگران فتنهگرش، آبروی خود را بردند؛ اما
نتوانستند گزندی به انقلاب جهانی امام وارد کنند؛ زیرا مردم دنیا انقلاب
امام راحل(ره) را از جنس رفتار سخیف آنها نمیدانند. مردم هنوز هتک
حرمت به امام و ارزشهای انقلاب را در فتنه 88 فراموش نکردهاند که
این عده بخواهند با امید به فراموشکاری مردم و ادعای پیروی از خط
امام و به بهانههایی دیگر، به نظام و انقلاب بتازند. حنای فتنهگران
دیگر رنگی ندارد و با این اظهارات، برای آنها جایی در بین مردم باز
نمیشود. هرچند که همچنان منتظر عذرخواهی و برائت دستاندرکاران
پایگاه جماران از این سخنان ناروا هستیم.
»علی اسماعیلی«
تصویر زمینه/ خورشید هشتم
شهادت امام رضا (علیه السلام) از زبان اباصلت هروی
خبر از شهادت خویش به اباصلت
اباصلت هروی می گوید:
من در خدمت حضرت رضا (علیه السلام)بودم. به من فرمود:« ای اباصلت!
داخل این قبّه ای که قبر هارون است، برو و از چهار طرف آن کمی خاک
بردار و بیاور.»
من رفتم و خاک ها را آوردم.
امام خاکها را بویید و فرمود:« میخواهند مرا پشت سر هارون دفن کنند،
ولی در آنجا سنگی ظاهر می شود که اگر همه کلنگهای خراسان را
بیاورند، نمی توانند آن را بکَنند.» و این سخن را در مورد بالای سر و پایین
پای هارون فرمود.
بعد وقتی خاک پیش روی هارون یعنی طرف قبله هارون را بویید، فرمود:
« این خاک، جایگاه قبر من است. ای اباصلت، وقتی قبر من ظاهر شد،
رطوبتی پیدا می شود. من دعایی به تو تعلیم می کنم. آن را بخوان. قبر
پر از آب می شود. در آن آب ماهی های کوچکی ظاهر می شوند. این نان
را که به تو می دهم برای آنها خرد کن. آنها نان را می خورند.سپس ماهی
بزرگی ظاهر می شود و تمام آن ماهی های کوچک را می بلعد و بعد غایب
می شود. در آن هنگام دست خود را روی آب بگذار و این دعا را که به تو
میآموزم بخوان. همهی آبها فرو می روند. همهی این کارها را در حضور
مأمون انجام ده.»
سپس فرمود:« ای اباصلت! من فردا نزد این مرد فاجر و تبهکار می روم.
وقتی از نزد او خارج شدم، اگر سرم با عبایم پوشانده بودم، دیگر با من
حرف نزن و بدان که مرا مسموم کرده است.»
مسموم شدن امام با انگور
فردا صبح، امام در محراب خود به انتظار نشست. بعد از مدتی مأمون
غلامش را فرستاد که امام را نزد او ببرد. امام به مجلس مأمون رفت و من
هم به دنبالش بودم. در جلوی او طبقی از خرما و انواع میوه بود. خود
مأمون خوشه ای از انگور به دست داشت که تعدادی از آن را خورده و
مقداری باقی مانده بود.
با دیدن امام، برخاست و او را در آغوش کشید و پیشانی اش را بوسید و
کنار خود نشاند. سپس آن خوشه انگور را به امام تعارف کرد و گفت:
« من از این انگور بهتر ندیده ام.»
امام فرمود:« چه بسا انگورهای بهشتی بهتر باشد.»
مأمون گفت:« از این انگور میل کنید.»
امام فرمود:« مرا معذور بدار.»
مأمون گفت:« هیچ چاره ای ندارید. مگر می خواهید ما را متهم کنید؟ نه.
حتماً بخورید.» سپس خودش خوشه انگور را برداشت و از آن خورد و آن
را به دست امام داد.
امام سه دانه خورد و بقیه اش را زمین گذاشت و فوراً برخاست.
مأمون پرسید:« کجا می روید؟»
فرمود:« همان جا که مرا فرستادی.»
سپس عبایش را به سر انداخت و به خانه رفت و به من فرمود:
« در را ببند.»
سپس در بستر افتاد.
حضور امام جواد(علیه السلام) بر بالین پدر در لحظه شهادت
من در وسط خانه محزون و ناراحت ایستاده بودم که ناگهان دیدم جوانی
بسیار زیبا پیش رویم ایستاده که شبیه ترین کس به حضرت رضا
(علیه السلام) است.
جلو رفتم و عرض کردم:« از کجا داخل شدید؟ درها که بسته بود.»
فرمود:« آن کس که مرا از مدینه تا اینجا آورد، از در بسته هم وارد کرد.»
پرسیدم:« شما کیستید؟»
فرمود:« من حجّت خدا بر تو هستم، ای اباصلت! من محمد بن علی الجواد
(علیه السلام)هستم.»
سپس به طرف پدر گرامیش رفت و فرمود:« تو هم داخل شو!»
تا چشم مبارک حضرت رضا(علیه السلام)به فرزندش افتاد، او را در آغوش
کشید و پیشانیاش را بوسید.
حضرت جواد (علیه السلام) خود را روی بدن امام رضا انداخت و او را بوسید.
سپس آهسته شروع کردند به گفتگو که من چیزی نشنیدم. اسراری بین
آن پدر و پسر گذشت تا زمانی که روح ملکوتی امام رضا (علیه السلام) به
عالم قدس پر کشید.
تغسیل امام به دست امام جواد (علیه السلام)
امام جواد (علیه السلام) فرمود: ای اباصلت! برو از داخل آن تخت و لوازم
غسل و آب را بیاور.»
گفتم:« آنجا چنین وسایلی نیست.»
فرمود:« هر چه می گویم، بکن!»
من داخل خزانه شدم و دیدم بله، همه چیز هست. آنها را آوردم و دامن
خود را به کمر زدم تا در غسل امام کمک کنم.
حضرت جواد فرمود:« ای اباصلت! کنار برو. کسی که به من کمک می کند
غیر از توست.» سپس پدر عزیزش را غسل داد. بعد فرمود:« داخل خزانه
زنبیلی است که در آن کفن و حنوط است. آنها را بیاور.»
من رفتم و زنبیلی دیدم که تا به حال ندیده بودم.
کفن و حنوط کافور را آوردم.
حضرت جواد پدرش را کفن کرد و نماز خواند و باز فرمود:« تابوت را بیاور.»
عرض کردم:« از نجاری؟»
فرمود:« در خزانه تابوت هست.»
داخل شدم. دیدم تابوتی آماده است. آن را آوردم.
امام جواد، پدرش را داخل تابوت گذاشت و سپس به نماز ایستاد.
پرواز تابوت به سوی آسمان
هنوز نمازش تمام نشده بود که ناگهان دیدم سقف شکافته شد و تابوت از
آن شکاف به طرف آسمان رفت. گفتم:« یا ابن رسول الله! الان مأمون
می آید و می گوید بدن مبارک حضرت رضا(علیه السلام) چه شد؟»
فرمود:« آرام باش! آن بدن مطهّر به زودی برمی گردد. ای اباصلت! هیچ
پیامبری در شرق عالم نمی میرد، مگر آنکه خداوند ارواح و اجساد او و
وصیاش را به هم ملحق فرماید،حتی اگر وصیّ اش در غرب عالم بمیرد.»
در این هنگام دوباره سقف شکافته شد و تابوت به زمین نشست.
سپس حضرت جواد، بدن مبارک پدرش را از تابوت خارج کرد و به وضعیت
اولیّه خود در بستر قرار داد. گویی نه غسل داده و نه کفن شده بود. بعد
فرمود:« ای اباصلت! برخیز و در را برای مأمون باز کن.»
مأمون در کنار پیکر مطهر
امام ناگهان مأمون به همراه غلامانش با چشمی گریان و گریبانی چاک
کرده داخل شد. همان طور که بر سر خود می زد، کنار سر مطهّر حضرت
رضا (علیه السلام) نشست و دستور تجهیز و دفن امام را صادر کرد.
تمام آنچه را که امام رضا(ع) به من فرموده بود، به وقوع پیوست. مأمون
می گفت:« ما همیشه از حضرت رضا(ع) در زنده بودنش کرامات زیادی
می دیدیم. حالا بعد از وفاتش هم از آن کرامات به ما نشان میدهد.»
وزیر مأمون به او گفت:« فهمیدید حضرت رضا(ع) به شما چه نشان داد؟»
مأمون گفت:« نه.»
گفت:« او با نشان دادن این ماهیهای کوچک و آن ماهی بزرگ
می خواهد بگوید سلطنت شما بنی عباس با تمام کثرت و درازیِ مدت،
مانند این ماهی های کوچک است که وقتی اجل شما رسید، خداوند
مردی از ما اهل بیت را به شما مسلّط خواهد کرد و همه شما را از بین
خواهد برد.»
مأمون گفت:« راست گفتی.»
بعد مأمون به من گفت:« آن چه دعایی بود که خواندی؟»
گفتم:« به خدا قسم، همان ساعت فراموش کردم.» واقعاً هم فراموش
کرده بودم.
آزادی اباصلت از زندان به دست مبارک امام رضا (علیه السلام)
ولی مأمون مرا حبس کرد و تا یک سال در زندان بودم. دیگر دلم به تنگ
آمده بود. یک شب تا صبح دعا کردم و خدا را به حق محمد و آل محمد
خواندم که ناگاه حضرت جواد علیه السلام) داخل زندان شد و فرمود:
« ای اباصلت، دلتنگ شده ای؟»
گفتم:« به خدا قسم، آری.»
فرمود:« بلند شو!» زنجیر را باز کرد و مرا از زندان خارج فرمود. محافظین
مرا میدیدند ولی نمیتوانستند چیزی بگویند.
فرمود:« برو در امان خدا که دیگر دست مأمون به تو نخواهد رسید.»
و تا کنون من دیگر مأمون را ندیده ام.
منبع:
بحار الانوار، ج 49، ص 300، ح 10. از عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 242.
برگرفته شده از سایت رشد
اعمال و مناسبتهای ماه ربیعالاول
ماهی که آثار رحمت خداوند هویداست و ذخایر برکات خداوند و نورهای
زیبایی او بر زمین فرود آمده است، زیرا میلاد رسول خدا (ص) در این ماه
است و سزاوار است که همه علاقهمندان مکتب اهل بیت(علیهم السلام)
آن را ارج نهند و گرامی بدارند.
ماه ربیعالاول آمیخته با خاطره غمانگیزی چون شهادت امام حسن
عسکری(ع) و مطابق روایت معروف، ماه میلاد مبارک پیامبر گرامی
اسلام(ص) و حضرت صادق(ع)، هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه،
آغاز امامت پربرکت حضرت بقیة اللّه(عج) و ماه رخداد واقعه عظیم
«لیلةالمبیت» است.
اعمال و وقایع رخ داده در ماه ربیعالاول به عنوان سومین ماه قمری، به
نقل از پایگاه اطلاعرسانی آیتالله مکارم شیرازی به شرح زیر است:
اعمال مشترک اول هر ماه
دعای هنگام رؤیت هلال، خواندن سوره حمد، نماز اول ماه و روزه گرفتن،
اعمال مشترک اول هر ماه قمری هستند که میتوانید برای مشاهده
شرح و کیفیت انجام آنها به نشانی اینترنتی زیر مراجعه کنید:
اعمال مختص این ماه
روز اوّل
علما گفتهاند مستحب است، به شکرانه هجرت موفّقیتآمیز رسول
خدا(ص) این روز را روزه بگیرند و صدقه و انفاق و احسان نمایند و همچنین
زیارت آن بزرگوار، در این روز مناسب است.
مرحوم «سیّد بن طاووس»، دعایی را برای این روز در کتاب اقبال نقل
کرده است.
روز دوازدهم
در این روز دو رکعت نماز مستحب است که در رکعت اوّل بعد از حمد، سه
مرتبه سوره «قل یا ایّها الکافرون» و در رکعت دوم بعد از حمد، سه مرتبه
سوره «توحید» خوانده شود.
روز هفدهم
این روز مطابق نظر مشهور علمای امامیّه، روز ولادت رسول خدا(صلی الله
علیه وآله) و همچنین میلاد امام صادق(علیه السلام)است و روز بسیار
مبارکی و دارای اعمالی است:
1) غسل؛ به نیّت روز هفدهم ربیع الاوّل.
2) روزه؛ که برای آن فضیلت بسیار نقل شده است، از جمله در روایاتی از
ائمّه معصومین(علیهم السلام)آمده است: کسی که این روز را روزه بدارد،
خداوند برای او ثواب روزه یکسال را مقرّر میفرماید.
3) دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال کردن مؤمنان و به زیارت
مشاهد مشرّفه رفتن.
4) زیارت رسول خدا(ص) از دور و نزدیک؛ در روایتی از آن حضرت آمده
است: هر کس بعد از وفات من، قبرم را زیارت کند مانند کسی است که به
هنگام حیاتم به سوی من هجرت کرده باشد، اگر نمیتوانید مرا از نزدیک
زیارت کنید، از همان راه دور به سوی من سلام بفرستید (که به من
میرسد).
5) زیارت امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) نیز در این روز مستحب است با
همان زیارتی که امام صادق(علیه السلام) در چنین روزی کنار ضریح
شریف آن حضرت(علیه السلام) وی را زیارت کرد. برای خواندن این زیات
به آدرس زیر مراجعه شود.
6) تکریم، تعظیم و بزرگداشت این روز بسیار بجاست، مرحوم «سیّد بن
طاووس»، در اقبال، در تکریم و تعظیم این روز به خاطر ولادت شخص اوّل
عالم امکان و سرور همه ممکنات حضرت نبیّ اکرم(صلی الله علیه وآله)
سفارش بسیار کرده است.
بنابراین، سزاوار است مسلمین با برپایی جشنها و تشکیل جلسات،
هرچه بیشتر با شخصیّت نبیّ مکرّم اسلام(ص)، سیره و تاریخ زندگی او
آشنا شوند و از آن، برای ساختن جامعهای اسلامی و محمّدی بهره کامل
گیرند.
رخدادهای این ماه
شب اوّل
این شب به نام «لیلة المبیت» مزیّن است، در این شب یک حادثه مهمّ
تاریخی واقع شد و آن این که در سال سیزدهم بعثت، رسول خدا(ص) از
مکّه به قصد هجرت به سوی مدینه، از شهر خارج شد و در «غار ثور»
پنهان گردید و امیر مؤمنان علی(ع) برای اغفال دشمنان، فداکارانه در
بستر رسول خدا(ص) خوابید و مشرکان قریش که خانه رسول خدا(ص)
را محاصره کرده بودند، به گمان آن که رسول خدا(ص) در بسترش آرمیده
است، تا صبح منتظر ماندند و چون صبحگاهان با شمشیرهای برهنه به
منزل آن حضرت هجوم بردند تا رسول اللّه(ص) را بکشند،علی(ع) را دیدند
که از آن بستر برخاست! بدین سان، رسول خدا(ص) در فرصتی مناسب
خود را از چنگال مشرکان قریش نجات داد و علی(ع) نیز با این فداکاری،
عشق و علاقه و برادری خود را نسبت به رسول خدا(ص)نشان داد؛ این
در حالی بود که هر زمان ممکن بود کسی را که در بستر خوابیده به قتل
برسانند.
آیه شریفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ
بِالْعِبادِ; بعضی از مردمِ (با ایمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودی
خدا میفروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» در حقّ آن
حضرت نازل شد.
سال هجرت رسول خدا(ص) مبدأ تاریخ مسلمانان است و تحوّلی عظیم
در جهان اسلام روی داد.
روز هشتم
در روز هشتم ربیع الأوّل، سال 206، شهادت امام حسن عسکری
(علیه السلام) طبق روایتی واقع شده است و از همان روز، امامت
حضرت صاحب الزّمان، حجّة بن الحسن عجّل الله تعالی فرجه الشریف
آغاز شد.
روز دهم
روز ازدواج رسول خدا(ص) با حضرت خدیجه کبری(علیها السلام) است در
حالی که رسول خدا(ص) 25 ساله بود و حضرت خدیجه(علیها السلام)40
ساله. به همین مناسبت روزه این روز به عنوان شکرگزاری مستحب
شمرده شده است.
روز دوازدهم
این روز مطابق نظر مرحوم شیخ کلینی و مسعودی و همچنین مشهور
میان اهل سنّت، روز ولادت با سعادت نبیّ مکرّم اسلام(ص)است.
همچنین در این روز، رسول خدا(ص) بعد از 12 روز که مسیر راه میان مکّه
و مدینه را پیمود وارد مدینه گردید. و نیز روز انقراض دولت بنیمروان در
سال 132 است.
روز چهاردهم
در سال 64 در چنین روزی، یزید بن معاویه به هلاکت رسید.
وی پس از سه سال و 9 ماه خلافت که همراه با جنایات عظیمی بود - که
مهمترین آن واقعه کربلا و شهادت ابی عبداللّه الحسین(ع) و یارانش
میباشد - در سنّ 37 سالگی در منطقه «حوران» زندگی ننگینش به پایان
رسید؛ جنازهاش را در دمشق دفن کردند؛ ولی اکنون اثری از او نیست.
شب هفدهم
طبق روایات مشهور شیعه، شب ولادت حضرت خاتم الانبیا، رسول معظّم
اسلام(ص) است و شب بسیار مبارکی است.
همچنین یکسال قبل از هجرت رسول خدا(ص)، در چنین شبی معراج آن
حضرت صورت گرفت.
روز هفدهم
همان گونه که گفتیم مشهور میان علمای امامیّه آن است که روز هفدهم
ربیع الأوّل، روز ولادت با سعادت رسول خدا حضرت محمّد بن عبداللّه(ص)
است و معروف آن است که ولادتش در مکّه معظّمه، واقع شده است و
زمان ولادتش هنگام طلوع فجر، روز جمعه، سنه عام الفیل بوده است.
(عام الفیل سالی است که ابرهه با لشکرش که بر فیل سوار بودند به
قصد تخریب کعبه آمد، ولی همگی نابود شدند).
همچنین در چنین روزی در سال 83 هجری قمری، ولادت امام صادق
(علیه السلام) واقع شده است و از این جهت نیز بر اهمّیّت این روز
افزوده شده است.
ماه ربیع الأوّل گرچه آغاز آن آمیخته با خاطره غمانگیز و اندوهبار شهادت
امام حسن عسکری(علیه السلام)است، ولی از آن جا که میلاد مبارک
حضرت ختمی مرتبت رسول گرامی اسلام(ص) مطابق روایت معروف،
در هفدهم این ماه و طبق روایت غیرمعروف، در دوازدهم آن واقع شده
و میلاد حضرت صادق(ع) نیز در هفدهم این ماه است، ماه شادی و
جشن و سُرور است.
از آن جا که هجرت پیامبر اکرم(ص) که سرچشمه دگرگونیِ عمیق در
جهانِ اسلام و عزّت و شوکت مسلمین شد، و همچنین داستان
«لیلةالمبیت» در این ماه واقع گردیده، و آغاز امامت پربرکت حضرت
بقیة اللّه (ارواحنا فداه) همزمان با شهادتِ پدر بزرگوارش نیز میباشد؛
در مجموع از ماههای بسیار پربرکت و پرخاطره است، که سزاوار است،
همه علاقه مندان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) آن را ارج نهند و گرامی
بدارند.
وقتی پدران معنوی تروریستها،
اصلاحطلب میشوند!
ابراهیم یزدی در نامهای سرگشاده به وزیر اطلاعات که در سایتهای
ضدانقلاب منتشر شده، به یکی از تحلیلهای منتشره در سایت این وزارت
اشاره میکند و با سفسطه بر سر «حق انتقاد» و «براندازی» به سیره
امیرمومنان(علیه السلام) استناد میکند.
یزدی نهضت آزادی را نه گروه برانداز که گروه منتقد معرفی میکند و
مینویسد: تحلیل مذکور در دوره دولت سابق منتشر شده است. پس از
انتخابات خرداد ماه ۹۲، که آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت، آیا وزارت
اطلاعات در دولت آقای دکتر روحانی تحلیل یاد شده را قبول دارد و بر
اساس آن با اشخاص، گروهها و احزاب سیاسی برخورد میکند یا آن را
قبول ندارد؟ و اگر قبول ندارد، چه تغییراتی در این نگرش و رفتارهای
مبتنی بر آن داده شده است و نشانههای آن چیست؟ آیا در زمان وزارت
شما هم احزاب و گروههای اصلاحطلب، از جمله نهضت آزادی ایران، که از
سال ۱۳۸۸ برخلاف قانون، با دستور و تهدید وزارت اطلاعات، فعالیتش
متوقف شده است، باید همچنان از حقوق قانونیشان محروم باشند؟
گرفتن ژست اصلاحطلبی و منتقد بودن و خیرخواهی در حالی است که
اسناد جاسوسی و خیانت سران گروهک نهضت آزادی به وفور پس از
تسخیر لانه جاسوسی آمریکا لو رفت. همچنین در جریان دفاع مقدس،
بیانیههای گروهک در خدمت ارعاب افکارعمومی و گستاختر کردن رژیم
بعث قرار داشت. دستاندرکاران این گروه پس از آن نیز در کانون فتنه
انگیزی و تحریک به آشوبگری قرار داشتند و سعی کردند با نزدیک کردن
خود به برخی مدعیان اصلاحطلبی، از اتهام خیانت و جاسوسی خارج
شده و نقاب اصلاحطلبی به صورت بزنند.
حضرت امام خمینی(ره) در پاسخ نامه علیاکبر محتشمی وزیر کشور
وقت این چنین تصریح کردند؛
«جناب حجتالاسلام آقای محتشمی، وزیر محترم کشور- ایده الله تعالی
در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی مسائل فراوانی است که بررسی آن
محتاج به وقت زیاد است. آنچه باید اجمالا گفت آن است که پرونده این
نهضت و همینطور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت میدهد
که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا
است و دراینباره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است؛ و حمل به صحت
اگر داشته باشد، آن است که شاید آمریکای جهانخوار را، که هر چه
بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه او دارند از
ستمکاری اوست، بهتر از شوروی ملحد میدانند. و این از اشتباهات
آنها است.
در هر صورت، به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای
نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آنچه من
مشاهده کردم از انحرافات آنها، که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و
مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ملتهای مظلوم بویژه ملت عزیز
ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام
عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سر بلند نمیکرد، و
به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ
امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند؛ و ضرر آنها، به اعتبار
آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف
خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه
و تأویلهای جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر
گروهکهای دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان،
بیشتر و بالاتر است.
نهضت آزادی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا
نیستند. از این جهت، گفتارها و نوشتارهای آنها که منتشر کردهاند
مستلزم آن است که دستورات حضرت مولی الموالی امیرالمومنین را
در نصب ولات و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی برخلاف احکام اولیه
و ثانویه اسلام است، برخلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را- نعوذ بالله-
تخطئه، بلکه مرتد بدانند! و یا آنکه همه این امور را از وحی الهی بدانند که
آن هم برخلاف ضرورت اسلام است.
نتیجه آنکه نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی
بسیاری از کسانی که بیاطلاع از مقاصد شوم آنان هستند میگردند،
باید با آنها برخورد قاطعانه شود، و نباید رسمیت داشته باشند.
والسلام علی من اتبع الهدی.
توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستارم.
روحالله الموسوی الخمینی».
یادآور میشود برخی اعضای فراری نهضت آزادی و گروهک ملی-مذهبی
بارها از اینکه وزارت اطلاعات موضع قاطعی در قبال این گروهکها دارد
ابراز نارضایتی کردهاند.
نهضت آزادی گرگی در لباس میش...
مواضع عقیدتی نهضت آزادی
مواضع عقیدتی نهضت، برخاسته از عقاید مهدی بازرگان است. وی دیدگاه
اسلامی غرب گرایانه داشت و اصول اسلامی را به گونه ای غرب پسند
تفسیر می کرد. مهم ترین عقیده بازرگان، تئوری راه طی شده است که
غربی ها را ادامه دهنده راه انبیا از طریق علم و آگاهی می دانست.
مواضع سیاسی و فرهنگی نهضت نیز بر همین دید غرب گرای آن استوار
است، از این رو مذهب را در خدمت ملیت می دانند و بر خلاف نظر امام،
هدف اول را خدمت به ایران می دانند؛ نه خدمت به اسلام. در مواجهه با
انقلاب نیز نهضت در واقع ماهیتی ضد انقلابی داشت و از همان اول، با
حمایت از مبارزه گام به گام در چهار چوب قانون اساسی،با حرکات انقلابی
مخالفت می کرد؛حتی بازرگان با وجود پیروزی انقلاب،باز از همان سیاست
حمایت می کرد.
بازرگان و نهضتی ها، همواره در مواجهه با غرب و آمریکا چه پیش و چه
پس از انقلاب، دچارترس و خود باختگی بودند و همواره سعی داشتند،
محور حملات انقلابی شاه باشد؛ نه آمریکا و حتی پس از پیروزی انقلاب،
با وجود مشاهده عجز آمریکا، همچنان دچار این ترس بودند و در صدد
برقراری روابط دوستانه با آمریکا به سر می بردند تا جایی که کارتر در
خاطرات خود، از تلاش ها و همکاری های بازرگان و کابینه اش با
آمریکایی ها یاد می کند. سنجابی وزیر امور خارجه بازرگان نیز در کتاب
خاطراتش »امید و نا امیدها«، به روابط عوامل آمریکایی با دولت بازرگان
اشاره می کند.
گری سیک، سیاستمدار مشهور آمریکایی، در خاطرات خود، از دیدارهای
مکرر یزدی با زیبرمن آمریکایی (کنسول سیاسی آمریکا در پاریس) یاد
کرده است. افشا شدن اسناد لانه جاسوسی نیز از ارتباطات گسترده
محمد توسلی با استمپل (مأمور عالی رتبه سفارت آمریکا) و بازرگان و
سنجابی با استمپل، و همچنین عباس امیر انتظام با مأموران سفارت
آمریکا پرده برداشت.
بازرگان در ملاقات با استمپل اعلام می کند: جنبش اسلامی به غرب اعلام
آمادگی می کند تا در صورت اجرای کامل قانون اساسی، از سلطنت
حمایت کند. اعضای نهضت در این ارتباطات با سفارت آمریکا، حتی آمادگی
خود را برای ارائه یک جانبه اطلاعات به آمریکایی ها اعلام می کنند، چون
این کار را به نفع خود می دانستند. توسلی در ملاقات های خود گفته بود:
نهضت اطلاعاتی را در اختیار کاتم،کارمند وزرات خارجه آمریکا گذاشته و به
این کار خود ادامه می دهد.بازرگان و سنجابی،سه بار در تاریخ های 4 و 9
خرداد و 27 تیر 57 با استمپل ملاقات کردند. در آخرین ملاقات، نهضت
آزادی از آمریکا، برای انتقال حکومت استبدادی به یک حکومت دموکراتیک
تر تقاضای کمک می کند. از دی ماه 57، بازرگان امیر انتظام را به جای
توسلی، به عنوان تماس بگیر روزانه نهضت با سفارت آمریکا تعیین
می کند.
روابط متقابل اعضای نهضت آزادی با آمریکا ؛
مهندس بازرگان یک هفته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی :»دولت انقلابی
ایران، مشتاق است روابط خوب خود را با آمریکا از سر بگیرد... ما روابط
دوستانه ای با ایالات متحده داشته ایم و میل داریم روابط دوستانه را با
ایالات متحده و تمامی کشورهای جهان حفظ کنیم.«
در 31 مرداد 58، یکی از اعضای سازمان سیا به نام »بیدن کوپف«به مدت
دو ساعت با بازرگان، یزدی و امیرانتظام ملاقات و آنها را درباره اوضاع
منطقه توجیه کرد. در این دیدار که کاردار و رایزن سیاسی سفارت نیز
حضور داشتند، امیرانتظام خطاب به کوپف گفت:»امیدوارم سازمان شما،
روابط خود را با ما بهبود بخشد، همان طور که کشورهای مان با تلاش
دکتر یزدی و کاردار، روابط را بهبود بخشیده اند.« این گفته امیرانتظام،
نشان می دهد که وی به خوبی می دانسته که طرف مقابل شان سازمان
سیا است، نه سفارت آمریکا.
بازرگان در قضیه اشغال لانه جاسوسی آمریکا در ایران که امام آن را
انقلاب دوم نامید، اوج وابستگی خود به آمریکا را نشان داد. وی نه تنها با
این امر مخالفت کرد، بلکه بدترین توهین ها را نثار دانشجویان خط امام
کرد. وی این کار دانشجویان را خلاف عرف بین المللی دانست و آن را
اقدامی شیطانی خواند و اعلام کرد که دانشجویانی که اسم خود را
دانشجویان پیرو خط امام گذاشته اند، خط شیطان هستند و ضد انقلاب
هستند.
چند روز بعد، امام در یکی از سخنان خود به این برخورد بازرگان اشاره
کرده، فرمود:»خط این بود که این قضیه مرگ بر آمریکا منسی بشود، لهذا
دیدید که این جوان های بیدار عزیزمان این لانه جاسوسی را گرفتند. این
شیاطین به دست و پا افتادند یکی گفت اینها خط شیطان هستند... برای
این که پرونده های اینها ظاهر می شد... این جوان های عزیز ما که
می گفتند ما در خط اسلام هستیم می گفتند بهشان که شما در خط
شیطان هستید.«. (بازرگان بعد از تسخیر لانه جاسوسی استعفا داد)
سه سند خیانت نهضت آزادی در روزهای پایانی جنگ
هرگاه نامههای نهضت آزادی در سه سال آخر جنگ تحمیلی منتشر
میشد و در آن از خستگی مردم از وضعیت کشور سخن میرفت، صدام
برای تحقق چنین تحلیلی، حملاتش را به شهرها گسترش میداد.
در نامهی اول نهضت آزادی به امام(ره) مینویسد که پیامرسان اعتراضات
میلیونها نفر از هموطنان و همسایگان زیر ترس و اختناق است! در این
نامه از صدا و سیما به عنوان رسانه دروغپرداز نام برده میشود و امام
امت(ره) متهم به کفر، لجبازی، یکدندگی،دیکتاتوری، بیتقوایی و به
پرتگاه بردن کشور میشود!
در نامهی دوم سران نهضت آزادی و دیگر ملیگراها در کمال خفت و
خواری در نامهای به خاویر پرزدکوثیار خواستار جلوگیری او از حمله ایران
و عراق به شهرها میشوند!
در نامهی سوم جمعیتی مجعول به نام جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت
ملت ایران به مردم ایران، شب نامه صادر میکند و در آن جنگ را خانمان
سوز میخواند و از نهضت آزادی دفاع میکند!
با این حال و پس از رحلت امام خمینی (ره)، رهبر معظم انقلاب تلاش
بسیاری کردند تا اعضای نهضت آزادی را به درون نظام بازگردانند. ایشان
حتی برای درگذشت مهندس بازرگان هم پیام تسلیت دادند اما سران
نهضت آزادی به جای تصحیح استباهات گذشته و استفاده از این لطف
مقام معظم رهبری، رویه سابق خود را ادامه دادند و به مخالفت علنی
و رسمی با نظام پرداختند.
نهضت آزادی در فتنه ۸۸
گروهک نهضت آزادی طی دوسال گذشته با ورود فعالانه تر به عرصه
سیاسی کشور تلاش کرد تا خود را به عنوان یکی از جایگزینهای مهم
حاکمیت جمهوری اسلامی ایران نزد کشورهای خارجی و همچنین
گروههای معاند داخلی مطرح کن
این جمله در یکی از کیفرخواستهای دادگاه رسیدگی به جرایم متهمان
کودتای مخملی سال۸۸ بیان شد؛ اظهاراتی که از سوی متهمان نیز بیان
و به نقش پررنگ این گروهک غیرقانونی در آشوبهای خیابانی اشاره
شد.
سران نهضت آزادی در ماههای اخیر نیز در سلسله جلساتی با سران
فتنه ۸۸ توافق کردند به هر شکل ممکن نظیر ایجاد نارضایتیهای کاذب
مردمی، بار دیگر زمینه اغتشاشات و درگیریهای خیابانی را فراهم کنند.
نویسنده : مصطفی میراخوری