سیاست انقلابی کرمانشاه
بسم الله الرحمن الرحیم عماریون احساس وظیفه کنند در صحنه حاضر‌شوند

فاتح لانه فتنه قیطریه، دلاور عاشورای 88 و شیر سامرا

در نبرد با داعش به شهادت رسید

شادی روحش صلوات

«حضور نیروهای حزب‎الله لبنان در تهران برای برخورد با اغتشاشات

خیابانی»، خبری بود که از روزهای آغاز فتنه 88 بارها و بارها در شبکه‎های

ماهواره‎ای و مجازی به آن اشاره شد. تبلیغی که البته یک پیوست نهایی

داشت و آن هم زمیه‎سازی برای این شعار که «نه غزه، نه لبنان؛

جانم فدای ایران»!


البته استناد ضدانقلاب و افزادی چون امیرفرشاد ابراهیمی برای اثبات

ادعای خود،تصاویری از دو جوان حزب‎اللهی در جریان مقابله با اغتشاشات

بود که آنها را از فرماندهان اصلی حزب‎الله لبنان در تهران و برادر شهید

استشهادی «منیف اشمر» در تهران و خصوصا در جریان مقابله با

اغتشاشات 88 ، برخورد با مرکز فتنه قیطریه و مقابله با حرمت شکنان

روز عاشورا معرفی کرده بودند.

اما شب گذشته خبر آمد که همان برادر منیف اشمر و یکی از فرماندهان

ارشد ادعایی حزب الله لبنان در تهران!کرمانشاهی بوده و بر خلاف برادرش

اسم و فامیلش مهدی نوروزی بوده و پس از گذشت 5 سال از فتنه 88

برای مقابله با داعش سر از شهر سامرا و جوار حرمین عسگریین

(علیمها السلام) در آورده و همانجا هم در مقابله با داعش به شهادت

رسیده است.

قطعا شهید مهدی نوروزی، جوان شجاع کرمانشاهی، برادر منیف اشمر

لبنانی بود، همانطور که برادر بچه‎های سرایای خراسانی و جناح العسکری

بدر عراق و آنچنان که برادر بچه‎های پایگاه بسیج شهید تیموری‌نیا

کرمانشاه، و بچه‎های هیات مجانین‎الحسین(ع) تهران و همانگونه که برادر

شهید مهدی تقوی در خوزستان.

مگر منیف اشمر چگونه می‎اندیشید؟! منیف اشمر هم برای اعتقاداتش

مرزی قائل نبود. مرزش اعتقاداتش بود و برای حفظ اعتقاداتش جانش را

گرو گذاشته بود. همان کاری که مهدی نوروزی کرد.

چرا شهید نوروزی باید در کشوری دیگر و کیلومترها دورتر از کرمانشاه،

شهر زادگاهش شهید شود!؟ این سوال مهم است و هرچقدر به آن پاسخ

دهیم باز هم کم است.

حال که خون شهید نوروزی ریخته است، خیلی راحت‎تر می‎توان این ادعا

را اثبات کرد که مجاهدت او برای اعتقاداتش بوده است و نه هیچ چیز دیگر.

این اعتقادات آنقدری برایش مهم بوده است که جانش را کف دستش بگیرد

و در لانه فتنه قیطریه به دل داعش‎های ایرانی بزند یا یک تنه جلوی

داعش‎های یزیدی روز عاشورای سال 88 تهران روی پل حافظ جانفشانی

کند و یا به عراق و سامرا برود و مقابل داعش عراقی بایستد.


برای نوروزی، داعش داعش است.ایرانی و عراقی و اروپایی نمی شناسد.

باید مقابلش ایستاد،چون آمده است تا مرزهای استراتژیک انقلاب اسلامی

را جابجا کند و به ایران و منافع استراتژیکش تجاوز کند.

برای شهید نوروزی داعش، داعش است. ایرانی و عراقی و اروپایی

نمی‎شناسد. باید مقابلش ایستاد. یک روز مغازه‎ها را در خیابان‎های تهران

آتش می‎زند، عابرین را برهنه می‎کند و با سنگ و چوب و آهن بر سر و

صورتشان می‎زند، و یک روز در بیابان‎های عراق سر از بدن مخالفانش جدا

می‎کند، پای این سر بریدن هلهله می‎کند و بعد هم از آن فیلم می‎گیرد و

در دنیا منتشر می‎کند. یک روز در خیابان‎های تهران، به عزاداران روز

عاشورای سیدالشهداء علیه‎السلام حمله می‎کند و تکیه و هیات‎هایشان

را به آتش می‎کشد و یک روز در عراق و کربلا، به زائرین سید‎الشهداء

(علیه‎السلام) حمله می‎کند و خود را در میان آنها منفجر می‎کند تا

عزاداری را کم رونق کرده باشد.

شهید مهدی نوروزی معتقد بود باید مقابل داعش ایستاد،

وطنی باشد یا غیروطنی. 

شهید نوروزی صدها کیلومتر دورتر از سرزمین محل تولدش به شهادت

رسید تا اثبات کند که برای او امنیت مردمش آنقدری مهم هست که بخاطر

آن ماه‎ها همسر و فرزند یکساله‎اش را تنها بگذارد و در کشوری دیگر اردو

بزند، بجنگد و در آخر هم جانش را بدهد و شهید بشود. امنیت مردمش

آنقدری مهم هست که نتواند آتش سوزاندن دشمنان این مردم در وسط

خیابان‎های تهران 88 را تحمل کند و برای خواباندان غائله، به دل خطر بزند.

شهید نوروزی آنقدری شجاع بود که در میان همرزمانش لقب

«شیر سامرا» را به خود گرفته بود. همچنان که آنقدری شجاع بود که

یک تنه به دل لانه فتنه در قیطریه بزند و چشم فتنه را کور کند و ضربه‎اش

آنقدر کاری باشد که تا سال‎ها عکسش را دست به دست کنند و برای

سرش جایزه بگذارند.

داعش‎های ایرانی و عراقی و اروپایی برای سر شهید مهدی نوروزی

جایزه گذاشته بودند و او هم کم نگذاشت و سرش را برای آرمانش داد.

شهید نوروزی، صداقتش را در دفاع از آرمان و امنیت مردمش، با خون

ریخته‎اش شهادت داد، حالا باید سال‎ها بگذرد تا فرزند یکساله‎اش بزرگ

شود بداند که پدرش چه شیردلی بوده و بزدلانی چون امیرفرشاد

ابراهیمی و نوری‎زاده، علیه پدرش چه دروغ‎هایی که ننوشته‎اند.


  تصاویر تشییع پیکر شهید نوروزی در حرم سیدالشهداء (علیه السلام)


«شیرِ سامراء» و فرزندش





تاریخ: سه شنبه 24 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
پیدا و پنهان حملات پاریس

رمزگشایی از حوادث پاریس/سهم اصلاح طلبان در شکستن قبح

توهین به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)

آنجلیکا کورونی از اعضای هجونامه شارلی ابدو حضور این هفته نامه را در
 
جامعه فرانسه بسان هوایی تازه نامیده است.
 
 

حملات تروریستی پاریس را می توان از زوایای متعددی مورد بررسی قرار

داد،اینکه عاملان این حملات چه کسانی بودند و با چه ایده ای اینگونه عمل

نموده اند یا اظهاراتی که پیرامون نقش برخی سازمان های جاسوسی در

وقوع این حملات مطرح می شود و... . گذشته از موارد فوق، حمله به

نشریه فکاهی شارلی ابدو اگرچه با مرگ چند کاریکاتوریست این مجله زرد

همراه شد اما موجب تبلیغ جهانی آن گردید تا جایی که اکنون برخی

صاحب منصبان آن از انتشار میلیونی آن سخن رانده و برخی دیگر ادامه

حیات این مجله را نشانی از وجود هوایی تازه نامیده اند.

قاطبه جامعه فرانسه تا پیش از وقایع چند روز پیش هیچگاه نام این نشریه

بی محتوا را نشنیده بودند. اوج انتشار نشریه فوق به 60 هزار شماره

می رسد که نشان از قرار داشتن آن در سطح بسیار پایینی در میان

مخاطبین فرانسوی می باشد. اما اکنون جهانیان و حتی شماری از

مسلمانان و اصلاح طلبان داخلی تابلو من چارلی هستم را بر دست گرفته

و به همدردی با این نشریه سطحی می پردازند.

 

برادران کواشی متهمین اصلی حمله به شارلی ابدو هستند

فارغ از محکومیت اقدام تروریستی برادران کواشی در حمله به دفتر این

نشریه، ابراز همدردی با این مجله در حالی صورت می پذیرد که در شماره

جدید آن که بناست این بار در 3 میلیون تیراژ منتشر گردد همچنان به

ساحت مقدس رسول اکرم(ص) توهین می گردد که با سکوت معنی دار

اصلاح طلبان داخل و همفکرانشان در سطح جهان اسلام مواجه شده

است.

محتوای پوچ شارلی ابدو

برآوردی از شماره های پیشین این مجله حکایت از مشی بی محتوای آن و

سطحی نگری گردانندگانش است. مجله فوق که به گونه ای کاریکاتوری

منتشر می گردد جهت افزایش بازدید خود با نگرشی انتقاد آمیز و گاها

توهینی تلاش دارد مقدسات مردم جهان را زیر سوال ببرد.

شارلی ابدو با بهره گیری از جذابیت های جنسی ( تمامی شماره های این

مجله حاوی نکات جنسی و غیر اخلاقی می باشد ) و تحت عنوان اصل

حمایت از آزادی بیان و مطبوعات به مفتضحانه ترین شکل ممکن به بیان

نظرات خویش می پردازد. شماره های پیشین این مجله حاکی از تمسخر

مکرر حضرت عیسی مسیح، پیامبر گرامی اسلامی، پاپ رهبر کاتولیک های

جهان و رهبران دینی جهان اعم از مسلمانان، یهودیان، مسیحیان،

بودایی ها و... در غالب کاریکاتورهای مضحک می باشد. نگرش این هفته

نامه هرزه فرانسوی کاملا بر مبنای افکاری مذهب ستیزانه است.

 

دفتر مجله شارلی ابدو پیش از حمله

بدلیل محتوای کاملا غیر اخلاقی تمامی صفحات این نشریه از بیان حتی

نمونه ای در این زمینه معذوریم. پیشتر و در سال های دهه 60 میلادی

یک بار این مجله توسط دولت فرانسه توقیف گردید که با نام کنونی به

حیات خویش ادامه داد. در آن شماره دست اندرکاران مجموعه به تمسخر

شارل دوگل رئیس جمهور فقید فرانسه در زمان مرگش پرداخته بودند.

قبح شکنی سب النبی(صلی الله علیه وٱله وسلم)

زمانی که تری جونز کشیش افراطی آمریکایی بیان داشت که تصمیم به

آتش زدن قرآن کریم دارد، قاطبه جامعه جهانی حتی شخص اوباما ناگزیر

به انتقاد از وی پرداخته و خواستار عدم انجام آن شدند، تری جونز اما آن

کار را انجام داد ولی بدلیل انزجار مردم جهان از اقدامش، رویداد فوق به

حاشیه رانده شد.

در واقعه حمله به هفته نامه شارلی ابدو و کشته شدن شماری از

کاریکاتوریست های این مجموعه قضیه به گونه ای عکس پیش رفته و

حکام جهانی و رسانه های وابسته به بهانه دفاع از آنچه آزادی بیان

می پردازند، شعار من چارلی هستم را در سراسر جهان اشاعه کردند.

حمایت از شارلی ابدو و دست اندرکاران آماتور آن در حالی صورت

می پذیرد که این رسانه ها با حذف صورت مسئله به محکومیت اقدام فوق

و ترویج اندیشه های پوچ این نشریه پرداخته اند.

مع الاسف روزنامه ها و رسانه های اصلاح طلب نیز در یک همراهی با

فضای رسانه ای غالب پرداخته و دم از حمایت از آزادی مطبوعات زده اند.

به طور نمونه روزنامه مردم امروز در شماره امروز خود عکسی حاوی

مطلب من شارلی هستم را در تیتر یک خود قرار داده است.

 

قبح شکنی از توهین به رسول مکرم اسلام و تشدید ذهنیت منفی نسبت

به مسلمانان در جوامع اروپایی را می توان بزرگترین پیامد رخداد فوق

دانست که این امر ذهنیت ها را به سوی طراحی شده بودن حادثه فوق

جهت رسیدن به نتایج گفته شده سوق می دهد. بی شک مبارزه با

اسلام گرایی و اشاعه اظهارات اسلام ستیزانه در طول سال های پس از

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی امری غیر قابل کتمان است که از سوی

رسانه های غربی و سازمان های جاسوسی پیگیری شده و شکل گیری

گروه هایی نظیر داعش و طالبان دست پرورده سیاست های دو دهه فوق

می باشد.

انتشار بی نظیر مجله فوق در شماره اخیرش که حاوی توهین به رسول

خداست و همچنین باز نشر این کاریکاتور در رسانه های پربازدیدی همچون

واشنگتن پست و گاردین در این راستا قابل ارزیابی است که دیگر توهین

به رسول مکرم اسلام جزو خطوط قرمز نبوده و می توان در غالب فضای

آزادی بیان به انتقاد و تمسخر شخصیتی پرداخت که برای یک میلیارد و

پانصد میلیون مسلمان جایگاه مقدس و والایی برخوردار است.

 

عبارت من چارلی هستم به گونه ای گسترده در سطح اروپا بیان شده

است


 

هوای تازه ناشی از شارلی ابدو

تحولات چند روزه پاریس فضای مساعدی را برای بازماندگان این مجله

بی محتوا فراهم ساخته تا با معروفیت ناشی از تبلیغات گسترده به بیان

بیش از پیش هجویاتشان بپردازند. آنجلیکا کورونی، روزنامه نگار شارلی

ابدو در مصاحبه ای که پس حمله به دفتر این نشریه صورت گرفته بر

ضرورت تداوم مشی این مجله تاکید کرده و حضور آن را در میان مطبوعات

بسان یک هوای تازه نامیده است.

وی با گستاخی هر چه تمامتر به مطبوعاتی که تصاویر سانسور شده از

شارپ ( سردبیر مقتول) در حالی که کاریکاتورهای موهن این مجله را در

دست داشته پرداخته و خواستار ترویج بدون سانسور این تصاویر در مجلات

فوق شده است.

کورونی در ادامه با ذهنی توهم گونه به نیاز جامعه به این نشریه هجوگونه

اشاره و گفته است: «ما راه خود را ادامه می دهیم. ما حتی یک سانتیمتر

هم از آنچه می خواهیم و از آنچه هستیم منحرف نخواهیم شد ، زیرا ما

معتقدیم که شارلی ابدو برای جامعه لازم است.  شارلی ابدو مثل هوای

تازه است و اگر ما تغییر کنیم، همانطور که قبلا گفتم مثل کشتن دوباره آنها

(مقتولان حادثه) خواهد بود.»

سپس می گوید« مهم نیست چه اتفاقی خواهد بود و چه خطری در انتظار

ما باشد، ما به راه خود ادامه خواهیم داد. من پنهان نمی کنم که این کاری

فوق العاده سخت خواهد بود، زیرا همکارانی که ما از دست دادیم ،

روزنامه نگاران غیر عادی و بی نظیری بودند. جایگزین کردن آنها خیلی

دشوار خواهد بود. پیدا کردن اشخاصی مثل آنها فوق العاده سخت خواهد

بود. اما افرادی با استعداد های مشابه دست بکار خواهند شد و « شارلی

ابدو» جدید ظاهر خواهد شد.»

ادعاهای این روزنامه نگار در حالی است که بی بی سی فارسی در تحلیل

این مجله ضمن خام توصیف کردن آن می نویسد « این مجله هرگز تیراژ

زیادی نداشته به طوری که از سال ۱۹۸۱ به مدت ده سال به دلیل نداشتن

منابع مالی منتشر نمی شد. »

آنجلیکا کورونی در این مصاحبه جمله ای را بر زبان می آورد که با

رمزگشایی از آن می توان به نتایجی دست یافت. وی می گوید: «شارلی

قبل از حمله یک جور بود و بعد از حمله طور دیگری خواهد بود. مثل آمریکا

که وضع آنجا قبل و بعد از 11 سپتامبر سال 2001 متفاوت است و در اینجا،

برای ما وضع قبل و بعد از 11 ژانویه خواهد بود.» این گفته نشان از موضع

تهاجمی پیش روی این نشریه و سایر مطبوعات غربی است همچنان که

حوادث 11 سپتامبر دستاویزی شد تا ایالات متحده با سو استفاده از موج

مبارزه با تروریسم به افغانستان و عراق حمله نماید.

 

افزایش احساسات ضد اسلامی در اروپا ( جنبش پگیدا آلمان)


وجه مشترک هر دو این حوادث ( حمله به شارلی ابدو و 11 سپتامبر ) را

می توان در نگرش شدید اسلام هراسی پس از این وقایع، ظن دست

داشتن سرویس های جاسوسی غربی و صهیونیستی در این حوادث و

پیامدهایی دانست که بر جوامع مسلمانان در اروپا و آمریکا تحمیل

می شود.درست پس از حمله به شارلی ابدو به مانند حوادث 11 سپتامبر

شاهد حملات مکرر افراطیون به مساجد و مسلمانان در اروپا هستیم که

واکنش نهادهای حقوق بشری را تا کنون بر نیانگیخته است.




تاریخ: دو شنبه 24 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

علی مطهری نوچه هاشمی است/ هاشمی

مسائلی که جرات نمی‌کند بگوید از طریق

نوچه‌هایش مطرح می‌کند/ مطهری از ملت

و قانون عقده دارد

مسئول بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی گفت:

اگر در حال حاضر آیت الله شهید مطهری در قید حیات بودند،

بی‌شک پیرو مقام معظم رهبری بودند.

حجت الاسلام سیدحمید روحانی عضو دفتر امام خمینی (ره) در نجف،

در گفتگو با «خبرنگار سیاسی» خبرگزاری دانشجو، گفت: اظهارات و موضع گیری

های علی مطهری من را به یاد خاطره ای در سال 1354 می اندازد. وی با

بیان اینکه در سال 1354 در نجف بودیم که خبری از ایران رسید و حاکی از

قیام برادرزاده ی محمدرضا پهلوی بر علیه عمویش بود. آن زمان مرحوم

حاج آقا مصطفی می گفتند: قیام این فرد تحت تاثیر القائات عده ای بوده

است که به او گفته اند، اگر پدر تو را نمی کشتند، الان او شاه ایران بود.

وی با مشابه دانستن داستان علی مطهری با این موضوع، افزود:

علی مطهری بر این باور است که اگر پدرش زنده بود، رهبر می شد و از

اینکه این فرصت طلایی را از دست داده است، ناراحت است.

وی ادامه داد: البته گفتنی است اگر در حال حاضر  آیت الله شهید مطهری

در قید حیات بودند، بی شک پیرو مقام معظم رهبری بودند.

روحانی افزود: علی مطهری بر سر این مسئله نسبت به خدا، نسبت به

ملت و نسبت به قانون عقده دارد. او از این مسئله ناراحت است و

می گوید چرا خدا نخواست و نگذاشت. چرا مردم او را بزرگ نمی شمرند

و چرا جایگاه بزرگتری ندارد؟

روحانی در ادامه با اشاره به آلت دست بودن مطهری اضافه کرد: البته

حرف های علی مطهری مال خودش نیست و به قول شاعر:

این همه آوازه ها از شه بود/ گرچه از حلقوم عبدالله بود

وی ادامه داد: مطهری از خودش حرفی نمی زند و نوچه آقای هاشمی

است و آنچه را می گوید، از آنجا به او می گویند و این حرف ها از خودش

نیست. البته فقط علی مطهری نیست و نوچه های آقای هاشمی چند نفر

دیگر هم هستند از جمله آقای زیباکلام.

حجت الاسلام حمید روحانی افزود: هاشمی مسائلی را که خودش

نمی تواند و جرات نمی کند نسبت به رهبری و نظام مطرح کند، از طریق

این نوچه ها مطرح می کند.

وی خاطرنشان کرد: علی مطهری چون که می داند در میان ملت حزب الله

ایران جایی ندارد، با خودش می گوید اگر اینطور حرف بزند، حداقل در میان

نیروهای ناباب و مخالف نظام جایگاهی به دست خواهد آورد. وی سعی

می کند تا در میان دگراندیشان و سلطنت طلب ها، تجزیه طلب ها و ضد

انقلاب ها برای خود جایگاهی به دست بیاورد.

روحانی با اشاره به ماجرای برادر حاتم طائی افزود: اگر جریان برادر حاتم

طائی را شنیده باشید، او هم که از معروف بودن برادر خود احساس

حسادت می کرد و می خواست معروف شود، تصمیم گرفت تا برود و

آب زمزم را ملوث کند تا معروف شود. این بنده خدا هم اینگونه است.

وی افزود: حرفهای این فرد قابل ارزش و قابل اعتبار نیست و جایگاهی

نیز در میان مردم ندارد و تنها یک آلت دست است. اگر هم تا الان بوده و

مانده است، به احترام اینکه فرزند شهید بزرگوار، آیت الله مطهری بوده،

مردم حرمت او را پاس داشته اند.

روحانی ادامه داد: اگر به مردم ثابت شود که او فرزند ناخلفی است،

یقیناٌ این میزان از احترام را نیز در میان مردم نخواهد داشت.

وی با بیان اینکه در زمان حیات شهید مطهری، علی مطهری در سنی

نبوده است که از پدرش فیضی کسب کند افزود: برخی از این آقازاده ها

که می بینید به این وضعیت دچار می شوند، برای این است که نه تنها از

پدر استفاده نکردند، بلکه نسبت به آن بزرگواران موضع داشته اند.

روحانی با بیان اینکه اینها پدر را مانعی در برابر زندگی آزاد و راحت خود

می دانستند افزود: منع پدر در در مواردی مانند سینما رفتن و ... باعث

می شد تا آنها او را مانعی برای زندگی راحت خود ببینند.

روحانی ادامه داد: در واقع آنها پدر را مانعی در برابر هوسرانی های

شیطانی خود می دانستند.

وی در پایان گفت: اظهارات علی مطهری مصداق تداوم فتنه و دامن زدن

به آن است و بایستی از مجاری قانونی با فتنه گرها و قانون شکن ها

برخورد شود.

لازم به ذکر است، سید حمید روحانی مورخ انقلاب اسلامی و از اعضای

دفتر  امام(ره) در نجف است. وی مؤسس و رئیس سابق مرکز اسناد

انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۹ بوده ‌است. امام خمینی (ره) طی نامه‌ای

به وی در دی ماه 1367 تدوین تاریخ انقلاب اسلامی را به وی واگذار نمود. 

وی هم اکنون مسئول بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی

هستند.




تاریخ: چهار شنبه 23 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

هلهله قاتلان استاد! (یادداشت روز)  

1-چرا در مراسم بزرگداشت حماسه حسینی(ع)که همه ساله در سراسر
 
جهان‌اسلام برپا می‌شود و دهها میلیون نفر علیه قاتلان اباعبدالله الحسین
 
(علیه السلام) به کوچه و خیابان آمده و جنایت وحشیانه آنان را محکوم
 
می‌کنند، به طرفداران شمر و یزید و ابن‌سعد و ابن‌زیاد و حرمله و... اجازه
 
داده نمی‌شود که در میان توده‌های عظیم و انبوه مردم عزادار حضور یافته
 
 
و از خود دفاع کنند؟ و مثلا برای مردم توضیح بدهند که چرا در عاشورای
 
سال 61 هجری، خون پاک فرزند رسول‌خدا(ص) و اصحاب و یاران او را
 
برزمین ریخته‌اند؟ و چرا سرهای مطهر آنان را از بدن جدا کرده، خیمه‌ها را
 
به آتش کشیده و زنان و کودکان  را به اسارت برده‌اند؟ شاید آنها برای آنچه
 
 
در آن روز مرتکب شده بودند، دلیل قانع‌کننده‌ای داشته باشند؟! که اگر
 
فرصت و امکان ارائه دلایل و نظرات خود را پیدا کنند، قضاوت مردم درباره
 
 
آنها تغییر کند! از کجا معلوم که تقصیر اصلی با اردوگاه امام حسین(ع)
 
نبوده است؟! و یا بخشی از گناه آن جنایت وحشیانه به خاطر برخی از
 
 
اقدامات در همین اردوگاه نبوده باشد؟!
 
چرا با خواندن این چند سطر عصبانی شده و با خشم ابرو در هم
 
کشیده‌اید؟! و نگارنده را احمق! و یا دستکم، دیوانه تصور می‌کنید؟! و این
 
 
احتمال را پیش می‌کشید که شاید طرح‌کننده این سوال با اردوگاه یزید و
 
ابن‌زیاد سر و سرّی داشته باشد؟!
 
حتما در پاسخ خواهید گفت؛
 
اولا؛ رذالت و خباثت شمر و یزید و ابن‌سعد به اندازه‌ای آشکار و بدیهی
 
است که کمترین نیازی به اثبات ندارد و نه فقط یک یا دو یا ده یا صد، بلکه
 
هزاران دلیل و سند غیرقابل انکار از جنایت وحشیانه‌ای که یزیدیان نسبت
 
به خاندان رسالت و همه انسان‌ها از عصر عاشورا تا عصر حاضر مرتکب
 
 
شده‌اند، حکایت می‌کند. به گونه‌ای که جزئی‌ترین ابراز تردید در آن، تنها
 
می‌تواند ناشی از حماقت، دیوانگی و یا مأموریت و وابستگی تردید‌کننده
 
تلقی شود.
 
ثانیا؛ خواهید گفت؛ که اردوگاه سیدالشهداء علیه‌السلام غیر از سخنان و
 
بیانات حضرت اباعبدالله(ع) و برخی از یارانش که آنهم در همهمه و شیهه
 
 
اسبان مهمیز خورده گم می‌شد، هیچ تریبون دیگری نداشت ولی در همان
 
 
حال اردوگاه یزیدیان از تمامی تریبون‌های آن روز برای تبلیغ نظر و ادعای
 
وارونه خود علیه اردوگاه حسینی(ع) برخوردار بود. سگ‌ها را گشاده و
 
سنگ‌ها را بسته بودند.  بنابراین آنچه نیاز به بازخوانی دارد، مظلومیت
 
مولای شهید ما حسین بن علی(ع) است و آنچه نباید به فراموشی سپرده
 
 
شود- تا فرصت تکرار نیابد-  شرح و تفصیل جنایات وحشیانه یزید و شمر و
 
عمرسعد و ابن‌زیاد و حرمله و... است. مگر آن حرامیان تاریخ، غیر از آنچه با
 
 
صدای بلند و در همه جهان آن روز اسلام عربده کشیده‌اند، سخن ناگفته
 
دیگری دارند که فرصت گفتن نیافته باشند؟!
 
ثالثا؛ شاید بگویید؛ مگر تاکنون در هیچیک از مراسم بزرگداشت حماسه
 
حسینی(ع) شرکت نکرده و در سوگ او حضور نداشته‌ای؟! و مگر
 
 
نمی‌بینی که در این مراسم فراگیر و در عزای سالار شهیدان، بیشتر از
 
آنچه درباره مظلومیت مولای شهیدمان حسین بن علی(ع)  و علت قیام
 
آن بزرگوار گفته می‌شود، از انگیزه یزیدیان در قتل مولای شهید(ع) و به
 
 
اصطلاح دلایلی که برای ارتکاب آن جنایت بزرگ تاریخی آورده بودند، سخن
 
 
در میان است. و تمامی آنچه درباره انگیزه اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام از
 
 
قیام و انگیزه و چرایی ارتکاب آن جنایت از سوی حرامیان، گفته و نوشته
 
می‌شود، مستند به اسناد غیرقابل خدشه و مکتوب و مضبوط است.
 
بنابراین، چرا تصور می‌کنید و به دروغ حنجره پاره می‌کنید که یزیدیان
 
فرصت اعلام نظر و دفاع از خود را نداشته‌اند و پیروان اباعبدالله الحسین
 
(علیه السلام) درباره واقعه عاشورای سال 61 هجری، یکطرفه به قاضی
 
 
رفته و شمر و یزید و ابن‌سعد و ابن‌زیاد و بقیه حرامیان را محکوم می‌کنند!
 
بسیار خوب! نگارنده از ادعای کاذب خود دست می‌کشد و استدلال شما را
 
قاطع، غیرقابل خدشه و پذیرفتنی می‌داند. اما آنچه نگارنده، مطرح کرده
 
است، فقط یک ادعای کاذب و سؤال جعلی است که منظور از طرح آن،
 
شنیدن هزارباره استدلال‌ها و نظرات منطقی و مستحکم شما بوده است
 
 
وگرنه، نگارنده نیز از ژرفای دل با شما عزیزان همراه و هم‌عقیده  است و
 
برای مزید اطلاع شما، این توفیق حداقلی را دارد که با هربار نوشیدن آب،
 
 
به ساحت مقدس اباعبدالله‌الحسین(ع) سلام و بر قاتلان آن امام مظلوم و
 
 
شهید لعن و نفرین بفرستد. حتما می‌پرسید، در حالی که پاسخ ادعای
 
 
کاذب و پرسش جعلی خود را می‌دانی از طرح آن چه انگیزه‌ای داشته‌ای؟!
 
 
جواب آن است که  دیروز یکی از نمایندگان مجلس که مدعی است
 
 
هوشمند! و عاقل! و غیروابسته است، سؤال مضحک فوق را که پاسخی
 
 
بدیهی دارد، برای تبرئه سران فتنه آمریکایی، اسرائیلی 88 و پاک‌کردن داغ
 
 
ننگ وطن‌فروشی آنان بر زبان آورده و این واقعیت را نادیده گرفته است که
 
 
اصحاب فتنه نه فقط از دهها رسانه و سایت اینترنتی داخلی برای پمپاژ
 
ادعای دروغ تقلب و تلاش برای براندازی نظام برخوردار بوده‌اندبلکه تمامی‌
 
رسانه‌های پردامنه دشمنان بیرونی نظیر بی‌بی‌سی‌ فارسی، صدای
 
آمریکا، العربیه فارسی، یورو نیوز فارسی، رادیو زمانه، رادیو و تلویزیون
 
اسرائیل، شبکه‌های تلویزیونی کشورهای عربی و دهها شبکه تلویزیونی
 
 
فارسی زبان در آمریکا و اروپا، شبکه‌های اجتماعی فیس‌بوک، توئیتر و...
 
نیز در خدمت همین پادوهای وطن‌فروش بوده است.ضمن آن که آزادانه هر
 
 
از چند روز بیانیه صادر کرده، مصاحبه می‌کردند و... گفتنی است که
 
 
«گوگل» بزرگترین و معروفترین موتور جستجوگر، سرویس«ترجمه فارسی
 
 
- GOOGLE   TRANSLATE -» را اختصاصا و با اعلام قبلی برای حمایت از
 
 
سران فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 راه‌اندازی کرده بود و فیس‌بوک به
 
 
دستور رسمی وزارت خارجه آمریکا تعمیرات سالانه خود را با همین منظور
 
 
به بعد موکول کرده بود و...
 
2- چرا مأموران انتظامی در مرزها به قاچاقچیانی که به سوی مرزبانان
 
 
آتش گشوده بودند، اجازه نمی‌دادند ابتداء درباره انگیزه خود از  حمله به
 
 
مرزبانان توضیح بدهند و بعد مانع آتش‌افروزی آنان شوند؟! و یا چرا
 
 
رزمندگان اسلام در جریان جنگ تحمیلی بی‌آن که درباره علت حضور
 
 
نظامیان دشمن در جبهه نبرد توضیح بخواهند به سوی آنها شلیک
 
 
می‌کردند؟ و یا چرا پلیس بعد از اسارت سارقان مسلح و قاتلان محارب،
 
 
آنان را بدون محاکمه در زندان نگاه می‌دارد؟! پاسخ این لاطائلات بدیهی‌تر
 
از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد. چرا که افراد یاد شده مرتکب
 
 
جرم مشهود شده بودند که در حال محاربه مستوجب قتل بوده‌اند و در غیر
 
 
اینصورت مظلومان را به قتل می‌رساندند - که رساندند- و در حال اسارت
 
 
محاکمه آنان فقط برای تعیین مجازات بود و نه اثبات جرم.
 
 
دیروز آقای علی مطهری، همان نماینده یاد شده از تریبون مجلس و برای
 
 
چندمین ‌بار اعلام کرد که حصر سران فتنه بدون حکم قضایی بوده و غیر
 
 
قانونی است! و این واقعیت ملموس را نادیده گرفت که سران فتنه
 
 
آمریکایی اسرائیلی 88 به گواهی صدها سند غیرقابل انکار تحت مدیریت
 
 
مستقیم مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس و با هدف براندازی نظام دست
 
 
به وطن‌فروشی و جنایت زده‌اند و جرایم و جنایات مشهودی نظیر ادعای
 
 
تقلب در انتخابات - فرمول دیکته شده جرج سوروس صهیونیست به
 
 
خاتمی و دستورالعمل آشکار ریچارد رورتی به فتنه‌گران- دریافت کمک
 
 
مالی کلان از ملک‌عبدالله سعودی و چند کشور اروپایی، حمایت آشکار از
 
 
اسرائیل و آمریکا، قتل مردم کوچه و بازار،آتش زدن مسجد، آشوب خیابانی
 
 
اهانت به ساحت مقدس عاشورای حسینی(ع)، سنگباران نمازگزاران
 
 
عاشورا، پاره و لگدمال کردن عکس مبارک حضرت امام(ره)، اعلام آشکار
 
 
محاربه با نظام اسلامی - شعار انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه
 
 
است- و دهها جنایت دیگر فقط بخشی از جرم غیرقابل اغماض آنان است
 
 
تا آنجا که نتانیاهو از آنها با عنوان «بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران»
 
 
یاد کرد و اوباما، حمایت از سران فتنه را با ذکر نام، وظیفه استراتژیک
 
 
آمریکا دانست و...
 
 
آیا سران فتنه فقط به خاطر بخش اندکی از این همه جنایت، مستحق
 
 
چندین‌ بار اعدام نیستند؟ ضمن آن که قانونی بودن شورای عالی امنیت
 
 
ملی و ضرورت اجرای تصمیمات آن در قانون اساسی تصریح شده است
 
 
و رئیس قوه قضائیه که بالاترین مقام قضایی است از جمله اعضای این
 
 
شورا می‌باشد.
 
آقای علی مطهری، از قانون سخن می‌گوید و توضیح نمی‌دهد که آیا
 
 
سران و عوامل فتنه حاضر به پذیرش حکم قانون هستند؟! و اگر بودند،
 
 
چرا درباره ادعای تقلب- که خود با عمل خویش و در مواردی با بیان صریح
 
 
آن را تکذیب کرده‌اند- حاضر به پذیرش قانون و طی روال قانونی تصریح و
 
 
شناخته شده نبودند؟ و...
 
 
3- و بالاخره اگرچه دراین‌باره گفتنی بسیار است ولی تنها به نکته‌ای که
 
 
هوشیاری آقای علی مطهری در اظهارنظر را می‌طلبد، اشاره می‌کنیم و
 
 
آن، این که، آنچه ایشان هر از چند گاه مطرح می‌کند و مانند اظهارات
 
 
دیروز وی بلافاصله با استقبال گسترده رسانه‌های آمریکایی و
 
 
صهیونیستی روبرو شده و با کف و سوت گروههای ضدانقلاب همراهی
 
 
می‌شود، حاوی هیچ نکته تازه و یا سخن ناگفته‌ای نیست بلکه نظیر آن
 
 
بارهاوبارها از سوی دیگران مطرح شده و بی‌اعتنایی رسانه‌ها و محافل
 
 
دشمنان اسلام و انقلاب و نظام را در پی داشته است. بنابراین بدون
 
 
کمترین تردیدی می‌توان نتیجه گرفت که اظهارات ایشان به خودی خود
 
 
برای دشمنان بیرونی و دنباله‌های داخلی آنها کمترین ارزش و اهمیتی
 
 
ندارد و اگر چنین بود، چرا وقتی مشابه همین اظهارات از سوی دیگران
 
 
مطرح می‌شود، به آن اعتنایی نمی‌کنند؟ پاسخ فقط به فقط در انتساب
 
 
آقای علی مطهری به بیت شریف استاد بزرگوار، آیت‌الله شهید مطهری
 
 
است. توضیح آن که رسانه‌ها و محافل بیگانه و ضدانقلابیون وابسته به
 
 
آنها بدون استثناء در نقل قول از ایشان تاکید می‌کنند، آقای علی مطهری
 
 
فرزند آیت‌الله مطهری و به سختی می‌توان حتی یک نمونه را یافت که
 
 
قید یاد شده را نداشته باشد. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که جناب
 
 
علی مطهری بدون انتساب به پدربزرگوار و شهیدشان نزد رسانه‌ها و
 
 
محافلی که برای ایشان کف و سوت می‌زنند، اهمیتی ندارد.
 
 
و باید از ایشان پرسید که اولا؛ دیدگاه‌ها و نظرات وی چه نسبتی با
 
 
دیدگاه‌ها و نظرات استاد شهید دارد ثانیا؛ اگر انتساب نسبی وی با استاد
 
 
شهید نادیده گرفته شود، چه باقی می‌ماند؟!  ثالثا؛ مگر نه اینکه در کلام
 
 
خدا به صراحت آمده است؛ ان‌اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه
 
 
«نزدیکترین انسان‌ها به حضرت ابراهیم(ع) کسانی هستند که از آن
 
 
پیامبر بزرگوار پیروی می‌کنند» و نه کسانی که با آن پیامبر اولوالعزم
 
 
فقط رابطه نسبی داشته‌اند. و رابعا؛ آیا جناب ایشان به این نکته توجه
 
 
کرده است که چرا قاتلان استاد شهید مطهری، از اظهارات وی ذوق‌زده
 
 
شده و برایش کف می‌زنند؟! و خامسا؛ آقای علی مطهری، غیر از مطالعه
 
 
آثار شهید مطهری- اگر آنها را مطالعه کرده باشند!- چه کانال دیگری برای
 
 
درک و فهم نظرات آن بزرگوار داشته‌اند؟ چرا که سن ایشان به بهره‌گیری
 
 
از محضر مستقیم استاد، قد نمی‌دهد بنابراین باید بپذیرند اگر قرار به
 
 
بهره‌گیری از طریق آثار استاد باشد، دیگران به مراتب از ایشان به
 
 
دیدگاه‌ها و نظرات استاد شهید نزدیکتر هستند.

حسین شریعتمداری
 
مواضع علی مطهری در دوران اصلاحات
 

علی مطهری: هدف اصلاحات تغییر مسیر

انقلاب به سوی غرب است

کار اصلاح طلبان نفاق آلود است

این جماعت اصطلاحی باب کرده‌اند به نام «اصلاحات» و مقصود حقیقی
 
آن‌ها از اصلاحات تغییر مسیر انقلاب اسلامی است. آن‌ها جز به تغییر
 
مسیر انقلاب اسلامی به سوی غرب راضی نمی‌شوند.
 



تاریخ: دو شنبه 22 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

سرداری که پدرش به عشق او اسیر شد

در اردوگاه اسرای جنگی دوباره تعدادی اسیر جدید را آورده‌اند.لحظاتی
 
می‌گذرد. درِ دخمه که باز می‌شود حمدالله در میان اسرای تازه‌وارد چهره
 
 
آشنای پدر را می‌بیند. دیدن اسارت پدر، سختی اسارت را برایش دوچندان
 
می‌کند.
 
 

به گزارش گروه فرهنگ مقاومت - فرهنگ نیوز، فرهنگ نیوز قصد دارد به بازخوانی

و معرفی شهدای مظلوم تدارکات و پشتیبانی (لجستیک) دفاع مقدس

بپردازد.در قسمت های پیشین پرونده شهدای مظلوم لجستیک زندگینامه

چند تن از شهدا را بررسی نمودیم که از اینجا (+) در دسترس شما

مخاطبین گرامی می باشد .در این قسمت به مطالعه قسمتی از زندگی

نامه سردار شهید "حمدالله دکامی زاده" می‌پردازیم .

روز هفتم شهریورماه سال 1336 در شهرستان سنقر از توابع استان

کرمانشاه، از مادری مؤمن به دنیا آمد. هنوز یک سالش نشده بود که مادر

را از دست داد. پدرش که حالا می بایست جای خالی مادر را هم برای

حمدالله پر کند، چاره ای نداشت مگر اینکه اسباب زندگی را بار وانت کند و

به روستا برود تا در غیاب خودش مادرش از حمدالله نگهداری نماید.

با مدرسه رفتن حمدالله همه شاد و امیدوار بودند که او درس می‌خواند و

عصای دست پدر و مادربزرگش می‌شود؛ اما فوت مادربزرگ دوباره خانه

را سیاه‌پوش کرد.

مادری که خدا برای حمدالله فرستاد

کاک یدالله می‌دانست که بچه مادر می‌خواهد، از طرفی هم نگران

ناسازگاری او با نامادری بود. مدتی پدر و پسر تنها ماندند، بالاخره کایدالله

مجبور شد پسرش را دست کسی بسپارد و سرکار برود.

حمدالله هفت‌ساله، نگاه‌های مضطرب پدر را که می‌بیند می‌گوید:حالا که

مادرم مرده، این خانم به‌جای مادرم. خدا او را فرستاده!

آن روز کاک یدالله این حرف پسرش را که شنید، دگرگون شد. اشکش را

پاک کرد و  زیر لب گفت: چه‌قدر این پسر مرد است! چه‌قدر این پسر خوب

می‌فهمد! این برکت آن قرآن خواندن‌های مادرش است.حمدالله سال‌های

مدرسه را با نمرات خوب طی کردتابستان که می‌شد به توصیه پدر صبح‌ها

سرکار می‌رفت و بعدازظهر به مسجد و قرآن را فرامی‌گرفت.

 

شهید دکامی در عکس یادگاری (قهرمانی کشور)

پیروزی انقلاب


با آغاز خیزش ملت ایران به زعامت روحانیت مبارز شیعه، حمدالله با علاقه‌

مندی تمام به نهضت آسمانی خمینی کبیر پیوست و با رشادت تمام با

توجه به اعتبار و اعتمادی که با زندگی پاک و جونمرادنه در بین مردم

قصر شیرین به دست آورده بود به تهییج مردم علیه حکومت طاغوت

پرداخت.پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در شکل‌گیری کمیته‌های انقلاب،

جهاد سازندگی و تشکیل سپاه در منطقه قصر شیرین نقش مؤثری ایفا

نمود، و سپس به‌واسطه علاقه به دفاع از کیان مقدس انقلاب اسلامی،

به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست.

 

منطقه ترشاوه قبل از اسارت

اسارت در روزهای نخستین جنگ تحمیلی

صداهای نامفهوم اطراف، پاسگاه را ناآرام کرده. فرمانده دکامی افراد را

برای گشت زنی به دو دسته تقسیم می‌کند، ساعتی از راهی شدن این

دو گروه می‌گذرد که سرباز بی‌سیم به دست جلو می‌آید؛

-از عمار به فرماندهی... از عمار به فرماندهی... تعداد زیادی تانک مهاجم

در حال تردد دیده می‌شوند.

فرمانده سریع گوشی را می‌گیرد:

-از فرماندهی به عمار... از فرماندهی به عمار... تعداد دقیق آنچه دیده

می‌شود را اعلام کنید. از نیروهای پیاده و دیگر ادوات هم اطلاع داده شود.

فرمانده ساکت می‌ماند. با خودش تکرار می‌کند:

-تانک... تانک... تانک...

با تکرار اسم تانک، لبخنده همیشگی چهرهٔ فرمانده ناپدید می‌شود.

صدای امین‌الله از میان بی‌سیم در گوشش می‌دود:

-از عمار به فرماندهی... برادر دکامی! تعداد بیش از ده تاست. نفربرهای

سرپوشیده نیز رؤیت می شود؛دست‌کم،ده فروند به ستون.احتمال حمله... 

صدا خش‌دار می‌شود. حرف امین‌الله مفهوم نبود. اما کلمه احتمال، کافی

بود تا فرمانده وقوع خطر را نزدیک‌تر از آنچه فکر می‌کرد، حس کند.

بلافاصله مرکز قصر شیرین را می‌گیرد تا گزارش بدهد؛ اما پاسخ می‌شنود:

-تانک‌ها خودی‌اند و قصد گشت‌زنی دارند.نهایت همکاری با برادران ارتشی

صورت گیرد.

فرمانده با شنیدن این پاسخ قطار فشنگ را از روی میز برمی‌دارد و می‌گوید:

باید خودم از خودی‌بودن تانک‌ها مطمئن شوم. تانک خودی!

چیزی از رفتن فرمانده نمی‌گذرد که سرباز با شنیدن صدای رگباری از

فاصله خیلی نزدیک روی زمین پناه می‌گیرد، به‌آرامی سر بلند می‌کند و از 

پشت دوربینی که در دست دارد نگاه می‌کند: عده‌ای دور فرمانده حلقه 

زده اند واو را دو زانو روی زمین نشانده‌اند. از پشت درخت‌ها شماری دیگر 

از نیروهای پاسگاه دست‌های‌شان را روی سرشان گذاشته و به ستون 

یک ،به فرمانده که در دایره بزرگی از افراد اسلحه به دست در محاصره 

است،نزدیک می‌شوند.

گریه‌کنان به‌طرف پاسگاه می‌دود تا به مرکز قصر شیرین خبر دهد:

- همه‌شان اسیر شدند

-همه‌شان اسیر شدند. تانک‌ها خودی نبود، کار ارتش نبود.

 

 

عکس شهید در اسارت

پدر هم به عشق پسر اسیر می‌شود

فرمانده حمدالله دکامی و جمعی از نیروهایش در روز یکم مهرماه سال

1359 در منطقه ترشاوه از مرز استان کرمانشاه به اسارت نیروهای بعثی

ارتش عراق درمی‌آیند.ظاهر و مدارک حمدالله نشان از سپاهی بودن او

دارد و همین بهانه ای است تا بیشتر از بقیه شکنجه شود.

خبر تحرکات مرزی عراق و آغاز جنگ به گوش پدر می‌رسد، اما هرچه با

محل خدمت حمدالله تماس می‌گیرید کسی پاسخگو نیست، خبرهای

اسارت کم وبیش به گوشش می رسد اما او باور نمی‌کند. آخرسر هم

خودش راهی ترشاوه می‌شود تا پسرش را پیدا کند، بعد از چند روز که با

پای پیاده در آن منطقه به دنبال پسر گشته، خسته و ناتوان به دست

نیروهای عراق اسیر می‌شود.

در اردوگاه اسرای جنگی دوباره تعدادی اسیر جدید را آورده‌اند.لحظاتی

می‌گذرد. درِ دخمه که باز می‌شود حمدالله در میان اسرای تازه‌وارد چهره

آشنای پدر را می‌بیند. دیدن اسارت پدر، سختی اسارت را برایش دوچندان

می‌کند.

 

رهایی از بند اسارت

سال‌های اسارت به‌سختی می‌گذرد با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ هم خبری از

آزادی اسرا نمی‌شود گویا همه آن‌ها را فراموش کرده‌اند، این جمله ایست

که از دل و ذهن همه اسرا می‌گذرد.روزهای پس از پایان جنگ سخت‌تر از

روزها و سال‌های قبل می‌گذرد اما سرانجام روز بیست و ششم مردادماه

سال ۱۳۶۹ خبر آزادی و بازگشت به میهن جان تازه ای به پیکر نحیف و

درهم‌شکسته اسرا می‌بخشد.

 

شهید دکامی در روزهای آغازین آزادی در کنار مرحوم ابوترابی

حمدالله در سال‌های اسارت به‌عنوان بهترین یار و مددکار مرحوم حاج‌آقا

ابو ترابی در کنار آن عارف وارسته قرار داشت. او در سال‌های اسارت به

حفظ کامل قرآن کریم و نهج‌البلاغه با ترجمه و تفسیر این دو کتاب بزرگ

پرداخت.و به‌عنوان یکی از بهترین آموزگاران قرآن و نهج‌البلاغه در سال‌های

اسارت و بعدازآن در مجالس و محافل پاسداران و بسیجیان انقلاب به شمار

می‌آمد.

شهادت در مسیر خدمت

سال‌ها پس از پایان دوران اسارت، سردار حمدالله دکامی فرمانده نیروی

مقاومت غرب کشور می‌شود.

 

شهید دکامی به همراه فرزندان

شهادت

در پاییز سال ۱۳۸۰ و مصادف با ماه مبارک رمضان،  پس از پشت

سر گذاشتن ده‌سال اسارت در دست دشمن و یازده سال خدمت در سپاه، 

در حین مأموریت دچار سانحه رانندگی شده و به مقام رفیع شهادت نائل

می‌گردد.

 

فرازی از آخرین سخنرانی شهید دکامی زاده

اگر دشمن با ما وارد جنگ هم بشود، کاری از پیش نخواهد برد؛ فقط ما را

اذیت می‌کند. ما اذیت می‌شویم؛ حرفی نیست ولی از پا در نمی‌آییم.

چقدر زیبا قرآن می‌فرماید: "إِن تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ" در

اینجا تالمون از الم است، یعنی درد و رنج. اگر به شما درد و رنج می‌رسد

نگران نباشید،به آن‌ها هم می‌رسد.منتها شما "تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لا یَرْجُونَ"

هستید. شما امیدوار به فضل خدا هستید، هدف‌دارید، اما آن‌ها این امید را

ندارند. ما ضرری نمی‌کنیم.

این آرمان و اراده بلندی که ان شاءالله بر آن هستیم، برای ما جز نیکویی

چیزی به دنبال ندارد. وعده قرآن است که در رویارویی با آن‌ها، ای پیامبر

اسلام بگو: "هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ"آیا دشمنان جز دو نیکویی

، برای ما انتظار می‌کشند؟ دو موضع بیشتر مستقبل نیست؛ یا کشته

می‌شویم که به نفع و آرزوی ماست و یا آنان را می‌کشیم که بهتر. فرقی

نمی‌کند هر دو خوب است. وقتی گفته می‌شود در مکتبی که شهادت

است، شکستی نیست، این شعار نیست.

امیدواریم ان شاء الله خداوند متعال آنچه را که به مصلحت و خیر ماست،

برای ما پیش بیاورد. البته برای من از همین لحظه انتظار کشته شدن در

راهش است. امیدوارم به‌حق امام حسین (ع) شما هم دعا کنید. ولی

برای شما آرزوی عمر طولانی و باعزت و نابودی دشمنان به دست شما و

هم رزمان و برادران شما دارم. بعد از عمر طولانی در دنیا، ان شاء الله.

خداوند اجر شهید را نصیبتان بفرماید.

 

 شهید دکامی در کنار فرماندهی سپاه

 




تاریخ: سه شنبه 22 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

خوشحالی و ناراحتی آرمان امروز؟!چرا؟!

 

علی مطهری نماینده مردم تهران در نطق میان دستور جلسه علنی

امروز برای چندمین بار خواستار رفع حصر از سران فتنه شد که با

واکنش رییس جلسه و نمایندگان مجلس مواجه شد. در پی بی توجهی

مطهری به در خواست حجت الاسلام ابوترابی فرد مبنی بر رعایت مصالح

ملی، نمایندگان با سر دادن شعارهای «مرگ بر منافق»،

«مرگ بر ضد ولایت فقیه»، «مرگ بر فتنه‌گر» و «الله‌اکبر» مانع از ادامه

نطق این نماینده شدند. گفتی است حجت الاسلام ابوترابی فرد که

ریاست جلسه امروز را بر عهده داشت با متشنج شدن جلسه،

اعلام تنفس کرد.

نطق متعفن

واقعاً وجود این همه روزنامه لازمه ؟؟؟

آخه وقتی قرار همه تون یه تیتر بزنید

چرا الکی کاغذ حیف می کنید ؟




تاریخ: دو شنبه 22 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

 با اوج گیری نهضت اسلامی در سال 1357، اندیشه شکل گیری "شورای

انقلاب" در میان روحانیون معتمد امام پدید آمد که در سفر شهید مطهری

به پاریس، این طرح با امام در میان گذاشته شد. امام در 22 دی 1357،

فرمان تشکیل شورای انقلاب را صادر کردند. در بخشی از این فرمان آمده

است: "به موجب حق شرعی و بر اساس رای اعتماد اکثریت قاطع مردم

ایران که نسبت به اینجانب ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف

اسلامی ملت، شورایی به نام شورای انقلاب اسلامی، مرکب از افراد با

صلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق، موقتا تعیین شده و شروع به

کار خواهند کرد ... این شورا موظف به انجام امور معین و مشخصی شده

است، از آن جمله ماموریت دارد تا شرایط تاسیس دولت انتقالی را مورد

بررسی و مطالعه قرار داده و مقدمات اولیه آن را فراهم سازد." اعضای

اولیه این شورا، شهید مطهری، شهید بهشتی، آیت الله موسوی اردبیلی،

شهید باهنر، آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله طالقانی، آیت الله

خامنه ای، آیت الله مهدوی کنی، احمد صدر حاج سید جوادی، مهندس

بازرگان، دکتر یدالله سحابی، مهندس کتیرایی، سرلشکر ولی ا... قرنی و

سرتیپ علی اصغر مسعودی بودند که پس از پیروزی انقلاب و تشکیل

دولت موقت، دکتر حسن حبیبی، مهندس عزت الله سحابی، دکتر عباس

شیبانی، ابوالحسن بنی صدر، صادق قطب زاده، مهندس میرحسین

موسوی، احمد جلالی و دکتر حبیب الله پیمان از اعضای بعدی شورای

انقلاب بودند. از مهمترین فعالیتهای این شورا، پیشنهاد مهندس بازرگان

بعنوان نخست وزیر دولت موقت، تصویب اساسنامه سپاه پاسداران

انقلاب اسلامی، ملی شدن بانک ها، سامان بخشیدن به دادگاه های

انقلاب، برگزاری همه پرسی درباره نظام جمهوری اسلامی، بررسی

پیش نویس قانون اساسی، تصویب قانون شوراهای محلی، ملی شدن

صنایع بزرگ، تصویب آیین نامه مجلس خبرگان و برگزاری انتخابات

ریاست جمهوری و مجلس بود. به دنبال تسخیر لانه جاسوسی و

استعفای دولت موقت، با ادغام دولت در شورای انقلاب، در اداره

مملکت، اینگونه بین اعضای شورا تقسیم کار شد: آیت الله خامنه ای ـ

دفاع و پاسداران، هاشمی رفسنجانی - وزارت کشور، شهید باهنر ـ

آموزش و پرورش، مهدوی کنی ـ کمیته و دادگستری، شهید بهشتی ـ

جهاد سازندگی، بنی صدر ـ وزارت خارجه، معین فر ـ نفت، حبیبی ـ

آموزش عالی، عزت الله سحابی ـ برنامه و بودجه، میناچی ـ ارشاد

ملی، شهید قدوسی ـ دادگاه انقلاب. با تصویب قانون اساسی و

برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و مجلس، آخرین جلسه شورای

انقلاب در 26 تیر 1359 برگزار شد و این شورا منحل شد.




تاریخ: یک شنبه 22 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

"در کردستان هیچ‌گاه درگیری مذهبی روی نداده است"

ماموستا خدایی: خدمت مقام معظم رهبری به وحدت شیعه و

سنی، در جهان بی‌بدیل است

خبرگزاری تسنیم: امام جمعه سنندج به نقش مقام معظم رهبری

در وحدت شیعه و سنی در کشور و جهان اسلام اشاره کرد و گفت

خدمت مقام معظم رهبری به وحدت شیعه و سنی در جهان

بی‌نظیر است و در این امر هیچ تردیدی وجود ندارد.

ماموستا عبدالرحمن خدایی در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در سنندج، با

تبریک سالروز ولادت پیامبر اسلام(ص) و هفته وحدت به همه مسلمانان

جهان با اشاره به برکات وجودی آخرین فرستاده الهی اظهار داشت: پیام

حضرت محمد(ص) برای بشریت پیام مهر، محبت، صلح و دوستی بود.

وی گفت: آنچه پیامبر اسلام(ص) بشریت را به آن دعوت کرد اتحاد و

برادری بود و پیام رسول‌الله(ص) آنچنان محکم و گیرا بود که در دل اعراب

عصر جاهلیت اثر گذاشت و چندی نگذشت که تمام جزیره‌العرب به سان

برادر شده و کینه‌ها و کدورت‌های چندین ساله مردم، از سرزمین وحی

رخت بربست.

امام جمعه سنندج خاطرنشان کرد: پیامبر خدا(ص) همواره وحدت را راه

نجات امت اسلام از گزند دشمنان معرفی کرد و پیروان راستین حضرت

محمد(ص) قرن‌ها پس از رحلت آن اسوه اخلاق همچنان به آموزه‌های

اسلام پایبند هستند.

وی با اشاره به اینکه پیامبر اسلام هدف از بعثت خود را به کمال رساندن

مکارم اخلاق عنوان فرموده گفت: اخلاق نزد رسول خدا(ص) اهمیت

ویژه‌ای داشت و توصیه‌های اخلاقی بخش بزرگی از معارف دین مبین

اسلام را تشکیل می‌دهد.

قتل و کشتار در تضاد آشکار با توصیه‌های نبی مکرم اسلام(ص) است

ماموستا خدایی به فاصله گرفتن برخی کسانی که خود را پیرو اسلام

معرفی می‌کنند از اخلاق اشاره کرد و افزود: آنچه امروز از قتل و کشتار

در جهان به نام اسلام انجام می‌شود در تضاد آشکار با توصیه‌های نبی

مکرم اسلام(ص) است.

وی به توطئه‌های دشمنان اسلام از آغاز دعوت پیامبر(ص) علیه این دین

الهی تاکنون اشاره کرد و گفت: جذابیت آموزه‌های اسلام سبب شده هر

روز بر پیروان این آئین نجات بخش در سراسر پهنه عالم افزوده شود و

دشمنان اسلام وحشت‌زده از این قدرت روز افزون که بدون تردید اراده

خداوند است به دنبال جلوگیری از گسترش اسلام به هر وسیله و

ترفندی هستند.

نماینده مردم کردستان در مجلس خبرگان رهبری افزود: دشمنان اسلام از

این امر غافل هستند که ایستادگی در برابر اراده الهی کاری عبث و

بیهوده بوده و چیزی جز خفت و شرمساری در این راه برای آنان باقی

نمی‌ماند.

"دشمن‌شناسی" ویژگی پیروان اسلام ناب محمدی است

وی به توطئه تفرقه در میان امت اسلام اشاره کرد و گفت: تفرقه‌افکنی

میان مسلمانان مختص به عصر حاضر نیست و تا حاکم‌شدن کامل اسلام

بر عالم هستی هم تداوم خواهد یافت ولی پیروان اسلام ناب محمدی

همواره نشان داده‌اند که دشمن‌شناس بوده و توطئه‌های دشمنان را

یکی پس از دیگری خنثی می‌کنند.

ماموستا خدایی وحدت را کارسازترین ابزار مسلمان برای مقابله با دشمنان

عنوان کرد و گفت: اگر زمانی عده‌ای با شمشیر علیه اسلام وارد کارساز

می‌شدند و بعد هم عده‌ای با تجهیزات نظامی پیشرفته‌تر علیه مسلمانان

وارد عمل شدند امروز دشمنانی به صحنه کارساز آمده‌اند که ابزار آن‌ها

برای شکست مسلمانان دیگر تجهیزات و ادوات نظامی نیست و بنا دارند

از درون به اسلام و مسلمانان ضربه بزنند.

‌برادر کشی در برخی کشورهای اسلامی،

نتیجه "تفرقه میان مسلمانان" است

وی افزود: ابزار این افراد چیزی جز پاشیدن بذر تفرقه نیست و متأسفانه

در این راه به توفیقاتی هم دست یافته‌اند اما به یاری خداوند و در سایه

بصیرت امت اسلام پیروزی نهایی با مسلمانان است و در این امر هیچ

تردید وجود ندارد.

امام جمعه سنندج "تفرقه‌افکنی" بین پیروان مذاهب مختلف اسلامی را

یکی از ابزار دشمنان اسلام برای ضربه‌زدن به این دین الهی عنوان کرد

و گفت: روشن‌کردن آتش اختلافات مذهبی حربه خطرناکی است که چند

سالی است با جدیت بیشتری از سوی دشمنان اسلام دنبال می‌شود و

آنچه از برادرکشی در برخی کشورهای اسلامی شاهد هستیم نتیجه

این توطئه مشمئز کننده است.

اتحاد شیعه و سنی رمز شکست دشمنان اسلام است

وی وحدت شیعه و سنی را لازمه ایستادگی مسلمانان در برابر مستکبران

دانست و گفت: اتحاد شیعه و سنی رمز شکست دشمنان اسلام است و

علمای اسلام در مستحکم کردن این وحدت نقشی اساسی دارند.

ماموستا خدایی افزود: وحدت شیعه و سنی در ایران اسلامی باید

سرمشق همه مسلمانان در سراسر جهان اسلام باشد چرا که این

وحدت یکی از عوامل عزت ملت ایران در جهان است.

وی تأکید کرد: قبل از پیروزی انقلاب وحدت شیعه و سنی در کشور چنان

که باید، نبود ولی به برکت پیروزی انقلاب و همدلی و همراهی مردم در

شکل گرفتن این پیروزی، وحدت شکل تازه‌ای به خود گرفت و پس از

پیروزی انقلاب هم حضرت امام(ره) در تقویت وحدت شیعه و سنی در

کشور نقشی اثرگذار داشت و نمونه‌ای از دوراندیشی‌های امام راحل

نام‌گذاری هفته‌ای به نام هفته وحدت برای نزدیکی بیشتر مسلمانان

شیعه و سنی به همدیگر بود.

خدمت مقام معظم رهبری به وحدت شیعه و سنی در جهان بی‌بدیل است

نماینده مردم کردستان در مجلس خبرگان رهبری به نقش مقام معظم

رهبری در وحدت شیعه و سنی در کشور و جهان اسلام اشاره کرد و

گفت: خدمت مقام معظم رهبری به وحدت شیعه و سنی در جهان

بی‌‌بدیل است و در این امر هیچ تردیدی وجود ندارد.

وی به سفر پرخیر و برکت مقام معظم رهبری به استان کردستان در

اردیبهشت معطر 88 اشاره کرد و افزود: فتوای تاریخی معظم‌له در سفر

به کردستان مبنی بر اینکه توهین به مقدسات اهل سنت حرام است،

آن‌چنان تأثیری در وحدت شیعه و سنی در جهان برجای گذاشت که

نمونه آن در تاریخ یافت نمی‌شود.

در کردستان هیچ‌گاه «درگیری مذهبی» روی نداده است

ماموستا خدایی به وحدت شیعه و سنی در استان کردستان با وجود

مسائل بسیاری که در این استان وجود داشته، اشاره کرد و گفت:

کردستان از همان روزهای اول پیروزی انقلاب همواره آبستن حوادثی

مختلف بود ولی هیچ‌گاه در این استان درگیری مذهبی روی نداده و

اتفاقی پنداشتن این امر کودکانه به نظر می‌رسد.

وی نقش علمای اهل سنت و اهل تشیع و بصیرت مردم را در اتحاد

مذهبی کردستان بی‌بدیل دانست و گفت: حضور به هنگام علما در

صحنه و ذکاوت و هوشیاری مردم در شناخت دوست و دشمن سبب

شده هیچ‌گاه در این استان درگیری مذهبی بروز نکند و این امر هیچ گاه

اتفاق نخواهد افتاد و دشمنان هم به این امر به خوبی پی برده‌اند.

امام جمعه سنندج گفت: راه‌حل مصائب امروز دنیای اسلام بازگشت به

آموزه‌های و سیره رسول‌الله(ص) است و پیروان همه مذاهب اسلامی

باید بدانند تنها در صورتی می‌توانند بر دشمنان مشترک خود پیروز شوند

که اتحاد آنها خدشه‌ناپذیر باشد.




تاریخ: شنبه 20 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
 
اسب تروآی استکبار در خیابان ها
 

تلاش برای نابودی اسلام در قلب شهر قم! 

وقتی کسانی قرار گذاشته‌اند که چند روز از سال را لاابالی‌گری کنند، به‌
 
راستی دیگر برایشان چه فرقی می‌کند که شیعیان به چه چیزی باور دارند
 
 
یا برای چه چیزی احترام قائل‌اند؟
 
 

روز عیدالزهرا،روز فرحة‌الزهراء،روز رفع‌القلم،روز غدیر دوم،روز عمر کُشان!
 
 
همه‌ی نام‌هایی که برخی افراد بر نهم ربیع‌الاول گذاشته‌اند و چون - بدون
 
 
هیچ شاهد تاریخی و به نادرستی تمام - بر این باورند که خلیفه دوم
 
عمر بن الخطاب در این روز کشته شده است، نه‌تنها مشغول شادمانی و
 
پای‌کوبی می‌شوند بلکه حتی بر پایه‌ی حدیثی با سند بسیار ضعیف  
 
معتقدند که گناهان آن روز در نامه اعمال ثبت نمی‌شود و هرکس می‌تواند
 
 
هرچه خواست بر زبان جاری کند و هر کاری که خواست انجام دهد!
 
 
کسانی که انواع مخفیانه و عموماً خانگی این مراسم را می‌شناسند به‌
 
خوبی می‌دانند که چه میزان از کاربرد الفاظ رکیک، حرکات وقیحانه و غیر
 
اخلاقی، شکستن خطوط قرمز شرعی و در یک‌کلام رفتارهای بیگانه با
 
 
اسلام و تشیع در آن رایج است. در میان علمای اسلام، از حضرت
 
امام خمینی و رهبر معظم انقلاب اسلامی تا شیخ محمدحسین کاشف
 
 
الغطاء و میرزا جواد آقای ملکی تبریزی و حضرات آیات مکارم شیرازی و
 
صافی گلپایگانی نقل‌های روشنی در تقبیح رفتارها و نادرستی
 
تلقی‌های برخی افراد در این روز و در مورد این روز نقل شده است  و
 
حسب ظاهر برگزاری این مراسم ازجمله در ایران و برخی مناطق جهان
 
 
اسلام منع قانونی نیز دارد.
 
 
اما مراسمی همراه با هنجارشکنی‌های واضح دینی، با وجود مخالفت
 
علما و تعارض با قوانین حکومت اسلامی به چه دلیل همچنان برگزار
 
می‌شود؟ گزارش‌ها و تصاویری که از خیابان‌گردی عده‌ای از معتقدین
 
به مراسمات این روز در شهر مقدس قم در جمعه ۱۲ دی‌ماه ۱۳۹۳
 
منتشر شده است از شواهد ادامه برگزاری این دست مراسم در کشور
 
 
است. در نامناسب بودن این نوع رفتارها چه چیز هنوز مبهم است که
 
رخداد آن‌ها متوقف نمی‌شود؟ 
 
 
- پیرامون تأثیر این رفتارها در «دامن زدن به اختلافات مذهبی» و درنهایت
 
 
بهره‌مندی دشمنان اسلام سخن بسیار رفته است. 
-
در تأثیر منفی این‌گونه حرکت‌ها بر همزیستی مسالمت‌آمیز اهالی
 
مذاهب گوناگون و درنتیجه به مخاطره افتادن حاکمیت‌های ملی جامعه
 
اسلامی بسیار سخن گفته شده است.
 
در نقش محرّک این رفتارها و بهانه‌هایی که به دست جانیان شیعه کُش
 
 
می‌دهند بحث‌های فراوان صورت گرفته.
 
بر تأثیر مستقیم این‌گونه اقدامات در کم اثر کردن زحمات فراوان علمای
 
شیعه ازجمله مرحوم علامه امینی (اعلی‌الله‌مقامه) در اثبات نظری
 
مدعاهای شیعه سخنان فراوان به میان آمده.
 
بسیار تأکید شده است که رشد این جریان‌ها به کمرنگ شدن جنبه‌ی
 
استدلالی اختلافات مذاهب می‌انجامد و غلبه‌ی احساسات در میان و
 
درازمدت می‌تواند پذیرش رویکردهای علمی را در جامعه مسلمین دچار
 
 
مخاطره کند.
 

 
اما بااین‌همه، شوربختانه باز شاهد حضور اسب تروآی استکبار جهانی
 
 
آن‌هم در شهر مقدس قم هستیم! عده‌ای که تصاویر،حتی گواه نسبتشان
 
 
با ظواهر دین و دیانت نیز نیست! جمعیتی که فرم و محتوای اجتماعشان
 
آدمی را به یاد منطق‌های فتنه‌گرانه ی «حضور برای حضور» می‌اندازد و
 
حتی شهادت پاره‌ای از عکس‌ها بر حضور کسانی که گویی برای تفریح
 
همراه قافله شده‌اند!
 
فروکاسته شدن دین‌داری شیعیان به «پاره‌ای بروزات هیجانی و نابهنجار
 
 
مبتنی بر حبّ و بغض کور»، به‌خودی‌خود لشکری از آرزوهای استکبار
 
جهانی است که پنهان در این اسب تروآ روانه‌ی خیابان‌های قم می‌شود.
 
این حرکت‌ها، مشخصاً نه بر عقل عملی استوارند که بهره‌شان بخواهد
 
از هزینه زایی‌شان بیشتر باشد، و نه به دنبال فیصله‌ای منطقی بر
 
مسئله و قائله‌ای هستند. چه کسی است که نداند حتی اگر همه‌ی
 
علمای شیعه از همه‌ی استدلال‌های تاریخی‌شان بر رخداد خطاها و
 
اشتباهات واضح در تاریخ اسلام دست‌بردارند، این افراد همچنان مایل
 
خواهند بود این دست لودگی‌ها و بی‌قیدی‌ها را ادامه دهند؟
 
وقتی کسانی قرار گذاشته‌اند که چند روز از سال را لاابالی‌گری کنند، به‌
 
راستی دیگر برایشان چه فرقی می‌کند که شیعیان به چه چیزی باور دارند
 
 
یا برای چه چیزی احترام قائل‌اند؟ چیزی که خصوصاً در هم‌نشینی‌های
 
خانگی این گروه‌ها ملاحظه می‌شود این است که آن‌ها بعضاً میان
 
خودشان هم اخلاق و آداب انسانی را مراعات نمی‌کنند! پس روشن است
 
 
مسئله‌ی کشته شدن خلیفه دوم عمر بن الخطاب بهانه‌ای بیش نمی‌تواند
 
 
باشد. برنامه‌ی اصلی، هنجارشکنی و لاابالی گریست و البته قرار استکبار
 
 
جهانی نیز این است که دین‌داری تدریجاً به این دست رفتارها تقلیل پیدا
 
 
کند.
 
 
 
درنتیجه با کسانی با این مشخصات و رفتارها حرف و بحثی در میان نیست.
 
 
کافی است قانون و نظر علمای بزرگوار شیعه درباره‌ی آن‌ها اجرا گردد. اما
 
 
از این زاویه که شاید در ذهن برخی از مردم اندک حقانیتی برای این عده و
 
 
رفتارهایی که انجام می‌دهند مفروض باشد، خوب است بیش از همه‌چیز
 
به «اخلاق انسانی» رجوع کنیم و ازجمله نشان دهیم که رفتارهای این
 
گروه چگونه منافی با اصول و بدیهیات اخلاقی بشر است. بدین ترتیب، به
 
 
نحوی حتی فرامذهبی و فرادینی روشن خواهد شد که این افراد و این
 
رفتارها نمی‌توانند بهره‌ای از حقانیت داشته باشند.
 
1. عدم توجه به قواعد طلایی و نقره‌ای اخلاق
 
اخلاق دو قاعده‌ی طلایی و نقره‌ای بسیار مشهور دارد که در میان همه‌ی
 
نحله‌ها و گروه‌ها و فرق و ادیان و مذاهب و آیین‌ها و کیش‌ها مهر تائید
 
خورده‌اند. رسول گرامی اسلام (ص) در نصیحتی خطاب به امیرالمؤمنین
 
 
علی (ع) صورت کاملی از قواعد نقره‌ای و طلایی اخلاق را این‌گونه بیان
 
می‌دارند: ای علی! هر چه برای خود نمی‌پسندی برای دیگری مپسند، و
 
 
آنچه برای خود می‌خواهی برای دیگران هم بخواه… 
 
سعدی (علیه‌الرحمه) نیز در یکی از قطعات مشهور خود در شرح قاعده‌ی
 
نقره‌ای اخلاق می‌گوید:
 
یاد دارم ز پیرِ دانشمند
 
تو هم از من به یاد دار این پند
 
هرچه بر نفس خویش نپْسندی
 
نیز بر نفس دیگری مَپَسند
 
به‌راستی توقع و انتظار مراعات نصیحت رسول گرامی اسلام در حق
 
علی (ع) را از چه کسی بیش از شیعیان علی بن ابیطالب (ع) می‌توان
 
داشت؟ آیا ممکن است جمعی مرتکب فحاشی و توهین و هتک حرمت
 
«محترمان جمعِ دیگری از مسلمین» گردند و به این قاعده مهم اخلاقی
 
 
نیز پایبند بوده باشند؟!
 
آیا ممکن است کسانی که دشنام و توهین را به خلیفه دوم عمر بن
 
 
الخطاب روا می‌دارند، راضی باشند که در سوی مقابل نیز عده‌ای همین
 
رفتار را نعوذبالله در حق امیرالمؤمنین (ع) روا بدارند؟ همین‌که این افراد
 
فحاش، چیزی را که «برای خود نمی‌پسندند» به دیگران روا می‌دارند و
 
 
برای آن‌ها می‌پسندند نشان می‌دهد که به قواعد طلایی و نقره‌ای اخلاق
 
 
کاملاً بی‌توجه‌اند و از برکات آن‌ها بی‌بهره.
 
2. عدم تطابق ساحات احساس و گفتار
 
ما انسان‌ها این‌گونه ایم که اگر دشنام و الفاظ رکیک را از شخصی بشنویم
 
 
که در شرایط غلبه‌ی قوه‌ی غضبیه به سر می‌برد و به‌شدت عصبی است
 
و به‌قول‌معروف از کوره دررفته است، می‌توانیم مسامحتاً در ذهنمان
 
سهمی از «طبیعی بودن» را برای آن کنشِ نادرستِ گفتاری قائل شویم و
 
 
همین عدم تسلط لحظه‌ای فرد بر نفس خویش را اسباب بخشش و
 
گذشت او قرار دهیم. اما وقتی استفاده از الفاظ رکیک در حالی رخ
 
 
می‌دهد که استفاده‌کنندگان در حال نامتعادل روحی نیستند و مشخصاً
 
عصبانیت بر آن‌ها غالب نیست و بلکه شاد و نشیط و مسرورند، الفاظ
 
زشتی که به کار می‌روند ناشی از عمق کینه و نفرت یا عدم تعادل روانی
 
 
نیست بلکه ناشی از «لذت بردن گوینده از به‌کارگیری الفاظ زشت» است.
 
اما مسئله صرفاً همین لذت از بی‌قیدی هم نیست. مسئله اصلی اینجاست
 
که در حقیقت در برابر الفاظ زشتی که استفاده می‌شود مابازایی از نفرت
 
و کینه یا اصلاً وجود ندارد یا مقدارش با مقدار هتاکانه بودن آن الفاظ
 
متناسب نیست! اینجا شخص در «حوزه‌ی گفتار» مرتکب کنشی می‌شود
 
که مطابق و متناسب با «حوزه‌ی احساس» او نیست. آن اندازه نفرت در
 
عواطف او وجود ندارد که به استفاده از این‌چنین الفاظی بینجامد. این
 
«عدم تطابق و تناسب میان ساحات گفتار و احساس» بیماری و بلکه
 
بحران واضح و وخیم اخلاقی است.
 
3. عدم توجه به نقش جبر در ضعفِ ضعفا
 
ما آدمیان این‌گونه ایم که هرقدر «وجود یک نقطه‌ی ‌ضعف» در یک فرد
 
«ناشی از جبر» بوده باشد، مهربانی ما نسبت به آن فرد بیشتر جلب
 
می‌شود. کسانی که مرتکب فحاشی می‌شوند، نسبت به نقش جبرهای
 
 
تاریخی و اجتماعی در ضعف‌های موجود کاملاً بی‌توجه‌اند. گناهِ اهل سنّت
 
کنونی چقدر است وقتی‌که از پدر و مادری سنّی زاده می‌شوند و در
 
فضایی مملو از آداب و تعالیم اهل سنّت می‌زیند؟ آن‌ها چقدر در عقیده‌ای
 
 
که دارند راسخ‌اند؟ آیا دچار جبر زمانی و مکانی نبوده‌اند؟ چرا شفقت و
 
 
مهربانی ما نباید شامل حال کسانی شود که نقش جبر در شکل‌دهی
 
وضعیت کنونی‌شان پررنگ بوده است؟ اینکه افراد هتاک از مهربانی کردن
 
 
به «ضعفایی که تا حدود قابل‌توجهی مجبور بوده‌اند» ناتوان‌اند، یکی از
 
نشانه‌های دور بودن آن‌ها از لوازم اخلاق انسانی است.
 
4. وقتی نه اینجایی‌اند، نه اکنونی!
 
«بی‌اطلاعی» یکی دیگر از ریشه‌های رواج خصومت است. کسانی که با
 
اهل سنت زیسته باشند یا تجربه همسایگی با آن‌ها را داشته باشند، یا
 
سفر به کشورهایی که آن‌ها اکثریت‌اند و یا شرکت در آیین‌های مذهبی
 
همراه با آن‌ها را تجربه کرده باشند چندان سراغ ندارند که توده و عامه‌ی
 
 
اهل سنت خدای‌ناکرده توهین یا جسارتی نسبت به اهل‌بیت عصمت و
 
طهارت (ع) روا داشته باشند. بلکه اتفاقاً از ارادت عملی (اگرنه نظری)
 
آن‌ها نسبت به اهل‌بیت یاد شده است، هم در میان علما و در طول تاریخ
 
، هم در میان عامه‌ی اهل سنت و یکی از دلایل تبدیل‌شدن فضای
 
مهربانی به فضای خصومت عبارت است از بی‌اطلاعی. اگر از این
 
جمعیت‌های اندک و هتاک، آزمونی درباره‌ی «وضعیت باورها و کردار
 
عامه‌ی اهل سنت امروزی» گرفته شود بی‌شک قریب به اتفاق آن‌ها
 
مردود می‌شوند و هیچ اطلاع روزآمدی از وضعیت فعلی اهل سنت و نوع
 
برخورد آن‌ها با باورها و محترمات شیعه ندارند.
 
 
 
به نظر می‌رسد کسانی که این رفتارهای نادرست را در پیش گرفته‌اند،
 
بدون اینکه بدانند، نه اینجا زندگی می‌کنند و نه اکنون! نه اقتضائات
 
جغرافیای فکری و اجتماعی کنونی مسلمین را می‌شناسند، نه
 
دغدغه‌هایشان از تاریخِ محض و «عبرت نا گرفته» ای که ۱۴۰۰ سال بر آن
 
 
گذشته است فراتر می‌رود. توگویی مکاناً و زماناً در گذشته زندگی
 
می‌کنند! نگاه خام و غیر عبرت‌اندیشانه به تاریخ و عدم تعلق‌خاطر حقیقی
 
 
به اقتضائات زمان و مکان حاضر از اسباب بداخلاقی‌های کنونی میان
 
مذاهب است.
 
5. نه همدلی، نه همدردی
 
رفتارهای این جماعتِ هتاک نه شامل همدلی است نه همدردی. وقتی
 
خودمان را جای فردی یا گروهی می‌گذاریم مشغول همدلی هستیم.
 
این‌ها اما لحظه‌ای خودشان را جای کسانی که به محترماتشان فحاشی
 
 
می‌کنند نمی‌گذارند. ضمن اینکه همدردی نیز وجود ندارد. یعنی هیچ‌کدام
 
از حاضران در این جمعیت‌ها لحظه‌ای به این فکر نمی‌کنند که اگر همین
 
درد (فحاشی شنیدن نسبت به بزرگان و محترمان) به خود آن‌ها وارد
 
می‌شد و مثلاً نعوذبالله جمعیتی در جهان اسلام راه می‌افتادند و به
 
امام المتقین علی (ع) توهین روا می‌داشتند، آن‌ها در چه وضع و حالی
 
 
قرار می‌گرفتند. بی‌نصیب بودن توأمان از همدلی و همدردی از علائم
 
روشن دور بودن از اخلاق انسانی است.
 
6. فراموش کردن تأثیر خویش
 
اینکه ما برای خروج اهل سنت از «برخی اشتباهات در برداشت‌های
 
 
تاریخی» چه کرده‌ایم پرسشی است که اندیشه پیرامون آن در از میان
 
بردن فضای خصومت کاملاً مؤثر است. چرا از نقش خودمان غافل شویم؟
 
 
آیا ما قادر نبودیم با ساماندهی بهتر در رفتار و کردار و خصوصاً گفتارمان،
 
شیعه از تاریخ اسلام» باورمند کنیم؟ آیا همان‌قدر که برخی علمای ما
 
تلاش کردند تا شواهد تاریخی متقن و خدشه‌ناپذیر حقانیت امام علی (ع)
 
 
را از منابع اهل سنت استخراج کنند، ما هم تلاش کردیم تا سهم خودمان را
-
که همانا جدال احسن بود و حسن خلق و شباهت به رسول‌الله ص در
 
گفتار و کردار - انجام دهیم؟
 
اگر ما به کم‌کاری‌های خودمان در عینیت‌بخشی به سنن و فضایل
 
اهل‌بیت (ع) توجه کنیم، احساس مهربانی و شفقت ما نسبت به برادران
 
 
اهل سنت بیشتر می‌شود چون بخشی از ناآگاهی آن‌ها و کمبود ارادت و
 
 
اعتقاد احتمالی‌شان را به خودمان برمی‌گردانیم و همه را از چشم آن‌ها
 
نمی‌بینیم. کسانی که مرتکب فحاشی می‌شوند، از مزایای اخلاقی
 
«فراموش نکردن قصور و تقصیر خویش» بی‌بهره‌اند.
 
7. بی‌توجهی به واقعیت مهم «اقلیت بودن»
 
از نظر جمعیتی، تقریباً همان وضعیتی که ما «شیعیان» در «جهانِ اسلام»
 
 
داریم - که حدود 10 درصد مسلمانان شیعه‌اند،را «مسلمانان» در «جهان»
 
دارند و نزدیک به 20 درصد جمعیت جهان مسلمان‌اند. همان‌طور که
 
شیعیان در جهانِ اسلام اقلیت هستند، مسلمانان نیز در دنیای کنونی
 
اقلیت‌اند و 80 درصد جمعیت جهان یا دین ندارند یا دین‌هایی غیر از اسلام
 
دارند. ما شیعیان ضمناً باید بهتر از اهل سنت «آداب اقلیت بودن» را
 
بشناسیم چون ما «همواره» اقلیت بوده‌ایم. اما وضعیت مخصوص «شیعه
 
 
در ایران» به وضعیت «شیعه در جهان اسلام» و وضعیت «اسلام در کل
 
جهان» شباهتی ندارد و شاید یکی از علل رخداد این اشتباهات رفتاری،
 
 
«توهم اکثریت بودن» و محصور دیدن جهان در ایران شیعی است.
 
باید قدری تأمل کنیم که آیا خارج از مرزهای ایران نیز شیعه اکثریت را
 
تشکیل می‌دهد؟ اگرنه شیعه در جهان اسلام اکثریت است، و نه اکثریت
 
 
انسان‌ها پیروان اسلام‌اند، چرا با هم مهربان‌تر نباشیم؟ این از آداب بدیهی
 
 
و عقلی «اقلیت بودن» است. در میان اقلیت‌ها همه‌ی عناصر مثبت
 
اخلاقی بیشتر به چشم می‌خورد. «دیگر خواهی» مصادیق بیشتری
 
میابد. «ایثار» و «انصاف» جلوه‌های باشکوه‌تری پیدا می‌کنند. اقلیت‌ها
 
از منظر «بیا سوته‌دلان باهم بنالیم...» هم که شده معمولاً متجمّع‌تر و
 
متحدترند.
 
«درد مشترکی» که همیشه اقلیت‌ها را به هم پیوند داده و روح تعاون و
 
 
همیاری را در میانشان گسترده کرده در اکثریت‌ها لزوماً یافت نمی‌شود.
 
 
چرا نگاهمان را به «اقلیت بودن شیعه» در جهان اسلام و «اقلیت بودن
 
مسلمین» در جهان بشری معطوف نکنیم تا قدری مهربانی میانمان
 
افزایش یابد؟ ما مسلمانان بدون یکدیگر چه کسی را داریم؟ بدون کمک
 
 
یکدیگر چطور می‌توانیم در معادلات و مناسبات ظالمانه‌ی جهانی به حق
 
 
و سهم خودمان برسیم؟
 
کسانی که بی‌انصافانه به همدینان و هم‌کیشان خود هتاکی می‌کنند از
 
بهره‌های اخلاقی که «تصور اقلیت بودن» به بار می‌آورد نیز بی‌بهره‌اند
 
و در توهم اکثریت بودن به سر می‌برند.
 
با اوصافی که ذکر شد،مرتکبین این دست اعمال وحدت‌شکنانه دست کم
 
 
از 7 تعلیم و انگاره‌ی اخلاق انسانی بی‌بهره‌اند و ازاین‌رو به پایمال کردن
 
 
حیثیت و حقوق انسان‌ها مشغول شده‌اند و ظاهراً احساس بدی نیز
 
نسبت به رفتارهایشان ندارند! بر مجریان قانون است که پیش از پیاده
 
شدن لشکر آرزوهای استکبار جهانی از اسب تروآی «بی‌اخلاقی در نقاب
 
 
علاقه به مذهب»، به شکلی ماندگار جلوی نقض حقوق بشر توسط این
 
 
لاابالی گران را بگیرند و برابر وظیفه از حریم اخلاق و فضیلت‌های
 
انسانی محافظت نمایند.
 



تاریخ: یک شنبه 20 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار


امام حسین (علیه السلام)

 امیرکبیر و خواب آیت الله العظمی اراکی (ره)

آیت الله العظمی اراکی فرمود:

شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت

پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟

با لبخند گفت…

خیر

سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟

گفت
نه

با تعجب پرسیدم

پس راز این مقام چیست؟

جواب داد

هدیه مولایم حسین است!

گفتم چطور؟

با اشک گفت

آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم

می رفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛

ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی!

پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه

و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و

اشک در دیدگانم جمع شد

آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت:

به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در

برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم

منبع : کتاب آخرین گفتارها





تاریخ: شنبه 20 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 428
بازدید ماه : 1401
بازدید کل : 105530
تعداد مطالب : 871
تعداد نظرات : 73
تعداد آنلاین : 1

Alternative content