سیاست انقلابی کرمانشاه
بسم الله الرحمن الرحیم عماریون احساس وظیفه کنند در صحنه حاضر‌شوند




تاریخ: چهار شنبه 28 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

 
در پی هتاکی های اخیر به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)

با هتاکی به مقدسات چه کنیم؟راه های

 عملی مبارزه با هتاکی به معصومین(ع)

در مقابل هتاکی به پیامبر اکرم (ص)، معصومین و مقدسات، لازم است
 
ضمن اعلام برائت و اعتراض ظاهری، اقدامات عملی، جدی و تاثیر گذار
 
دیگری نیز انجام شود تا تاثیرات بلند مدت و بین المللی داشته باشد.
 
به گزارش گروه فرهنگی فرهنگ نیوز، هر از چندگاهی شاهد آنیم که خبر
 
توهین به مقدسات اسلامی در صدر خبرها قرار میگیرد و البته بسیاری از
 
آنها برای جلوگیری از کلیشه ای شدن و اصطلاحا –سر شدن مخاطب-
 
خبری نمی شوند. یک روز فیلم ضد قرآن، یک بار شلیک نظامیان به کتاب
 
خدا، یک روز آتش زدن مسجد، یک بار فیلم ضد نبی و این بارهم کاریکاتور
 
 
موهن به ساحت مقدس پیامبر اعظم صلوات الله علیه.
 
در این هنگامه مسلمانان جهان با اقداماتی همچون به راه انداختن
 
کمپین های حمایتی یا برگزاری تجمعات و راهپیمایی ها در شهرهای
 
مختلف و یا در فضای مجازی خشم و انزجار خود را از این توهین ها نشان
 
میدادند؛ اقداماتی که اگر چه بسیار شایسه و قابل تقدیر است اما به هیچ
 
 
عنوان کافی و بازدارنده نبوده و نیست و هیچکدام نتوانسته در سرعت و
 
شتاب روز افزون توهین به مقدسات الهی وقفه ای ایجاد کند؛ چرا که
 
توهین کنندگان نه تنها به خاطر عمل خود توبیخ یا متضرر نشده اند، بلکه
 
 
در این فضا شهرت بیشتری یافته و جایگاه بهتری پیدا می کنند.
 
به طور مثال اگر یک کارگردان بخواهد در این رقابت سنگین سینمایی در
 
غرب به شهرت برسد، باید سالها تلاش و هزینه کند شاید بتواند به آنچه
 
 
میخواهد دست یابد اما در عوض میتواند با ساخت یک اثر توهین آمیز
 
فیلمش را به صدر پرفروش های آمریکا نزدیک کند، بدون آنکه هزینه خاصی
 
 
برای کارش بپردازد. یا یک کشیش گمنام در یک کلیسای متروکه با حماقت
 
خود در توهین به مصحف مقدس، شهرت جهانی پیدا کند و تا مدت ها بر
 
صدر خبرها بنشیند؛ بعدهم آزادانه در خیابان ها قدم بزند و با رسانه ها
 
گفتگو کند.
 
 
احکام بسیار جدی در شرع مقدس اسلام
 
اما استراتژی اسلام در این هنگامه اقدام متقابل است یا به قول
 
نظامی ها "موشک به جای موشک" به این معنا که اگر فرد یا گروهی بر
 
ضد مقدسات و یا احکام اسلامی با روشی خلاف روش عقلا وارد میدان
 
شد، آبرو، اموال و جان او دیگر محترم نبوده و باید از طرف مسلمین در
 
معرض خطر قرار گیرد. البته باید تاکید کرد که این تنها مربوط به کسانی
 
است که به تمسخر و توهین مقدسات میپردازند، اما مخالفینی که با
 
استدلال و بحث علمی به دنبال حقیقت هستند، نه تنها محترم بوده بلکه
 
تحت حمایت حکومت اسلامی نیز قرار میگیرند.
 
با توجه به این استراتژی پاسخ استدلال علمی را با استدلال علمی و
 
پاسخ اقدام غیرعاقلانه را با روشی درخور و پشیمان کننده باید داد و به
 
گفته امام بزرگوارمان که فرمودند "اگر در برابر دین ما بایستید، دربرابر همه
 
دنیای شما خواهیم ایستاد".
 
با توجه به آنکه در احکام الهی، بر کسی که توهین کننده به انبیا و امامان
 
معصوم باشد (سب نبی کند)احکام خاصی مترتب میگردد که حکمی شدید
 
و بازدارنده است، اما به علت عدم امکان اجرای آن در زمان حاضر میبایست
 
 
مسلمانان جهان با انجام اقداماتی جایگزین، جدیت خود را در پاسخ به این
 
حماقت بزرگ نشان دهند،اقداماتی پشیمان کننده که فاعل آن را متضرر و
 
 مانع از تکرار عمل او شود.
 
راه حل هایی جایگزین انفعال
 
فشار به مجلس و دولت های متبوع خود برای کاهش روابط دیپلماتیک و به
 
 
تبع آن روابط اقتصادی با کشورهایی که از توهین کنندگان حمایت مالی یا
 
سیاسی میکنند یکی از اقدامات مفیدی است که میتواند حامیان این اقدام
 
را مجبور به عقب نشینی و تحمل ضرر کند. به طور مثال در کشور ما ایران
 
 
که شریک خودروسازی فرانسه محسوب میشود، تجمعات مردمی در
 
 
مقابل مجلس میتواند نمایندگان مردم را مجاب به تصویب کاهش روابط
 
اقتصادی با فرانسه کند.
 
مقابل به مثل از دیگر شیوه های موثر برخورد با این وقاحت غربی است.
 
از آنجا که پشتیبان اصلی تمامی این اقدامات شبکه خبیث صهیونیستی
 
 
است؛ طراحی کاریکاتور، موسیقی، کلیپ، فیلم، عکس و همچنین
 
کتاب های افشاگرانه نسبت به "هلوکاست"، "هرتسل" و جنایات رژیم
 
اسراییل یا کمپین "بایکوت محصولات صهیونیستی" میتواند نقش بسزایی
 
 
در متضرر کردن حامیان اصلی این حرکت ایفا کند.
 
میلیون ها مسلمانی که در این چند روز به راه پیمایی پرداختند اگر هرکدام
 
فقط یک دلار برای انتشار این تولیدات فرهنگی هزینه کنند، میتوان بیش از
 
 
10 میلیون نسخه از این محصولات را به دست جهانیان رساند. البته
 
روزنامه ها، سایت ها و خبرگزاری های جهان اسلام نیز می توانند با
 
انتشار بخشی از این محصولات به افزایش سرعت نشر آن کمک شایانی
 
 
داشته باشند.
 
از دیگر اقداماتی که میتوانند ملت ها و دولت های اسلامی پیگیری نمایند،
 
 
پیگیری های حقوقی در محاکم داخلی و بین المللی است که با توجه به
 
 
قوانین موجود و مشهودبودن بسیاری از جرایمع محکومیت این اقدامات در
 
اغلب دادگاه ها حتمی است اما میبایست پیگیری های بعدی برای اجرای
 
احکام نیز ادامه یابد. 
 
به طور کلی به نظر میرسد که میبایست با اقداماتی پشیمان کننده،
 
هزینه اینگونه توهین را تا حد ممکن بالا برد به نحوی که دیگر کسی جرات
 
 
به تکرار آن را نداشته باشد و این بالابردن هزینه از هر راه مشروعی که
 
ممکن باشد، باید در دستورکار امت مسلمان قرار گیرد.
 



تاریخ: دو شنبه 28 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
 
در پی هتاکی به پیامبر اکرم (صلی اله علیه وآله وسلم)

پوستر/ اسلام دین صلح و زندگی

در حالی که دین اسلام به عنوان کامل ترین و تنها دین تاکید کننده بر صلح
 
 
و آرامش واقعی، به تمامی جهانیان شناخته شده است گروه های
 
تکفیری و رسانه ای با از سرگیری پروژه اسلام هراسی و از سمت دیگر
 
 
هتاکی به پیامبر اکرم(ص)، سعی در خدشه وارد کردن به چهره ی اسلام
 
 
عزیز دارند.




تاریخ: شنبه 27 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار


 زندگی نامه

وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوُا فی سَبیلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ(1)

سید مجتبی تهرانی معروف به نواب صفوی، در سال 1303 شمسی در

خانواده ای روحانی و اصیل در خانه  محقری در خانی آباد تهران قدم به

عرصه ی وجود گذاشت. وی با علاقه و عشقی وصف ناشدنی به روحانیت

و به قصد ادامه  راه آبا و اجداد خود، در اواخر سال 1320، پس از طی

تحصیلات ابتدایی و متوسطه، رهسپار حوزه علمیه نجف اشرف شد.

شهید از طرف مادر به سادات دُرچه اصفهان منتسب و از طرف پدر

میرلوحی است.

شهید عنوان نواب صفوی را از خاندان مادر به ارث برده است.پدر او مرحوم

سید جواد میرلوحی، دانشمندی روحانی بود كه در اثر فشار حكومت

رضاخان مجبور به ترك لباس روحانیت شد، اما از طریق تصدی وكالت

دادگستری همچنان به داد مظلومان می رسید.

مرحوم سید جواد در سال 1314 یا 15 در اثر مشاجره و درگیری لفظی با

(داور) وزیر عدلیه ی رضاخان، غیرت علویش به جوش آمد و یك سیلی نثار

وی كرد كه در اثر آن سه سال به زندان افتاد.

شهید پس از ورود به نجف اشرف، بدون كوچكترین درنگی به فراگیری

مقدمات پرداخت و روابط تنگاتنگی با علمای دلسوز و بیدار و مبارز از جمله

صاحب كتاب جهانی و كم نظیر الغدیر، آیت الله علامه امینی قدس سره

برقرار كرد.

آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب درباره ی شهید می فرمایند:(2)

باید گفت كه اولین جرقه های انگیزش انقلابی اسلامی به

وسیله ی نواب در من به وجود آمد و هیچ شكی ندارم كه اولین

آتش را در دل ما نواب روشن كرد.

 


اعدام انقلابی كسروی و اعلام موجودیت فداییان اسلام

بعد از شهریور 1320 و فراگیر شدن جنگ جهانی دوم، ایران نیز گرفتار

شرایط دشواری شد، از یك طرف مورد تجاوز متفقین قرار گرفت، و از طرف

دیگر سود جویانی قلم به مزد و اجیر، از آزادی سوء استفاده می كردند و از

طریق ترویج فرهنگ غربی به جان مسلمانان افتاده بودند و درصدد بودند تا

آنچه رضاخان از طریق زور  قلدری نتوانسته بود انجام دهد، از طریق قلم و

نگارش با مخدوش نمودن تاریخ اسلام انجام دهند.

«احمد كسروی» از جمله افرادی بود كه خط معارض و مهاجم علیه اسلام 

تشیع را دنبال می كرد. او نه تنها در كتاب «شیعی گری» به روحانیت،

مقدسات اسلامی، پیشوایان مذهب تشیع و امامان بحق و معصوم

(علیهم السلام) حمله می كرد، بلكه در كتاب های صوفی گری، بهاییگری،

مادی گری و حتی تاریخ مشروطیت، مقدسات دینی و روحانیت را مورد

حمله قرار داد.

نواب با كتاب های كسروی در نجف آشنا شد و موجی از احساسات

مذهبی و دینی وجودش را فرا گرفت.

كتاب ها را نزد علما برد و از آن ها نظر خواست. همه حكم به مهدور الدم

بودن نویسنده ی كتاب ها دادند.

سید در اواخر 1323، وارد تهران شد و بدون درنگ به خانه ی كسروی رفت

و او را از گفتن و نوشتن سخنان توهین آمیز به اسلام و ائمه ی شیعه

(علیهم السلام) و روحانیت برحذر داشت و وقتی مطمئن گردید كه وی

اصلاح پذیر نیست، آماده ی اجرای حكم الهی شد.

شهید نواب در هشتم اردیبهشت 1324، در سر چهارراه حشمت الدوله به

كسروی حمله كرد ولی توسط پلیس دستگیر و زندانی شد. بعد از آزادی از

زندان، موجودیت فداییان اسلام را طی یك اعلامیه ی رسمی با جمله ی

هوالعزیز و تیتر « دین و انتقام» اعلام كرد و اعدام كسروی را پیگیری نمود

نواب صفوی به تدریج با جاذبه ی خود، جوانانی چون شهید سید حسین
 
امامی را جذب نمود و امامی در 20 اسفند 1324، بر كسروی یورش برد و
 
او را زیر ضربات اسلحه ی سرد و گرم قرار داد و چون فرشته ی قهر جانش
 
را گرفت 
 
 
تیر خلاص فدائیان بر سینه هتاک به تشیع 
 
کسروی فردی که بدست فداییان اسلام اعدام انقلابی شد 
 
فداییان اسلام و مجریان حكم الهی دستگیر شدند و خبر اعدام انقلابی
 
كسروی در همه جا منتشر شد و مردم مسلمان را غرق در شادی و سرور
 
 
نمود.
 
بعد از سال 1327، كه جنبش ملی شدن صنعت نفت به اوج خود رسید و
 
فعالیت گروه های مخالف رژیم علنی شد و اقلیت موجود در مجلس مانع
 
تصویب قرار داد «گس گلشاییان» گردید، رژیم استبدادی شاه برای این كه
 
حتی اقلیت مخالفی نیز وارد مجلس نشود، توسط «هژیر» دست به تقلب
 
در انتخابات زد و به بهانه ی ترور شاه و دست داشتن آیت الله كاشانی در
 
این ترور، ایشان را بازداشت و به لبنان تبعید كرد.
 
 
فداییان اسلام «هژیر» را اعدام انقلابی كردند و با نامزد نمودن آیت الله
 
كاشانی و مصدق، گروه اقلیت دوباره به مجلس راه یافت.
 
با وجود این كه نواب میانه ی خوبی با ملی گراها نداشت، اما با توجه به
 
رهبریت آیت الله كاشانی و به منظور وحدت مبارزات اسلامی و ملی،
 
از همگامی و همراهی با آن ها دریغ نورزید.

اعدام انقلابی رزم آرارزم آرانخست وزیر رژیم پهلوی و دست نشانده ی

انگلستان، با ملی شدن صنعت نفت به شدت مخالفت می كرد و می گفت

كه ملت ایران توانایی و لیاقت اداره ی این صنعت عظیم را ندارد و به

عناوین مختلف در تصویب این قانون در مجلس شورای ملی كارشكنی

می كرد.

در روز 16 اسفند 1329 زمانی كه اتومبیل رزم آرا جلوی مسجد امام

(شاه سابق) توقف كرد و نخست وزیر جهت شركت در ختم آیت الله فیض

قصد ورود به صحن مسجد را داشت، خلیل طهماسبی بی درنگ از پشت

سر با شلیلك سه گلوله او را از پای درآورد و خود نیز توسط مأموران

دستگیر شد.

او در بازجویی می گوید:

من نمی گویم سمندر باش یا پروانه باش

چون به فكر سوختن افتاده ای مردانه باش

بلی من طهماسبی هستم و باكی از كشته شدن ندارم، برای این كه

خدای متعال می فرماید:

وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوُا فی سَبیلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ

پس شما این را مسلم بدانید كسی كه شخصیتی را تشخیص داد خائن به

دین و مملكت است ترس از كشته شدن ندارد. آن ها زنده اند.

ما معتقد به این حقایق هستیم.»  

شهید خلیل طهماسبی 

قتل رزم آرا در دل رژیم چنان وحشتی انداخت كه دولت بعدی(حسین علاء)

نتوانست با ملی شدن صنعت نفت مخالفتی نماید و مجبور به استعفا

گردید و مجلس، مصدق را به نخست وزیری انتخاب كرد.

آیت الله كاشانی در مصاحبه ای در رابطه با قتل رزم آرا چنین اظهار نظر

كرد:

 

«این عمل (هلاكت رزم آرا) به نفع ملت ایران بود و آن گلوله و ضربه

عالیترین و  مفیدترین ضربه ای بود كه به پیكر استعمار و دشمنان ملت

ایران وارد آمد»

و در مصاحبه ای دیگر اظهار می دارد:

«... نخست وزیر مقتول در زمان حیات خود از منافع شركت نفت جنوب و

سیاست استعماری انگلستان به شدت حمایت می كرد. چون عموم طبقات

مردم ایران با تصمیم قطعی و خلل ناپذیری برای كوتاه كردن دست طمع

سیاست استعماری نفت جنوب قیام كرده بودند، پافشاری رزم آرا برای

مقاوت در مقابل افكار عمومی ملت ایران و حمایت از شركت نفت باعث

خشم شدید و عمومی مردم ایران گردید و جوانی غیور، وطن پرست و

متدین از میان مردم ایران برخاست و نخست وزیر بیگانه پرست را به جزای

اعمال خود رسانید...(3)

در مرداد 1331، ماده ی واحدی به تصویب مجلس رسید كه چون خیانت

حاجی علی رزم آرا بر ملت ایران ثابت گردیده، هر گاه قاتل او استاد خلیل

طهماسبی باشد به موجب این قانون مورد عفو قرار می گیرد.

بدین ترتیب در 23 آبان همان سال، طهماسبی پس از دو سال و اندی از

زندان آزاد گردید.(4)

آیت الله كاشانی در پی آزادی شهید طهماسبی او را به عنوان «شمشیر

برّان اسلام» و «مجری اراده و افكار ملت ایران» مورد ستایش قرار داد.(5)

پایان كار فداییان اسلام فداییان اسلام از راه تشكیل جلسات تفسیر

قرآن و اسلام شناسی بر اساس مكتب تشیع، به فعالیت خود ادامه

می دادند و پرچم سبز و سفید خود را با كلمات زیبای «لا اله الا الله،

محمد رسول الله و علی ولی الله» آراسته بودند.

در آن موقع در دولت حسین علاء پیوستن ایران به پیمان بغداد مطرح بود

كه در حقیقت ایران یكی از اقمار منطقه ی انگلیس و  امریكا می شد.

فداییان اسلام در 25 آبان كه علاء برای شركت در ختم مرحوم سید

مصطفی كاشانی وارد مسجد امام (شاه سابق) شد توسط مظفر

ذوالقدر هدف قرار گرفت اما گلوله به او اصابت نكرد و جان سالم به در

برد.

در اول آذر 1334، نواب و خلیل طهماسبی و عبدالحسین واحدی و جمعی

دیگر از فداییان اسلام دستگیر شدند و در یك محاكمه ی فرمایشی نواب،

سید محمد واحدی و مظفر ذوالقدر محكوم به اعدام و همگی در حالی كه

اذان می گفتند، تیرباران شدند.     

 جمعیت فداییان اسلام و بخصوص رهبر آن، نواب صفوی و معاون او،

سید عبدالحسین واحدی در تقویت و روی كار آمدن جبهه ی ملی و تصویب

ملی شدن صنعت نفت ایران و انتخاب اعضای جبهه ی ملی به نمایندگی

مجلس بازگشت آیت الله كاشانی از تبعید، نقش اساسی داشتند و اگر

قیام مسلحانه ی آن ها نمی بود و رژیم پهلوی از این جمعیت حساب

نمی برد، هیچ یك از موارد یاد شده عملی نمی شد.

نامه ی شهید نواب صفوی به دكتر مصدق(6)شهید قبل از كودتای 28

مرداد 1332، در نامه ای به دكتر مصدق او را از سقوط دولت با خبر و به

وی جهت اجرای احكام الهی هشدار می دهد. 

«هو العزیز

آقای دكتر محمد مصدق نخست وزیر

پس از سلام،

شما و مملكت در سخت ترین سراشیب سقوط قرار گرفته اید. چنانچه

احساس كرده و معتقد شده باشید كه نجاتبخش شما  مملكت، اجرای

برنامه ی مقدس پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله می باشد و پس از تمام

جریانات گذشته آماده ی اجرای احكام مقدس اسلام باشید، قول می دهم

كه شما و مملكت را به یاری خدای توانا و به بركت اجرای احكام و تعالیم

عالیه ی اسلام از هر بدبختی و سقوط و فسادی حفظ نموده،  به منتهای

عزت و سعادت معنوی و اقتصادی برسانم.»

8 شوال المكرم ه.ق 1372

30 خرداد ماه ه.ق 1332

 شهید از زبان همسرش خانم «نیرالسادات احتشام رضوی» چنین می گوید:

«... خدا رحمت كند، مادرش می فرمود: نواب یك استعداد خاصی داشت...

این قدر استعدادش فوق العاده بود كه سالی دو كلاس می خواند.

بعد از این كه دوران ابتدایی تمام می شود در دبیرستان صنعتی «ایران –

آلمان» شروع به درس خواندن می كند... و در همان دوران تحصیل به نفع

اسلام و علیه پهلوی مبارزه می كند. او یك حالت مبارزه و یك روح با

شهامتی داشت كه عجیب بود. در همان زمان، مجلس قانونی را تصویب

می كند كه نواب مخالفت می كند و 1500 و 1600 نفر از دانش آموزان را

جمع می كند و تظاهراتی را جلوی مجلس راه می اندازد كه رژیم را وا

می دارد تا درخواست فوق را بپذیرد. اما نواب و همراهانش پذیرش زبانی

را كافی ندانسته، درخواست پذیرش مكتوب موضوع را می كنند. لكن

عوامل رژیم به جای پاسخ مثبت اقدام به تیراندازی می كنند كه در نتیجه

یك نفر به شهادت می رسد...

بعد از این كه دیپلم می گیرد به آبادان می رود  وارد شركت نفت می شود.

آن جا كه كار می كنند یكی از متخصصین انگلیسی به یكی از كارگرها

سیلی می زند. آقای نواب بسیار برانگیخته می شود و می گوید:

وای بر شما كه یك كارگر ایرانی را یك انگلیسی بزند و همه سكوت كنند،

در حالی كه آنان در كشور ما هستند و از منافع ما استفاده می كنند، و یك

عده كارگر را علیه آنان جمع می كند. آن متخصص انگلیسی می آید و عذر

خواهی می كند، ولی شهید نواب می گوید، نه خیر باید قصاص بشود، كه

این امر منجر به شورش می گردد. آن گاه تصمیم می گیرند نواب را از بین

ببرند كه دوستان نواب او را مخفیانه از بصره به عراق می فرستند.

 


 

نامه ی شهید به فرزند خویش           

شهید در فروردین 1334، خطاب به فرزندش مهدی، این نامه را می نویسد:

«فرزندم مهدی عزیز:

صفحه ی دلت باید آیینه ای باشد كه حقایق قرآنی در آن منعكس گردیده و

از آن به قلوب دیگران رسیده، محیط شما و اجتماع دور و نزدیك شما را منور

كند. این قرآن و آن صفحه ی دل پاك شما.

سلامی برای همیشه از دلم برایت،

و محبت خدا و محمد و آلش همیشه در دلت.»

 

پی نوشتها:

1-    سوره ی آل عمران، آیه ی 169.

2-    مجله ی پانزده خرداد، شماره ی 5 و 6، ص 7.

3-    گذشته چراغ راه آینده است، ص 570.

4-    مسایل سیاسی – اقتصادی نفت ایران، دكتر ایرج ذوقی، فصل ششم، ص 261.

5-    مجله ی پانزده خرداد، شماره ی 3، سال 1370، ص 36.

6-    مجله ی پانزده خرداد 1373، شماره ی 17، ص 128.




تاریخ: شنبه 27 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

آیا اگر امام حسن(علیه‌السلام)به جاى امام حسين(علیه‌السلام)بودند كار
 
ایشان را مى‌كردند و اگر امام حسين (علیه‌السلام) هم بجاى برادر
 
بزرگوارشان بودند، كار ایشان را مى‌كردند يا نه؟ مسلّم همين طور است.
 
اسلام دين صلح است يا دين جنگ؟
 

اولين تفاوت اين است كه امام حسن علیه‌السلام در مسند خلافت بودند و

معاويه هم به عنوان يك حاكم گو اين‌كه تا آن وقت خودش، خودش را به

عنوان خليفه و اميرالمؤمنين نمى‌خواند و به عنوان يك نفر طاغى و معترض

در زمان اميرالمؤمنين علیه‌السلام قيام كرد به عنوان اين‌كه من خلافت

على را قبول ندارم, به اين دليل كه على كُشندگان عثمان را كه خليفه‌ی بر

حق مسلمين بوده، پناه داده است (!) و حتى خودش هم در قتل خليفه

مسلمين شركت داشته است (!!). پس على خليفه‌ی بر حق مسلمين

 نيست. معاويه خودش به عنوان يك نفر معترض تحت عنوان مبارزه با

حكومتى كه بر حق نيست و دستش به خون حكومت پيشين آغشته است،

قيام كرد. تا آنوقت ادعاى خلافت هم نمى‌كرد و مردم نيز او را تحت عنوان

اميرالمؤمنين نمى‌خواندند. همين طور مى‌گفت كه ما مردمى هستيم كه

حاضر نيستيم از آن خلافت پيروى بكنيم. امام حسن علیه‌السلام بعد از

اميرالمؤمنين علیه‌السلام در مسند خلافت قرار مى‌گيرد. معاويه هم روز

بروز نيرومندتر مى‌شود. به علل خاص تاريخى وضع حكومت اميرالمؤمنين

(علیه‌السلام)در زمان خودش كه امام حسن علیه‌السلام هم وارث آن وضع

حكومت بود، از نظر داخلى تدريجاً ضعيف‌تر مى‌شود.به طورى كه نوشته‌اند

بعد از شهادت اميرالمؤمنين علیه‌السلام, به فاصله‌ی هجده روز (كه اين

هجده روز هم عبارت است از مدتى كه خبر به سرعت رسيده به شام و بعد

معاويه بسيج عمومى و اعلام آمادگى كرده است) معاويه حركت مى‌كند

براى فتح عراق. در اين‌جا وضع امام حسن علیه‌السلام يك وضع خاصى

است, يعنى خليفه مسلمين است كه يك نيروى طاغى و ياغى عليه او

قيام كرده است. كشته شدن امام حسن علیه‌السلام در اين وضع يعنى

كشته شدن خليفه مسلمين و شكست مركز خلافت. مقاومت امام حسن

(علیه‌السلام) تا سر حد كشته شدن نظير مقاومت عثمان بود در زمان

خودش، نه نظير مقاومت امام حسين علیه‌السلام.

امام حسين (علیه‌السلام) وضعش وضع يك معترض بود در مقابل حكومت

موجود. اعتراض كرد به وضع موجود و به حكومت موجود و به شيوع فساد

و به اين‌كه اين‌ها صلاحيت ندارند و در طول بيست سال ثابت كردند كه چه

مردمى هستند و روى حرف خودش هم آن‌قدر پافشارى كرد تا كشته شد.

امام حسن علیه‌السلام وضعش از اين نظر درست معكوس وضع امام

حسين علیه‌السلام است. يعنى كسى است كه در مسند خلافت جاى

گرفته است و ديگرى معترض به او است و اگر كشته مى‌شد، خليفه‌ی

مسلمين در مسند خلافت كشته شده بود و اين خودش يك مسأله‌اى است

كه حتى امام حسين علیه‌السلام هم از مثل اين‌جور قضيه احتراز داشت

كه كسى در جاى پيغمبر صلی الله علیه وآله و در مسند خلافت ایشان

كشته شود. ما مى‌بينيم كه امام حسين علیه‌السلام حاضر نيست كه در

مكه كشته شود. چرا؟ فرمود: اين احترام مكه است كه از ميان مى‌رود.

به هر حال مرا مى‌كشند. چرا مرا در حرم خدا و در خانه خدا بكشند كه

هتك حرمت خانه خدا هم شده باشد؟! ما مى‌بينيم اميرالمؤمنين

(علیه‌السلام) در وقتى كه شورشيان در زمان عثمان شورش مى‌كنند

فوق‌العاده كوشش دارد كه خواسته‌هاى آن‌ها انجام شود، نه اين‌كه

عثمان كشته شود. از عثمان دفاع مى‌كرد, كه خودش فرمود: من اين‌قدر

از عثمان دفاع كردم كه مى‌ترسم گنهكار باشم. ولى چرا از عثمان دفاع

مى‌كرد؟ آيا طرفدار شخص عثمان بود؟ نه، مى‌گفت اين براى عالم اسلام

ننگ است كه خليفه‌ی مسلمين را در مسند خلافت بكشند. بى‌احترامى

است به مسند خلافت. اين بود كه مى‌گفت اين‌ها خواسته‌هاى مشروعى

دارند. خواسته‌هاى اين‌ها را انجام بده، بگذار اين‌ها برگردند بروند. از طرف

ديگر اميرالمؤمنين علیه‌السلام نمى‌خواست به شورشيان بگويد كار

نداشته باشيد و حرف‌هاى حق خودتان را نگوئيد... .

پس اگر امام حسن علیه‌السلام مقاومت مى‌كرد، نتيجه‌ی نهائي‌اش

آن‌طور كه ظواهر تاريخ نشان مى‌دهد، كشته شدن بود. اما كشته شدن

امام و خليفه در مسند خلافت ولى كشته شدن امام حسين (علیه‌السلام)

كشته شدن يك نفر معترض بود. اين يك تفاوت.

تفاوت دوم اين بود كه درست است كه نيروهاى عراق ضعيف شده بود، اما

اين نه بدان معنى است كه به كلى از ميان رفته بود و اگر معاويه همين‌

طور مى‌آمد يكجا فتح مى‌كرد.با اين‌كهبسيارى از اصحاب امام حسن

(علیه‌السلام) به حضرت خيانت كردند و منافقين زيادى در كوفه پيدا شده

بودند و كوفه يك وضع ناهنجارى پيدا كرده بود كه معلول علل و حوادث

تاريخى زيادى بود .

يكى از بلاهاى بزرگى كه در كوفه پيدا شد مسئله‌ی پيدايش خوارج بود كه

خود خوارج را اميرالمؤمنين علیه‌السلام معلول آن فتوحات بى‌بند و بار

مى‌داند. اگر امام حسن علیه‌السلام مى‌جنگيد، يك جنگ چند ساله‌اى ميان

دو گروه عظيم از مسلمين شام و عراق رخ مى‌داد و چند ده هزار نفر تلف

مى‌شدند بدون آن كه يك نتيجه نهايى در كار باشد. احتمال اين‌كه بر معاويه

پيروز مى‌شدند، آن‌طور كه شرايط تاريخ نشان مى‌دهد، نيست و احتمال

بيشتر اين است كه در نهايت امر شكست از آن امام حسن علیه‌السلام

باشد. اين چه افتخارى بود براى امام حسن علیه‌السلام كه بيايد دو سه

سال جنگى بكند كه در اين جنگ از دو طرف چندين ده هزار و شايد متجاوز

از صد هزار نفر آدم كشته بشوند و نتيجه‌ی نهائي‌اش يا خستگى دو طرف

باشد كه بروند سر جاى خودشان و يا مغلوبيت امام حسن علیه‌السلام و

كشته شدنش در مسند خلافت. اما امام حسين علیه‌السلام يك جمعيتى

دارد كه همه‌ی آن، هفتاد و دو نفر است. تازه آن‌ها را هم مرخص مى‌كند.

مى‌گويد مى‌خواهيد برويد، برويد. من خودم تنها هستم. آن‌ها ايستادگى

مى‌كنند تا كشته مى‌شوند. يك كشته شدن صد در صد افتخار آميز .

پس اين دو تفاوت عجالتاً در كار هست.يكى اين‌كه امام حسن علیه‌السلام

در مسند خلافت بود و اگر كشته مى‌شد, خليفه در مسند خلافت كشته

شده بود وديگر اين‌كه نيروى امام حسن علیه‌السلام يك نيرويى بود كه كم

و بيش با نيروى معاويه برابرى مى‌كرد و نتيجه‌ی شروع اين جنگ اين بود

كه اين جنگ مدت‌ها ادامه پيدا كند و افراد زيادى از مسلمين كشته شوند،

بدون اين‌كه يك نتيجه نهايى صحيحى به دنبال داشته باشد.

منبع: کتاب سیری در سیره ائمه اطهار (علیهم‌السلام) شهید مطهری




تاریخ: شنبه 27 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه شأن نماز جمعه

 امر به معروف و نهی از منکر از مسئولان و اصحاب ثروت و قدرت

و کسانی است که به نام دین با مردم سخن می‌گویند، گفت:

تنبلی در اقتصاد داخلی و التماس در اقتصاد خارجی همواره

وجود داشته است چرا که این کار راحت‌تر و با مذاق تنبلی

سازکارتر است.

روایت استاد رحیم پور ازغدی از سمینار چپ ها در آمریکای لاتین

/ مذهب را در زیارت و عزاداری خلاصه کردیم

امر به معروف و نهی از منکر از مسئولان و اصحاب ثروت و قدرت و

کسانی است که به نام دین با مردم سخن می‌گویند، گفت: تنبلی

در اقتصاد داخلی و التماس در اقتصاد خارجی همواره وجود داشته

است چرا که این کار راحت‌تر و با مذاق تنبلی سازکارتر است.

 

حسن رحیم‌پورازغدی در سخنرانی پیش از خطبه نماز جمعه تهران اظهار

داشت: این توهم وجود دارد که داخل کشور امکانات اقتصادی اندک است

و به صفر رسیده است و از خارج باید به این اقتصاد کمک شود.

 

وی تصریح کرد:آقایان توجه نکردند که به حدی سرمایه‌های سرگردان،

دانشجویان متخصص، نیروهای کار و امکان سرمایه‌گذاری و پول در این

کشور وجود دارد که حتی یک سوم آنها اگر فعال شود می‌تواند همه

مشکلات اقتصادی کشور را حل کرده و ما در بعضی محصولات تبدیل به

بزرگترین صادر کنندگان شویم.

 

وی اظهار داشت: تنبلی در  اقتصاد داخلی و التماس در اقتصاد خارجی

همواره وجود داشته است چرا که  این  کار راحت‌تر و با مذاق تنبلی

سازکارتر است.

 

این کارشناس دینی تاکید کرد:‌اگر سیاست‌های تجارت و گمرک قوانین

مجلس و بازوی اجرایی دولت به نفع تولید‌کننده اصلاح شود و اجازه ندهیم

هر کس وارد تولید می‌شود ناامید و ورشکست شده و به زندان یا به ورطه

سوداگری و رباخواری بیفتد بدون هیچ وام بیگانه و در سخت‌ترین تحریم و

حتی اگر پول بلوکه شده ما را ندهند خواهید دید که این اقتصاد چقدر قوی

است و ما به دست خودمان با مدیریت غلط آن را زمین‌گیر کرده‌ایم.

 

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگ اضافه کرد: روایت اسلامی بر این نکته

تاکید دارند که به جای التماس به دیگران به قدرت خودتان ایمان بیاورید و

اجازه بدهید بازار در جهت تولید سالم و به صورت اخلاقی و عدالت‌محور

فعال شود.

 

وی ادامه داد: امام وقتی حکم سلمان رشدی را صادر کردند فرمودند

عده‌ای به من می‌گویند واکنش شما تند بود و بهتر است توهین به

رسول الله را نادیده بگیرم تا اقتصاد ما بهتر شود و امام اینگونه پاسخ داده

بودند که اقتصاد شما هم بهتر نخواهد شد چرا که اگر الان کوتاه می‌آیند به

دلیل این است که از شما می‌ترسند.اما اگر کوتاه بیایید از شما نخواهند

ترسید و بر شما ترحم نخواهند کرد و جوری شما را زمین می‌زنند که عبرت

دیگران شود.

 

وی تصریح کرد:‌اگر با عقل چرتکه انگیز مادی هم نگاه کنید در تاریخ هر زمان

در ما ضعف دیدند بیشتر به ما فشار آورند رحیم‌پور ادامه داد: در تاریخ

نداشتیم که کسانی در ایران در برابر دشمنان کوتاه آمده باشند و حریف به

ما باج یا امتیاز داده باشد چه رسد به اینکه به ما در روند توسعه کمک کنند.

چنانکه مجله شارلی که بارها به پیامبر اکرم توهین کرده بود دوباره پس از

وقایع اخیر با تیراژ میلیونی و قیمت پایین کاریکاتورهای موهن را منتشر

کردند.

 

این استاد دانشگاه تاکید کرد: همین‌ها وقتی هزار هزار مسلمان را در

سوریه و عراق می‌کشند تروریست خوبند ولی وقتی چند تا اروپایی را

می‌کشند تروریست بد هستند و آخر‌الزمان می‌شود.

 

وی با بیان اینکه تشخیص درست همان تشخیص امام در قضیه سلمان

رشدی بود اضافه کرد: از طرفی علنی و غیر علنی به جریان‌های وحشی

تروریستی کمک می‌کنند و از طرفی وقتی بخشی از آن به سمت خودشان

کمانه می‌کند باز هم به اسم مبارزه با تروریسم جنایت می‌کنند.

 

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با تاکید بر اینکه این حرفها ایدئولوژیک و

غیر عقلانی نیست و کاملا منطبق با تجربه و عینی است گفت: هیلاری

کلینتون در کتاب خاطرات خود به اسم انتخاب‌های سخت را منتشر کرده

است و خواندن این کتاب شکل واضح نشان می‌دهد که حتی برای بهتر

شدن دنیای ما هم راهی جز اقتصاد مقاومتی وجود ندارد.

 

وی تاکید کرد:  این تخیل و توهم محض است که اگر ضعف نشان دهید به

شما رحم می‌کنند یا حتی برای پیشرفت به شما کمک می‌کنند. وی ادامه

داد: کلینتون در کتاب خود نوشته در ابتدای بهار عربی به همه کشورهای

عربی سفر کردم و گفتم  اگر اصلاحات نکنید رژیم‌های شما یکی یکی در

شن فرو می‌روند، ترس از ایران را منتقل کردم و گفتم ایدئولوژی ایران همه

جا را می‌گیرد.

 

وی افزود: کلینتون در کتاب خود گفته استراتژی ما در مقابل ایران هویج

است و فقط با زبان قلدری و تهدید نمی‌شود با ایران مواجه شد و تاکید

کرده است اگر دیپلماسی را شروع نمی‌کردیم نمی‌توانستیم تحریم‌ها را

تشدید کنیم.

 

وی ادامه داد: وی اعتراف می‌کند مذاکره با ایران و نوشتن نامه‌ها تاکتیک

بود چون نمی‌توانستیم بدون آن برای تحریم‌ها اجماع ایجاد کنیم. وی اظهار

داشت: کلینتون می‌گوید ایرانی‌ها هنوز هم درباره کودتای 28 مرداد

ناراحت هستند و نمی‌توانند درک کنند چرا ما این کار را کردیم؛ متاسفانه

رژیم شاه که متحد ما بود در یک انقلاب فروپاشید و ما برنامه داشتیم به

جای آن کسان دیگری سر کار بیایند که ایران همچنان در قالب اقتصاد

سرمایه‌داری و نفتی باقی بماند.

 

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: کلینتون در کتاب خود می‌گوید

سال 1997 که رئیس جمهور عوض شد احساس کردیم به ما چراغ سبز

نشان می‌دهند اما تندروها و رهبری اجازه ندادند؛ اما دولت در افغانستان

با ما همکاری کرد ولی رئیس جمهور آمریکا با فاصله کمی لحن خود با

 ایران را تشدید کرد و ایران را محور شرارت نامید؛ کلینتون می‌گوید اینجا

 اولین جایی بود که احساس کردیم باید پیچ تحریم را سفت کنیم چون ایران

موضع ضعف قرار گرفته  است و می‌شود با فشار از آن امتیاز گرفت.

 

وی ادامه داد: کلینتون آورده است  در سال 2005 رئیس جمهور دیگر آمد که

 ادبیات تندی داشت و ما مجبور شدیم عقب‌نشینی کنیم اما در عین حال از

تهدید نظامی دفاع کردیم و سیاست چماق و هویج را ادامه دادیم تا از ما

اطاعت کنند؛ در سال 2009 ایران پیشرفت فوق‌العاده‌ای در منطقه کرده

بود حزب‌الله و حماس اسرائیل را شکست دادند و به بن‌بست کشاندند و

پادشاهان عرب با ترس نظاره‌گر وضعیت منطقه بودند.

 

رحیم‌پور ادامه داد:‌کلینتون نوشته است وقتی دیدید ایران قوی شد اوباما

به رهبر ایران نامه نوشت چرا؟چون دیدیم موضع ایران در خاورمیانه قوی

و موضع ما ضعیف شد و اگر از مذاکره حرف نمی‌زدیم نمی‌توانستیم

تحریم‌ها را تشدید کنیم. رحیم‌پور تصریح کرد: آمریکایی‌ها دلشان

می‌خواست رهبر ایران به این نامه جواب ندهد یا جواب تند غیر منطقی

بدهد اما رهبری جواب این نامه را به صورت منطقی و استدلالی دادند.

 

وی اضافه کرد: کلینتون نوشته است در سال 2009 ما بالاخره چراغ سبز

را نشان دادیم اما ناگهان وقایع 2009 رقم خورد و یک مرتبه نامه‌نگاری‌ها

قطع شد و احساس کردیم می‌توانیم تحریم‌ها را تشدید کنیم. وی افزود:

کلینتون ادامه داده است رابط‌های ما در ایران تماس گرفته‌اند که از ما

صریح دفاع نکنید چون کار ما خراب می‌شود اما ما مداخلات اورژانسی

انجام دادیم و ابزارهای کلیدی ارتباطی را در اختیار آنها قرار دادیم؛

تماشای شکست 88 برای ما دردناک بود و تندروها دوباره پیروز شدند و

من تاسف خوردم چرا اقدامات شدیدتری انجام ندادیم.

 

وی ادامه داد: کلینتون به صراحت گفته است بعد از 88 صادرات نفت ایران

را محدود کردیم و تحریم‌ها را افزایش دادیم و نتانیاهو گفت آنقدر این

تحریم را دوست دارم که انگار من آن را وضع کرده‌ام؛‌ کلینتون گفته است

سیاست ما این بود که بازار ایران در داخل به ما چشم داشته باشد که ما

چه می‌کنیم.

 

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: کلینتون با اشاره به دو

رویکرد متفاوت در زمینه اقتصاد در مذاکرات ریاست جمهوری اخیر گفته

است پای مناظرات همه شوکه شدند و اولین بار بود که به این صراحت در

مقابل سیاست‌های انقلابی صحبت شد؛وقتی این مذاکرات را دیدیم معلوم

شد باید تحریم‌ها را شدیدتر کنیم چون دارد تاثیر می‌گذارد.

 

وی تصریح کرد:‌به محض این که آمریکایی‌ها در کلام ما ضعفی را احساس

کردند فهمیدند این تحریم‌ها در ذهن بعضی مقامات اثر می‌کند و با شدت

دادن به تحریم‌ها می‌توانند امتیاز بگیرند. چنانکه می‌گویند ایرانی‌ها اقتصاد

تولیدی داخلی را نتوانستند فعال کنند و وابستگی انها به نفت حفظ شده

است؛ این‌ها می‌گویند دولت‌های ایران عرضه اصلاح تولید و نظام توزیع را

نداشتند و به نفت آویزان مانده‌اند و حالا که ضعیف شده‌اند و خودشان

می‌گویند دلیل آن تحریم بوده پس تحریم‌ها را تشدید می‌کنیم تا زمین

بخورند.

 

وی تاکید کرد: کلینتون می‌گوید ما از حرف‌های خود اینها فهمیدیم که باید

تحریم‌ها را بیشتر کنیم و این‌ها حال و عرضه فعال کردن اقتصاد داخلی را

ندارند و فکر می‌کنند با صحبت کردن می‌توانند چیزی را عوض کنند؛

کلینتون گفته است گزینه‌ها را باید تیزتر کنیم و اکنون که باد در حمایت از

ما وزیده ارزش دارد که تحریم‌های شدید و جدید را تصویب کنیم.

 

رحیم‌پور اظهار داشت : خود کلینتون به کشورهای کوچک مانند توکو و

امثال آن سفر می‌کرد و رای آنها را در شورای امنیت می‌گرفت چنانکه

خودش گفته آنها را صریحا تهدید کردم که اگر رای ندهند خودشان را تحریم

می‌کنیم و مسئولین آنها را از سر کار برمی‌داریم.

 

وی ادامه داد: خود کلینتون می‌گوید تنها چیزی که می‌تواند ایران را از فشار

رها کند فعال کردن اقتصاد داخلی است اما اینها عرضه این کار را ندارند و

عین عبارت کلینتون این است که آنها را نسبت گزینه نظامی هشدار دادیم

و شروع به تشدید لحن تحریم کردیم و گفتیم قطعنامه بی‌دندان

نمی‌خواهیم. اما ایران در رقص استادانه ماهر بود؛ کلینتون می‌گوید بعد از

اینکه خود آنها به موثر بودن تحریم‌ها اعتراف کردند دیپلماسی هم موثر و

هم لذت‌بخش خواهد بود.

 

وی در ادامه با بیان اینکه می‌دانم این صحبت‌ها کسانی را ناراحت می‌کند

گفت به ستاد نماز جمعه هم فشار آورده‌اند که این حرف‌ها گفته نشود

چرا که روایت‌های اقتصاد اسلامی سیاست‌های جاری کشور را زیر سوال

می‌برد. اما ا صلا وظیفه شرعی ماست که اینها را بگوییم که شما زیر

سوال بروید.

 

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی  تصریح کرد: نماز جمعه‌ای که در آن

امر به معروف و نهی از منکر نشود نماز جمعه ولایی و اهل بیتی نیست

و نماز جمعه‌ای که مدام در آن می‌گویند روز روز است و شب شب است

به درد خودتان می‌خورد.

 

وی تصریح کرد: نماز جمعه‌ای که خدا به آن فرمان داده و پیامبر و اهل بیت

(علیهم السلام)مسیر آن را تعیین کرده‌اند بنا به روایات اهل بیت باید

مشکلات عینی جامعه را به صورت استدلالی طرح کرده و در آن نهی از

منکر کنند حتی اگر نسبت به خود نماز جمعه باشد.

 

وی ادامه داد: کسی می‌گفت در یکی از ستادهای نماز جمعه که بعضی

افراد در شهرهای کشور برای دیده  شدن در صف اول نماز جمعه در

تلویزیون دعوا می‌کنند خب این منکر است.

 

وی تصریح کرد: برای من مهم نیست که این جلسات ادامه یابد و یا ادامه

نیابد چرا که گفتن مطالب بی‌فایده اصلا ارزشی ندارد؛‌چیزی فایده دارد که

عده‌ای از دست شما عصبانی  شوند و اگر دیدید کسی ناراحت نمی‌شود

بدانید نهی از منکر نمی‌کنید و وراجی می‌کنید.

 

وی تصریح کرد:‌شان نماز جمعه امر به معروف و نهی از منکر از مسئولان

و اصحاب ثروت و قدرت و کسانی که به نام دین با مردم سخن می‌گویند.

وی تصریح کرد‌: روی ستاد نماز جمعه فشار  بسیار زیادی است که روایات

اقتصاد بازار و امثال آن خوانده نشود و حرف‌های ملوس در نماز جمعه

بزنید؛‌ممکن است بنده دیگر در نماز جمعه سخنرانی نکنم اما اگر به شما

گفتند نماز جمعه‌ای را برگزار کنید که درباره فتنه و فساد اقتصادی و

شیعه انگلیسی در آن حرفی زده نشود بدانید که آن نماز جمعه دیگر

نماز جمعه نیست.

 

وی با تاکید بر اینکه اجازه ندهید ولایت فقیه در مبارزه با جریانات سوء

داخلی و خارجی تنها بماند گفت: نباید راحت از کنار کسانی که با ادبیات

مذهبی به ولایت فقیه و امام حمله کردند عبور کنیم. وی تصریح کرد: به

من می‌گویند خواندن این روایات یعنی کلا بازار ما اسلامی نیست البته

معنی حرف من این نیست اما اگر کسی خلاف روایات عمل می‌کند

خودش را اصلاح کند. 

 

وی تصریح کرد: یک رئیس جمهور در دهه 70 به من گفت روایاتی که

می‌خوانید به درد حکومت کردن نمی‌خورد و به درد انقلاب کردن

می‌خورد و بهترین رژیم از نظر ما لیبرال‌دموکراسی با حذف مفاسد

اخلاقی آنهاست و می‌گفتند این روایات مردم را پررو می‌‌کند و بعد هم

عده‌ای مایوس می‌شوند. 

 

وی گفت:‌اما همین آیات و روایاتی که می‌گویند نخوانید کمونیست

لامذهب را هم به زانو در می‌آورد. رحیم‌پور اضافه کرد: چند هفته پیش

سمیناری در آمریکای لاتین بود که از کل جریانات چپ و ضد کاپیتالیست

دعوت کرده بودند و خدا ر ا شاهد می‌گیرم که همین روایات و آیات را بعد

از یک بحث استدلالی در طول دو ربع ساعت خواندم و رهبران کمونیست‌

های اروپا و آمریکای شمالی و جنوبی و آفریقا  چند بار بلند شدند و این

روایات را تشویق کردند. 

 

وی تصریح کرد: از اسلام نترسید ما خودمان ظاهرا از اسلام می‌ترسیم

اسلام مواظب شماست شما نمی‌خواهند مواظب اسلام باشید. 

 

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تصریح کرد: ما مذهب را در زیارت و

عزاداری خلاصه کردیم و خارج از آن مذهب در زندگی اجتماعی ما حضور

ندارد چنانکه اگر مذهب در زندگی اجتماعی ما حضور داشت این بازار

شیعه بود که این همه چک بلامحل در آن وجود دارد. 

 

وی ادامه دادند: به ما گفتند روایات را نخوانید که ما در مورد آن بحث داریم

و من گفتم بیایید در همین نماز جمعه بحث کنیم؛ کرسی آزاد‌اندیشی این

نیست که مسئولان حرف بزنند و بروند به جای بیلان‌کاری دادن مسئولان

در همین نماز جمعه از آنها حسابرسی کنید. 

 

رحیم‌پور تصریح کرد: اگر می‌خواهید نماز جمعه‌ها شلوغ و مورد هجوم

جوانان شهر باشد به احکام نماز جمعه در اسلام عمل کنید، صحبت کردن

درباره مسائل روز صحبت کردن درباره تقویم نیست، مسئله روز یعنی

مشکل جامعه یعنی میزان طلاق، یعنی رفتار با ارباب رجوع یعنی وضعیت

اعتیاد و امثال آنها. 

 

وی اظهار داشت: پروفسوری از کوبا درهمایشی که به آن اشاره کردم

شرکت کرده بود که به او چکوآرا دوم می‌گفتند و ظاهرا جانشین چکوآرا

در وزارت نیشکر کوبا بوده است. 

 

وی ادامه داد: از او پرسیدم آیا همه چریک‌های شما کمونیست و لامذهب

بودند که پاسخ داد ما ابتدا درباره ایدئولوژی صحبت نمی‌کردیم و می‌گفتیم

مبارزه با ظلم. وی افزود:برای این فرد آیات و روایات مربوط به بازار اسلامی

را خواندم و او دو دقیقه تمام به صورت ایستاده این صحبت را تشویق کرد

و از من پرسید آیا واقعا در دین شما این صحبت‌ها وجود دارد و اگر ما پیش

از این از این موارد معتقد بودیم قطعا رویکرد ما نسبت به دین و مبارزه

تغییر می‌کرد. 

 

وی با  اشاره به ادله شرعی سخنان رهبری درباره اقتصاد مقاومتی گفت:

امام موسی‌بن‌جعفر (ع) از کسی پرسیدند چرا کار نمی‌کنی که این فرد

گفت حال ندارم و ایشان فرمودند احفظ عزک. اقتصاد مقاومتی یعنی

همین یعنی تولید کن تا عزتت محفوظ بماند. جامعه‌ای که جوانانش از

عرق ریختن می‌ترسند ذلیل می‌شود. 

 

وی ادامه داد: حضرت رسول فرمودند اگر جامعه‌ای و مردمی آب و خاک

داشته باشند و گرسنه بمانند این جامعه ملعون است. 

 

وی با بیان اینکه اقتصاد مقاومتی یعنی کار و تولید کن و به عزتت برس

اضافه کرد: از معصومی پرسیدند عزت کجاست گفت صبح قبل از طلوع

آفتاب به سمت بازار و تولید حرکت کن و کرامتت را حفظ کن. 

 

رحیم‌پور در ادامه تصریح کرد: در این کشور باندهایی وجود دارند که به

صورت پروژه‌ای کار برمی‌دارند که چطور تولید‌کننده‌های داخلی را

ورشکست و راه را برای واردات هموار کنند و اینها در ادارات دولتی نفوذ

دارند و سرمایه‌دارهای خارجی هم به آن‌ها وصل هستند تا هر کس در

کشاورزی و صنعت و تولید علم فعال شد مسخره کنند و فشار بیاورند و

پرونده‌سازی کنند تا کار پیش نرود. 

 

وی ادامه داد:کسی از معصوم پرسید که می‌خواهم کار کنم ولی

شغل‌ها درشان من نیست و ایشان فرمودند اگر شده حمالی کنی کار

کن و از مردم بی‌نیاز شو. وی در پایان تاکید کرد: هر کسی فکر می‌کند

می‌شود اقتصاد داخلی را رها کرد و با حل کردن مشکلات با خارجی‌ها

می‌توان کشور را جلو برد بر اساس همه آنچه به آن اشاره کردم اشتباه

می‌کند. 

 




تاریخ: چهار شنبه 27 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

صلح امام حسن(علیه السلام) با معاویه

سابقه صلح در قرآن

تاریخ اسلام بیان‌گر این است که صلح راهبردی طبیعی در برهه هایی از

زمان بوده و تنها اختصاص به زمان امام حسن(ع) ندارد. رفتار مسالمت آمیز

پیغمبر(ص) با مشرکان در سال های اول بعثت در مکه، آن هم در زیر فشار

سنگین مشرکان از جمله این موارد است. صلح حدیبیه که در سال ششم

هجرت بسته شد، نمونه دیگری از این مدعاست؛ پیمانی که در آن قرار شد

تا ده سال میان مسلمانان و قریش جنگی نباشد. و تعرضی به اموال و

جان های یک دیگر نکنند. امیر مؤمنان علی(ع) نیز پس از جریان غصب

خلافت خویش دست به جنگ نزدند و تا ۲۵ سال از حق مسلم خود گذشتند

و حتی در جواب معترضان به سکوت ایشان فرمودند:«والله لَأسلمنَ ما

سلمت امور المسلمین و لم یکن فیها جور الا علی خاصه؛«۱» مادامی که

ستم بر شخص من است ولی کار مسلمین بر مدار خود می‌چرخد … من

تسلیمم و مخالفتی نمی‌کنم.»

بررسی شرایط زمانی امام حسن(علیه السلام)

خلافت حضرت مقارن با حکومت معاویه در شام بود.طاغی معترضی که در

زمان حکومت امیرمؤمنان(ع) قیام کرد و با ادعای خون خواهی از عثمان،

علَم مخالفت با آن حضرت را برداشت و زمان امام حسن(ع) نیز سیاست

صلح را در پیش گرفت. به لحاظ جبهه‌ی داخلی جامعه‌ی اسلامی آن زمان

از جبهه‌ی نیرومند و متشکلی برخوردار نبود تا امام بتواند در رویارویی با

معاویه از نیروی آن استفاده کند.اوضاع خارجی جهان اسلام نیز به گونه‌ای

بود که جنگ داخلی سودی به حال آن نداشت، زیرا امپراتوری شرقی به

خاطر ضربات سهمگینی که از اسلام خورده بود، منتظر فرصتی برای

تلافی بود. در نتیجه‌این جنگ داخلی می‌توانست این فرصت را برای آنان

قراهم آورد.«۲»

دلایل صلح

۱. عدم اطاعت پذیری مردم از امام

عدم استقبال مردم از حضور در اردوگاه امام حسن(ع) نشانه‌ی بزررگی بر

این مدعاست. امام پس از مطلع شدن از حرکت لشکر معاویه به سمت

کوفه، خطبه ای برای مردم خواندند و آن ها را به جهاد در راه خدا و

ایستادگی در برابر معاویه دعوت نمودند. اما پس از پایان خطبه، هیچ کس

سخنان آن حضرت را تأیید نکرد و پس از تلاش های عده‌ای از یاران حضرت،

تنها گروهی اندک حاضر به همراهی ایشان شدند«۳»

۲. پیمان شکنی مردم

مردم کوفه، وفادار و قابل اعتماد نبودند. برای نمونه، خیانت عده‌ای از

رؤسای قبایل و وابستگانبه خاندان های بزرگ کوفه به امام را می‌توان بیان

کرد که آن ها به معاویه نامه هایی فرستادند و او را تأیید کردند و حمایت

خود را از او و جکومتش اعلام داشتند و اورا به حرکت به سوی عراق

تشویق کردند. حتی به معاویه تضمین دادند که در صورت نزدیک شدن به

عراق امام حسن(ع) را تسلیم وی کنند یا ایشان را ترور نمایند. معاویه این

نامه ها را برای امام فرستاد و به حضرت پیغام داد که با وجود چنین

افرادی چگونه حاضر جنگ با او شده است.اینجاست که امام در پاسخ یکی

از شیعیان خود پرسیده بود: چرا از جنگ دست کشیدی؟ فرمودند: سوگند

به خدا اگر با معاویه جنگ می کردم، مردم مرا به او تسلیم می‌کردند.«۴»

۳. خیانت سرداران

دل دادن به دنیا آسیبی بود که حتی گریبان سرداران سپاه امام را نیز

گرفته بود. عبیدالله بن عباس فرماندهی بود که امام او را با دوازده هزار

نفر به سمت لشکر معاویه فرستاد، اما دیری نپایید که به امام خبر دادند

وی با دریافت یک میلیون درهم، با هشت هزار نفر به معاویه پیوست؛

عملی که ضربه سهمگین بر پیکره‌ی سپاه متزلزل و سست امام زد.«۵»

۴. جلوگیری از بدعت

امام حسن(ع) در مسند خلافت بودند و مردم ایشان را به جانشینی

امیر مؤمنان(ع) می‌دانستند و معاویه هم در اعتراض به حکومت قصد جنگ

با ایشان را داشت. لذا اگر ایشان در این جایگاه، در مقابله با او شکست

می‌خورد و کشته می‌شد، بدعت بزرگ خلیفه کشی در اسلام ایجاد

می‌شد؛ امری که امام حسین(ع)  نیز از آن احتراز کرد و حاضر نشد در کنار

خانه‌ی کعبه بجنگند و کشته شوند.

۵. بقا و استمرار دین و افشای چهره‌ی معاویه

حفظ دین خدا و استمرار آن هدف اصلی مام حسن(ع) از صلح با معاویه

بود. معاویه با جعل احادیث بر ضد مقام امیرمؤمنان(ع) و شیعیان ایشان،

بی‌خبری مردم از اوضاع خاندان وحی و نبوت و از بین بردن شیعیان، قصد

از بین بردن حقیقت واقعی اسلام را داشت که امام با صلح خود چهره

واقعی او را افشا کرد. به تعبیر شهید مطهری، «پذیرش صلح از سوی

معاویه آن هم با شرایطی که طرف امام تعیین شده بود، نشان داد که

سیاست مداری است که غیر از سیاست هیچ چیز در وجودش نیست؛

زیرا همین قدر که مسند خلافت و قدرت را تصاحب کرد تمام مواد قرارداد

را زیر پا گذاشت و به هیچ‌کدام از این ها عمل نکرد.»«۶»

۶. حفظ جان شیعیان

جنگ بین امام و معاویه موجب کشته شدن شیعیانی می‌شد که در آن

زمان ظرفیتی برای جامعه‌ی شیعی بودند و صلح موجب شد که هرکدام

از آن ها به مثابه‌ی تیری برنده بر حکومت معاویه باشند و ماهیت ننگین

آنان را بر ملا کند. امام در تمجید از این اقلیت، آن هنگام که توان تحلیل

صلح را نداشتند فرمودند:«شما شیعیان و خیرخواهان ما هستید.

در همراهی ما پایمردید، به انتقادهای شما آگاهم! معاویه از من

جنگ جو تر نیست، او ازمن پر صلابت تر نخواهد بود. به خدا قسم من

صلح را برای جلوگیری از کشته شدن شما پذیرفتم.»«۷»

پاورقی‌ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. نهج البلاغه، خطبه۷۴.

۲.سیره‌ی پیشوایان، ص۹۷.

۳. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه،ج۱۶،ص۳۸.

۴. بحارالانوار، ج۴۴،ص۲۰.

۵.تاریخ یعغوبی، ج۲، ص۲۰۴.

۶. شهید مطهری، سیری در سیره‌ی ائمه ی اطهار(علیهم السلام)، ص۵۷

۷. ابن قتیبه دینوری، ج۱،ص۱۸۶.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منبع کل نوشته: ماهنامه شبستان اندیشه؛ جلد۴۱، کاری از معاونت پژوهشی آموزشی

سازمان تبلیغات اسلامی




تاریخ: شنبه 27 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

26 دی ماه روز فرار دیکتاتور ایران

محمدرضا پهلوي كه سال‌ها تحت حمايت اربابان آمريكايي خويش و با تكيه
 
 
بر اريكه سلطنت، كشور را تحت‌سلطه گرفته و عرصه تركتازي و غارتگري‌
 
هاي خود قرار داده بود، سرانجام فرار را بر قرار ترجيح داد و مجبور به ترك
 
 
ايران شد.شاه معدوم برخلاف پدر خود، رضا شاه كه پس از ۱۶سال
 
حاكميت مستبدانه تحت حمايت انگليس از كشور خارج شد، بدون استعفا
 
 
راهي سرزمين اربابان خود شد. همزمان با فرار شاه، مردم در سراسر
 
ايران به خيابان‌ها آمدند و با پخش شيريني، اين رويداد مهم تاريخي را
 
جشن گرفتند و ۲۶دي ماه ۵۷ نقطه عطف ديگري در تاريخ سراسر حماسه
 
 
انقلاب سرخ و اسلامي ايران شد.
 

ویژگی­های رفتاری شاه و دربار

الف: ویژگی­های رفتاری و روانی شاه:

1. روحیه­ ي دیکتاتوری:

محمدرضا در خانواده‌اي پرورش یافته بود که روح دیکتاتوری بر آن حکم­فرما

بود. اين مسئله، تاثیر مهمي در چگونگی شكل‌گيري شخصيت وی داشت.

جریان داشتن روح دیکتاتوری بدین معناست که یک نفر «مطلق­العنان»

حکومت می‌کند و اختیار تام و مطلق دارد. هموست که معیار حق و باطل

است. خواست­ها، تمایلات، افکار و عقاید جامعه باید در جهتی باشد که او

می­ خواهد. در چنین محیطی همواره ترس و وحشت بر افراد غلبه دارد و

از محبت و احساس امنیت خبری نیست. بزرگ شدن محمدرضا در چنين

محيطي، با الگوي تربيتي رضاخان، باعث شد كه او نيز يك ديكتاتور شود؛

نسبت به زيردست، خشن و بي‌رحم باشد و نسبت به بالادست،

كاملا تمكين نمايد.

2. عدم اعتماد به نفس:

یکی ديگر از ویژگی­های رفتاری محمدرضا شاه که نقش عمده­ای در سقوط

سلطنتش داشت، «نداشتن اعتماد به نفس» بود. پژوهش­گرانی نظیر

«ماروين زونيس» که به تحقیق در میان احوالات شخصی وی پرداخته­ اند،

معتقدند که محمدرضا شاه به­ سبب این­که دوران کودکی و نوجوانی خود

را در محیطی زنانه سپری کرد و سپس از دوران جوانی به بعد در کنار

پدری دیکتاتور و مستبد قرار گرفت، به لحظ شخصیتی، فردی کاملا مردد

و فاقد اعتماد به نفس بار آمده بود. رفتار رضاخان با محمدرضا به­ گونه ­ای

بود که مدام برای اشتباهاتش او را ملامت می­کرده و با خشونت از تکرار

اشتباه منعش می­ساخته است. چنین برخوردی در مقابل اشتباه­های

کودکانه­ ی محمدرضا او را دچار گیجی و بلاتکلیفی و عدم اعتماد به نفس

می­ کرد، به­ گونه­ای که نمی­دانست چه کاری اشتباه و چه کاری درست

است. چنین ویژگی­ای در محمدرضا شاه باعث شده بود او فردی فاقد اراده­

و قدرت لازم برای تصمیم­ گیری صحیح در مسائل مهم کشور باشد.

3. خودشیفتگی مزمن:

یکی از امراض روانی شاه خویشتن­ پرستی و عشق بی­ اندازه به شخص

خود بود. در روانشناسی از این مرض با عنوان «نارسیزیسم» یاد می­ کنند.

شخصی که به این بیماری مبتلا است اگر از شدت بیماری مشرف به مرگ

هم باشد، به‌محض این‌که به دروغ به او بگویند که مردم به او عشق

می­ ورزند و شیفته و فریفته او هستند، بهبود یافته و از بستر بر می­ خیزد.

محمدرضا در سال­های آخر حکومتش تلاش زیادی کرد تا خود را فرمانروایی

دانا و قدرتمند نشان دهد. برگزاری مراسم­ های باشکوه متعدد، اظهارات

اقتدارطلبانه و متعدد او در زمینه­ ي کلیه­ي جنبه­ های زندگی ایرانیان،

جملگی اجزایی از ارائه­ ي چنین تصویری بود که او از خود داشت.این

توهمات عظمت­گرایانه از سوی محمدرضا باعث می­شد که اطرافیان وی از

ارائه­  ي گزارش­های واقعی مملکت برحذر باشند و با گزارش‌های غیر

واقعی از اوضاع مملکت، به تملق و چاپلوسی از شخص شاه بپردازند.

4. بی­ اعتقادی مذهبی:

محمدرضا، تحت تاثیر عواملی نظیر، تربيت خانوادگي و تحصيل در غرب  به

شدت فردی بی­ اعتقاد به مذهب شده بود. از اين رو، بدون ملاحظه به

فرهنگ مذهبي جامعه­ ي ايران، بي‌محابا مشروب مي‌خورد و با زنان

بي‌شمار، ارتباط داشت و خانواده‌ و اطرافيانش، غرق در فساد بودند. او

تقويم اسلامي را به تاريخ شاهنشاهي تغيير داد و كارهاي ضدمذهبي

ديگري انجام داد كه همه از روحيه‌ي بي‌اعتقادي و ضديت او با اسلام،

حكايت دارد.
فرح پهلوي در مورد اعتقادات مذهبی محمدرضا شاه می­گفت: "شاه،

اعتقادات مذهبي نداشتند و به­ خصوص در اين سال‌هاي آخر حكومتشان،

مرتبا مورد مدح و چاپلوسي قرار مي‌گرفتند و به ­شدت، بي‌دين شده بودند

و حتي بدشان نمي‌آمد كه توصيه­ ي اميرعباس هويدا را به­ كار ببندند

[هويدا از شاه خواسته بود تا رسميت دين اسلام را لغو و به بهاييان

اجازه­ ي فعاليت گسترده بدهد]؛ اما از مردم، به­ شدت مي‌ترسيدند و

وحشت داشتند كه مردم عليه ايشان دست به شورش بزنند. به­ همين

خاطر، از هويدا خواستند تا دولت در خفا، وسيله­ ي رشد بهاييان را فراهم

كند." مشاهده­ ی چنین روحیه­ ای از شاه، نقش به­ سزایی در گسست و

جدایی جامعه از سیستم سیاسی داشت.

5. فساد اخلاقی:

یکی از شاخصه­ های عمده­ ي رفتاری محمدرضا شاه را باید فساد اخلاقی

و هوسرانی او دانست. محمدرضا شاه در فساد اخلاقي، حد و مرزي

نمي‌شناخت و اصول اخلاقي را رعايت نمي‌كرد. دربار او دائم محل رفت و

آمد فواحش خارجی و معشوقه­ های داخلی بود. گرچه شخصیت­های

پیرامونی محمدرضا شاه (مادر خواهران، وزیر دربار و دوستان او) نقش به­

سزایی در زمینه‌سازی فساد جنسی شاه داشتند؛ اما عامل اصلی

شخصیت خود شاه بود. در اثر این فساد اخلاقی هزینه­ های گزافی را نیز

از بیت­ المال هزینه می‌کرد  ب: ویژگی­های رفتاری دربار:

یکی از عوامل بروز نارضایتی­ گسترده­ی مردم از رژیم، ویژگی­های رفتاری

ناپسندی بود که در ساختار سیاسی کشور نهادینه شده بود. بروز و ظهور

چنین ویژگی­هایی از سوی مسئولین حکومتی در صحنه­ی سیاسی ­_

اجتماعی کشور، موجبات جدایی هرچه بیشتر حکومت از بدنه­ی اجتماع

را فراهم می­ کرد.

ذیلا به مظاهری از این ویژگی­های رفتاری که می­توان از آنها با عنوان «فساد

رفتاری» یاد کرد، در یکی از نهادهای مهم ساختار حکومت پهلوی یعنی

«نهاد دربار» پرداخته خواهد شد.

1. اشرافیت و بی­ اعتنایی به مردم:

خصلت اشرافیت و اشرافی­گری یکی از ویژگی­های عمده­ای بود که در

ساختار سیاسی کشور به­صورت امری کاملا پسندیده نهادینه شده بود.

اشرافی­گری بیماری عمومی دربار بود. خود شاه بیشتر از همه به این

بیماری مبتلا بود. او از خود چنان اسطوره­ای می­ساخت که گویی دستگاه

آفرینش او را برای رهبری و مدیریت مردم آفریده است. در سایه­ ي خصلت

اشرافیت دربار بود که دیگر ویژگی­های رفتاری نظیر «بی­ اعتنایی» و

«تحقیر مردم» بروز پیدا می‌کرد.

شاه در اثر بی­ اعتنایی به مردم ایران حاضر نبود حتی در ساده ­ترین کارها

به آنها اعتماد کند. به­ عنوان نمونه وی در بیماری­های پیش پا افتاده­ ای نظیر

دندان درد از پزشکان ایرانی استفاده نمی­ کرد، بلکه از یک دندانپزشک

سوییسی در دربار استفاده می­کرد. شاه معتقد بود که اگر آثار تمدنی در

مردم ایران دیده می­شود از برکت خاندان پهلوی است. او می­ گفت: «مردم

ایران از معدود ملل عقب‌افتاده‌ي جهان بودند که حتی عادت به شست و

شوی دست و صورت خود را نداشتند و این پدرش رضاخان بود که مردم را

به شستن دست و صورت و نظافت شخصی عادت داد.» چنین نگاهی به

مردم اختصاص به شاه نداشت بلکه دربار عموما چنین نظری نسبت به

مردم ایران داشتند و از ابراز آن نیز ابائی نداشتند.

به­ عنوان نمونه مادر شاه، مردم ایران را مردمی «حسود» و «مذبذب»

می­دانست که حتی حکومت کردن بر آنها افتخار به ­حساب نمی­آید.و یا این‌ که

فرح در یک اظهارنظری نسبت به مردم جنوب تهران آنها را «کمتر از حیوان

می‌دانست.»

2. چاپلوسی و تملق:

خصلت دیگری که بر حوزه­ ی رفتاری دربار سایه انداخته بود و سقوط رژیم

را شدت بیشتری می­ بخشید چاپلوسی و تملق بود.گاهی وقت­ها

چاپلوسی در دربار چنان شدت می­ گرفت که هر کدام از اطرافیان سعی

می­ کردند از رقیب خود سبقت بگیرد. چاپلوسی چنان تبدیل به یک ارزش

شده بود که گاه از شخص شاه می­گذشت و نسبت به نزدیکان شاه،ملکه،

ملکه مادر، بچه­ ها و حتی سگ شاه هم می­رسید. فرهنگ چاپلوسی

حلقه­ ای از تملق‌گویانی را تربیت می­کرد که تنها مطالب مورد پسند را طرح

می­ کردند نه واقعیت­ها را.

3. فساد اخلاقی دربار:

فساد اخلاقی یکی از خصوصیت­های رفتاری دربار بود که علی­رغم ضدیت

کامل با فرهنگ عمومی جامعه، به صورت آزاد در عرصه­ ي جامعه از سوی

دربار به نمایش گذاشته می ­شد و حد و مرزی نمی­شناخت.رفتار جنون‌آمیز

درباریان، مادر،خواهران و زن شاه در حوزه­ ی فساد اخلاقی صفحات زیادی

 

از تاریخ دوره­ ی پهلوی را به ­خود اختصاص داده است.

جمع­ بندی و نتیجه­ گیری

محمدرضا شاه که در سال­های آخر با اعتراضات گسترده­ ای از سوی مردم

مواجه بود، از مکانیزم‌های مختلفی همچون «نخست­ وزیرهای متعدد»،

«گزینه‌های نظامی» و... استفاده نمود که در عمل هیچ یک از این

تکنیک‌های سیاسی در آرام کردن مردم موفق نبودند. به همین جهت

ناظران سیاسی به این جمع­ بندی رسیدند که با حضور شاه در ا یران،

اوضاع آرام نمی­گیرد و شاه باید از مملکت (ولو به­ طور موقتی) برود. بدین

جهت شاه از کشور خارج شد تا زمانی­که اوضاع آرام شد به ایران برگردد.

در راستای پاسخ به علت سقوط و فرار شاه، به ویژگی­های رفتاری شاه و

دربار اشاره شد و بیان شد که مجموع این ویژگی­ها نقش تعیین‌کننده­ ای در

جدایی و گسست هرچه بیشتر دولت از مردم داشت. گسستی که نهایتا

منجر به سقوط و فرار شاه شد.


 

(منبع: امیراسدالله؛ علم،  گفت­ وگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه

امیراسدالله علم)

علی شهبازی،؛ محافظ شاه (خاطرات علی شهبازی))





تاریخ: شنبه 26 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
چهره سیاهی که قابل بزک کردن نیست؛
 

روشنفکران پهلوی باکره بودن را ننگ می‌دانستند!

رسانه های ضدانقلاب در پی بزک نمودن دوران پهلوی هستند، به نحوی که
 
 
برخی نسل اولی ها را –که شاهد آن روزها بودند- نیز دچار شک و توهم
 
نسبت به آن دوران کرده است.
 

گروه فرهنگی فرهنگ نیوز: یکی از تکنیک هایی که رسانه های ضدانقلاب

برای تحریف تاریخ از آن استفاده میکنند، استفاده از "فراموشی تاریخی"

ملت و تکرار و تاکید بر غیر واقعیت هاست، تا جایی که آن دروغ به شکل

یک باور عمومی در مردم شکل بگیرد.

توضیح آنکه هر ملتی دارای دو مشخصه "حافظه تاریخی" و "فراموشی

تاریخی" است که تقویت و تضعیف هرکدام از آنها در تکنیک های رسانه ای

نقش به سزایی دارد. به طور مثال ممکن است شما فردی را ببینید که از

وضعیت موجود بسیار گله مند است و شکایت می‌کند، بعد از 5سال همین

فرد را دوباره ببینید که می گوید خوش به حال آن روزها! آن زمان خیلی

بهتر بود! مشکلات وجود نداشت!! این نوع برخورد ناشی از یک فراموشی

تاریخی است.

حال رسانه های ضدانقلاب با سوء استفاده از کم کاری رسانه های انقلابی

در تقویت حافظه تاریخی ملت نسبت به زمان پهلوی، از این فرصت استفاده

کرده و در پی بزک نمودن آن دورانند به نحوی که برخی نسل اولی ها را –

که شاهد آن روزها بودند- نیز دچار شک و توهم نسبت به آن دوران کرده

است. این رسانه ها با تکرار مرتب دروغ ها نسبت به خوب بودن وضعیت

فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زمان شاه یا توجیه نمودن اعمال

خلاف دستگاه طاغوتی در حال نمایش دورانی با شکوه و ایده آل از

دهه های 30تا 50 اند.

به طور نمونه درباره وضعیت فرهنگی کشور، این جملات بارها در

رسانه های مغرض شنیده شده که "اوضاع فرهنگی امروز از زمان شاه

بدتر شده است!"، "مردم در گذشته دیندارتر بودند!"، "ما انقلاب نکردیم

که بی حجابی و فساد اینگونه رشد کند!"، "در ایران یک انقلاب جنسی

شده و جوان ها همه فاسد شده اند"، "انقلاب نتوانست دین مردم را

درست کند و مردم دین گریز شده اند!" و...

حال برای روشن تر شدن این موضوع که اولا وضعیت فرهنگی در زمان

پهلوی چگونه بوده؟ و دوم این که آیا انقلاب و جمهوری اسلامی توانسته

در بهبود دینداری مردم نقش ایفا کند یا خیر؟ باید به گزاره های مستند آن

روزها استناد کنیم.فرهنگ نیوز پیشاپیش از بازنشر برخی تصاویر و عناوین

روزنامه ها و مجلات فاسد دوران طاغوت از مخاطبان گرامی عذرخواهی

می کند.)

بر اساس مطالب منتشر شده در روزنامه ها و نشریات دوران ستم‌شاهی:

* وضعیت تلویزیون و سینما: سینمای ایران در دوران پهلوی را می‌توان

یکی از فاسدترین سینماهای کشورهای منطقه و حتی جهان دانست.

فسادی که در پشت دوربین ها مخفی نمانده و در جلو دوربین نیز شاهد آن

بودیم. برای یادآوری این موضوع اشاره به وضعیت اغلب مجریان تلویزیون

که با لباس باز و محرک در جلو دوربین ظاهر می‌شدند کافیست چرا که

حتی دربرخی کشورها مانند آلمان نیز این نحوه پوشش مجریان در آن زمان

مرسوم نبود.

اما در فیلم ها! صحنه های عشقی جای خود را به صحنه های جنسی داده

بودند به نحوی که بسیاری از بازیگران به "ستاره های جنسی" معروف

بودند. نشان دادن بدن کاملا عریان دختران و رفتارهای جنسی مردان با آنها

به رایج ترین صحنه های فیلم تبدیل شده بود که بسیاری از کارگردان ها

برای فروش بیشتر با یکدیگر در تولید این صحنه های غیراخلاقی رقابت

می‌کردند.

 

برای درک بهتر این مطلب به چند تیتر روزنامه های سینمایی آن دوران

اکتفا می‌کنیم و از تکرار برخی دیگر از تیترها معذوریم (*برخی واژه ها

جایگزین شده اند). "شهربانی تهران: در هر روز 5تصادف از 100 تصادف

تهران به خاطر توجه رانندگان به عکس های جنسی سردر سینماست"،

"برهنگی سینمای ایران با آمریکا و اروپا رقابت میکند"، "با ستارگان جنسی

ایران آشنا شوید! این ها خود را بمب های روابط جنسی میدانند"، "پنج

دقیقه بوسه در فیلم.... دل هر عارف و عامی را خواهد برد"، "... و ... با

یکدیگر ازدواج خواهند کرد! .... قرار است از این به بعد علاوه بر تلویزیون و

کاباره، برای چند فیلم خوانندگی کند"و...

 

جوانان شهری در آن روزها استقبال زیادی از سینما و تلویزیون داشتند چرا

که اولا یک پدیده جدید بود و ثانیا تصاویر تحریک آمیز، آن جوانان مذهبی را

نیز به خطا می انداخت چه برسد دیگران را. دستمزد بالای این بازیگران و

همچنین فروش فیلم ها موید این مطلب است که سینمای پهلوی با ابزار

فساد خود توانسته بود جوانان زیادی را به خود جذب کرده و فروش گیشه

داشته باشد؛ که اگر این روند ادامه پیدا می‌کرد، امروز پورنوگرافی، آرزو و

افتخار بازیگران زن ایرانی بود.

* وضعیت مجلات و مطبوعات: در مطبوعات سیاسی و عمومی کمتر از

مباحث غیر اخلاقی سخن به میان می آمد، اما در عوض تخریب چهره‌ی

دین و مرتجع خواندن قوانین اسلام، تخریب و توهین به علما و نهادهای

دینی، ترویج غرب گرایی و روحیه‌ی خود کم بینی، توهین به انقلابیون و

مسلمان معترض به حکومت فاسد و تبلیغ سبک زندگی غربی به وفور دیده

میشد. نشریه "زن روز" و "اطلاعات هفتگی" نیز مسئولیت مستقیم ترویج

تفکر فمنیستی درباره زن را برعهده داشت و علاوه بر انتشار تصاویر

نامناسب؛ از نظر فکری جامعه را به سمت بی اخلاقی و دین ستیزی سوق

می داد.

اما دو دسته مطبوعه دیگر نیز در آن زمان به انتشار می‌رسید که مسایل

اخلاقی را به عیان زیرپا می گذاردند، یکی مجلات زرد که اغلب با انتشار

تصاویر نیمه برهنه بازیگران، ورزشکاران و غیره به فکر جذب مخاطب بودند،

دیگری مجلات پورن که تصاویر و داستان های جنسی را به طور کامل

منتشر می کردند.

مجلات زرد که مخاطبان زیادی نیز داشت علاوه بر انتشار تصاویر غیر

اخلاقی، تلاش داشت تا فساد جنسی را در خانواده ها به صورت نیمه

محسوس رواج دهد. به طور مثال صفحه "کی عاشق کیه؟" یکی از صفحات

محبوب برخی این مجلات بود که در آن روابط مثلثی و ضربدری ترویج میشد. 

برای نمونه به سراغ چند چهره مشهور ورزشی یا سینمایی یا خواننده

می‌رفتند و این سوال پرسیده میشد که عاشق چه کسی هستی؟ در

نتیجه آن میشد که مثلا فلان فوتبالیست عاشق یک خواننده زن است و آن

خواننده عاشق ارتباط با یک بازیگر مرد و آن بازیگر مرد، به اندام بهمان

رقاصه علاقه دارد و الی آخر...  یا در صفحه "عکس هایی که تجدید

نمی شوند" برخی از این مجلات تصاویر ارتباط های عاشقانه و جنسی

پشت یا جلو دوربین بازیگران را منتشر می‌کرد و با این استدلال که این دو

بازیگر ممکن است دیگر باهم بازی نکنند آنها را تجدید ناپذیر میخواندند.

البته در این میان مجلات مد را نیز نباید فراموش کرد که با ترویج مدهای

لباس غیر اخلاقی، عملا فضای پوشش  کشور را به دست گرفته بودند و

در هر ماه و فصل با ترویج یک نوع لباس که عمدتا بر جنبه های جنسی

بدن توجه داشت، فضای شهر و خیابان ها را نیز به یک فضای فاسد و

تحریک آمیز تبدیل کرده بودند.

 

مجلات مستهجن نیز نیازی به توضیح ندارد که انواع فساد و فحشا در آنها

به انحای مختلف ترویج می‌شد. در این زمینه تنها به گفتگوی مدیر یکی از

این مجلات با یک نشریه زرد اشاره میکنیم که در آن گفته می‌شود این

موسسه  4مجله را به صورت هفتگی چاپ می‌کند که همه دارای محتوای

جنسی است: "امروز ما در اغلب شهرهای کوچک و بزرگ ایران مشتری

داریم، در شهرهای کوچک و عقب مانده ممکن است برخی نخواهند مجله

مارا در جلو چشم ها بخرند، برای همین ما مشترکان زیادی در این شهرها

و روستاها داریم که مجلاتمان را به خانه هایشان می‌فرستیم"وی همچنین

در بخشی دیگر می گوید "آرزوی من و تلاش مجموعه من آن است که در

سال 60 دیگر هیچ دختر بالای ده سال باکره در تهران وجود نداشته باشد و

این ننگ عقب ماندگی از چهره ایران پاک شود".

* وضعیت شهری: وضعیت غیراخلاقی در شهرها به ویژه شهرهای بزرگ را

کمتر کسی می‌تواند فراموش کند. وجود صدها کاباره، کازینو، استخر

مختلط، مراکز فروش دختران و ... چیزهایی نیستند که فراموشی تاریخی

ملت آنها را در برگیرد اما برای یادآوری بد نیست به چند نمونه اشاره کنیم.

تبلیغ کاباره ها و دانسینگ ها درست مانند رستوران ها و خیاط خانه ها در

روزنامه به چاپ می‌رسید. حتی فراتر از آن برخی روزنامه های عمومی

اقدام به انتشار رپرتاژ از کاباره های خاص میکردند. به طور نمونه زمانی که

هایده کاباره خود را در تهران افتتاح کرد، رپرتاژ آن تیتر یک برخی روزنامه ها

شد، بعدها نیز گزارش هایی از رقابت کاباره او با کافه بی قرار که متعلق

به یکی از خواننده های مشهور بود (و در یک خیابان قرار داشتند) در

صفحات روزنامه ها منتشر می شد. کاباره های بسیار دیگری نیز به شهرت

رسیده بودند، که از میان آنها کاباره شکوفه نو، محلی بود که اغلب رجال

سیاسی به آن میرفتند و بسیاری خوانندگان مشهور در آن اجرای

موسیقی و رقص می کردند.

 

ماجرای وجود خانه های فساد که در آن برای ثروتمندان و درباریان

"دختر" فراهم می نمودند، از غم انگیزترین اتفاقات دوران منحوس پهلوی

است. کارکرد این خانه ها اینگونه بود که برخی زنان فاحشه که با

ثروتمندان و کاخ شاه یا دولتیان ارتباط داشتند،اقدام به جذب دختران 

زیبا و خوش اندام می‌کردند. آنها برای این کار با انتشار آگهی استخدام

 دختران در روزنامه ها و یا به کمک رابطین خود در شهرها و روستاها،

دختران مورد نظر را شناسایی  و در خانه هایی گروهی نگهداری 

 می کردند،سپس آنها را برای تن فروشی به خانه مردان هوس باز- که

 اغلب افراد سرشناس شهر بوده و مایل به حضور در کاباره نبودند-

می فرستادند یا برای آنها مکان خلوت را آماده می‌کردند.

 

محله شهر نو و افرادی چون "پری بلنده"، "ناهید اهوازی"، "مژگان" و

"جمشیدی" برخی از این خانه دارن مشهور بودند که تقریبا همه مردم آنها

را می شناختند و حتی در روزنامه اطلاعات –همان زمان- گزارش کاملی از

نحوه کار این خانه ها و این افراد منتشر شد که البته خبرنگار این روزنامه

به خاطر انتشار این مطلب از سوی دربار توبیخ شد. در روزهای ابتدای

انقلاب اسلامی، تنها در خانه های متعلق به پری بلنده بیش از 1200 دختر

نگون بخت دستگیر و به مجتمع پرورش اخلاقی فرستاده شدند، خود او نیز

به دستور قاضی تیرباران شد.

 

کاخ جوانان از دیگر مراکزی بود که مستقیما توسط فرح پهلوی راه اندازی

شده و در آن استخر مختلط، کافه، سینما، سالن بیلیارد و سالن مطالعه

ویژه جوانان وجود داشت. کاخ جوانان در مدت کوتاهی از تهران تا سنندج و

کرمان و رشت و تبریز و اصفهان و... شعب خود را افتتاح کرد و جمع زیادی

از جوانان را به عضویت در آورد. در بسیاری از این کاخ ها، علاوه بر ایجاد

فضای تفریحات و روابط غیراخلاقی،دوره های آموزشی مختلف برای ترویج

تفکر و سبک زندگی غربی و تحقیر تفکر دینی برگزار می شد.

 

وضعیت غیرقابل باور تفرج گاه ها، مراکز ورزشی، سواحل دریا، فروش و

تبلیغ مشروبات الکلی، رواج قمارخانه ها، تبلیغات آلوده به تصاویر غیر

اخلاقی، حضور زنان با پوشش نامناسب در خیابان ها و نبود نشانه های

دینی و اسلامی در شهر از دیگر معضلاتی بودند که شهرهای ایران را در

برگرفته بود.

* وضعیت حوزه های علمیه: حوزه های علمیه که باید مرکز حفاظت و

صیانت از دینداری مردم باشند، در این دوران حال و روز خوشی را سپری

نمی کنند. آیت الله امامی در خاطرات خود میگوید: من در دوران منحوس

پهلوی به اصرار خانواده وارد طلبگی شدم –البته بعدها خودم علاقه پیدا

کردم اما آن زمان دوست نداشتم- آن زمان هیچ کس به حوزه نمی آمد به

همین خاطر من در درس های خودم هیچ هم مباحثه ای و هم سنی

نداشتم، لاجرم با برخی طلبه های سطح بالاتر بحث میکردم.بسیاری از

حجره های مدرسه ماراهم به بازاری ها داده بودند و شده بود انبار اجناس

آنها، به همین خاطر حتی حجره مناسبی برای شب ماندن وجود نداشت".

یا آیت الله طباطبایی در خاطرات طلبگی خود میگویند: "هیچ وقت آن

سال ها را فراموش نمیکنم، شنبه تا چهارشنبه کلاس میرفتیم و درس

می خواندیم، پنج شنبه و جمعه میرفتیم کارگری و بنایی میکردیم تا خرج

هفته را دربیاوریم. بسیاری از شبها حتی پول خرید یک نان را نداشتیم.

یادم هست که برخی طلبه ها که وضع خانواده شان مناسب تر بود برای

استحمام به حمام عمومی میرفتند اما اغلب طلبه ها مجبور بودند در کنار

حیاط با یک تشت آب استحمام یا غسل کنند، چون هیچ امکانی برای

طلبه ها نمی گذاشتند".

 

از وضعیت سخت معیشت طلاب در آن زمان که بگذریم، دو مسئله اصلی

دیگر نیز حوزه ها را درگیر کرده بود. یکی توهین ها و تحدیدهای مکرر

حکومت و برخی مردم که اجازه فعالیت آزادنه را از طلاب گرفته بود، دیگری

مسئله بروز انحراف فکری در بسیاری از روحانیون و طلاب علوم علمیه

برخی خاطرات حضرت امام یا دردنامه ایشان در منشور روحانیت موید این

انحرافات است که اهل علم از آن باخبرند.

و دیگر: فرصت این نوشته اجازه نمیدهد تا درباره فساد اخلاقی شخص

شاه و دیگر درباریان، تهیه و توزیع سازماندهی شده موادمخدر توسط

برخی درباریان، تلاش ادارت دولتی و ساواک برای از بین بردن هیات ها و

مساجد، محیط غیراخلاقی و زننده دانشگاه ها، تعلیم دروس و مباحث

منحط غربی، سرگرم نمودن مردم به لغویات و غافل نمودن از مسایل

اصلی کشور، ترویج فرنگ زدگی و اسلام ستیزی، تلاش برای از بین بردن

زبان فارسی و غیره اشاره کنیم.

اما همین مقدار توجه نمودن به وضعیت اخلاقی و فرهنگی کشور در آن

دوران نشان می‌دهد که آنچه ضدانقلاب به دنبال تطهیر آن است، آلوده تر

از آنیست که با آب دریاها بتوان آن را پاک نمود چه رسد با تلاش چند

روزنامه و شبکه ماهواره ای. البته در این میان نباید کم کاری و شاید حیای

رسانه های انقلابی در افشای ماهیت رژیم شاهنشاهی را نادیده گرفت،

کم کاری و تعللی که موجب به طمع انداختن رسانه های معلوم الحال

برای تحریف تاریخ و بزک نمودن چهره حکومت منحوس پهلوی شده است.




تاریخ: دو شنبه 25 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

بي‌بي فاطمه معصومه (س) در سال 173 هجري در شهر مدينه ديده به
 
 
جهان گشود.[1] پس از آنكه مأمون عباسي در سال 200 هجري
 
 
امام رضا(ع) را به خراسان فرا خواند، حضرت معصومه (س) به همراه
 
 
عده ­ای ‌از برادران و بستگان به انگيزه ديدار برادر وارد ايران شد. در كتاب
 
«حضرت معصومه فاطمه ثاني» آمده است:
 
 «پس از ولايتعهدي امام رضا(ع) بني هاشم كه مدت‌ها تحت شكنجه و
 
 
فشار حاكمان ستمگر بودند با شنيدن اين خبر به عنوان ديدار حضرت
 
رضا(ع) از مدينه به خراسان رهسپار شدند. اين گروه در حدود 400 نفر
 
بودند در رأس آن‌ها حضرت معصومه(س) بود.»[2]
 
وقتي حضرت معصومه (س) و همراهان به شهر ساوه رسيدند، مأموران
 
حكومت عباسي با آن‌ها درگير شدند و عده‌اي از آن‌ها را به شهادت
 
رساندند. حضرت معصومه در همانجا بيمار شدند. از همراهيان سوال كرد
 
 
از اينجا تا قم چقدر فاصله است؟ به ايشان عرض شد: ده فرسخ. حضرت
 
فرمود: مرا از اينجا به قم منتقل كنيد.[3] آقای اشتهاردي مي‌نويسد:
 
«پس از اينكه مأمورين حكومت عباسي در ساوه جلوي كاروان حضرت
 
معصومه(س) را گرفتند، حدود 23 نفر از آن‌ها كشته شدند گروهي اسير
 
و گروهي نيز متواري گرديدند. نقل شده كه حضرت معصومه را عمال
 
بني‌ عباس در ساوه مسموم كردند. آن حضرت در حال بيماري قم را اختيار
 
 
كرد چون قم مركز شيعيان بود از اين رو رهسپار قم شد».[4]
 
 به اين نكته بايد توجه داشت كه از همان قرن اول هجري،تشيع در قم رواج
 
يافته بود. و اين شهر از سوي امامان شيعه به عنوان پناهگاه شعيه
 
 
محسوب مي‌شد و خيل عظيمي از پيروان اهل بيت(ع) را در خود جاي داده
 
 
بود از جملۀ اين افراد می ­توان از خاندان اشعري  نام برد.[5] 
 
شيعيان قم پس از اطلاع از ورود حضرت معصومه (س) به ساوه، خدمت
 
 
ايشان رسيدند و از آن حضرت درخواست كردند به شهر قم تشريف فرما
 
شوند. علي اصغر مي‌نويسد:
 
«قول درست اين است كه خبر ورود فاطمه معصومه به ساوه و (حركت او
 
به سوي قم) به مردم قم رسيد. آل سعد اشعري اتفاق كردند كه به خدمت
 
 
او برسند و از ايشان درخواست نمايند به قم بيايد. از ميان ايشان موسي
 
بن خزرج[6] بيرون آمد و به شرف ملازمت فاطمه رسيد. زمام ناقه او را
 
 
گرفت و به جانب شهر كشيد و به سراي خود فرود آورد».[7] 
 
  ورود حضرت معصومه به قم تقريباً در 23 ربيع الاول سال 201 هجري
 
بوده است.[8]  يوسف علي يوسفي مي‌نويسد:
 
 
«حضرت معصومه(س) روز يكشنبه 23 ربيع الاول سال 201 هجري قمري
 
 
برابر با اول آبانماه 195 هجري شمسي شهر قم را با قدوم مباركش منور
 
ساخت».[9]
 
  خانه موسي بن خزرج كه محل فرود آمدن حضرت معصومه(س) است در
 
آن روز در جنوب غربي شهر قم بود و امروزه در محله «ميدان مير» محلي
 
است به نام "ستّيه"[10] كه مسجد و مدرسه‌اي در اطراف آن بنا كرده‌اند
 
 
و این مطلب، سينه به سينه از قديم الايام رسيده است كه اين مكان،
 
محل فرود آمدن حضرت فاطمه معصومه(س) است.[11]
 
نویسنده: يدالله حاجي زاده 

[1]- مسعودي، علي بن حسين؛ مروج الذهب، قم، منشورات دارالهجره، ج3، ص 336.
[2]- محمدي، اشتهاردي، محمد؛ حضرت معصومه فاطمه دوم، قم، علامه، 1375، ص 118.
[3]- قمی، حسن بن محمد بن حسن، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبد الملک
قمی، تهران، طوس، 1361، ص200.
[4]- محمدي اشتهاردي، محمد؛ پيشين، ص 118.
[5]- قمي، حسن بن محمد بن حسن، پيشين، ص 213.
[6]- از اصحاب امام رضا (عليه‌السّلام): محمدي اشتهاردي، محمد؛ پيشين، ص 119.
[7]- فقيهي، علي‌اصغر؛ تاريخ مذهبي قم، قم، حكمت، 1350، ص 86-85.
[8]- محمدي اشتهاردي، محمد؛ پيشين، ص 119.
[9]- يوسفي، يوسف علي؛ شهيده غربت، قم، كوثر، 1386، چاپ اول، ص 74 به نقل از
نرم افزار نجوم اسلامي.
[10]- ستيه مخفف سيدتي است (فقيهي، علي اصغر، پيشين، ص 87).
[11]- همان، ص 87-86.
 



تاریخ: پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 429
بازدید ماه : 1402
بازدید کل : 105531
تعداد مطالب : 871
تعداد نظرات : 73
تعداد آنلاین : 1

Alternative content